قصه سازي

گفتگو در مورد ادبیات فارسی ، مشاعره و موضوعات مرتبط
نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » دو شنبه 14 خرداد 1386, 4:03 pm

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود
یه الاغه بود که یه پاش لنگ بود ، غضنفر صاحب الاغه اسم الاغشو گذاشته بود پیتکو ، یه روز که محمود داشت با الاغ یارو خوش و بش میکرد و می گفت که هادی خیلی اذیتم می کنه، طناز که داشت از اونجا رد میشد به هادی زنگ زد و قضیه رو گفت ( که چرا به محمود ببیچاره اذیت می کنی؟)
هادی هم عصبانی شد و به خواهرش حمیده ماموریت داد که الاغ رو از مرده بخره و سر به نیست کنه ولی نمیدونست که خره 3 میلیون تومنه هادی گفت چه خبره بابا رینگ اسپرت و ضبط و باندش رو نمی خوام. صاحب الاغه گفت: آخه هادی خیلی با سرعت رانندگی می کنه و از اونجایی که پیتکو نسبت نزدیکی با کره الاغ کد خدای قصه حسن کچل داره ،دوست نداره به هادی فروخته بشه و اصلاً از هادی خوشش نمیاد هادیم به حمیده گفت ولش کن چیزی که فراوونه الاغ. القصه حمیده که با عکس العمل هادی مواجه شد پاریکال ، الاغ پرین تو فیلم با خانمان رو برا کادو تولدش خرید، پرین هم سر جهازیش بود حالا خر بیار و پرین بار کن :D

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

پست توسط hamideht » دو شنبه 14 خرداد 1386, 7:31 pm

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود
یه الاغه بود که یه پاش لنگ بود ، غضنفر صاحب الاغه اسم الاغشو گذاشته بود پیتکو ، یه روز که محمود داشت با الاغ یارو خوش و بش میکرد و می گفت که هادی خیلی اذیتم می کنه، طناز که داشت از اونجا رد میشد به هادی زنگ زد و قضیه رو گفت ( که چرا به محمود ببیچاره اذیت می کنی؟)
هادی هم عصبانی شد و به خواهرش حمیده ماموریت داد که الاغ رو از مرده بخره و سر به نیست کنه ولی نمیدونست که خره 3 میلیون تومنه هادی گفت چه خبره بابا رینگ اسپرت و ضبط و باندش رو نمی خوام. صاحب الاغه گفت: آخه هادی خیلی با سرعت رانندگی می کنه و از اونجایی که پیتکو نسبت نزدیکی با کره الاغ کد خدای قصه حسن کچل داره ،دوست نداره به هادی فروخته بشه و اصلاً از هادی خوشش نمیاد هادیم به حمیده گفت ولش کن چیزی که فراوونه الاغ. القصه حمیده که با عکس العمل هادی مواجه شد پاریکال ، الاغ پرین تو فیلم با خانمان رو برا کادو تولدش خرید، پرین هم سر جهازیش بود حالا خر بیار و پرین بار کن پرین قصد ازدواج نداشت :lol:
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » سه شنبه 15 خرداد 1386, 9:46 am

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود
یه الاغه بود که یه پاش لنگ بود ، غضنفر صاحب الاغه اسم الاغشو گذاشته بود پیتکو ، یه روز که محمود داشت با الاغ یارو خوش و بش میکرد و می گفت که هادی خیلی اذیتم می کنه، طناز که داشت از اونجا رد میشد به هادی زنگ زد و قضیه رو گفت ( که چرا به محمود ببیچاره اذیت می کنی؟)
هادی هم عصبانی شد و به خواهرش حمیده ماموریت داد که الاغ رو از مرده بخره و سر به نیست کنه ولی نمیدونست که خره 3 میلیون تومنه هادی گفت چه خبره بابا رینگ اسپرت و ضبط و باندش رو نمی خوام. صاحب الاغه گفت: آخه هادی خیلی با سرعت رانندگی می کنه و از اونجایی که پیتکو نسبت نزدیکی با کره الاغ کد خدای قصه حسن کچل داره ،دوست نداره به هادی فروخته بشه و اصلاً از هادی خوشش نمیاد هادیم به حمیده گفت ولش کن چیزی که فراوونه الاغ. القصه حمیده که با عکس العمل هادی مواجه شد پاریکال ، الاغ پرین تو فیلم با خانمان رو برا کادو تولدش خرید، پرین هم سر جهازیش بود حالا خر بیار و پرین بار کن پرین قصد ازدواج نداشت هادی بعد از فهمیدن این موضوع خودکشی کرد :D
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » سه شنبه 15 خرداد 1386, 2:38 pm

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود
یه الاغه بود که یه پاش لنگ بود ، غضنفر صاحب الاغه اسم الاغشو گذاشته بود پیتکو ، یه روز که محمود داشت با الاغ یارو خوش و بش میکرد و می گفت که هادی خیلی اذیتم می کنه، طناز که داشت از اونجا رد میشد به هادی زنگ زد و قضیه رو گفت ( که چرا به محمود ببیچاره اذیت می کنی؟)
هادی هم عصبانی شد و به خواهرش حمیده ماموریت داد که الاغ رو از مرده بخره و سر به نیست کنه ولی نمیدونست که خره 3 میلیون تومنه هادی گفت چه خبره بابا رینگ اسپرت و ضبط و باندش رو نمی خوام. صاحب الاغه گفت: آخه هادی خیلی با سرعت رانندگی می کنه و از اونجایی که پیتکو نسبت نزدیکی با کره الاغ کد خدای قصه حسن کچل داره ،دوست نداره به هادی فروخته بشه و اصلاً از هادی خوشش نمیاد هادیم به حمیده گفت ولش کن چیزی که فراوونه الاغ. القصه حمیده که با عکس العمل هادی مواجه شد پاریکال ، الاغ پرین تو فیلم با خانمان رو برا کادو تولدش خرید، پرین هم سر جهازیش بود حالا خر بیار و پرین بار کن پرین قصد ازدواج نداشت هادی بعد از فهمیدن این موضوع خودکشی کرد ولی میدونین که کسی توی این داستان نمیمیره :lol:

میخوای منو بکشی؟
کور خوندی :lol:

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
محمود
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1312
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 4:42 pm

پست توسط محمود » چهار شنبه 16 خرداد 1386, 4:39 am

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود
یه الاغه بود که یه پاش لنگ بود ، غضنفر صاحب الاغه اسم الاغشو گذاشته بود پیتکو ، یه روز که محمود داشت با الاغ یارو خوش و بش میکرد و می گفت که هادی خیلی اذیتم می کنه، طناز که داشت از اونجا رد میشد به هادی زنگ زد و قضیه رو گفت ( که چرا به محمود ببیچاره اذیت می کنی؟)
هادی هم عصبانی شد و به خواهرش حمیده ماموریت داد که الاغ رو از مرده بخره و سر به نیست کنه ولی نمیدونست که خره 3 میلیون تومنه هادی گفت چه خبره بابا رینگ اسپرت و ضبط و باندش رو نمی خوام. صاحب الاغه گفت: آخه هادی خیلی با سرعت رانندگی می کنه و از اونجایی که پیتکو نسبت نزدیکی با کره الاغ کد خدای قصه حسن کچل داره ،دوست نداره به هادی فروخته بشه و اصلاً از هادی خوشش نمیاد هادیم به حمیده گفت ولش کن چیزی که فراوونه الاغ. القصه حمیده که با عکس العمل هادی مواجه شد پاریکال ، الاغ پرین تو فیلم با خانمان رو برا کادو تولدش خرید، پرین هم سر جهازیش بود حالا خر بیار و پرین بار کن پرین قصد ازدواج نداشت هادی بعد از فهمیدن این موضوع خودکشی کرد ولی میدونین که کسی توی این داستان نمیمیره ولی هادی با این همه مرد :lol: :lol:


توجه داشته باشید که این فقط یک قصه است و شوخیی بیش نیست :o

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

پست توسط hamideht » چهار شنبه 16 خرداد 1386, 8:08 am

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود
یه الاغه بود که یه پاش لنگ بود ، غضنفر صاحب الاغه اسم الاغشو گذاشته بود پیتکو ، یه روز که محمود داشت با الاغ یارو خوش و بش میکرد و می گفت که هادی خیلی اذیتم می کنه، طناز که داشت از اونجا رد میشد به هادی زنگ زد و قضیه رو گفت ( که چرا به محمود ببیچاره اذیت می کنی؟)
هادی هم عصبانی شد و به خواهرش حمیده ماموریت داد که الاغ رو از مرده بخره و سر به نیست کنه ولی نمیدونست که خره 3 میلیون تومنه هادی گفت چه خبره بابا رینگ اسپرت و ضبط و باندش رو نمی خوام. صاحب الاغه گفت: آخه هادی خیلی با سرعت رانندگی می کنه و از اونجایی که پیتکو نسبت نزدیکی با کره الاغ کد خدای قصه حسن کچل داره ،دوست نداره به هادی فروخته بشه و اصلاً از هادی خوشش نمیاد هادیم به حمیده گفت ولش کن چیزی که فراوونه الاغ. القصه حمیده که با عکس العمل هادی مواجه شد پاریکال ، الاغ پرین تو فیلم با خانمان رو برا کادو تولدش خرید، پرین هم سر جهازیش بود حالا خر بیار و پرین بار کن پرین قصد ازدواج نداشت هادی بعد از فهمیدن این موضوع خودکشی کرد ولی میدونین که کسی توی این داستان نمیمیره ولی هادی با این همه مرد
پرین که هادی رو خیلی دوست داشت رفت سراغ جادوی نجات بخش که هادی رو زنده کنه :D
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » چهار شنبه 16 خرداد 1386, 8:17 am

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود
یه الاغه بود که یه پاش لنگ بود ، غضنفر صاحب الاغه اسم الاغشو گذاشته بود پیتکو ، یه روز که محمود داشت با الاغ یارو خوش و بش میکرد و می گفت که هادی خیلی اذیتم می کنه، طناز که داشت از اونجا رد میشد به هادی زنگ زد و قضیه رو گفت ( که چرا به محمود ببیچاره اذیت می کنی؟)
هادی هم عصبانی شد و به خواهرش حمیده ماموریت داد که الاغ رو از مرده بخره و سر به نیست کنه ولی نمیدونست که خره 3 میلیون تومنه هادی گفت چه خبره بابا رینگ اسپرت و ضبط و باندش رو نمی خوام. صاحب الاغه گفت: آخه هادی خیلی با سرعت رانندگی می کنه و از اونجایی که پیتکو نسبت نزدیکی با کره الاغ کد خدای قصه حسن کچل داره ،دوست نداره به هادی فروخته بشه و اصلاً از هادی خوشش نمیاد هادیم به حمیده گفت ولش کن چیزی که فراوونه الاغ. القصه حمیده که با عکس العمل هادی مواجه شد پاریکال ، الاغ پرین تو فیلم با خانمان رو برا کادو تولدش خرید، پرین هم سر جهازیش بود حالا خر بیار و پرین بار کن پرین قصد ازدواج نداشت هادی بعد از فهمیدن این موضوع خودکشی کرد ولی میدونین که کسی توی این داستان نمیمیره ولی هادی با این همه مرد
پرین که هادی رو خیلی دوست داشت رفت سراغ جادوی نجات بخش که هادی رو زنده کنه اون باید می رفت قله ی قاف تا گل خرزهره بیاره بده هادی بخوره اما چون نمی شناخت اونجا رو رفت پیش یانگوم :P
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

پست توسط hamideht » چهار شنبه 16 خرداد 1386, 8:19 am

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود
یه الاغه بود که یه پاش لنگ بود ، غضنفر صاحب الاغه اسم الاغشو گذاشته بود پیتکو ، یه روز که محمود داشت با الاغ یارو خوش و بش میکرد و می گفت که هادی خیلی اذیتم می کنه، طناز که داشت از اونجا رد میشد به هادی زنگ زد و قضیه رو گفت ( که چرا به محمود ببیچاره اذیت می کنی؟)
هادی هم عصبانی شد و به خواهرش حمیده ماموریت داد که الاغ رو از مرده بخره و سر به نیست کنه ولی نمیدونست که خره 3 میلیون تومنه هادی گفت چه خبره بابا رینگ اسپرت و ضبط و باندش رو نمی خوام. صاحب الاغه گفت: آخه هادی خیلی با سرعت رانندگی می کنه و از اونجایی که پیتکو نسبت نزدیکی با کره الاغ کد خدای قصه حسن کچل داره ،دوست نداره به هادی فروخته بشه و اصلاً از هادی خوشش نمیاد هادیم به حمیده گفت ولش کن چیزی که فراوونه الاغ. القصه حمیده که با عکس العمل هادی مواجه شد پاریکال ، الاغ پرین تو فیلم با خانمان رو برا کادو تولدش خرید، پرین هم سر جهازیش بود حالا خر بیار و پرین بار کن پرین قصد ازدواج نداشت هادی بعد از فهمیدن این موضوع خودکشی کرد ولی میدونین که کسی توی این داستان نمیمیره ولی هادی با این همه مرد
پرین که هادی رو خیلی دوست داشت رفت سراغ جادوی نجات بخش که هادی رو زنده کنه اون باید می رفت قله ی قاف تا گل خرزهره بیاره بده هادی بخوره اما چون نمی شناخت اونجا رو رفت پیش یانگوم و با داروی شفابخش برگشت :D
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » چهار شنبه 16 خرداد 1386, 8:35 am

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود
یه الاغه بود که یه پاش لنگ بود ، غضنفر صاحب الاغه اسم الاغشو گذاشته بود پیتکو ، یه روز که محمود داشت با الاغ یارو خوش و بش میکرد و می گفت که هادی خیلی اذیتم می کنه، طناز که داشت از اونجا رد میشد به هادی زنگ زد و قضیه رو گفت ( که چرا به محمود ببیچاره اذیت می کنی؟)
هادی هم عصبانی شد و به خواهرش حمیده ماموریت داد که الاغ رو از مرده بخره و سر به نیست کنه ولی نمیدونست که خره 3 میلیون تومنه هادی گفت چه خبره بابا رینگ اسپرت و ضبط و باندش رو نمی خوام. صاحب الاغه گفت: آخه هادی خیلی با سرعت رانندگی می کنه و از اونجایی که پیتکو نسبت نزدیکی با کره الاغ کد خدای قصه حسن کچل داره ،دوست نداره به هادی فروخته بشه و اصلاً از هادی خوشش نمیاد هادیم به حمیده گفت ولش کن چیزی که فراوونه الاغ. القصه حمیده که با عکس العمل هادی مواجه شد پاریکال ، الاغ پرین تو فیلم با خانمان رو برا کادو تولدش خرید، پرین هم سر جهازیش بود حالا خر بیار و پرین بار کن پرین قصد ازدواج نداشت هادی بعد از فهمیدن این موضوع خودکشی کرد ولی میدونین که کسی توی این داستان نمیمیره ولی هادی با این همه مرد
پرین که هادی رو خیلی دوست داشت رفت سراغ جادوی نجات بخش که هادی رو زنده کنه اون باید می رفت قله ی قاف تا گل خرزهره بیاره بده هادی بخوره اما چون نمی شناخت اونجا رو رفت پیش یانگوم و با داروی شفابخش برگشت و هادی خوب شد :D

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
محمود
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1312
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 4:42 pm

پست توسط محمود » چهار شنبه 16 خرداد 1386, 12:22 pm

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود
یه الاغه بود که یه پاش لنگ بود ، غضنفر صاحب الاغه اسم الاغشو گذاشته بود پیتکو ، یه روز که محمود داشت با الاغ یارو خوش و بش میکرد و می گفت که هادی خیلی اذیتم می کنه، طناز که داشت از اونجا رد میشد به هادی زنگ زد و قضیه رو گفت ( که چرا به محمود ببیچاره اذیت می کنی؟)
هادی هم عصبانی شد و به خواهرش حمیده ماموریت داد که الاغ رو از مرده بخره و سر به نیست کنه ولی نمیدونست که خره 3 میلیون تومنه هادی گفت چه خبره بابا رینگ اسپرت و ضبط و باندش رو نمی خوام. صاحب الاغه گفت: آخه هادی خیلی با سرعت رانندگی می کنه و از اونجایی که پیتکو نسبت نزدیکی با کره الاغ کد خدای قصه حسن کچل داره ،دوست نداره به هادی فروخته بشه و اصلاً از هادی خوشش نمیاد هادیم به حمیده گفت ولش کن چیزی که فراوونه الاغ. القصه حمیده که با عکس العمل هادی مواجه شد پاریکال ، الاغ پرین تو فیلم با خانمان رو برا کادو تولدش خرید، پرین هم سر جهازیش بود حالا خر بیار و پرین بار کن پرین قصد ازدواج نداشت هادی بعد از فهمیدن این موضوع خودکشی کرد ولی میدونین که کسی توی این داستان نمیمیره ولی هادی با این همه مرد
پرین که هادی رو خیلی دوست داشت رفت سراغ جادوی نجات بخش که هادی رو زنده کنه اون باید می رفت قله ی قاف تا گل خرزهره بیاره بده هادی بخوره اما چون نمی شناخت اونجا رو رفت پیش یانگوم و با داروی شفابخش برگشت و هادی خوب شد ولی متاسفانه اثر دارو خیلی زود تموم شد و :cry: :cry: :cry:


:lol: :lol: :lol: :lol: حالا ببینم چه کار میکنید :evil: :evil:

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

پست توسط Ahmaad » چهار شنبه 16 خرداد 1386, 1:46 pm

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود
یه الاغه بود که یه پاش لنگ بود ، غضنفر صاحب الاغه اسم الاغشو گذاشته بود پیتکو ، یه روز که محمود داشت با الاغ یارو خوش و بش میکرد و می گفت که هادی خیلی اذیتم می کنه، طناز که داشت از اونجا رد میشد به هادی زنگ زد و قضیه رو گفت ( که چرا به محمود ببیچاره اذیت می کنی؟)
هادی هم عصبانی شد و به خواهرش حمیده ماموریت داد که الاغ رو از مرده بخره و سر به نیست کنه ولی نمیدونست که خره 3 میلیون تومنه هادی گفت چه خبره بابا رینگ اسپرت و ضبط و باندش رو نمی خوام. صاحب الاغه گفت: آخه هادی خیلی با سرعت رانندگی می کنه و از اونجایی که پیتکو نسبت نزدیکی با کره الاغ کد خدای قصه حسن کچل داره ،دوست نداره به هادی فروخته بشه و اصلاً از هادی خوشش نمیاد هادیم به حمیده گفت ولش کن چیزی که فراوونه الاغ. القصه حمیده که با عکس العمل هادی مواجه شد پاریکال ، الاغ پرین تو فیلم با خانمان رو برا کادو تولدش خرید، پرین هم سر جهازیش بود حالا خر بیار و پرین بار کن پرین قصد ازدواج نداشت هادی بعد از فهمیدن این موضوع خودکشی کرد ولی میدونین که کسی توی این داستان نمیمیره ولی هادی با این همه مرد
پرین که هادی رو خیلی دوست داشت رفت سراغ جادوی نجات بخش که هادی رو زنده کنه اون باید می رفت قله ی قاف تا گل خرزهره بیاره بده هادی بخوره اما چون نمی شناخت اونجا رو رفت پیش یانگوم و با داروی شفابخش برگشت و هادی خوب شد ولی متاسفانه اثر دارو خیلی زود تموم شد و اما در این حین احمد سر رسید و به کمک قدرتهای ما فوق طبیعی و همچنین ما تحت طبیعی اش هادی را زنده ی زنده کرد و یک طلسمی روش گذاشت که هرکی خواست بکشدش از داستان بیرون انداخته شه!!!(چون کسی نمی میره :D )
تصویر

نمایه کاربر
محمود
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1312
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 4:42 pm

پست توسط محمود » چهار شنبه 16 خرداد 1386, 2:24 pm

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود
یه الاغه بود که یه پاش لنگ بود ، غضنفر صاحب الاغه اسم الاغشو گذاشته بود پیتکو ، یه روز که محمود داشت با الاغ یارو خوش و بش میکرد و می گفت که هادی خیلی اذیتم می کنه، طناز که داشت از اونجا رد میشد به هادی زنگ زد و قضیه رو گفت ( که چرا به محمود ببیچاره اذیت می کنی؟)
هادی هم عصبانی شد و به خواهرش حمیده ماموریت داد که الاغ رو از مرده بخره و سر به نیست کنه ولی نمیدونست که خره 3 میلیون تومنه هادی گفت چه خبره بابا رینگ اسپرت و ضبط و باندش رو نمی خوام. صاحب الاغه گفت: آخه هادی خیلی با سرعت رانندگی می کنه و از اونجایی که پیتکو نسبت نزدیکی با کره الاغ کد خدای قصه حسن کچل داره ،دوست نداره به هادی فروخته بشه و اصلاً از هادی خوشش نمیاد هادیم به حمیده گفت ولش کن چیزی که فراوونه الاغ. القصه حمیده که با عکس العمل هادی مواجه شد پاریکال ، الاغ پرین تو فیلم با خانمان رو برا کادو تولدش خرید، پرین هم سر جهازیش بود حالا خر بیار و پرین بار کن پرین قصد ازدواج نداشت هادی بعد از فهمیدن این موضوع خودکشی کرد ولی میدونین که کسی توی این داستان نمیمیره ولی هادی با این همه مرد
پرین که هادی رو خیلی دوست داشت رفت سراغ جادوی نجات بخش که هادی رو زنده کنه اون باید می رفت قله ی قاف تا گل خرزهره بیاره بده هادی بخوره اما چون نمی شناخت اونجا رو رفت پیش یانگوم و با داروی شفابخش برگشت و هادی خوب شد ولی متاسفانه اثر دارو خیلی زود تموم شد و اما در این حین احمد سر رسید و به کمک قدرتهای ما فوق طبیعی و همچنین ما تحت طبیعی اش هادی را زنده ی زنده کرد و یک طلسمی روش گذاشت که هرکی خواست بکشدش از داستان بیرون انداخته شه!!!(چون کسی نمی میره )
همه خوشحال بودند و می خندیدند ناگهان همه چیز به یکباره تغییر کرد :o



مورد توجه احمد آقای فداکار مهربان :D
اگر قرار بود هر کسی 2 یا 3 خط بنویسه خوب بنده زحمت بقه رو کم میکردم و سر و ته قصه رو هم میآوردم :D

توجه داشته باش اخوی همه باید یک خط بنویسند . و السلام :lol:

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

پست توسط Ahmaad » پنج شنبه 17 خرداد 1386, 6:17 am

Hamash ye jomlas akhavi! faqat az oon jomle tarikibi derazas ke alan daghigh yadam nemiad esmeshoon :D
تصویر

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

پست توسط hamideht » پنج شنبه 17 خرداد 1386, 9:19 am

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود
یه الاغه بود که یه پاش لنگ بود ، غضنفر صاحب الاغه اسم الاغشو گذاشته بود پیتکو ، یه روز که محمود داشت با الاغ یارو خوش و بش میکرد و می گفت که هادی خیلی اذیتم می کنه، طناز که داشت از اونجا رد میشد به هادی زنگ زد و قضیه رو گفت ( که چرا به محمود ببیچاره اذیت می کنی؟)
هادی هم عصبانی شد و به خواهرش حمیده ماموریت داد که الاغ رو از مرده بخره و سر به نیست کنه ولی نمیدونست که خره 3 میلیون تومنه هادی گفت چه خبره بابا رینگ اسپرت و ضبط و باندش رو نمی خوام. صاحب الاغه گفت: آخه هادی خیلی با سرعت رانندگی می کنه و از اونجایی که پیتکو نسبت نزدیکی با کره الاغ کد خدای قصه حسن کچل داره ،دوست نداره به هادی فروخته بشه و اصلاً از هادی خوشش نمیاد هادیم به حمیده گفت ولش کن چیزی که فراوونه الاغ. القصه حمیده که با عکس العمل هادی مواجه شد پاریکال ، الاغ پرین تو فیلم با خانمان رو برا کادو تولدش خرید، پرین هم سر جهازیش بود حالا خر بیار و پرین بار کن پرین قصد ازدواج نداشت هادی بعد از فهمیدن این موضوع خودکشی کرد ولی میدونین که کسی توی این داستان نمیمیره ولی هادی با این همه مرد
پرین که هادی رو خیلی دوست داشت رفت سراغ جادوی نجات بخش که هادی رو زنده کنه اون باید می رفت قله ی قاف تا گل خرزهره بیاره بده هادی بخوره اما چون نمی شناخت اونجا رو رفت پیش یانگوم و با داروی شفابخش برگشت و هادی خوب شد ولی متاسفانه اثر دارو خیلی زود تموم شد و اما در این حین احمد سر رسید و به کمک قدرتهای ما فوق طبیعی و همچنین ما تحت طبیعی اش هادی را زنده ی زنده کرد و یک طلسمی روش گذاشت که هرکی خواست بکشدش از داستان بیرون انداخته شه!!!(چون کسی نمی میره )
همه خوشحال بودند و می خندیدند ناگهان همه چیز به یکباره تغییر کرد
hnz عصبانی سررسید :P
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
محمود
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1312
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 4:42 pm

پست توسط محمود » پنج شنبه 17 خرداد 1386, 5:48 pm

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود
یه الاغه بود که یه پاش لنگ بود ، غضنفر صاحب الاغه اسم الاغشو گذاشته بود پیتکو ، یه روز که محمود داشت با الاغ یارو خوش و بش میکرد و می گفت که هادی خیلی اذیتم می کنه، طناز که داشت از اونجا رد میشد به هادی زنگ زد و قضیه رو گفت ( که چرا به محمود ببیچاره اذیت می کنی؟)
هادی هم عصبانی شد و به خواهرش حمیده ماموریت داد که الاغ رو از مرده بخره و سر به نیست کنه ولی نمیدونست که خره 3 میلیون تومنه هادی گفت چه خبره بابا رینگ اسپرت و ضبط و باندش رو نمی خوام. صاحب الاغه گفت: آخه هادی خیلی با سرعت رانندگی می کنه و از اونجایی که پیتکو نسبت نزدیکی با کره الاغ کد خدای قصه حسن کچل داره ،دوست نداره به هادی فروخته بشه و اصلاً از هادی خوشش نمیاد هادیم به حمیده گفت ولش کن چیزی که فراوونه الاغ. القصه حمیده که با عکس العمل هادی مواجه شد پاریکال ، الاغ پرین تو فیلم با خانمان رو برا کادو تولدش خرید، پرین هم سر جهازیش بود حالا خر بیار و پرین بار کن پرین قصد ازدواج نداشت هادی بعد از فهمیدن این موضوع خودکشی کرد ولی میدونین که کسی توی این داستان نمیمیره ولی هادی با این همه مرد
پرین که هادی رو خیلی دوست داشت رفت سراغ جادوی نجات بخش که هادی رو زنده کنه اون باید می رفت قله ی قاف تا گل خرزهره بیاره بده هادی بخوره اما چون نمی شناخت اونجا رو رفت پیش یانگوم و با داروی شفابخش برگشت و هادی خوب شد ولی متاسفانه اثر دارو خیلی زود تموم شد و اما در این حین احمد سر رسید و به کمک قدرتهای ما فوق طبیعی و همچنین ما تحت طبیعی اش هادی را زنده ی زنده کرد و یک طلسمی روش گذاشت که هرکی خواست بکشدش از داستان بیرون انداخته شه!!!(چون کسی نمی میره )
همه خوشحال بودند و می خندیدند ناگهان همه چیز به یکباره تغییر کرد
hnz عصبانی سررسید او از شدت عصبانیت

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

پست توسط Ahmaad » پنج شنبه 17 خرداد 1386, 6:55 pm

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود
یه الاغه بود که یه پاش لنگ بود ، غضنفر صاحب الاغه اسم الاغشو گذاشته بود پیتکو ، یه روز که محمود داشت با الاغ یارو خوش و بش میکرد و می گفت که هادی خیلی اذیتم می کنه، طناز که داشت از اونجا رد میشد به هادی زنگ زد و قضیه رو گفت ( که چرا به محمود ببیچاره اذیت می کنی؟)
هادی هم عصبانی شد و به خواهرش حمیده ماموریت داد که الاغ رو از مرده بخره و سر به نیست کنه ولی نمیدونست که خره 3 میلیون تومنه هادی گفت چه خبره بابا رینگ اسپرت و ضبط و باندش رو نمی خوام. صاحب الاغه گفت: آخه هادی خیلی با سرعت رانندگی می کنه و از اونجایی که پیتکو نسبت نزدیکی با کره الاغ کد خدای قصه حسن کچل داره ،دوست نداره به هادی فروخته بشه و اصلاً از هادی خوشش نمیاد هادیم به حمیده گفت ولش کن چیزی که فراوونه الاغ. القصه حمیده که با عکس العمل هادی مواجه شد پاریکال ، الاغ پرین تو فیلم با خانمان رو برا کادو تولدش خرید، پرین هم سر جهازیش بود حالا خر بیار و پرین بار کن پرین قصد ازدواج نداشت هادی بعد از فهمیدن این موضوع خودکشی کرد ولی میدونین که کسی توی این داستان نمیمیره ولی هادی با این همه مرد
پرین که هادی رو خیلی دوست داشت رفت سراغ جادوی نجات بخش که هادی رو زنده کنه اون باید می رفت قله ی قاف تا گل خرزهره بیاره بده هادی بخوره اما چون نمی شناخت اونجا رو رفت پیش یانگوم و با داروی شفابخش برگشت و هادی خوب شد ولی متاسفانه اثر دارو خیلی زود تموم شد و اما در این حین احمد سر رسید و به کمک قدرتهای ما فوق طبیعی و همچنین ما تحت طبیعی اش هادی را زنده ی زنده کرد و یک طلسمی روش گذاشت که هرکی خواست بکشدش از داستان بیرون انداخته شه!!!(چون کسی نمی میره )
همه خوشحال بودند و می خندیدند ناگهان همه چیز به یکباره تغییر کرد
hnz عصبانی سررسید او از شدت عصبانیت برگشت رفت !!!
تصویر

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » پنج شنبه 17 خرداد 1386, 8:59 pm

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود
یه الاغه بود که یه پاش لنگ بود ، غضنفر صاحب الاغه اسم الاغشو گذاشته بود پیتکو ، یه روز که محمود داشت با الاغ یارو خوش و بش میکرد و می گفت که هادی خیلی اذیتم می کنه، طناز که داشت از اونجا رد میشد به هادی زنگ زد و قضیه رو گفت ( که چرا به محمود ببیچاره اذیت می کنی؟)
هادی هم عصبانی شد و به خواهرش حمیده ماموریت داد که الاغ رو از مرده بخره و سر به نیست کنه ولی نمیدونست که خره 3 میلیون تومنه هادی گفت چه خبره بابا رینگ اسپرت و ضبط و باندش رو نمی خوام. صاحب الاغه گفت: آخه هادی خیلی با سرعت رانندگی می کنه و از اونجایی که پیتکو نسبت نزدیکی با کره الاغ کد خدای قصه حسن کچل داره ،دوست نداره به هادی فروخته بشه و اصلاً از هادی خوشش نمیاد هادیم به حمیده گفت ولش کن چیزی که فراوونه الاغ. القصه حمیده که با عکس العمل هادی مواجه شد پاریکال ، الاغ پرین تو فیلم با خانمان رو برا کادو تولدش خرید، پرین هم سر جهازیش بود حالا خر بیار و پرین بار کن پرین قصد ازدواج نداشت هادی بعد از فهمیدن این موضوع خودکشی کرد ولی میدونین که کسی توی این داستان نمیمیره ولی هادی با این همه مرد
پرین که هادی رو خیلی دوست داشت رفت سراغ جادوی نجات بخش که هادی رو زنده کنه اون باید می رفت قله ی قاف تا گل خرزهره بیاره بده هادی بخوره اما چون نمی شناخت اونجا رو رفت پیش یانگوم و با داروی شفابخش برگشت و هادی خوب شد ولی متاسفانه اثر دارو خیلی زود تموم شد و اما در این حین احمد سر رسید و به کمک قدرتهای ما فوق طبیعی و همچنین ما تحت طبیعی اش هادی را زنده ی زنده کرد و یک طلسمی روش گذاشت که هرکی خواست بکشدش از داستان بیرون انداخته شه!!!(چون کسی نمی میره )
همه خوشحال بودند و می خندیدند ناگهان همه چیز به یکباره تغییر کرد hnz عصبانی سررسید او از شدت عصبانیت برگشت رفت ! ولی احمد گفت : هو

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

پست توسط hamideht » پنج شنبه 17 خرداد 1386, 9:15 pm

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود
یه الاغه بود که یه پاش لنگ بود ، غضنفر صاحب الاغه اسم الاغشو گذاشته بود پیتکو ، یه روز که محمود داشت با الاغ یارو خوش و بش میکرد و می گفت که هادی خیلی اذیتم می کنه، طناز که داشت از اونجا رد میشد به هادی زنگ زد و قضیه رو گفت ( که چرا به محمود ببیچاره اذیت می کنی؟)
هادی هم عصبانی شد و به خواهرش حمیده ماموریت داد که الاغ رو از مرده بخره و سر به نیست کنه ولی نمیدونست که خره 3 میلیون تومنه هادی گفت چه خبره بابا رینگ اسپرت و ضبط و باندش رو نمی خوام. صاحب الاغه گفت: آخه هادی خیلی با سرعت رانندگی می کنه و از اونجایی که پیتکو نسبت نزدیکی با کره الاغ کد خدای قصه حسن کچل داره ،دوست نداره به هادی فروخته بشه و اصلاً از هادی خوشش نمیاد هادیم به حمیده گفت ولش کن چیزی که فراوونه الاغ. القصه حمیده که با عکس العمل هادی مواجه شد پاریکال ، الاغ پرین تو فیلم با خانمان رو برا کادو تولدش خرید، پرین هم سر جهازیش بود حالا خر بیار و پرین بار کن پرین قصد ازدواج نداشت هادی بعد از فهمیدن این موضوع خودکشی کرد ولی میدونین که کسی توی این داستان نمیمیره ولی هادی با این همه مرد
پرین که هادی رو خیلی دوست داشت رفت سراغ جادوی نجات بخش که هادی رو زنده کنه اون باید می رفت قله ی قاف تا گل خرزهره بیاره بده هادی بخوره اما چون نمی شناخت اونجا رو رفت پیش یانگوم و با داروی شفابخش برگشت و هادی خوب شد ولی متاسفانه اثر دارو خیلی زود تموم شد و اما در این حین احمد سر رسید و به کمک قدرتهای ما فوق طبیعی و همچنین ما تحت طبیعی اش هادی را زنده ی زنده کرد و یک طلسمی روش گذاشت که هرکی خواست بکشدش از داستان بیرون انداخته شه!!!(چون کسی نمی میره )
همه خوشحال بودند و می خندیدند ناگهان همه چیز به یکباره تغییر کرد hnz عصبانی سررسید او از شدت عصبانیت برگشت رفت ! ولی احمد گفت : هو
کجا فرار می کنی ؟؟؟ :lol:
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » جمعه 18 خرداد 1386, 11:22 am

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود
یه الاغه بود که یه پاش لنگ بود ، غضنفر صاحب الاغه اسم الاغشو گذاشته بود پیتکو ، یه روز که محمود داشت با الاغ یارو خوش و بش میکرد و می گفت که هادی خیلی اذیتم می کنه، طناز که داشت از اونجا رد میشد به هادی زنگ زد و قضیه رو گفت ( که چرا به محمود ببیچاره اذیت می کنی؟)
هادی هم عصبانی شد و به خواهرش حمیده ماموریت داد که الاغ رو از مرده بخره و سر به نیست کنه ولی نمیدونست که خره 3 میلیون تومنه هادی گفت چه خبره بابا رینگ اسپرت و ضبط و باندش رو نمی خوام. صاحب الاغه گفت: آخه هادی خیلی با سرعت رانندگی می کنه و از اونجایی که پیتکو نسبت نزدیکی با کره الاغ کد خدای قصه حسن کچل داره ،دوست نداره به هادی فروخته بشه و اصلاً از هادی خوشش نمیاد هادیم به حمیده گفت ولش کن چیزی که فراوونه الاغ. القصه حمیده که با عکس العمل هادی مواجه شد پاریکال ، الاغ پرین تو فیلم با خانمان رو برا کادو تولدش خرید، پرین هم سر جهازیش بود حالا خر بیار و پرین بار کن پرین قصد ازدواج نداشت هادی بعد از فهمیدن این موضوع خودکشی کرد ولی میدونین که کسی توی این داستان نمیمیره ولی هادی با این همه مرد
پرین که هادی رو خیلی دوست داشت رفت سراغ جادوی نجات بخش که هادی رو زنده کنه اون باید می رفت قله ی قاف تا گل خرزهره بیاره بده هادی بخوره اما چون نمی شناخت اونجا رو رفت پیش یانگوم و با داروی شفابخش برگشت و هادی خوب شد ولی متاسفانه اثر دارو خیلی زود تموم شد و اما در این حین احمد سر رسید و به کمک قدرتهای ما فوق طبیعی و همچنین ما تحت طبیعی اش هادی را زنده ی زنده کرد و یک طلسمی روش گذاشت که هرکی خواست بکشدش از داستان بیرون انداخته شه!!!(چون کسی نمی میره )
همه خوشحال بودند و می خندیدند ناگهان همه چیز به یکباره تغییر کرد hnz عصبانی سررسید او از شدت عصبانیت برگشت رفت ! ولی احمد گفت : هو
کجا فرار می کنی ؟؟؟ hnz گفت هو چیه درست حرف بزن
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

پست توسط hamideht » جمعه 18 خرداد 1386, 1:29 pm

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود
یه الاغه بود که یه پاش لنگ بود ، غضنفر صاحب الاغه اسم الاغشو گذاشته بود پیتکو ، یه روز که محمود داشت با الاغ یارو خوش و بش میکرد و می گفت که هادی خیلی اذیتم می کنه، طناز که داشت از اونجا رد میشد به هادی زنگ زد و قضیه رو گفت ( که چرا به محمود ببیچاره اذیت می کنی؟)
هادی هم عصبانی شد و به خواهرش حمیده ماموریت داد که الاغ رو از مرده بخره و سر به نیست کنه ولی نمیدونست که خره 3 میلیون تومنه هادی گفت چه خبره بابا رینگ اسپرت و ضبط و باندش رو نمی خوام. صاحب الاغه گفت: آخه هادی خیلی با سرعت رانندگی می کنه و از اونجایی که پیتکو نسبت نزدیکی با کره الاغ کد خدای قصه حسن کچل داره ،دوست نداره به هادی فروخته بشه و اصلاً از هادی خوشش نمیاد هادیم به حمیده گفت ولش کن چیزی که فراوونه الاغ. القصه حمیده که با عکس العمل هادی مواجه شد پاریکال ، الاغ پرین تو فیلم با خانمان رو برا کادو تولدش خرید، پرین هم سر جهازیش بود حالا خر بیار و پرین بار کن پرین قصد ازدواج نداشت هادی بعد از فهمیدن این موضوع خودکشی کرد ولی میدونین که کسی توی این داستان نمیمیره ولی هادی با این همه مرد
پرین که هادی رو خیلی دوست داشت رفت سراغ جادوی نجات بخش که هادی رو زنده کنه اون باید می رفت قله ی قاف تا گل خرزهره بیاره بده هادی بخوره اما چون نمی شناخت اونجا رو رفت پیش یانگوم و با داروی شفابخش برگشت و هادی خوب شد ولی متاسفانه اثر دارو خیلی زود تموم شد و اما در این حین احمد سر رسید و به کمک قدرتهای ما فوق طبیعی و همچنین ما تحت طبیعی اش هادی را زنده ی زنده کرد و یک طلسمی روش گذاشت که هرکی خواست بکشدش از داستان بیرون انداخته شه!!!(چون کسی نمی میره )
همه خوشحال بودند و می خندیدند ناگهان همه چیز به یکباره تغییر کرد hnz عصبانی سررسید او از شدت عصبانیت برگشت رفت ! ولی احمد گفت : هو
کجا فرار می کنی ؟؟؟ hnz گفت هو چیه درست حرف بزن
ابری از همه جا بی خبر سر رسید
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان