بکش بکش...

saeedeh · پست توسط **saeedeh** » شنبه 18 شهریور 1385, 10:24 am

دمن که دلم نمیاد خواهرمو بکشم آخه اگه بکشمش مامانم منو می کشه

TNZ · پست توسط **TNZ** » شنبه 18 شهریور 1385, 11:37 am

hamideht · پست توسط **hamideht** » شنبه 18 شهریور 1385, 8:47 pm

پست توسط **hadi** » یک شنبه 19 شهریور 1385, 8:13 am

من حميده رو نميكشم
حميده عقشولي منه
سهيلو ميكشم كه انقدر به فكر اذيت ديكگران نباشه
با شمشير ميكشم كه خون بپاشه به در و ديوار
اصل حالش به خون پاشيدنشه
اميدوارم فشارش بالا باشه صحنه ي قشنكي بشه

soheil · پست توسط **soheil** » دو شنبه 20 شهریور 1385, 7:55 pm

بابا هادی...
من هادی رو یه جوری می کشم که یه قطره خون هم ازش نریزه بیرون...
می خوام با زجر بمیره...
هادی هم مثل من از خون و خون ریزی خوشش میاد هاا...

hamideht · پست توسط **hamideht** » دو شنبه 20 شهریور 1385, 9:29 pm

دست به هادی بزنی خودم تیکه تیکت می کنم کتلت می پزم

soheil · پست توسط **soheil** » دو شنبه 20 شهریور 1385, 9:43 pm

این هادی چرا اینجوری شده؟
این همه آدم یه دفه گیر داد به من...
بعدش هم..
من میگم این حمیده بهش نمیاد مهربون باشه هااااا...ولی من همچنان امیدوارم...

hamideht · پست توسط **hamideht** » سه شنبه 21 شهریور 1385, 6:37 am

امید چیز خوبیه آره باش حالا

soheil · پست توسط **soheil** » سه شنبه 21 شهریور 1385, 8:55 am

امید چیز خوبیه...
ولی مثل اینکه دوباره همه چی داره عادی میشه..

hamideht · پست توسط **hamideht** » سه شنبه 21 شهریور 1385, 9:36 am

چی عادی میشه؟

soheil · پست توسط **soheil** » سه شنبه 21 شهریور 1385, 6:45 pm

همین که تو دیگه مهربون نیستی دیگه....
می خواستی چی عادی بشه؟

hamideht · پست توسط **hamideht** » سه شنبه 21 شهریور 1385, 9:05 pm

soheil · پست توسط **soheil** » سه شنبه 21 شهریور 1385, 9:22 pm

از این فرست ها باید استفاده کرد...
حمیده منو می بری پارک؟
تو که انقدر مهربون شدی..

hamideht · پست توسط **hamideht** » سه شنبه 21 شهریور 1385, 9:25 pm

نه نمی برم

soheil · پست توسط **soheil** » سه شنبه 21 شهریور 1385, 9:56 pm

چه وحشتناک شدی حمیده...
داری شوخی می کنی نه؟

hamideht · پست توسط **hamideht** » چهار شنبه 22 شهریور 1385, 6:54 am

[smilie=real mad.gif]

soheil · پست توسط **soheil** » چهار شنبه 22 شهریور 1385, 8:13 am

soheil · پست توسط **soheil** » یک شنبه 2 مهر 1385, 8:44 pm

اااا...
مثل اینکه باید خودمو بکشم...
کاش می شد ادم نفر دو تا قبلیش رو بکشه...

اون وقت قیافه ی حمیده خنده دار می شد...

hamideht · پست توسط **hamideht** » دو شنبه 3 مهر 1385, 2:07 pm

من سهیل رو نمی کشم چون دیگه خودش کم کم خودکشی می کنه

soheil · پست توسط **soheil** » سه شنبه 4 مهر 1385, 7:03 pm

جلوش زولبیا بامیه می زارم بعد نمی ذارم که بخوره...
همون جا دق می کنه..

بکش بکش...

چه کسی حاضر است؟