گپ و سرگرمی اعضا
-
hadi
- كارش درسته

- پست: 4070
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
-
تماس:
پست
توسط hadi » یک شنبه 15 مهر 1386, 10:46 am
خوش اومدی خاله( البته اگه درست گفته باشم)
شنیدم این چتد روز هی تکاف میکشیدی؟

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
-
mmk
- آخرشه !

- پست: 1862
- تاریخ عضویت: یک شنبه 18 شهریور 1386, 2:47 pm
-
تماس:
پست
توسط mmk » یک شنبه 15 مهر 1386, 11:46 am
سمیه میگم خانم منم اومد
خوش اومدی خانمی

دست هایی که کمک میکنند مقدس تر از لبهایی هستند که دعا می خوانند(کوروش کبیر)
-
TNZ
- پادشاه

- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » یک شنبه 15 مهر 1386, 12:01 pm
خاله نه دختر خاله
مرسی شما لطف داری دائی
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
mmk
- آخرشه !

- پست: 1862
- تاریخ عضویت: یک شنبه 18 شهریور 1386, 2:47 pm
-
تماس:
پست
توسط mmk » یک شنبه 15 مهر 1386, 12:23 pm
بهش برسی دایی جون

دست هایی که کمک میکنند مقدس تر از لبهایی هستند که دعا می خوانند(کوروش کبیر)
-
TNZ
- پادشاه

- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » یک شنبه 15 مهر 1386, 12:42 pm
به چی برسه؟
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
mmk
- آخرشه !

- پست: 1862
- تاریخ عضویت: یک شنبه 18 شهریور 1386, 2:47 pm
-
تماس:
پست
توسط mmk » یک شنبه 15 مهر 1386, 1:21 pm
به هر چی دوست داشتی
1) شوهر
2) پول
3) عشق
4) هر سه مورد

دست هایی که کمک میکنند مقدس تر از لبهایی هستند که دعا می خوانند(کوروش کبیر)
-
TNZ
- پادشاه

- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » یک شنبه 15 مهر 1386, 2:14 pm
همه موارد

°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
abri
- آخرشه !

- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » یک شنبه 15 مهر 1386, 3:23 pm
farda eftari hame davatan khoneye ma!

ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
hamideht
- گروه وب سايت

- پست: 5034
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am
پست
توسط hamideht » یک شنبه 15 مهر 1386, 8:06 pm
مامان من قراره با دوستام برم بیرون فردا نه

بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
-
saeedeh
- آخرشه !

- پست: 461
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 10:54 am
-
تماس:
پست
توسط saeedeh » یک شنبه 15 مهر 1386, 10:39 pm
حمیده یه روز خواستیم بیایم خونتونا خسیس اگه نزاری بیایم وقتی اومدم موهای عروسکاتو میشکافم

زندگي هديه خداست به تو. طرز زندگي کردن تو، هديه ي توست به خدا
-
TNZ
- پادشاه

- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » دو شنبه 16 مهر 1386, 4:51 am
این حمیده همش با این پسره بستنی فروش محله ( علی ) میره بیرون الکی به خاله ابری میگه با دوستام میرم بیرون
عجب دوره زمونه ای شده
حمیده اگه نزاری افطاری بیایم خونه تون همه چیزو به مامانت میگم

°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
Elham
- آخرشه !

- پست: 931
- تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مرداد 1385, 12:01 pm
پست
توسط Elham » دو شنبه 16 مهر 1386, 8:10 am
ای بابا همه همش چند وقت نبودما
چه خبره اینجا؟
نسبت من چیه تو این خانواده؟
عشقها میمیرند رنگها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست نخورده بجا می مانند ...
-
Elham
- آخرشه !

- پست: 931
- تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مرداد 1385, 12:01 pm
پست
توسط Elham » دو شنبه 16 مهر 1386, 8:18 am
TNZ نوشته شده:ابری چته هی همه رو می کشی؟
الهام مامان ماست رفته برامون نی نی بخره

اااااااا من کلی گشتم تا نسبتم رو با شماها پیدا کنم
پس من مامان هستم؟
نی نی تونم آبجی غزله
یه دخملی ناز
عشقها میمیرند رنگها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست نخورده بجا می مانند ...
-
TNZ
- پادشاه

- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » دو شنبه 16 مهر 1386, 1:23 pm
Elham نوشته شده:TNZ نوشته شده:ابری چته هی همه رو می کشی؟
الهام مامان ماست رفته برامون نی نی بخره

اااااااا من کلی گشتم تا نسبتم رو با شماها پیدا کنم
پس من مامان هستم؟
نی نی تونم آبجی غزله
یه دخملی ناز
خوبونه آبجی غزاله بچلخم

°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
پيلاپيلا
- خيلي پيشرفت كرده

- پست: 128
- تاریخ عضویت: پنج شنبه 5 مهر 1386, 2:26 pm
-
تماس:
پست
توسط پيلاپيلا » دو شنبه 16 مهر 1386, 5:58 pm
اخ جوووووووووون من بچه خیلی دوست دارم
الهام اول از همه باید غزل رو بدی من یه لپشو بوس محکم کنم یه لپشو گاز بگیرم
بعد دو تا لپشم بکشم یه عالمه بغلش کنم فشارش بدم
خوب لواشکشو تحویلت می دم دیگه
ابری جون مرسی کسی که افطاری دعوت نمی کنه ماه رضون تموم شد خوب شد تو یه کاری کردی
حمیده خانوم هیچ کدوم ما دک نمی شیم به همین خیال باش
من خاكي كه ازين در نتوانم برخاست ...
ازكجا بوسه زنم برلب آن قصر بلند
-
abri
- آخرشه !

- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » دو شنبه 16 مهر 1386, 7:24 pm
hamide emshab jayi nemiri mehmon darim!
biya komakam iin sabzi ha ro tamiz kon binim
khale abri akhm mikonad*
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
saviola
- !
- پست: 2260
- تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
-
تماس:
پست
توسط saviola » دو شنبه 16 مهر 1386, 8:11 pm
منم هستم!
من ميشم چيز!
اممممم
پسر خاله دارين!؟؟؟

-
پيلاپيلا
- خيلي پيشرفت كرده

- پست: 128
- تاریخ عضویت: پنج شنبه 5 مهر 1386, 2:26 pm
-
تماس:
پست
توسط پيلاپيلا » دو شنبه 16 مهر 1386, 8:25 pm
خوش اومدی ساوی جون
فقط از افطاری عقب نیفتی مثل اینکه قرمه سبزیه
تازه من می خوام تو افطاری با غزل بازی کنم
من خاكي كه ازين در نتوانم برخاست ...
ازكجا بوسه زنم برلب آن قصر بلند
-
abri
- آخرشه !

- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » دو شنبه 16 مهر 1386, 8:33 pm
ghorme sabzi o zereshk polo ba morgh

ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
abri
- آخرشه !

- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » دو شنبه 16 مهر 1386, 8:34 pm
dar zemn ghazal ke hanuz be donya nayoomade?
ye 8 mahe dige be donya miyad
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
چه کسی حاضر است؟
کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان