گفتگو در مورد ادبیات فارسی ، مشاعره و موضوعات مرتبط
-
hadi
- كارش درسته

- پست: 4070
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
-
تماس:
پست
توسط hadi » سه شنبه 21 فروردین 1386, 2:19 pm
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
-
abri
- آخرشه !

- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » سه شنبه 21 فروردین 1386, 2:20 pm
هله عاشقان بشارت، که نماند این جدایی
برسد به یار دلدار، بکند خدا خدایی
ی بده
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
hadi
- كارش درسته

- پست: 4070
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
-
تماس:
پست
توسط hadi » چهار شنبه 22 فروردین 1386, 6:59 am
یارا یارا گاهیدل ما را به چراغ نگاهی روشن کن
چشم تار دل را چو مسیحا به دمیدن آنی روشن کن

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
-
Moe
- آخرشه !

- پست: 208
- تاریخ عضویت: سه شنبه 21 فروردین 1386, 10:25 am
-
تماس:
پست
توسط Moe » چهار شنبه 22 فروردین 1386, 10:30 am
نم نم بارون تو دهن نيمه باز
من، معين و الهه ناز...
يه شب آروم، صداي بارون، 3 تا ماهي تنگ بلور و يه مشت خورده نون
و توهمات يه سايه ي خاكستري كه چسبيده به ديوار رو به روم!
1383
-
abri
- آخرشه !

- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » چهار شنبه 22 فروردین 1386, 1:40 pm
من نمى دانم چرا مى گويند
اسب حيوان نجيبى است
كبوتر زيباست
و چرا در قفس هيچ كس كركس نيست
ت بده
(Moe اين شعرو خودت گفتى؟؟ قشنگه!)
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
Moe
- آخرشه !

- پست: 208
- تاریخ عضویت: سه شنبه 21 فروردین 1386, 10:25 am
-
تماس:
پست
توسط Moe » چهار شنبه 22 فروردین 1386, 6:53 pm
آره توهمات یه شب ابریه!
تو را من چشم در می آورم شباهنگام
هماندم که صدای جیرجیرک مرگ در مغزم طنین انداز است!
روح سهراب سرگردان و تنش در قبل لرزید!
-
sepideh
- گروه وب سايت

- پست: 186
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:23 am
-
تماس:
پست
توسط sepideh » چهار شنبه 22 فروردین 1386, 7:02 pm
تو با منی و قصه شبانه با من است
تو با منی و شور عاشقانه با من است
امیدوارم درست یادم مونده باشه

آشنا هستم با سرنوشت تر آب ، عادت سبز درخت.
-
abri
- آخرشه !

- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » چهار شنبه 22 فروردین 1386, 7:27 pm
تا كى به تمناى وصال تو يگانه.....اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه
هه بده...
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
hamideht
- گروه وب سايت

- پست: 5034
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am
پست
توسط hamideht » چهار شنبه 22 فروردین 1386, 8:17 pm
هر چند چون برگی به زمین می افتم
اما هنوز ایمان دارم
که تو دانه ای را در زمین می کاری
و من رشد آن را به تماشا می نشینم
نمی دانم کجا هستم
و چهره ام کجاست
می دانم که جایی همین نزدیکیهاست
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
-
abri
- آخرشه !

- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » چهار شنبه 22 فروردین 1386, 9:10 pm
تو در جان منی من غم ندارم
تو ایمان منی من کم ندارم
اگر درمان تویی دردم فزون باد
و گر عشقی تو سهم من جنون باد
د بده!!
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
sepideh
- گروه وب سايت

- پست: 186
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:23 am
-
تماس:
پست
توسط sepideh » پنج شنبه 23 فروردین 1386, 10:00 am
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
بازم د
آشنا هستم با سرنوشت تر آب ، عادت سبز درخت.
-
hadi
- كارش درسته

- پست: 4070
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
-
تماس:
پست
توسط hadi » پنج شنبه 23 فروردین 1386, 10:04 am
دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی
تو از اين چه سود داری که نمیکنی مدارا
الف بده
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
-
hamideht
- گروه وب سايت

- پست: 5034
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am
پست
توسط hamideht » پنج شنبه 23 فروردین 1386, 5:19 pm
اگر در انتظار باران بنشینم که بر من بوسه زند
آیا تشنگی ام پایان خواهد یافت؟
آیا از این امتحان ، سربلند خواهم گذشت؟
و اگر در انتظار رنگین کمان بنشینم
آیا آن را خواهم دید؟
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
-
abri
- آخرشه !

- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » پنج شنبه 23 فروردین 1386, 10:52 pm
دل مى رود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا
الف!
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
Moe
- آخرشه !

- پست: 208
- تاریخ عضویت: سه شنبه 21 فروردین 1386, 10:25 am
-
تماس:
پست
توسط Moe » جمعه 24 فروردین 1386, 1:40 am
الهی تب کنم شاید پرستارم تو باشی
طبیب این دل و این قلب بیمارم تو باشی

آخرین ويرايش توسط 1 on
Moe, ويرايش شده در 0.
"Pour voir qu'il fait noir, pas besoin d'être une lumière"
-
abri
- آخرشه !

- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » جمعه 24 فروردین 1386, 1:56 am
يا رب به چه سنگى زنم از دست غريببى
اين كله پوك و سر و مغز پكرم را
الف
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
hamideht
- گروه وب سايت

- پست: 5034
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am
پست
توسط hamideht » جمعه 24 فروردین 1386, 11:02 am
از آغاز تا به آخر دیوان زندگی-------جز چند خط درهم و برهم ندیده ایم
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
-
abri
- آخرشه !

- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » جمعه 24 فروردین 1386, 6:50 pm
مرا بخش اي يار
با صورتكي كه بازش نمي شناسم چگونه به ميعادگاه بيايم
بقيشو يادم نيست اما ميم بدين!!
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
TNZ
- پادشاه

- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » جمعه 24 فروردین 1386, 8:33 pm
من پیشیم میو میو موش کوچولو بیا جلو
چه دندونای ریز داری گوشای بلندو تیز داری
ی بده

°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
hamideht
- گروه وب سايت

- پست: 5034
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am
چه کسی حاضر است؟
کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 0 مهمان