قصه سازي

گفتگو در مورد ادبیات فارسی ، مشاعره و موضوعات مرتبط
نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

Re:

پست توسط nono » یک شنبه 4 فروردین 1387, 8:24 am

نم نم بارون تو خیابون همه جا رو پر از خالی بندی کرد و رفت . هیچ کسی هم متوجه نشد که من اومدم انگار نه انگار که بعد از این همه بارون برف هم اومده همه جا پر از آبه ولی گاو مشتی هادی خیلی گاوه.
اونو از بدو تولد با ابری مشکل داشت کارشم اشکال داشت آخه احمد ماشین نداشت و هادی هم واسش نمی خرید چون پول نداره اگه داشت برا سمیه می خرید. نرسی و حمیده بالاخره زدن تو کار مسافر کشی با ماشین قراضه ی محمود،ولی عجب ماشین قراضه ی خوش رکابی داشت وحید و هادی هم که از حسودی نمیدونستن چه کار کنن زنگ زدن به نونو شرخر.
نونو: فرمايش؟
اون ور خط : ببخشید منزل نونو اینا ؟این ور خط:آره جیگر خودمم
اون ور خط : ببخشید شما خدمات جسد هم قبول میکنید احیانا ؟
این ور خط: بهله ما احیانا بصورت حیاءً اجسادمون گارانتی هم داره.
اون ور خط : گارانتی مارانتی رو ولش صدات چقدر خوبه نونی
این ور خط: ناز نفست، صدام ردیفه ردیفه.
اون ور خط: میشه یه سوال دیگه ازتون بپرسم
این ور خط:در چه مورد؟
اون ور خط: میتونم صریح صحبت کنم؟
این ور خط: چارچوب حفظ بشه ،بله
اون ور خط: برای کشتن هر نفر چقدر پول می گیری؟
این ور خط:ای بابا سوالت خیلی صریح بود نمیگی من پس میفتم تو میمیری .درسته من شر خرم اما ادم کش نیستم برو خدا روزیتو جای دیگه حواله کنه
بوق بوق بوق...نونو گوشی رو داد به نرسی،نرسی گفت:الوو ممد صدات نمیادددددد. ذلیل مرده کجایی ....
اون ور خط: فــــــــــــــــــــــــــــــــــــوت !
این ور خط(نرسی): تولدت مبااااااااااااااااااارک ممدی گوگولی مگولی
اما اون ور خط دیگه کسی نبود که جواب بده،بیچاره ممد از ذوق غش کرده بود. ولی پیش خودمون بمونه ممد خودش رو زده بود به غش . آخه توی این دنیا چیزی که پره ممد و سیبیل سُرسُره
در همین حین ریحانه با ماشین آخرین سیستمش کنار هادی ترمز میکنه،هادی هم با دوچرخه آخرین سیستمش دستی می کشه . حمیده ، دوست ریحانه از ماشین پیاده میشه و به هادی میگه : ببخشید آقا کارت سوخت خدمتتون هست؟
هادی با رویی گشاده میگه نخیر، اگه کارت سوخت داشتم با دوچرخه بیرون نبودم ، تو بودم
در این حال بود که ابری همچون عقابی تیزپر بالای سر ساویولا
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

Re:

پست توسط abri » یک شنبه 4 فروردین 1387, 2:33 pm

نم نم بارون تو خیابون همه جا رو پر از خالی بندی کرد و رفت . هیچ کسی هم متوجه نشد که من اومدم انگار نه انگار که بعد از این همه بارون برف هم اومده همه جا پر از آبه ولی گاو مشتی هادی خیلی گاوه.
اونو از بدو تولد با ابری مشکل داشت کارشم اشکال داشت آخه احمد ماشین نداشت و هادی هم واسش نمی خرید چون پول نداره اگه داشت برا سمیه می خرید. نرسی و حمیده بالاخره زدن تو کار مسافر کشی با ماشین قراضه ی محمود،ولی عجب ماشین قراضه ی خوش رکابی داشت وحید و هادی هم که از حسودی نمیدونستن چه کار کنن زنگ زدن به نونو شرخر.
نونو: فرمايش؟
اون ور خط : ببخشید منزل نونو اینا ؟این ور خط:آره جیگر خودمم
اون ور خط : ببخشید شما خدمات جسد هم قبول میکنید احیانا ؟
این ور خط: بهله ما احیانا بصورت حیاءً اجسادمون گارانتی هم داره.
اون ور خط : گارانتی مارانتی رو ولش صدات چقدر خوبه نونی
این ور خط: ناز نفست، صدام ردیفه ردیفه.
اون ور خط: میشه یه سوال دیگه ازتون بپرسم
این ور خط:در چه مورد؟
اون ور خط: میتونم صریح صحبت کنم؟
این ور خط: چارچوب حفظ بشه ،بله
اون ور خط: برای کشتن هر نفر چقدر پول می گیری؟
این ور خط:ای بابا سوالت خیلی صریح بود نمیگی من پس میفتم تو میمیری .درسته من شر خرم اما ادم کش نیستم برو خدا روزیتو جای دیگه حواله کنه
بوق بوق بوق...نونو گوشی رو داد به نرسی،نرسی گفت:الوو ممد صدات نمیادددددد. ذلیل مرده کجایی ....
اون ور خط: فــــــــــــــــــــــــــــــــــــوت !
این ور خط(نرسی): تولدت مبااااااااااااااااااارک ممدی گوگولی مگولی
اما اون ور خط دیگه کسی نبود که جواب بده،بیچاره ممد از ذوق غش کرده بود. ولی پیش خودمون بمونه ممد خودش رو زده بود به غش . آخه توی این دنیا چیزی که پره ممد و سیبیل سُرسُره
در همین حین ریحانه با ماشین آخرین سیستمش کنار هادی ترمز میکنه،هادی هم با دوچرخه آخرین سیستمش دستی می کشه . حمیده ، دوست ریحانه از ماشین پیاده میشه و به هادی میگه : ببخشید آقا کارت سوخت خدمتتون هست؟
هادی با رویی گشاده میگه نخیر، اگه کارت سوخت داشتم با دوچرخه بیرون نبودم ، تو بودم
در این حال بود که ابری همچون عقابی تیزپر بالای سر ساویولا چرخی زد و
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

Re:

پست توسط nono » دو شنبه 5 فروردین 1387, 12:05 pm

نم نم بارون تو خیابون همه جا رو پر از خالی بندی کرد و رفت . هیچ کسی هم متوجه نشد که من اومدم انگار نه انگار که بعد از این همه بارون برف هم اومده همه جا پر از آبه ولی گاو مشتی هادی خیلی گاوه.
اونو از بدو تولد با ابری مشکل داشت کارشم اشکال داشت آخه احمد ماشین نداشت و هادی هم واسش نمی خرید چون پول نداره اگه داشت برا سمیه می خرید. نرسی و حمیده بالاخره زدن تو کار مسافر کشی با ماشین قراضه ی محمود،ولی عجب ماشین قراضه ی خوش رکابی داشت وحید و هادی هم که از حسودی نمیدونستن چه کار کنن زنگ زدن به نونو شرخر.
نونو: فرمايش؟
اون ور خط : ببخشید منزل نونو اینا ؟این ور خط:آره جیگر خودمم
اون ور خط : ببخشید شما خدمات جسد هم قبول میکنید احیانا ؟
این ور خط: بهله ما احیانا بصورت حیاءً اجسادمون گارانتی هم داره.
اون ور خط : گارانتی مارانتی رو ولش صدات چقدر خوبه نونی
این ور خط: ناز نفست، صدام ردیفه ردیفه.
اون ور خط: میشه یه سوال دیگه ازتون بپرسم
این ور خط:در چه مورد؟
اون ور خط: میتونم صریح صحبت کنم؟
این ور خط: چارچوب حفظ بشه ،بله
اون ور خط: برای کشتن هر نفر چقدر پول می گیری؟
این ور خط:ای بابا سوالت خیلی صریح بود نمیگی من پس میفتم تو میمیری .درسته من شر خرم اما ادم کش نیستم برو خدا روزیتو جای دیگه حواله کنه
بوق بوق بوق...نونو گوشی رو داد به نرسی،نرسی گفت:الوو ممد صدات نمیادددددد. ذلیل مرده کجایی ....
اون ور خط: فــــــــــــــــــــــــــــــــــــوت !
این ور خط(نرسی): تولدت مبااااااااااااااااااارک ممدی گوگولی مگولی
اما اون ور خط دیگه کسی نبود که جواب بده،بیچاره ممد از ذوق غش کرده بود. ولی پیش خودمون بمونه ممد خودش رو زده بود به غش . آخه توی این دنیا چیزی که پره ممد و سیبیل سُرسُره
در همین حین ریحانه با ماشین آخرین سیستمش کنار هادی ترمز میکنه،هادی هم با دوچرخه آخرین سیستمش دستی می کشه . حمیده ، دوست ریحانه از ماشین پیاده میشه و به هادی میگه : ببخشید آقا کارت سوخت خدمتتون هست؟
هادی با رویی گشاده میگه نخیر، اگه کارت سوخت داشتم با دوچرخه بیرون نبودم ، تو بودم
در این حال بود که ابری همچون عقابی تیزپر بالای سر ساویولا چرخی زد و گفت احمد کجاست؟
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

Re:

پست توسط abri » پنج شنبه 8 فروردین 1387, 12:15 pm

نم نم بارون تو خیابون همه جا رو پر از خالی بندی کرد و رفت . هیچ کسی هم متوجه نشد که من اومدم انگار نه انگار که بعد از این همه بارون برف هم اومده همه جا پر از آبه ولی گاو مشتی هادی خیلی گاوه.
اونو از بدو تولد با ابری مشکل داشت کارشم اشکال داشت آخه احمد ماشین نداشت و هادی هم واسش نمی خرید چون پول نداره اگه داشت برا سمیه می خرید. نرسی و حمیده بالاخره زدن تو کار مسافر کشی با ماشین قراضه ی محمود،ولی عجب ماشین قراضه ی خوش رکابی داشت وحید و هادی هم که از حسودی نمیدونستن چه کار کنن زنگ زدن به نونو شرخر.
نونو: فرمايش؟
اون ور خط : ببخشید منزل نونو اینا ؟این ور خط:آره جیگر خودمم
اون ور خط : ببخشید شما خدمات جسد هم قبول میکنید احیانا ؟
این ور خط: بهله ما احیانا بصورت حیاءً اجسادمون گارانتی هم داره.
اون ور خط : گارانتی مارانتی رو ولش صدات چقدر خوبه نونی
این ور خط: ناز نفست، صدام ردیفه ردیفه.
اون ور خط: میشه یه سوال دیگه ازتون بپرسم
این ور خط:در چه مورد؟
اون ور خط: میتونم صریح صحبت کنم؟
این ور خط: چارچوب حفظ بشه ،بله
اون ور خط: برای کشتن هر نفر چقدر پول می گیری؟
این ور خط:ای بابا سوالت خیلی صریح بود نمیگی من پس میفتم تو میمیری .درسته من شر خرم اما ادم کش نیستم برو خدا روزیتو جای دیگه حواله کنه
بوق بوق بوق...نونو گوشی رو داد به نرسی،نرسی گفت:الوو ممد صدات نمیادددددد. ذلیل مرده کجایی ....
اون ور خط: فــــــــــــــــــــــــــــــــــــوت !
این ور خط(نرسی): تولدت مبااااااااااااااااااارک ممدی گوگولی مگولی
اما اون ور خط دیگه کسی نبود که جواب بده،بیچاره ممد از ذوق غش کرده بود. ولی پیش خودمون بمونه ممد خودش رو زده بود به غش . آخه توی این دنیا چیزی که پره ممد و سیبیل سُرسُره
در همین حین ریحانه با ماشین آخرین سیستمش کنار هادی ترمز میکنه،هادی هم با دوچرخه آخرین سیستمش دستی می کشه . حمیده ، دوست ریحانه از ماشین پیاده میشه و به هادی میگه : ببخشید آقا کارت سوخت خدمتتون هست؟
هادی با رویی گشاده میگه نخیر، اگه کارت سوخت داشتم با دوچرخه بیرون نبودم ، تو بودم
در این حال بود که ابری همچون عقابی تیزپر بالای سر ساویولا چرخی زد و گفت احمد کجاست؟

خلاصه حمیده کارت سوخت
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re:

پست توسط hadi » پنج شنبه 8 فروردین 1387, 10:38 pm

نم نم بارون تو خیابون همه جا رو پر از خالی بندی کرد و رفت . هیچ کسی هم متوجه نشد که من اومدم انگار نه انگار که بعد از این همه بارون برف هم اومده همه جا پر از آبه ولی گاو مشتی هادی خیلی گاوه.
اونو از بدو تولد با ابری مشکل داشت کارشم اشکال داشت آخه احمد ماشین نداشت و هادی هم واسش نمی خرید چون پول نداره اگه داشت برا سمیه می خرید. نرسی و حمیده بالاخره زدن تو کار مسافر کشی با ماشین قراضه ی محمود،ولی عجب ماشین قراضه ی خوش رکابی داشت وحید و هادی هم که از حسودی نمیدونستن چه کار کنن زنگ زدن به نونو شرخر.
نونو: فرمايش؟
اون ور خط : ببخشید منزل نونو اینا ؟این ور خط:آره جیگر خودمم
اون ور خط : ببخشید شما خدمات جسد هم قبول میکنید احیانا ؟
این ور خط: بهله ما احیانا بصورت حیاءً اجسادمون گارانتی هم داره.
اون ور خط : گارانتی مارانتی رو ولش صدات چقدر خوبه نونی
این ور خط: ناز نفست، صدام ردیفه ردیفه.
اون ور خط: میشه یه سوال دیگه ازتون بپرسم
این ور خط:در چه مورد؟
اون ور خط: میتونم صریح صحبت کنم؟
این ور خط: چارچوب حفظ بشه ،بله
اون ور خط: برای کشتن هر نفر چقدر پول می گیری؟
این ور خط:ای بابا سوالت خیلی صریح بود نمیگی من پس میفتم تو میمیری .درسته من شر خرم اما ادم کش نیستم برو خدا روزیتو جای دیگه حواله کنه
بوق بوق بوق...نونو گوشی رو داد به نرسی،نرسی گفت:الوو ممد صدات نمیادددددد. ذلیل مرده کجایی ....
اون ور خط: فــــــــــــــــــــــــــــــــــــوت !
این ور خط(نرسی): تولدت مبااااااااااااااااااارک ممدی گوگولی مگولی
اما اون ور خط دیگه کسی نبود که جواب بده،بیچاره ممد از ذوق غش کرده بود. ولی پیش خودمون بمونه ممد خودش رو زده بود به غش . آخه توی این دنیا چیزی که پره ممد و سیبیل سُرسُره
در همین حین ریحانه با ماشین آخرین سیستمش کنار هادی ترمز میکنه،هادی هم با دوچرخه آخرین سیستمش دستی می کشه . حمیده ، دوست ریحانه از ماشین پیاده میشه و به هادی میگه : ببخشید آقا کارت سوخت خدمتتون هست؟
هادی با رویی گشاده میگه نخیر، اگه کارت سوخت داشتم با دوچرخه بیرون نبودم ، تو بودم
در این حال بود که ابری همچون عقابی تیزپر بالای سر ساویولا چرخی زد و گفت احمد کجاست؟

خلاصه حمیده کارت سوخت و جزقاله شد

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

Re:

پست توسط nono » جمعه 9 فروردین 1387, 10:28 am

نم نم بارون تو خیابون همه جا رو پر از خالی بندی کرد و رفت . هیچ کسی هم متوجه نشد که من اومدم انگار نه انگار که بعد از این همه بارون برف هم اومده همه جا پر از آبه ولی گاو مشتی هادی خیلی گاوه.
اونو از بدو تولد با ابری مشکل داشت کارشم اشکال داشت آخه احمد ماشین نداشت و هادی هم واسش نمی خرید چون پول نداره اگه داشت برا سمیه می خرید. نرسی و حمیده بالاخره زدن تو کار مسافر کشی با ماشین قراضه ی محمود،ولی عجب ماشین قراضه ی خوش رکابی داشت وحید و هادی هم که از حسودی نمیدونستن چه کار کنن زنگ زدن به نونو شرخر.
نونو: فرمايش؟
اون ور خط : ببخشید منزل نونو اینا ؟این ور خط:آره جیگر خودمم
اون ور خط : ببخشید شما خدمات جسد هم قبول میکنید احیانا ؟
این ور خط: بهله ما احیانا بصورت حیاءً اجسادمون گارانتی هم داره.
اون ور خط : گارانتی مارانتی رو ولش صدات چقدر خوبه نونی
این ور خط: ناز نفست، صدام ردیفه ردیفه.
اون ور خط: میشه یه سوال دیگه ازتون بپرسم
این ور خط:در چه مورد؟
اون ور خط: میتونم صریح صحبت کنم؟
این ور خط: چارچوب حفظ بشه ،بله
اون ور خط: برای کشتن هر نفر چقدر پول می گیری؟
این ور خط:ای بابا سوالت خیلی صریح بود نمیگی من پس میفتم تو میمیری .درسته من شر خرم اما ادم کش نیستم برو خدا روزیتو جای دیگه حواله کنه
بوق بوق بوق...نونو گوشی رو داد به نرسی،نرسی گفت:الوو ممد صدات نمیادددددد. ذلیل مرده کجایی ....
اون ور خط: فــــــــــــــــــــــــــــــــــــوت !
این ور خط(نرسی): تولدت مبااااااااااااااااااارک ممدی گوگولی مگولی
اما اون ور خط دیگه کسی نبود که جواب بده،بیچاره ممد از ذوق غش کرده بود. ولی پیش خودمون بمونه ممد خودش رو زده بود به غش . آخه توی این دنیا چیزی که پره ممد و سیبیل سُرسُره
در همین حین ریحانه با ماشین آخرین سیستمش کنار هادی ترمز میکنه،هادی هم با دوچرخه آخرین سیستمش دستی می کشه . حمیده ، دوست ریحانه از ماشین پیاده میشه و به هادی میگه : ببخشید آقا کارت سوخت خدمتتون هست؟
هادی با رویی گشاده میگه نخیر، اگه کارت سوخت داشتم با دوچرخه بیرون نبودم ، تو بودم
در این حال بود که ابری همچون عقابی تیزپر بالای سر ساویولا چرخی زد و گفت احمد کجاست؟

خلاصه حمیده کارت سوخت و جزقاله شد ربطش به بی ربطیشه :D
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

Re:

پست توسط abri » شنبه 10 فروردین 1387, 3:37 pm

با اجازه یه قصه جدید رو آغاز می کنیم

یکی بود یکی نبود...
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re:

پست توسط hadi » شنبه 10 فروردین 1387, 7:01 pm

اجازه شما هم دست ماست 8)

یکی بود یکی نبود دو دوتا :D

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

Re:

پست توسط nono » شنبه 10 فروردین 1387, 7:18 pm

یکی بود یکی نبود دو دوتا پنج تا بود..
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
محمود
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1312
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 4:42 pm

Re:

پست توسط محمود » شنبه 10 فروردین 1387, 7:38 pm

یکی بود یکی نبود دو دوتا پنج تا بود. این آخرین حرفی بود که 8)

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

Re:

پست توسط abri » شنبه 10 فروردین 1387, 8:37 pm

یکی بود یکی نبود دو دوتا پنج تا بود. این آخرین حرفی بود که حاجی قبل از فوت
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

Re:

پست توسط nono » شنبه 10 فروردین 1387, 9:42 pm

یکی بود یکی نبود دو دوتا پنج تا بود. این آخرین حرفی بود که حاجی قبل از فوت به زنش گفته بود...
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re:

پست توسط hadi » یک شنبه 11 فروردین 1387, 8:12 pm

یکی بود یکی نبود دو دوتا پنج تا بود. این آخرین حرفی بود که حاجی قبل از فوت به زنش گفته بود، قبل از آخرین

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

Re:

پست توسط nono » یک شنبه 11 فروردین 1387, 9:48 pm

یکی بود یکی نبود دو دوتا پنج تا بود. این آخرین حرفی بود که حاجی قبل از فوت به زنش گفته بود، قبل از آخرین بیل خاکی که ...
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

Re:

پست توسط TNZ » دو شنبه 12 فروردین 1387, 2:50 pm

یکی بود یکی نبود دو دوتا پنج تا بود. این آخرین حرفی بود که حاجی قبل از فوت به زنش گفته بود، قبل از آخرین بیل خاکی که روی زمین افتاده.
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
gemini
آخرشه !
آخرشه !
پست: 590
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:41 am

Re:

پست توسط gemini » چهار شنبه 14 فروردین 1387, 10:45 am

یکی بود یکی نبود دو دوتا پنج تا بود. این آخرین حرفی بود که حاجی قبل از فوت به زنش گفته بود، قبل از آخرین بیل خاکی که روی زمین افتاده.درست لحظه ای که
ولی من سر بر آسمان خواهم داشت
تا چشم بر نور بگشایم.

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

Re:

پست توسط nono » چهار شنبه 14 فروردین 1387, 11:46 am

یکی بود یکی نبود دو دوتا پنج تا بود. این آخرین حرفی بود که حاجی قبل از فوت به زنش گفته بود، قبل از آخرین بیل خاکی که روی زمین افتاده.درست لحظه ای که هادی پیداش میشه...
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re:

پست توسط Nersi » چهار شنبه 14 فروردین 1387, 1:46 pm

یکی بود یکی نبود دو دوتا پنج تا بود. این آخرین حرفی بود که حاجی قبل از فوت به زنش گفته بود، قبل از آخرین بیل خاکی که روی زمین افتاده.درست لحظه ای که هادی پیداش میشه،ابری گم می شه(حالا خر بیارو باقالی بار کن) :lol:
-----> :)

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

Re:

پست توسط nono » چهار شنبه 14 فروردین 1387, 3:55 pm

یکی بود یکی نبود دو دوتا پنج تا بود. این آخرین حرفی بود که حاجی قبل از فوت به زنش گفته بود، قبل از آخرین بیل خاکی که روی زمین افتاده.درست لحظه ای که هادی پیداش میشه،ابری گم می شه سمیه هم باهاش..
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re:

پست توسط hadi » چهار شنبه 14 فروردین 1387, 5:21 pm

یکی بود یکی نبود دو دوتا پنج تا بود. این آخرین حرفی بود که حاجی قبل از فوت به زنش گفته بود، قبل از آخرین بیل خاکی که روی زمین افتاده.درست لحظه ای که هادی پیداش میشه،ابری گم می شه سمیه هم باهاش درگیر شده بود! :D

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان