قصه سازي

گفتگو در مورد ادبیات فارسی ، مشاعره و موضوعات مرتبط
نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » سه شنبه 2 بهمن 1386, 4:58 pm

هنوزم سرد بود نگاهش. هنوز نگاهش دلم را میآزرد. حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم. دلم می خواد هر چی زودتر از اینم زندگی لعنتی راحت بشم. ولی خدا اینگونه خواسته که در غم نبودش ذره ذره تمام شوم.اما نمی دونم پس چرا تمام نمی شوم! فکر کنم آنقدر از غصه بزرگ شده ام که تمام نمی شوم! گاهي دلم مي خواهد خودمو بزنم به دیوونگی! بهتره تا بتونم،موهای سرمو بکنم اما کچلی رو ترجیح می دم.جوش صورت و دماغ دراز و روی سیاه اه اه اه.
چرا اه؟

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

پست توسط abri » سه شنبه 2 بهمن 1386, 5:01 pm

هنوزم سرد بود نگاهش. هنوز نگاهش دلم را میآزرد. حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم. دلم می خواد هر چی زودتر از اینم زندگی لعنتی راحت بشم. ولی خدا اینگونه خواسته که در غم نبودش ذره ذره تمام شوم.اما نمی دونم پس چرا تمام نمی شوم! فکر کنم آنقدر از غصه بزرگ شده ام که تمام نمی شوم! گاهي دلم مي خواهد خودمو بزنم به دیوونگی! بهتره تا بتونم،موهای سرمو بکنم اما کچلی رو ترجیح می دم.جوش صورت و دماغ دراز و روی سیاه اه اه اه.
چرا اه؟ خب واه و واه و واه!
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
ATOSA
آخرشه !
آخرشه !
پست: 408
تاریخ عضویت: جمعه 21 اردیبهشت 1386, 3:03 pm
تماس:

پست توسط ATOSA » سه شنبه 2 بهمن 1386, 6:45 pm

هنوزم سرد بود نگاهش. هنوز نگاهش دلم را میآزرد. حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم. دلم می خواد هر چی زودتر از اینم زندگی لعنتی راحت بشم. ولی خدا اینگونه خواسته که در غم نبودش ذره ذره تمام شوم.اما نمی دونم پس چرا تمام نمی شوم! فکر کنم آنقدر از غصه بزرگ شده ام که تمام نمی شوم! گاهي دلم مي خواهد خودمو بزنم به دیوونگی! بهتره تا بتونم،موهای سرمو بکنم اما کچلی رو ترجیح می دم.جوش صورت و دماغ دراز و روی سیاه اه اه اه.
چرا اه؟ خب واه و واه و واه! نمیخواستم بهش بگم که :cry:
هر کجا هستم باشم
آسمان مال من است.
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

پست توسط Nersi » سه شنبه 2 بهمن 1386, 7:36 pm

هنوزم سرد بود نگاهش. هنوز نگاهش دلم را میآزرد. حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم. دلم می خواد هر چی زودتر از اینم زندگی لعنتی راحت بشم. ولی خدا اینگونه خواسته که در غم نبودش ذره ذره تمام شوم.اما نمی دونم پس چرا تمام نمی شوم! فکر کنم آنقدر از غصه بزرگ شده ام که تمام نمی شوم! گاهي دلم مي خواهد خودمو بزنم به دیوونگی! بهتره تا بتونم،موهای سرمو بکنم اما کچلی رو ترجیح می دم.جوش صورت و دماغ دراز و روی سیاه اه اه اه.
چرا اه؟ خب واه و واه و واه! نمیخواستم بهش بگم که دوستت ندارم کچل
-----> :)

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » چهار شنبه 3 بهمن 1386, 9:17 am

هنوزم سرد بود نگاهش. هنوز نگاهش دلم را میآزرد. حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم. دلم می خواد هر چی زودتر از اینم زندگی لعنتی راحت بشم. ولی خدا اینگونه خواسته که در غم نبودش ذره ذره تمام شوم.اما نمی دونم پس چرا تمام نمی شوم! فکر کنم آنقدر از غصه بزرگ شده ام که تمام نمی شوم! گاهي دلم مي خواهد خودمو بزنم به دیوونگی! بهتره تا بتونم،موهای سرمو بکنم اما کچلی رو ترجیح می دم.جوش صورت و دماغ دراز و روی سیاه اه اه اه.
چرا اه؟ خب واه و واه و واه! نمیخواستم بهش بگم که دوستت ندارم کچل. ولی گاهی بعضی آدم ها شرایطی رو پیش میارن که آدم مجبور می شه بهشون دروغ بگه!
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

پست توسط nono » چهار شنبه 3 بهمن 1386, 7:40 pm

هنوزم سرد بود نگاهش. هنوز نگاهش دلم را میآزرد. حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم. دلم می خواد هر چی زودتر از اینم زندگی لعنتی راحت بشم. ولی خدا اینگونه خواسته که در غم نبودش ذره ذره تمام شوم.اما نمی دونم پس چرا تمام نمی شوم! فکر کنم آنقدر از غصه بزرگ شده ام که تمام نمی شوم! گاهي دلم مي خواهد خودمو بزنم به دیوونگی! بهتره تا بتونم،موهای سرمو بکنم اما کچلی رو ترجیح می دم.جوش صورت و دماغ دراز و روی سیاه اه اه اه.
چرا اه؟ خب واه و واه و واه! نمیخواستم بهش بگم که دوستت ندارم کچل. ولی گاهی بعضی آدم ها شرایطی رو پیش میارن که آدم مجبور می شه بهشون دروغ بگه ! ولی من حقیقتش رو بهش گفتم و اینجوری شد! :roll:
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » پنج شنبه 4 بهمن 1386, 2:52 pm

بابا
دوکلمه بگین


هنوزم سرد بود نگاهش. هنوز نگاهش دلم را میآزرد. حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم. دلم می خواد هر چی زودتر از اینم زندگی لعنتی راحت بشم. ولی خدا اینگونه خواسته که در غم نبودش ذره ذره تمام شوم.اما نمی دونم پس چرا تمام نمی شوم! فکر کنم آنقدر از غصه بزرگ شده ام که تمام نمی شوم! گاهي دلم مي خواهد خودمو بزنم به دیوونگی! بهتره تا بتونم،موهای سرمو بکنم اما کچلی رو ترجیح می دم.جوش صورت و دماغ دراز و روی سیاه اه اه اه.
چرا اه؟ خب واه و واه و واه! نمیخواستم بهش بگم که دوستت ندارم کچل. ولی گاهی بعضی آدم ها شرایطی رو پیش میارن که آدم مجبور می شه بهشون دروغ بگه ! ولی من حقیقتش رو بهش گفتم و اینجوری شدکه یهو اومد

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

پست توسط Nersi » پنج شنبه 4 بهمن 1386, 4:20 pm

هنوزم سرد بود نگاهش. هنوز نگاهش دلم را میآزرد. حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم. دلم می خواد هر چی زودتر از اینم زندگی لعنتی راحت بشم. ولی خدا اینگونه خواسته که در غم نبودش ذره ذره تمام شوم.اما نمی دونم پس چرا تمام نمی شوم! فکر کنم آنقدر از غصه بزرگ شده ام که تمام نمی شوم! گاهي دلم مي خواهد خودمو بزنم به دیوونگی! بهتره تا بتونم،موهای سرمو بکنم اما کچلی رو ترجیح می دم.جوش صورت و دماغ دراز و روی سیاه اه اه اه.
چرا اه؟ خب واه و واه و واه! نمیخواستم بهش بگم که دوستت ندارم کچل. ولی گاهی بعضی آدم ها شرایطی رو پیش میارن که آدم مجبور می شه بهشون دروغ بگه ! ولی من حقیقتش رو بهش گفتم و اینجوری شدکه یهو اومد نرسی وسط گود
-----> :)

نمایه کاربر
ATOSA
آخرشه !
آخرشه !
پست: 408
تاریخ عضویت: جمعه 21 اردیبهشت 1386, 3:03 pm
تماس:

پست توسط ATOSA » پنج شنبه 4 بهمن 1386, 6:23 pm

هنوزم سرد بود نگاهش. هنوز نگاهش دلم را میآزرد. حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم. دلم می خواد هر چی زودتر از اینم زندگی لعنتی راحت بشم. ولی خدا اینگونه خواسته که در غم نبودش ذره ذره تمام شوم.اما نمی دونم پس چرا تمام نمی شوم! فکر کنم آنقدر از غصه بزرگ شده ام که تمام نمی شوم! گاهي دلم مي خواهد خودمو بزنم به دیوونگی! بهتره تا بتونم،موهای سرمو بکنم اما کچلی رو ترجیح می دم.جوش صورت و دماغ دراز و روی سیاه اه اه اه.
چرا اه؟ خب واه و واه و واه! نمیخواستم بهش بگم که دوستت ندارم کچل. ولی گاهی بعضی آدم ها شرایطی رو پیش میارن که آدم مجبور می شه بهشون دروغ بگه ! ولی من حقیقتش رو بهش گفتم و اینجوری شدکه یهو اومد نرسی وسط گود . مرشد آمیرز ممد سواماتی زنگ و زد و :lol:
هر کجا هستم باشم
آسمان مال من است.
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

پست توسط Nersi » شنبه 13 بهمن 1386, 11:10 pm

هنوزم سرد بود نگاهش. هنوز نگاهش دلم را میآزرد. حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم. دلم می خواد هر چی زودتر از اینم زندگی لعنتی راحت بشم. ولی خدا اینگونه خواسته که در غم نبودش ذره ذره تمام شوم.اما نمی دونم پس چرا تمام نمی شوم! فکر کنم آنقدر از غصه بزرگ شده ام که تمام نمی شوم! گاهي دلم مي خواهد خودمو بزنم به دیوونگی! بهتره تا بتونم،موهای سرمو بکنم اما کچلی رو ترجیح می دم.جوش صورت و دماغ دراز و روی سیاه اه اه اه.
چرا اه؟ خب واه و واه و واه! نمیخواستم بهش بگم که دوستت ندارم کچل. ولی گاهی بعضی آدم ها شرایطی رو پیش میارن که آدم مجبور می شه بهشون دروغ بگه ! ولی من حقیقتش رو بهش گفتم و اینجوری شدکه یهو اومد نرسی وسط گود . مرشد آمیرز ممد سواماتی زنگ و زد و نونو و احمد از مدرسه و مخ تعطیل شدن :D
-----> :)

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

پست توسط abri » یک شنبه 14 بهمن 1386, 3:46 am

هنوزم سرد بود نگاهش. هنوز نگاهش دلم را میآزرد. حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم. دلم می خواد هر چی زودتر از اینم زندگی لعنتی راحت بشم. ولی خدا اینگونه خواسته که در غم نبودش ذره ذره تمام شوم.اما نمی دونم پس چرا تمام نمی شوم! فکر کنم آنقدر از غصه بزرگ شده ام که تمام نمی شوم! گاهي دلم مي خواهد خودمو بزنم به دیوونگی! بهتره تا بتونم،موهای سرمو بکنم اما کچلی رو ترجیح می دم.جوش صورت و دماغ دراز و روی سیاه اه اه اه.
چرا اه؟ خب واه و واه و واه! نمیخواستم بهش بگم که دوستت ندارم کچل. ولی گاهی بعضی آدم ها شرایطی رو پیش میارن که آدم مجبور می شه بهشون دروغ بگه ! ولی من حقیقتش رو بهش گفتم و اینجوری شدکه یهو اومد نرسی وسط گود . مرشد آمیرز ممد سواماتی زنگ و زد و نونو و احمد از مدرسه و مخ تعطیل شدن کرکره رو هم کشیدن
:D
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » دو شنبه 15 بهمن 1386, 9:07 pm

هنوزم سرد بود نگاهش. هنوز نگاهش دلم را میآزرد. حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم. دلم می خواد هر چی زودتر از اینم زندگی لعنتی راحت بشم. ولی خدا اینگونه خواسته که در غم نبودش ذره ذره تمام شوم.اما نمی دونم پس چرا تمام نمی شوم! فکر کنم آنقدر از غصه بزرگ شده ام که تمام نمی شوم! گاهي دلم مي خواهد خودمو بزنم به دیوونگی! بهتره تا بتونم،موهای سرمو بکنم اما کچلی رو ترجیح می دم.جوش صورت و دماغ دراز و روی سیاه اه اه اه.
چرا اه؟ خب واه و واه و واه! نمیخواستم بهش بگم که دوستت ندارم کچل. ولی گاهی بعضی آدم ها شرایطی رو پیش میارن که آدم مجبور می شه بهشون دروغ بگه ! ولی من حقیقتش رو بهش گفتم و اینجوری شدکه یهو اومد نرسی وسط گود . مرشد آمیرز ممد سواماتی زنگ و زد و نونو و احمد از مدرسه و مخ تعطیل شدن کرکره رو هم کشیدن پایین و قفل هم :D

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

پست توسط abri » سه شنبه 16 بهمن 1386, 4:05 am

هنوزم سرد بود نگاهش. هنوز نگاهش دلم را میآزرد. حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم. دلم می خواد هر چی زودتر از اینم زندگی لعنتی راحت بشم. ولی خدا اینگونه خواسته که در غم نبودش ذره ذره تمام شوم.اما نمی دونم پس چرا تمام نمی شوم! فکر کنم آنقدر از غصه بزرگ شده ام که تمام نمی شوم! گاهي دلم مي خواهد خودمو بزنم به دیوونگی! بهتره تا بتونم،موهای سرمو بکنم اما کچلی رو ترجیح می دم.جوش صورت و دماغ دراز و روی سیاه اه اه اه.
چرا اه؟ خب واه و واه و واه! نمیخواستم بهش بگم که دوستت ندارم کچل. ولی گاهی بعضی آدم ها شرایطی رو پیش میارن که آدم مجبور می شه بهشون دروغ بگه ! ولی من حقیقتش رو بهش گفتم و اینجوری شدکه یهو اومد نرسی وسط گود . مرشد آمیرز ممد سواماتی زنگ و زد و نونو و احمد از مدرسه و مخ تعطیل شدن کرکره رو هم کشیدن پایین و قفل هم زدن و رسما
:D
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » پنج شنبه 18 بهمن 1386, 5:02 pm

هنوزم سرد بود نگاهش. هنوز نگاهش دلم را میآزرد. حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم. دلم می خواد هر چی زودتر از اینم زندگی لعنتی راحت بشم. ولی خدا اینگونه خواسته که در غم نبودش ذره ذره تمام شوم.اما نمی دونم پس چرا تمام نمی شوم! فکر کنم آنقدر از غصه بزرگ شده ام که تمام نمی شوم! گاهي دلم مي خواهد خودمو بزنم به دیوونگی! بهتره تا بتونم،موهای سرمو بکنم اما کچلی رو ترجیح می دم.جوش صورت و دماغ دراز و روی سیاه اه اه اه.
چرا اه؟ خب واه و واه و واه! نمیخواستم بهش بگم که دوستت ندارم کچل. ولی گاهی بعضی آدم ها شرایطی رو پیش میارن که آدم مجبور می شه بهشون دروغ بگه ! ولی من حقیقتش رو بهش گفتم و اینجوری شدکه یهو اومد نرسی وسط گود . مرشد آمیرز ممد سواماتی زنگ و زد و نونو و احمد از مدرسه و مخ تعطیل شدن کرکره رو هم کشیدن پایین و قفل هم زدن و رسما تعطیل کردن

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

پست توسط abri » شنبه 20 بهمن 1386, 9:10 pm

هنوزم سرد بود نگاهش. هنوز نگاهش دلم را میآزرد. حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم. دلم می خواد هر چی زودتر از اینم زندگی لعنتی راحت بشم. ولی خدا اینگونه خواسته که در غم نبودش ذره ذره تمام شوم.اما نمی دونم پس چرا تمام نمی شوم! فکر کنم آنقدر از غصه بزرگ شده ام که تمام نمی شوم! گاهي دلم مي خواهد خودمو بزنم به دیوونگی! بهتره تا بتونم،موهای سرمو بکنم اما کچلی رو ترجیح می دم.جوش صورت و دماغ دراز و روی سیاه اه اه اه.
چرا اه؟ خب واه و واه و واه! نمیخواستم بهش بگم که دوستت ندارم کچل. ولی گاهی بعضی آدم ها شرایطی رو پیش میارن که آدم مجبور می شه بهشون دروغ بگه ! ولی من حقیقتش رو بهش گفتم و اینجوری شدکه یهو اومد نرسی وسط گود . مرشد آمیرز ممد سواماتی زنگ و زد و نونو و احمد از مدرسه و مخ تعطیل شدن کرکره رو هم کشیدن پایین و قفل هم زدن و رسما تعطیل کردن

نم نم بارون
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

پست توسط Nersi » شنبه 20 بهمن 1386, 11:03 pm

نم نم بارون تو خیابون
-----> :)

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

پست توسط abri » یک شنبه 21 بهمن 1386, 3:45 am

نم نم بارون تو خیابون همه جا رو
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » یک شنبه 21 بهمن 1386, 7:48 am

نم نم بارون تو خیابون همه جا رو پر از خالی

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
gemini
آخرشه !
آخرشه !
پست: 590
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:41 am

پست توسط gemini » یک شنبه 21 بهمن 1386, 9:31 am

نم نم بارون تو خیابون همه جا رو پر از خالی بندی کرد و
ولی من سر بر آسمان خواهم داشت
تا چشم بر نور بگشایم.

نمایه کاربر
محمود
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1312
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 4:42 pm

پست توسط محمود » یک شنبه 21 بهمن 1386, 1:11 pm

نم نم بارون تو خیابون همه جا رو پر از خالی بندی کرد و رفت . هیچ کسی هم :D

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 0 مهمان