انجمن شاعران سايت!!!
کجایئد ای کج اندیشان گربه صفت
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !
کجایئد ای کج اندیشان گربه صفت
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
--------------------------------------------------------------------------------
کجایئد ای کج اندیشان گربه صفت
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
کجایئد ای کج اندیشان گربه صفت
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟

کجایئد ای کج اندیشان گربه صفت
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
کجایئد ای کج اندیشان گربه صفت
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !
کجایئد ای کج اندیشان گربه صفت
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
کجایئد ای کج اندیشان گربه صفت
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا

°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
کجایئد ای کج اندیشان گربه صفت
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !
کجایئد ای کج اندیشان گربه صفت
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي
ولی من سر بر آسمان خواهم داشت
تا چشم بر نور بگشایم.
تا چشم بر نور بگشایم.
کجایئد ای کج اندیشان گربه صفت
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي
من بدو گفتتمش تو برو خودت و سبیلت را قدری صغیر کن
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي
من بدو گفتتمش تو برو خودت و سبیلت را قدری صغیر کن
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !
کجایئد ای کج اندیشان گربه صفت
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي
من بدو گفتتمش تو برو خودت و سبیلت را قدری صغیر کن
در آینه آخر کمی نظر کن
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي
من بدو گفتتمش تو برو خودت و سبیلت را قدری صغیر کن
در آینه آخر کمی نظر کن
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
کجایئد ای کج اندیشان گربه صفت
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي
من بدو گفتتمش تو برو خودت و سبیلت را قدری صغیر کن
در آینه آخر کمی نظر کن
وی گفتندی نه سبیل را صغیر کنندی ، نه ابری را خواستندی
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي
من بدو گفتتمش تو برو خودت و سبیلت را قدری صغیر کن
در آینه آخر کمی نظر کن
وی گفتندی نه سبیل را صغیر کنندی ، نه ابری را خواستندی
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !
کجایئد ای کج اندیشان گربه صفت
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي
من بدو گفتتمش تو برو خودت و سبیلت را قدری صغیر کن
در آینه آخر کمی نظر کن
وی گفتندی نه سبیل را صغیر کنندی ، نه ابری را خواستندی
خوشا عشق های قدیم و مردانش که مارا می خواستندی
!
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي
من بدو گفتتمش تو برو خودت و سبیلت را قدری صغیر کن
در آینه آخر کمی نظر کن
وی گفتندی نه سبیل را صغیر کنندی ، نه ابری را خواستندی
خوشا عشق های قدیم و مردانش که مارا می خواستندی
!
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
کجایئد ای کج اندیشان گربه صفت
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي
من بدو گفتتمش تو برو خودت و سبیلت را قدری صغیر کن
در آینه آخر کمی نظر کن
وی گفتندی نه سبیل را صغیر کنندی ، نه ابری را خواستندی
خوشا عشق های قدیم و مردانش که مارا می خواستندی
اما این روزا عشق هستندی مردانش نییستندی
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي
من بدو گفتتمش تو برو خودت و سبیلت را قدری صغیر کن
در آینه آخر کمی نظر کن
وی گفتندی نه سبیل را صغیر کنندی ، نه ابری را خواستندی
خوشا عشق های قدیم و مردانش که مارا می خواستندی
اما این روزا عشق هستندی مردانش نییستندی
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !
کجایئد ای کج اندیشان گربه صفت
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي
من بدو گفتتمش تو برو خودت و سبیلت را قدری صغیر کن
در آینه آخر کمی نظر کن
وی گفتندی نه سبیل را صغیر کنندی ، نه ابری را خواستندی
خوشا عشق های قدیم و مردانش که مارا می خواستندی
اما این روزا عشق هستندی مردانش نییستندی
اگه پیدا کردی به ما هم بگو کیستندی
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت
انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي
من بدو گفتتمش تو برو خودت و سبیلت را قدری صغیر کن
در آینه آخر کمی نظر کن
وی گفتندی نه سبیل را صغیر کنندی ، نه ابری را خواستندی
خوشا عشق های قدیم و مردانش که مارا می خواستندی
اما این روزا عشق هستندی مردانش نییستندی
اگه پیدا کردی به ما هم بگو کیستندی
ولی من سر بر آسمان خواهم داشت
تا چشم بر نور بگشایم.
تا چشم بر نور بگشایم.
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي
من بدو گفتتمش تو برو خودت و سبیلت را قدری صغیر کن
در آینه آخر کمی نظر کن
وی گفتندی نه سبیل را صغیر کنندی ، نه ابری را خواستندی
خوشا عشق های قدیم و مردانش که مارا می خواستندی
اما این روزا عشق هستندی مردانش نییستندی
اگه پیدا کردی به ما هم بگو کیستندی
عجب آشفته گشتند در پی عشق
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي
من بدو گفتتمش تو برو خودت و سبیلت را قدری صغیر کن
در آینه آخر کمی نظر کن
وی گفتندی نه سبیل را صغیر کنندی ، نه ابری را خواستندی
خوشا عشق های قدیم و مردانش که مارا می خواستندی
اما این روزا عشق هستندی مردانش نییستندی
اگه پیدا کردی به ما هم بگو کیستندی
عجب آشفته گشتند در پی عشق
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي
من بدو گفتتمش تو برو خودت و سبیلت را قدری صغیر کن
در آینه آخر کمی نظر کن
وی گفتندی نه سبیل را صغیر کنندی ، نه ابری را خواستندی
خوشا عشق های قدیم و مردانش که مارا می خواستندی
اما این روزا عشق هستندی مردانش نییستندی
اگه پیدا کردی به ما هم بگو کیستندی
عجب آشفته گشتند در پی عشق
سر و جان را نهادند بر سر عشق
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي
من بدو گفتتمش تو برو خودت و سبیلت را قدری صغیر کن
در آینه آخر کمی نظر کن
وی گفتندی نه سبیل را صغیر کنندی ، نه ابری را خواستندی
خوشا عشق های قدیم و مردانش که مارا می خواستندی
اما این روزا عشق هستندی مردانش نییستندی
اگه پیدا کردی به ما هم بگو کیستندی
عجب آشفته گشتند در پی عشق
سر و جان را نهادند بر سر عشق
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي
من بدو گفتتمش تو برو خودت و سبیلت را قدری صغیر کن
در آینه آخر کمی نظر کن
وی گفتندی نه سبیل را صغیر کنندی ، نه ابری را خواستندی
خوشا عشق های قدیم و مردانش که مارا می خواستندی
اما این روزا عشق هستندی مردانش نییستندی
اگه پیدا کردی به ما هم بگو کیستندی
عجب آشفته گشتند در پی عشق
سر و جان را نهادند بر سر عشق
دیگه بسه از عشق نگین کشک بُود
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي
من بدو گفتتمش تو برو خودت و سبیلت را قدری صغیر کن
در آینه آخر کمی نظر کن
وی گفتندی نه سبیل را صغیر کنندی ، نه ابری را خواستندی
خوشا عشق های قدیم و مردانش که مارا می خواستندی
اما این روزا عشق هستندی مردانش نییستندی
اگه پیدا کردی به ما هم بگو کیستندی
عجب آشفته گشتند در پی عشق
سر و جان را نهادند بر سر عشق
دیگه بسه از عشق نگین کشک بُود
----->

که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي
من بدو گفتتمش تو برو خودت و سبیلت را قدری صغیر کن
در آینه آخر کمی نظر کن
وی گفتندی نه سبیل را صغیر کنندی ، نه ابری را خواستندی
خوشا عشق های قدیم و مردانش که مارا می خواستندی
اما این روزا عشق هستندی مردانش نییستندی
اگه پیدا کردی به ما هم بگو کیستندی
عجب آشفته گشتند در پی عشق
سر و جان را نهادند بر سر عشق
دیگه بسه از عشق نگین کشک بُود
اخه كشك كجا اين كشك در واقع ماست بُود
خلاص میشیم از دست با تو بودن
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي
من بدو گفتتمش تو برو خودت و سبیلت را قدری صغیر کن
در آینه آخر کمی نظر کن
وی گفتندی نه سبیل را صغیر کنندی ، نه ابری را خواستندی
خوشا عشق های قدیم و مردانش که مارا می خواستندی
اما این روزا عشق هستندی مردانش نییستندی
اگه پیدا کردی به ما هم بگو کیستندی
عجب آشفته گشتند در پی عشق
سر و جان را نهادند بر سر عشق
دیگه بسه از عشق نگین کشک بُود
اخه كشك كجا اين كشك در واقع ماست بُود
این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي
من بدو گفتتمش تو برو خودت و سبیلت را قدری صغیر کن
در آینه آخر کمی نظر کن
وی گفتندی نه سبیل را صغیر کنندی ، نه ابری را خواستندی
خوشا عشق های قدیم و مردانش که مارا می خواستندی
اما این روزا عشق هستندی مردانش نییستندی
اگه پیدا کردی به ما هم بگو کیستندی
عجب آشفته گشتند در پی عشق
سر و جان را نهادند بر سر عشق
دیگه بسه از عشق نگین کشک بُود
اخه كشك كجا اين كشك در واقع ماست بُود
ماست از رو سپیدی می درخشید
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن
چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟
ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا
ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا
دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي
من بدو گفتتمش تو برو خودت و سبیلت را قدری صغیر کن
در آینه آخر کمی نظر کن
وی گفتندی نه سبیل را صغیر کنندی ، نه ابری را خواستندی
خوشا عشق های قدیم و مردانش که مارا می خواستندی
اما این روزا عشق هستندی مردانش نییستندی
اگه پیدا کردی به ما هم بگو کیستندی
عجب آشفته گشتند در پی عشق
سر و جان را نهادند بر سر عشق
دیگه بسه از عشق نگین کشک بُود
اخه كشك كجا اين كشك در واقع ماست بُود
ماست از رو سپیدی می درخشید
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
چه کسی حاضر است؟
کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 0 مهمان