گفتگو در مورد ادبیات فارسی ، مشاعره و موضوعات مرتبط
-
abri
- آخرشه !

- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » پنج شنبه 22 آذر 1386, 8:19 pm
ای که از کوچه معشوقه ما می گذری
برحذر باش که سر می شکند دیوارش
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
TNZ
- پادشاه

- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » شنبه 24 آذر 1386, 4:11 pm
شعرای من بوی گریه دارن
شبای پر حسرتم تیره و تارن
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
abri
- آخرشه !

- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » یک شنبه 25 آذر 1386, 1:34 am
نگاه می کنم نمی بینم
چشم مرا هوای تو پر کرده
گوش من کنم نمی شنوم
گوش مرا صدای تو پر کرده
هه!
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
nono
- ReD RoSe

- پست: 2411
- تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
-
تماس:
پست
توسط nono » یک شنبه 25 آذر 1386, 9:30 am
هر که در عشق تو گم شد از تو پیدا می شود
قطره ی نا قابل دل از تو دریا می شود
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !
-
abri
- آخرشه !

- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » یک شنبه 25 آذر 1386, 6:35 pm
دیگه بسه دیگه بسه انتظار
ابر رحمت به سر دنیا ببار
شب تار شب تار شب تار
آسمون خورشیدو بردار و بیار
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
fateme
- آخرشه !

- پست: 242
- تاریخ عضویت: دو شنبه 3 اردیبهشت 1386, 6:59 pm
- محل اقامت: kuwait
-
تماس:
پست
توسط fateme » یک شنبه 25 آذر 1386, 7:55 pm
Rimdaradidam diiisshhh
abri "sh" biya
madaram migoft:
barani beposh,zire chatre asheghi tar mishavi....
-
saviola
- !
- پست: 2260
- تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
-
تماس:
پست
توسط saviola » دو شنبه 26 آذر 1386, 5:14 pm
-
abri
- آخرشه !

- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » دو شنبه 26 آذر 1386, 6:59 pm
شد خزان گلشن آشنایی
باز هم آتش به جان زد جدایی
ی بده
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
nono
- ReD RoSe

- پست: 2411
- تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
-
تماس:
پست
توسط nono » سه شنبه 27 آذر 1386, 9:34 am
یه روزی یه روزگاری
حرف بین ما نگاه بود
عشق و نقاشی می کردیم
نقش ما خورشید و ماه بود
د بده

زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !
-
abri
- آخرشه !

- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » چهار شنبه 28 آذر 1386, 4:48 am
دیوانه زنجیری...
نه نه!!
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
الف!
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
nono
- ReD RoSe

- پست: 2411
- تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
-
تماس:
پست
توسط nono » پنج شنبه 29 آذر 1386, 5:05 pm
آسمونی
آسمونی
تو که پیشم نمی مونی
ی بده
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !
-
abri
- آخرشه !

- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » پنج شنبه 29 آذر 1386, 11:51 pm
یک بار خواب دیدن تو
به تمام عمر می ارزد
پس نگو
نگو که رویای دور از دسترس خوش نیست
قبول ندارم
گر چه به ظاهر جسم خستس
ولی دل دریایست
تاب و توانش بیش از اینهاست
دوستت دارم
و تاوان آن هر چه باشد...باشد
دوست خواهم داشت
بیشتر از دیروز
باکی ندارم از هیچ کس هر کس
که تو را دارم...عزیز
ز بــــــــــــــــده!!!

ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
gemini
- آخرشه !

- پست: 590
- تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:41 am
پست
توسط gemini » سه شنبه 4 دی 1386, 6:32 am
زندگي پر از صخره است...مي شكستم از دستش
گر نمي رسيد از راه ناخداي چشمانت
عشق فرصتي آبي است در پناه اين فرصت
مي رسم به خود يعني انتهاي چشمانت
ت بده...
ولی من سر بر آسمان خواهم داشت
تا چشم بر نور بگشایم.
-
abri
- آخرشه !

- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » پنج شنبه 6 دی 1386, 2:24 am
تا چند اسیر عقل هر روزه شویم .... در دهر چه صد ساله چه یکروزه شویم
در ده تو بکاسه می از آن پیش که ما .... در کارگه کوزهگران کوزه شویم
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
Nersi
- آخرشه !

- پست: 2493
- تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
- محل اقامت: تهران
پست
توسط Nersi » پنج شنبه 6 دی 1386, 3:37 pm
من که در آتش سودای تو آهی نزنم
کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست
روز اول که سر زلف تو دیدم گفتم
که پریشانی این سلسله را آخر نیست
----->
-
TNZ
- پادشاه

- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » پنج شنبه 6 دی 1386, 9:17 pm
تو را من چشم در راهم شبا هنگام ...
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
abri
- آخرشه !

- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » جمعه 7 دی 1386, 2:49 am
ما عشق تو ناديده خريديم علي يار
ما پرده ي پندار دريديم علي يار
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
کراش
- خيلي پيشرفت كرده

- پست: 136
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 29 شهریور 1385, 6:54 am
پست
توسط کراش » جمعه 7 دی 1386, 5:06 pm
sepideh نوشته شده:در اين درگه كه گهگه كه كه و كه كه شود ناگه مشو غره به امروزت كه از فردا نه اي آگه
سپیده راستش رو بگو این بیت شعر رو از کجا شنیدی یا برداشتی ؟
درستش هم به این صورت هستش
در این درگه که گه گه که که که که شود نا گه به امروزت مشو غره که از فردا نهی اگه
به امید روزی که بتونیم بفهمیم کی هستیم
-
Nersi
- آخرشه !

- پست: 2493
- تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
- محل اقامت: تهران
پست
توسط Nersi » جمعه 7 دی 1386, 8:55 pm
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنین نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
----->
-
TNZ
- پادشاه

- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » شنبه 8 دی 1386, 8:54 pm
دلا رو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد
بقیه شو بلد نیستم

°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
چه کسی حاضر است؟
کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 0 مهمان