مشاعره

[abri]

بازم که اشتباه شد که!!


نابرده رنج گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد!!

تکراری بود!


دور تا دور من از دشمن سیاهی می زند
دوستان ما کجا دفتند یاران را چه شد

دال

[abri]

دال...

[nono]

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

[TNZ]

دلم گرفت ای هم نفس
پرم شکست تو این قفس
تو این غبار . تو این سکوت
چه بی صدا . نفس نفس

[abri]

سلام ای غروب غریبانه دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظه های جدایی
خداحافظ ای شعر شبهای روشن

[saviola]

150 صفحه نوشتین معلومه تکراری در میاد آخرش!


نگر تا که دهقان دانا چه گفت
به فرزندگان چون همی خواست خفت
که میراث خود را بدارید دوست
که گنجی ز پیشینیان اندر اوست!

[abri]

تو نه چنانی که منم
من نه چنانم که تویی
تو نه بر آنی که منم
من نه بر آنم که تویی
من همه در حکم توام
تو همه در خون منی
گر مه و خورشید شوم
من کم از آنم که تویی

[TNZ]

يه روزي قدرمو ميدوني که ديره

روزي که کسي سراغت نميگيره

يه روزي ميدوني من کيه وچي بودم

روزي که از نبودنم غصه ات ميگيره

[abri]

هرچند ز کار خود خبر دار نیم
بیهوده تماشاگر گلزار نیم

بر حاشیه‌ کتاب چون نقطه‌ شک
بی کار نیم اگر چه در کار نیم

میم

[abri]

من آن موجم که آرامش ندارم...به آسانی سر سازش ندارم

بازم میم شد که..

[saviola]

مرا ببوس!
مرا ببوُس!
برای آخرین بار!
تو را خدا نگه دار!
که میروم به سوی سرنوشت!!
بهار ما گذشته!
گذشته ها گذشته!!
منم به جست و جوی سرنوشت!!

[TNZ]

تو را من چشم در راهم شبا هنگام!

[nono]

من از سبز سبزم ولی خسته خسته
من از شهر عشقم ولی دل شکسته

[abri]

هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی...برسد به یار دلدار بکند خدا خدایی

[TNZ]

یادت میاد ، یادت میاد
گفتی دوسم داری زیاد
یادت میاد ، یادت میاد
گفتی دلت منو می خواد

[hadi]

دوش وقت سحر از قصه نجاتم دادند
وان در آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

[abri]

دو سه روز که دلم بدجوری هواتو کرده
باز دوباره هوس گرمی نگاتو کرده
چندشبه که باز دوباره تو به خوابم نمیای
تو سراغ این دل خونه خرابم نمیای

ی بده

[abri]

ی بده

[TNZ]

یه روز غمگین بهار
که دلامون گرفته بود
خندیدی و اومدی به خونه ی کوچیک دلم

[abri]

مرغ سحر ناله سر كن
داغ مرا تازه تر كن
زآه شرر بار
اين قفس را
برشكن و زير و زبر كن

نون