بياين خانواده تشکيل بديم

TNZ · پست توسط **TNZ** » سه شنبه 24 مهر 1386, 1:24 pm

حسووووووووووووووود
حسودیت میشه برا تو نمی ریم خواستگاری

نونو جان بابا بزرگ تا چند روز دیگه میاد ، تشریف میاریم خواستگاری نگران نباش عزیزم

nono · پست توسط **nono** » سه شنبه 24 مهر 1386, 3:12 pm

پس کی میاد این بابا بزرگتون؟؟؟

میگما من از الان بگم
من جوابم منفیه

TNZ · پست توسط **TNZ** » سه شنبه 24 مهر 1386, 5:17 pm

اگه منفیه چرا لحظه شماری می کنی پس؟

hamideht · پست توسط **hamideht** » سه شنبه 24 مهر 1386, 5:55 pm

مامان ابری اینا چی میگن؟
من گشنمه

nono · پست توسط **nono** » سه شنبه 24 مهر 1386, 6:17 pm

برو بابا
فعلا بحث جالب خواستگاریه

Lord Vernus · پست توسط **Lord Vernus** » سه شنبه 24 مهر 1386, 7:51 pm

khastegary ?
etafaghan man too fekre haminam !
mikham khale joonam ro bebaram khastegari baram kone
khale abri bia ta berim

abri · پست توسط **abri** » چهار شنبه 25 مهر 1386, 1:22 am

jane khale??

begu bebinam who's the lucky girl?

hamideh be iin haadi begu bere sare kooche baghali vasat chiz miz bekhare bekhori

TNZ · پست توسط **TNZ** » چهار شنبه 25 مهر 1386, 6:44 am

Lord Vernus نوشته شده:khastegary ?
etafaghan man too fekre haminam !
mikham khale joonam ro bebaram khastegari baram kone
khale abri bia ta berim

داداشی مامانمون بر گشته همگی باهم میریم برات خواستگاری
اما بزار اول تکلیف دائی ساوی مشخص بشه

saviola · پست توسط **saviola** » چهار شنبه 25 مهر 1386, 9:03 am

اول بزرگترا!!!

من میتونم صبر کنم!!

TNZ · پست توسط **TNZ** » چهار شنبه 25 مهر 1386, 9:06 am

هنوز برا مهدی مورد مناسبی پیدا نکردیم

saviola · پست توسط **saviola** » چهار شنبه 25 مهر 1386, 9:21 am

چه خوب!!!

TNZ · پست توسط **TNZ** » پنج شنبه 26 مهر 1386, 4:05 pm

برو یه دسته گل و شیرینی بخر سر راهت هم برو دنبال بابا بزرگ بیارش برای خواستگاری
منم برم به مامان و خاله بگم حاضر بشن

mmk · پست توسط **mmk** » یک شنبه 29 مهر 1386, 4:29 pm

باشه دیگه
قبلا دایی روهم خبر میکردین
حالا میخوان تنها برن خواستگاری
هیییییییییییییییییی روزگار

پست توسط **hadi** » دو شنبه 30 مهر 1386, 10:39 am

ااااااا

نمیخوام

پس کی برا من میریم خواستگاری؟

abri · پست توسط **abri** » دو شنبه 30 مهر 1386, 8:29 pm

TNZ نوشته شده:برو یه دسته گل و شیرینی بخر سر راهت هم برو دنبال بابا بزرگ بیارش برای خواستگاری
منم برم به مامان و خاله بگم حاضر بشن

من حاضرم...بریم!!

abri · پست توسط **abri** » دو شنبه 30 مهر 1386, 8:30 pm

hadi نوشته شده:ااااااا

نمیخوام

پس کی برا من میریم خواستگاری؟

تو هنوز کوچولویی!

پست توسط **hadi** » سه شنبه 1 آبان 1386, 6:34 am

اینو موافقم

ولی بلاخره که بزرگ میشم

محمود · پست توسط **محمود** » سه شنبه 1 آبان 1386, 7:36 am

نگران نباش این زن گرفتن هم همچین آش دهن سوزیم نیسا

چقدم تو هولی پسره

Elham · پست توسط **Elham** » سه شنبه 1 آبان 1386, 7:46 am

بابا بیخیال ازدواج شید دخترای مردمم بدبخت نکنید

nono · پست توسط **nono** » سه شنبه 1 آبان 1386, 9:33 am

من قصد ازدواج ندارم
مخصوصا اگه دایی شما باشه
پس بیخیال من
یه نفر دیگه رو پیدا کنین

اصلا خوشم نیومد