مشاعره

گفتگو در مورد ادبیات فارسی ، مشاعره و موضوعات مرتبط
نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » شنبه 13 مرداد 1386, 2:05 pm

یک بوسه برای قلبم ، یک بوسه برای تو
یک گلبرگ با عطر شعرم همراه نامه های تو
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

پست توسط abri » دو شنبه 15 مرداد 1386, 1:58 pm

وه چه بى رنگ و بى نشان كه منم
كى ببينم مرا چنان كه منم

ميم
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
Elham
آخرشه !
آخرشه !
پست: 931
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مرداد 1385, 12:01 pm

پست توسط Elham » چهار شنبه 17 مرداد 1386, 12:29 pm

من همونم که همیشه غم و غصش بی شماره
اونی که تنها ترینه حتی سایه هم نداره
عشقها میمیرند رنگها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست نخورده بجا می مانند ...

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » چهار شنبه 17 مرداد 1386, 6:33 pm

هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود---درکار خیر حاجت هیچ استخاره نیست :)


ت بده

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

پست توسط abri » پنج شنبه 18 مرداد 1386, 6:47 pm

تنهايى شايد يه راهه
راهيه تا بى نهايت
قصه هميشه تكرار
هجرت و هجرت و هجرت

اما تو اين راه كه همراه
جز هجوم خار و خس نيست
كسى شايد باشه شايد
كسى كه دستاش قفس نيست



ت بده :(
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

پست توسط hamideht » جمعه 19 مرداد 1386, 7:59 pm

تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی ، همت کن
و بگو ماهی ها ، حوضشان بی آب است

باد می رفت به سروقت چنار
من به سروقت خدا می رفتم
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

پست توسط abri » شنبه 20 مرداد 1386, 1:10 am

مرز در عقل و جنون باريك است
كفر و ايمان چه به هم نزديك است
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
Elham
آخرشه !
آخرشه !
پست: 931
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مرداد 1385, 12:01 pm

پست توسط Elham » شنبه 20 مرداد 1386, 12:16 pm

تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
عشقها میمیرند رنگها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست نخورده بجا می مانند ...

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » شنبه 20 مرداد 1386, 2:51 pm

تو برام نهایت خواستنی
مثل خون در همه رگ های منی
هر که هستی تو برام نهایتی
تو مقدسی، تو پاک یه آیتی
ذره ذره تن و وجودمی
پاک مثل لحظه سجودمی
گاهی آرامش شب های منی
گاهی فریادی و غوغای منی
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

پست توسط abri » شنبه 20 مرداد 1386, 6:45 pm

ياد باد آنكه زما وقت سفر ياد نكرد
به وداعي دل غمديده ما شاد نكرد

دال
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
Elham
آخرشه !
آخرشه !
پست: 931
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مرداد 1385, 12:01 pm

پست توسط Elham » شنبه 20 مرداد 1386, 11:17 pm

دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود
عشقها میمیرند رنگها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست نخورده بجا می مانند ...

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » یک شنبه 21 مرداد 1386, 5:38 am

در دل من چیزی هست مثل یک بیشه نور
مثل خواب دم صبح
و چنان بی نابم که دلم می خواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه
دورها، آوائی هست که مرا می خواند.
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
Elham
آخرشه !
آخرشه !
پست: 931
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مرداد 1385, 12:01 pm

پست توسط Elham » یک شنبه 21 مرداد 1386, 10:22 am

دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
از چه رو با دشمن جانم شده ام دوست ندانم
عشقها میمیرند رنگها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست نخورده بجا می مانند ...

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

پست توسط abri » دو شنبه 22 مرداد 1386, 5:20 pm

ما چون دو دريچه روبروي هم
آگاه ز هر بگو مگوي هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آينده

هه
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » سه شنبه 23 مرداد 1386, 2:06 pm

هر چند در احـــوال جهان می نگــرم ... حاصل همه عشرت است و باقی هیچ است
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

پست توسط abri » سه شنبه 30 مرداد 1386, 9:08 pm

تو رفتی و هنوز سالهاست که
در گوش من آرام آرام
خش خش گامهای تو تکرار کنان
می دهد آزارم و
من انديشه کنان
غرق اين پندارم که چرا
خانه کوچک ما سيب نداشت
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » پنج شنبه 1 شهریور 1386, 6:47 pm

تو رو هیچ وقت گم نکردم، تو رو هیچ جا جا نذاشتم
اگه سوختم ولی موندم، تو چشمات یه خونه ساختم :)

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

پست توسط abri » پنج شنبه 1 شهریور 1386, 9:31 pm

مسلمانان ، مسلمانان ، مسلماني ز سر گيريد
كه كفر از شرم يار من مسلمان وار مي آيد

دال
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » شنبه 3 شهریور 1386, 5:06 pm

دست از طلب ندارم تا کام من برآيد ... يا جان رسد به جانان يا جان ز تن در آيد
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » شنبه 3 شهریور 1386, 6:40 pm

دیده ام وان چشم دل سیه که تو داری ----- جانب هیچ آشنا نگاه ندارد

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان