مشاعره

[fateme]

man niyazam toro haroz didane....
az labet doset daram shenidane....

[hadi]

نرو که رفتنت صلاح ما نیست
ببین جدایی تو نگاه ما نیست
نرو نذار بگم عشق یعنی حسرت
نذار که این تمنا بشه نفرت

[nono]

تو را از گل نه از گل آفریدند
تو را از یاس و سنبل آفریدند
نمی دانم چرا با این همه حسن
چرا قدری تو را خل و چل آفریدند

[abri]

dide bogsha ranje ensaan bin o seyl e ashk o aah
kebre pastan bin o jaame jahl o farjaame gonah

tir o tarkash khoon o atash khashme sarkash bime chaah
dide bogsha bar setam dar iin faribestan aliiii

ye bede

[TNZ]

چی بگم ابری و بارون نمی شی
درد می فهمی و درمون نمی شی
خیلی وقته می بینم زیر آوار جنون
منو می بینی و ویرون نمیشی
دل دیوونه خرابم می کنی

[gemini]

یکی پرنده یکی دل،دو سرنوشت جدا
که هر یکی به غم دیگری گره خورده!

[hadi]

هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من

[gemini]

نسل پشت نسل تنها امتحان پس می دهیم
دیگر انسانی نخواهد بود،قربانی بس است....

[TNZ]

تا شدم حلقه به گوش در ميخانه ي عشق ..... هردم آيد غمي از نو به مبارک بادم

[Nersi]

من خواب دیده ام که کسی می آید
من خواب یک ستاره ی قرمز دیده ام
.
.
.
من خواب آن ستاره ی قرمز را
وقتی که خواب نبودم دیده ام

[abri]

من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی

[hadi]

یک نفر از جنس خورشید در سیاه شب درخشید
یک نفر با بیرق نور شب چراغی گشت و تابید

[nono]

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

[abri]

دایم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

[hadi]

شعر نو هم قبوله دیگه؟

یک بار خواب دیدن تو به تمام عمر می ارزد
پس نگو که رویای دور از دسترس خوش نیست، قبول ندارم
گرچه به ظاهر جسم خسته است
ولی دل دریایی است
تاب و توانش بیش از اینهاست.

[gemini]

تو را مثل خودم تنها و دور از همرهان ديدم
تو را در دوردست كوچه ي زرد خزان ديدم

[abri]

ما عشق تو نادیده خریدیم علی یار
ما پرده پندار دریدیم علی یار


رررررررررررررررررررررررررررررررررررر

[abri]

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خرابه شبگرد مبتلا کن

نون

[shaparak]

صحبت از پژمردن يک برگ نيست

وای! جنگل را بيابان می کنند

دست خون آلود را در پيش چشم خلق پنهان می کنند

هيچ حيوانی به حيوانی

نمی دارد روا

آنچه اين نامردمان با جان انسان می کنند

فريدون مشيري

[abri]

تو دیگه چرا مینا!!!

با نون باید می گفتی!