واقعا که.....!Ahmaad نوشته شده:اون آخرش یه چی تو مایه های برزخ خودمون بود مثلا.
اما ایناش برام مهم نیست اصلا... چیزی که گند زد به این سریال به این باحالی این بود که هی واسه خودشون سوال و معما و mystery و غیره گذاشتن آخر کاری هم خودشون گیر کردن توشون. نتونستن جواب بدن گفتن توقع نداشته باشین همه اش رو دقیق بهتون بگیم. آخه مرتیکه ها شما که هیچــــــــــــی رو نگفتین!!! اون دود سیاه هم دیدی چه مسخره شد آخرش ؟ می تونستن خیلی بهتر از اینا تمومش کنن هااااا.
حالا یک عاااااااااالمه سوال هایی که خودشون مطرح کردن هنوز بی جواب موندن... مخصوصا که این سریالی بود که حتی اون سوال کوچکاش هم برامون مهم بود مثلا اگه دارما از این جزیره رفته بودن پس اون بسته supplies رو کی انداخت رو جزیره و برای کی و چرا؟ فکر کنم سیزن 2 بود. یا سوال های گنده مثلا چرا لاک special بود. اون زنه که مادر جاکوب رو کشت کی بود و برای چی اونجا بود ؟ اون نور اصلا چی بود ؟ و ......
حالا باهوش شدن می گن یه سری از اینا رو تو bluray و dvd و اینا جواب می دیم هستن هم کسایی که می رن می خرن واسه همین
منم که از اول حدس زده بودم که اونجا برزخ هستش؛ پس چرا تو سیزن 4 کارگردان و نویسنده هاش گفتن اینجا برزخ نیست،غلط کرد گفت!
بعدم مردن اینها از کجا شروع شد،از موقعی که هواپیما سقوط کرد یا تک تک قبل و بعد همدیگه؟اگه قبلا مرده بودن پس چرا دوباره توی جزیره می مردن؟ با مردنشون توی جزیره چی رو میخواست نشون بده؟
مرده هایی که توی جزیره خودشون رو به اینها نشون می دادن و پیامی داشتن،برای چی بود؟ مثل مادر اصلی جیکوب یا بقیه...
اون نور چه نقشی داشت اگه خوب بود پس چرا روح برادر جیکوب رو پلید کرد اگه بد بود پس چرا مادر ناتنی جیکوب ازش محافظت میکرد؟
چرا کسایی که نمرده بودن هم آخر فیلم توی اون کلیسا با بقیه مرده ها جمع شده بودن مثل زن ِ دزموند؟
اصلا کریستین بابای جک کی بود که انقدر برداشته بودن بزرگش کرده بود که توی اون کلیساهه جو گرفته بودش این دنیا و اون دنیا رو تشریح می کرد؟!
مادر ناتنی جیکوب کی بود چطور وارد جزیره شد و برای چی از نور محافظت میکرد و برای چی مادر اصلی جیکوب رو کشت؟
چرا زنا نباید توی جزیره باردار می شدن؟
جریان اعداد نفرین شده چی بود؟
جریان خاص بودن جان لاک چی بود و چی شد؟
ما آخر نفهمیدیم ویدمور بالاخره اونجا چی میخواست و چه غلطی می کرد؟
چرا پسر سیاه پوسته اسمش رو یادم رفته(اسم سگش وینسلت بود)،سریع از جریان جزیره خارج شدو دیگه به جزیره برنگشت؟مگه جزیره هر کی که واردش می شد رو درگیر خودش نمی کرد؟ پس چرا اون رفت و دیگه بر نگشت؟
اَه اَه ته فیلم برداشته بودن عشق و عاشقی کرده بودن برای هر کی یه جفت پیدا کرده بودن،اَه اَه....
انتخاب شدنشون هم مسخره بود یه آب رو میخوردن و بعد.... اون آخرش که دیگه الکی شده بود سریع یه بطری آب گلی دادن به هارلی و شد منتخب...واقعا که....
اگه نمیشد از جزیره خارج بشن پس چرا نشون داد از جزیره با هواپیما رفتن(اونجا که جک بین نی ها چشماشو بست) و بعد توی سکانس های بعد نشون داد که توی کلیسا جمع شدن که دوباره برگردن به جزیره؟
اون دیگران کی بودن که با برادر جیکوب می گشتن و اون هم اعتراف کرد که آدمای خوبی نیستن و چکار می خواستن بکنن و نور رو واسه چی میخواستن؟
بالاخره من نفهمیدم کی راست می گفت کی دروغ ،کی خوب بود کی بد ،کی مثبت بود کی منفی ،کی زنده بود کی مرده؟؟؟؟!!!!
و یه سری سوال های دیگه؟؟؟؟؟؟؟
می دونی یه سری از این سوال ها رو جوابش رو دارم ولی وقتی پازل رو پر میکنی با هم تناقض داره یعنی جور در نمیاد!