ارسال شده: شنبه 5 آبان 1386, 7:31 pm
بگو دیگه ده!!saviola نوشته شده:Ahmaad نوشته شده:مال خالد رو هم بگو
تو که میدونی!!
چرا خودت نمیگی نامرد!
بگم!؟؟؟
بگو دیگه ده!!saviola نوشته شده:Ahmaad نوشته شده:مال خالد رو هم بگو
تو که میدونی!!
چرا خودت نمیگی نامرد!
بگم!؟؟؟
خدا رحمتش کنهمحمود نوشته شده:نمیدونم این چیزی رو که میخوام تعریف کنم جزء سوتی هاست یا نه
این قضیه بر میگرده به چند سال پیش . من اون زمان 12 ، 13 سالم بیشتر نبود . یه شب تعدادی از فامیلهامون خونه ما دعوت بودن . من هم رفتم پیش مادرم گفتم میشه من چای رو تعارف کنم
مادرم هم سینی پر از چای رو داد به من و گفت خیلی مواظب باش من هم گفتم چشم
وقی من با سینی چای از آشپز خونه اومدم بیرون همه گفتن به به چه شازده پسری چقدر بزرگ شده و از این حرفها . منم که جو گرفته بود حواسم پرت شده بود و از جلوم غافل شده بودم و از بد حادثه پام گیر کرد به میز و تمام سینی چای و مخلفاتش رو ریختم رو ی عموی بیچاره .
تصورش رو بکنید حدود 20 تا استکان چای داغ ... چشمتون روز بد نبینه عموم رو میگد مثل یه فشفشه از جاش پرید و دادی سرداد و از سوزش داشت به خودش می پیچید . خودتون میدونید که عاقبت بچه ای که این کارو کرده باشه چیه
از اون به بعد عموم هر وقت که میومد خونه ما یا چایی نمیخورد یا اگه هم براش چایی می اوردم یه گارد مخصوصی میگرفت و آماده هر اتفاق غیر منتظره ای بود
الان هم مدتیه که خونه ما نمیاد . نه خونه ما میاد نه هیچ کس دیگه ای . آخه یه چند وقته که فوت شده
hadi نوشته شده:یه بار توی دانشگاه 2 دقیقه قبل استراحت از کلاس اومدم بیرون و درو محکم بستم
رفتم 1 ربع بعد اومدوم دیدم بچه ها تازه دارن از کلاس میان بیرون، بعد همه به جشم یه قاتل بهم نگاه میکردن، آخر یکی اومد گفت چرا درو محکم بستی؟ 1 ربعه تو کلاسیم در باز نمیشه .
آخرش صندلی گذاشته بودن یکی از پنجره سرشو آورده بود بیرون کمک خواسته بود تا آزاد شدن ، استاده هم از اون به بعد هر درسم بهش خورده منو انداخته
آخه مرد حسابی کسی بعد از سمایلی خنده نقطه می ذاره ؟؟؟hadi نوشته شده:یه بار توی دانشگاه 2 دقیقه قبل استراحت از کلاس اومدم بیرون و درو محکم بستم
رفتم 1 ربع بعد اومدوم دیدم بچه ها تازه دارن از کلاس میان بیرون، بعد همه به جشم یه قاتل بهم نگاه میکردن، آخر یکی اومد گفت چرا درو محکم بستی؟ 1 ربعه تو کلاسیم در باز نمیشه .
آخرش صندلی گذاشته بودن یکی از پنجره سرشو آورده بود بیرون کمک خواسته بود تا آزاد شدن ، استاده هم از اون به بعد هر درسم بهش خورده منو انداخته
محمود نوشته شده:موبایل من مدل N90 نوکیاست . هادی هم گوشیم رو دیده . همه میگن گوشیت خیلی ضایعه
ولی من خیلی دوستش دارم .
یه روز داشتم با یکی از دوستام سر گوشیامون کلکل میکردیم منم گوشیم رو داده بودم دستش
تا یه نظر بهش بندازه و روش کم شه . این گذشت . ظهر اون روز من رفته بودم مجلس ختم بابای یکی از دوستای مشترکمون . رفته بودم اون وسط مجلس نشسته بودم که یهو موبایلم زنگ خورد
وای نمیدونید چقدر ضایع شدم نگو رفیقم زنگ موبایلم رو عوض کرده بود و آهنگ جیمبو رو گذاشته بود . ( جیمبو .......... جیمبو ........... ... )
کسی که بالای منبر بود داد زد : خاموش کن اون نوای قبیحه رو
منم که خوشکم زده بود گفتم شاید اشتباه گرفتن خودش قطع میکنه
ملت زدن زیر خنده
بیچاره دوستم از اون روز در اذعان عمومی ظاهر نشده
از کی تا حالا جیمبو قبیحه شدهمحمود نوشته شده:موبایل من مدل N90 نوکیاست . هادی هم گوشیم رو دیده . همه میگن گوشیت خیلی ضایعه
ولی من خیلی دوستش دارم .
یه روز داشتم با یکی از دوستام سر گوشیامون کلکل میکردیم منم گوشیم رو داده بودم دستش
تا یه نظر بهش بندازه و روش کم شه . این گذشت . ظهر اون روز من رفته بودم مجلس ختم بابای یکی از دوستای مشترکمون . رفته بودم اون وسط مجلس نشسته بودم که یهو موبایلم زنگ خورد
وای نمیدونید چقدر ضایع شدم نگو رفیقم زنگ موبایلم رو عوض کرده بود و آهنگ جیمبو رو گذاشته بود . ( جیمبو .......... جیمبو ........... ... )
کسی که بالای منبر بود داد زد : خاموش کن اون نوای قبیحه رو
منم که خوشکم زده بود گفتم شاید اشتباه گرفتن خودش قطع میکنه
ملت زدن زیر خنده
بیچاره دوستم از اون روز در اذعان عمومی ظاهر نشده