سوتيكده

نمایه کاربر
saviola
!
پست: 2260
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
تماس:

Re:

پست توسط saviola » یک شنبه 3 شهریور 1387, 7:41 am

برا من چه دعايي كردي بابايي؟؟؟

:?:

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re:

پست توسط Nersi » دو شنبه 22 مهر 1387, 8:11 pm

saviola نوشته شده:برا من چه دعايي كردي بابايي؟؟؟

:?:
اااا من اینو تازه دیده بیدم!!! :oops:

کلهم همه رو با هم دعا کردم دسته جمعی،ممم بعد یهو همگی با هم مستجاب می شیم :D
-----> :)

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re:

پست توسط Nersi » دو شنبه 22 مهر 1387, 8:13 pm

سوتی فتح الله زاده در برنامه زنده تلویزیونی،
علی فتح‌الله‌زاده به شبكه جام‌جم رفته بود تا در یك برنامه ورزشی زنده شركت كند. برنامه كمی متفاوت بود. وسط صحبت‌ها، مجری برنامه از مدیرعامل استقلال خواهش كرد یك لیوان شربت بخورد تا بحث را ادامه دهند. فتح‌الله‌زاده به مجری گفت: «مدیرعامل استقلال را دعوت كرده‌اید و به او شربت قرمز می‌دهید؟» مجری جواب داد: «شرب آبی نداشتیم.» اما مجری جوابی كه انتظارش را داشت، نشنید. فتح‌الله‌زاده گفت: «این را می‌خورم به سلامتی شما جوانان و ورزشكاران»؛ حرفی كه تهیه‌كننده را مجبور كرد همان‌جا برنامه را قطع كند.


:D
-----> :)

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

Re:

پست توسط hamideht » دو شنبه 13 آبان 1387, 4:06 pm

یه شب قرار بود با دوستامون شام بریم بیرون بعد یه جای پارک گیر آوردیم هادی گفت من فرمون میدم تو بیا بعد هی فرمون دادو اینا بعد که من پیاده شدم دیدم دوتا لاستیکای سمت راست نصفش اینوره نصفش توی جوب
خلاصه وقتی که برگشتیم سوار ماشین شدیم من زدم دنده 1 تا اومدم نیم کلاج کنم گرومپ :roll: :o :o :o :pelk:
افتادیم تو جوب :lol:
:oops: :oops: :oops:
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

Re:

پست توسط Ahmaad » دو شنبه 13 آبان 1387, 6:50 pm

:o :o :o :o

ماشین چه ش شد ؟؟؟؟ :o :o
تصویر

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

Re:

پست توسط hamideht » دو شنبه 13 آبان 1387, 7:20 pm

ماشین هیچی اما همه آدمایی که تا 1 کیلومتری ما بودن سکته کردن
از صدای جیغ من :lol: :lol: :lol: :lol: :lol: :lol: :lol:
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re:

پست توسط Nersi » چهار شنبه 15 آبان 1387, 3:24 pm

:lol: :lol: :lol:

ایول جیغم می زنی؟! :D من معمولا در شرایط حساس لال می شم :P
بیاااااااااااااا پیش خودم من پارک دوبلم قویه، با هم پارک دوبل و دابل دوبل و سابل سوبل کار می کنیم،تو هم به من جیغ یاد بده خب؟ :P
-----> :)

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

Re: سوتيكده

پست توسط Ahmaad » یک شنبه 4 مهر 1389, 10:16 am

جدیدا بعد از مدت ها دوستان دوره مدرسه همدیگر رو پیدا کردیم و دور هم جمع می شیم و کلی خوش می گذره جاتون خالی.. بعد کلـــــــــی خاطرات مدرسه و اینا زنده شد.
حالا فعلا سسوتی خودم رو بگم.

ممد ساوی یادشه احتمالا پیش دانشگاهی بودیم بعد کلاس های ادبیات و شیمی و اینا با ریاضی فیزیک ها مشترک بود.

خلاصه سر کلاس ادبیات نشسته بودیم یه طرفم مصطفی بود یه طرفم هم این ساوی نامرد.. بعد معلمه هم درس جدید رو تموم کرده بود عادت داشت بعدش خودآزمایی ها رو دونه دونه به نوبت از بچه ها بپرسه.. خلاصه اون روزی خسته هم بودم و اصلا حوصله کلاس رو نداشتیم چه برسه به سوال و اینا. حالا معلمه داشت می پرسید و نوبت بچه های آخر کلاس بود که همه شون هم بچه خرخونا و معدل 20ها و اینا بودن و ما جلو نشسته بودیم و من هم هی داشتم با این ساوی نامرد حرف می زدم که استاد یه دفعه ای گفت" آقاااای پویا... سوال بعدی"
حالا به کمک مصطفی بلاخره فهمیدم کدوم صفحه ست و کدوم سواله و سوال هم یه چی تو این مایه ها بود: به نظر شما "فلان تکنیک" نویسنده در این نوشته اش چگونه بوده است؟
حالا طرف انتظار داره بیام دقیقا تکنیک رو بگم و توضیح و .....
آقا منم که اصلاااا حواسم نبود برگشتم طرف معلمه و گفتم: ولله آقا خوب بوده بد نبوده :lol: :lol: :lol:
کلاس هم نامردی نکرد همـــــــــــه بلند زدن زیر خنده :lol: :lol: :)))

باحالتر از همه هم معلممون اینقدر جدی بود که اصلا یه لبخند هم نزد خیلی جدی جواب درست رو داد و گفت بعدی و ادامه داد
تصویر

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

Re: سوتيكده

پست توسط Ahmaad » چهار شنبه 14 مهر 1389, 12:36 pm

Nersi نوشته شده:یه مدت سوتی می دهیم بد جور :D خودمان را به کوچه علی چپ می زنیم این جور :lol:

یه سوتی رو بگم که آخرش بود البته مقصر من نبودم!!!
جاتون خالی رفته بودم زیارت همه بگید زیارت :D ببخشید من به این قسمت میرسم همش دو بار تکرار می کنم دست خودم نیست!! :P
خلاصه از قضا و قدر موقع زیارت بچه های سایت به یادم اومد،دست از سر کچل منم بر نمی دارید که... تصویر ، اومدم براتون دعا کنم خیر سرم،منم که عادت ندارم آروم با خودم حرف بزنم بلند بلند می حرفم :D گفتم هیشکی نمی شنوه شلوغ پلوغه،بعد شروع کردم یکی یکی اسم هاتون رو گفتن:( ابری پف پفی،tnz،mmk ،جوزف، بعد ششم،بتی،نونو،پرواز،ساویولا و......) و همینطور بقیه بچه ها،وقتی حرفم تموم شد یه نگاه به بغل دستم کردم دیدم یه خانمه داره اینطوری نگاه می کنه :pelk: بیچاره فکر کرده بود من حالم خیلی بده :D بعدن که فکر کردم دیدم آره حق داشته آخه اسم هایی که داشتم می گفتم یه جورایی عجیب و غریب بود از آسمون و کلمات اختصاری مثه مدل ماشینو بی ام وه :P و اسم های خارجی و اسم فوتبالیستو فقط فکر کنم اسم مارادونارو نگفتم تصویر تصویر تصویر
آقا بلاخره من نفهمیدم اونجا واسه من دعا کردی یا نه ؟؟؟؟
:D
تصویر

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re: سوتيكده

پست توسط Nersi » پنج شنبه 15 مهر 1389, 4:29 pm

Ahmaad نوشته شده:
Nersi نوشته شده:یه مدت سوتی می دهیم بد جور :D خودمان را به کوچه علی چپ می زنیم این جور :lol:

یه سوتی رو بگم که آخرش بود البته مقصر من نبودم!!!
جاتون خالی رفته بودم زیارت همه بگید زیارت :D ببخشید من به این قسمت میرسم همش دو بار تکرار می کنم دست خودم نیست!! :P
خلاصه از قضا و قدر موقع زیارت بچه های سایت به یادم اومد،دست از سر کچل منم بر نمی دارید که... تصویر ، اومدم براتون دعا کنم خیر سرم،منم که عادت ندارم آروم با خودم حرف بزنم بلند بلند می حرفم :D گفتم هیشکی نمی شنوه شلوغ پلوغه،بعد شروع کردم یکی یکی اسم هاتون رو گفتن:( ابری پف پفی،tnz،mmk ،جوزف، بعد ششم،بتی،نونو،پرواز،ساویولا و......) و همینطور بقیه بچه ها،وقتی حرفم تموم شد یه نگاه به بغل دستم کردم دیدم یه خانمه داره اینطوری نگاه می کنه :pelk: بیچاره فکر کرده بود من حالم خیلی بده :D بعدن که فکر کردم دیدم آره حق داشته آخه اسم هایی که داشتم می گفتم یه جورایی عجیب و غریب بود از آسمون و کلمات اختصاری مثه مدل ماشینو بی ام وه :P و اسم های خارجی و اسم فوتبالیستو فقط فکر کنم اسم مارادونارو نگفتم تصویر تصویر تصویر
آقا بلاخره من نفهمیدم اونجا واسه من دعا کردی یا نه ؟؟؟؟
:D
میذاشتی یه دو سال دیگه می پرسیدی! بابا من یادم نمیاد! :D
-----> :)

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

Re: سوتيكده

پست توسط Ahmaad » جمعه 16 مهر 1389, 2:38 am

Nersi نوشته شده:
Ahmaad نوشته شده:
Nersi نوشته شده:یه مدت سوتی می دهیم بد جور :D خودمان را به کوچه علی چپ می زنیم این جور :lol:

یه سوتی رو بگم که آخرش بود البته مقصر من نبودم!!!
جاتون خالی رفته بودم زیارت همه بگید زیارت :D ببخشید من به این قسمت میرسم همش دو بار تکرار می کنم دست خودم نیست!! :P
خلاصه از قضا و قدر موقع زیارت بچه های سایت به یادم اومد،دست از سر کچل منم بر نمی دارید که... تصویر ، اومدم براتون دعا کنم خیر سرم،منم که عادت ندارم آروم با خودم حرف بزنم بلند بلند می حرفم :D گفتم هیشکی نمی شنوه شلوغ پلوغه،بعد شروع کردم یکی یکی اسم هاتون رو گفتن:( ابری پف پفی،tnz،mmk ،جوزف، بعد ششم،بتی،نونو،پرواز،ساویولا و......) و همینطور بقیه بچه ها،وقتی حرفم تموم شد یه نگاه به بغل دستم کردم دیدم یه خانمه داره اینطوری نگاه می کنه :pelk: بیچاره فکر کرده بود من حالم خیلی بده :D بعدن که فکر کردم دیدم آره حق داشته آخه اسم هایی که داشتم می گفتم یه جورایی عجیب و غریب بود از آسمون و کلمات اختصاری مثه مدل ماشینو بی ام وه :P و اسم های خارجی و اسم فوتبالیستو فقط فکر کنم اسم مارادونارو نگفتم تصویر تصویر تصویر
آقا بلاخره من نفهمیدم اونجا واسه من دعا کردی یا نه ؟؟؟؟
:D
میذاشتی یه دو سال دیگه می پرسیدی! بابا من یادم نمیاد! :D
آره؟؟ رد گم کنی ه دیگه آره ؟ دعا نکردی پس.... بابا همون موقع هم پرسیدم جا خالی دادی.
تصویر

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

Re: سوتيكده

پست توسط hamideht » چهار شنبه 10 آذر 1389, 6:49 am

هان؟ :D
چی میگین شمادوتا؟ :D
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

Re: سوتيكده

پست توسط nono » چهار شنبه 24 فروردین 1390, 1:39 pm

همین یه ماه پیش که رفتم دبی عروسی پسر داییم بود
بعد روز عروسی رسم هست که فامیل های عروس و دوماد تو سالن میشینن و مهمون ها که میان ازشون استقبال می کنن!
خلاصه اینها هم همشون عرب، منم واسه ایکه ضایع نباشه خواستم مثل خودشون باهاشون حرف بزنم، دیدم اگه از تو گلو حرف بزنم معلوم نمیشه چی میگم!
با همه دست که می دادم الکی لب می زدم و چند تا عین از ته گلوم می گفتم تا اینکه با یکی از کسایی که به زیون خودمون حرف می زد هم ندونسته اینجوری حرف زدم تا به خودم اومدم دیگه دیر شده بود، طرف یه پوزخند بهم زد که تا عمق وجود آب شدم!
کلا اونجا ضایع شدیم رفت :mrgreen:
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

Re: سوتيكده

پست توسط Ahmaad » جمعه 23 اردیبهشت 1390, 3:35 pm

بچه بودم اولین بار رفته بودم ایران تو مسافرت های بین شهری مون می دیدم خیلی جاها نوشته "رب گوجه فرنگی". بعد رب رو نمی دونستم چیه می خوندم رَب گوجه فرنگی :)) بعد از کلی فکر و اینا گفتم حتما اینا مزارع گوجه فرنگی دارن بعد وقتی می خوان بگن یا رب اینطوری می گن که یعنی همون ای خدای گوجه فرنگی :D
تصویر

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

Re: سوتيكده

پست توسط hamideht » شنبه 24 اردیبهشت 1390, 11:34 am

تو شاهکاری
شاهــــــــــــــــــــــــــــــکار :lol:
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

Re: سوتيكده

پست توسط Ahmaad » یک شنبه 15 خرداد 1390, 1:02 pm

:D
تصویر

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re: سوتيكده

پست توسط Nersi » سه شنبه 17 خرداد 1390, 7:15 pm

سوتی که جدیدا فرااااوونه ولی این آخری این بود که: عجله داشتم واسه خوردن ناهار،فکرمم مشغول بود،بعد داشتم فکر میکردم که ماست بخورم یا دوغ،همیجوری که داشتم فکر می کردمو کار میکردم دیدم یه لیوان پُر از ماست کردم! :D
-----> :)

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان