-
soheil
- آخرشه !
- پست: 645
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:26 pm
- محل اقامت: silver_unicorn2007@yahoo.com
-
تماس:
پست
توسط soheil » دو شنبه 6 شهریور 1385, 5:08 pm
یه زنه به شوهرش میگه: عزیزم پنجشنبه به پنجشنبه خیلی دیره بکنیمش دوشنبه به دوشنبه..
پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند از خرابی لانه اش نمی هراسد
<soheil>
-
hamideht
- گروه وب سايت
- پست: 5034
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am
پست
توسط hamideht » سه شنبه 7 شهریور 1385, 9:02 am
شب عروسي يه زوج ترك.. فاميل عروس: سبد سبد گل ياس ...عروس ما چه زيباست... فاميل داماد: گوني گوني پشکله ...عباس علي خوشگله..!
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
-
soheil
- آخرشه !
- پست: 645
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:26 pm
- محل اقامت: silver_unicorn2007@yahoo.com
-
تماس:
پست
توسط soheil » سه شنبه 7 شهریور 1385, 3:43 pm
torke mire jebhe fardash bar migarde...migan:::chera bargashti?!?!...mige::: pedar so0khteha be ghasde kosht tofang bazi mikardan
پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند از خرابی لانه اش نمی هراسد
<soheil>
-
hamideht
- گروه وب سايت
- پست: 5034
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am
پست
توسط hamideht » جمعه 10 شهریور 1385, 10:31 pm
به ترکه می گن اخرین باری که بهت گفتن اقا کی بوده؟ می گه همین امروز صبح توالت بودم یکی پشت در هی می گفت ان اقا بیا بیرون
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
-
hamideht
- گروه وب سايت
- پست: 5034
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am
پست
توسط hamideht » جمعه 10 شهریور 1385, 10:31 pm
به ترکه می گن از اینکه شورت خارجی پوشیدی چه احساسی داری؟می گه احساس می کنم باسنم تو غربته
آخرین ويرايش توسط 1 on
hamideht, ويرايش شده در 0.
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
-
hamideht
- گروه وب سايت
- پست: 5034
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am
پست
توسط hamideht » جمعه 10 شهریور 1385, 10:35 pm
یه لوره میاد تهران ، میبینه همه آستین کوتاه پوشیدن . میگه : اِ ، پس اینا دماقشونو با چی پاک میکنن
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
-
hamideht
- گروه وب سايت
- پست: 5034
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am
پست
توسط hamideht » جمعه 10 شهریور 1385, 10:45 pm
تركها در اعتراض به توهين روزنامه ايران تظاهرات كردند وشعار دادند: واي به روزي كه بفهميم چي شد
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
-
TNZ
- پادشاه
- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » شنبه 11 شهریور 1385, 12:47 pm
همه جوکام ته کشیدن
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
hadi
- كارش درسته
- پست: 4070
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
-
تماس:
پست
توسط hadi » یک شنبه 12 شهریور 1385, 6:34 pm
يه لره ميره پمپ بنزين، بعد از بنزين زدن به يارو ميگه آقا چقدر شد
ميگه 350 تومن
لره ميگه چي شده ؟ شاه برگشته؟
يارو ميگه نه گازوئيل زدي
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
-
TNZ
- پادشاه
- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » یک شنبه 12 شهریور 1385, 10:59 pm
رشتيه ميره به دوستاش مي گه يه زن گرفتم سفيد . توپوله . خوشگله . کوفتتون بشه
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
TNZ
- پادشاه
- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » یک شنبه 12 شهریور 1385, 11:02 pm
سرخپوستا به قزوين مي رفتن و مي گفتن بكونبا، بكونبا... وقتي بر مي گشتن مي گن نكونبا، نكونبا
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
TNZ
- پادشاه
- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » یک شنبه 12 شهریور 1385, 11:08 pm
قزوينيه كنار زمين فوتبال خوابيده بوده، بهش ميگن: پاشو برو تو زمين، بازي شروع شده. ميگه: من برانكاردم
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
TNZ
- پادشاه
- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » یک شنبه 12 شهریور 1385, 11:13 pm
تركه ميخواسته نماز بخونه، مهر نداشته امضا ميكنه
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
soheil
- آخرشه !
- پست: 645
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:26 pm
- محل اقامت: silver_unicorn2007@yahoo.com
-
تماس:
پست
توسط soheil » یک شنبه 12 شهریور 1385, 11:28 pm
دو تا جوجه به هم قول ازدواج می دهند. بزرگ که میشن میبینن هردوشون خروسن
پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند از خرابی لانه اش نمی هراسد
<soheil>
-
soheil
- آخرشه !
- پست: 645
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:26 pm
- محل اقامت: silver_unicorn2007@yahoo.com
-
تماس:
پست
توسط soheil » یک شنبه 12 شهریور 1385, 11:28 pm
ترکه ميره حرم امام رضا ميگه امام رضا تو با اين همه طلا چرا هشتم شدي!!
پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند از خرابی لانه اش نمی هراسد
<soheil>
-
hamideht
- گروه وب سايت
- پست: 5034
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am
پست
توسط hamideht » چهار شنبه 15 شهریور 1385, 11:45 am
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
-
Sepidar
- تازه اولاشه
- پست: 10
- تاریخ عضویت: سه شنبه 10 مرداد 1385, 7:27 am
پست
توسط Sepidar » چهار شنبه 15 شهریور 1385, 8:08 pm
-
hamideht
- گروه وب سايت
- پست: 5034
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am
پست
توسط hamideht » پنج شنبه 16 شهریور 1385, 8:10 am
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
-
TNZ
- پادشاه
- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » پنج شنبه 16 شهریور 1385, 9:17 am
دوتا ترک تصميم ميگيرن فارسي صحبت كنن اولي ميگه پاشو دومي نميپاشم اولي جواب ميده نگو نميپاشم بگو پاشيده نمي شوم
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
TNZ
- پادشاه
- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » پنج شنبه 16 شهریور 1385, 9:20 am
يه بار کيوون مي خواست نماز بخونه ميره وضو مي گيره
هي وجدان شيطانيش مي خواست گولش بزنه بهش ميگه: گوز وده ... گوز وده
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
چه کسی حاضر است؟
کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان