صندلي داغ ...!

معرفی اعضا و مناسبت های مرتبط
Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re:

پست توسط Nersi » شنبه 23 شهریور 1387, 11:48 am

PARVAZ نوشته شده: خب سلام منم می پرسم .........به تمام سوالات من جدی پاسخ میدی :evil: علیک سلام غزاله خانم،تهدید میکنی؟؟؟!!! :P ( من چیزای جدی رو جدی می گیرم) :shock:
1 . چه زمانی هست که ازخودت راضی وخوشحال می شی؟ وقتی که به کجا برسی؟ وقتی که خدا و خانواده ،ازم راضی باشن و همینطور خودم از خودم.وقتی بتونم خواسته های درونیم رو جامه عمل بپوشونم،و بتونم برای خانواده ام و اطرافیانم فرد مثبت و مفیدی باشم و برای خدای خودم هم بنده ی خوبی باشم.
2.چه زمانی هست که احساس دلتنگی می کنی ؟ زمانی که احساس می کنم از چیزها و کسایی که بهشون تعلق خاطر دارم دور شدم.
3.بزرگترین تلنگر زندگیت کی بود که تورو از این رو به اون رو کرد؟
فکر کنم سال سوم راهنمایی رو داشتم تموم میکردم یه خوابی دیدم،یه دو سه سالی بود که توی نماز خوندن سستی می کردم یعنی می خوندم ولی یکی در میون،دل بخواهی یکی رو می خوندم یکی دیگه رو نمی خوندم.خلاصه شبی خوابی دیدم"توی خواب دیدم که عصر هستش و من خوابیدم،یهو تشنم شد و خواستم آب بخورم بلند شدم رفتم که آب بخورم توی حال که رسیدم دیدم یهو آسمون تیره شد به طرز عجیب و وحشتناکی طوفان شد انگار روز قیامت شده بود بعد در خونه باز شد یه خانمی سر تا سیاه پوش وارد شد بهم نزدیک شد،از ترس و تعجب خشکم زده بود. وقتی بهم رسید با یه لحن بسیار بسیار جدی و خشمگین بهم گفت: حاضر شو بریم،گفتم: کجا؟ گفت: بهت میگم حاضر شو بریم،دوباره ازش پرسیدم بار دوم جوابمو اینطوری داد: حاضر شو دیگه فرصتی نداری باید بمیری.من اومدم که ببرمت.اینو که گفت دیگه داشتم می مردم.تمام بدنم لمس شد،اصلا توی حرفاش شوخی نداشت نوع حرف زدنش انقدر جدی و خشن بود که منو به گریه انداخت.گفتم آخه واسه چی؟ گفت نماز نمی خونی باید ببرمت.هیچ وقت یادم نمی ره که چطوری التماسش می کردم و اون رو حرف خودش بود هر چی بهش می گفتم قول می دم قول می دم که از این به بعد توی نمازهام سهل انگاری نکنم روی حرف خودش بود و می گفت دیگه فایده ای نداره مهلت نداری.دیگه قدرتی نداشتم هر چی توان داشتم و انرژی داشتم رو برای جلب رضایتش از دست دادم نمی تونم بگم به چه حد گریه و زاری کردم ولی دیگه .....گفتم:اااااااااااااااااااای خداااااااااااااااااا قول می دم،قول قول قول. باد سریع و سریع شروع به وزیدن کرد خانم سیاه پوش از مسیری که اومده بود رفت و آسمون گرفته دوباره باز شد و هوا روشن شد.در اون حالت بود که از خواب پریدم،از ترس تمام بدنم می لرزید نفسم بند اومده بود و انگار نصف راه جهنم رو رفته بودم و برگشته بودم.هیچ وقت اون خوابم یادم نمی ره،هیچوقت.مطمئن بودم که اون شب اگر قول نمی دادم و اصرار نمی کردم و خدا راضی نمی شد و اون خانمه نمی رفت صد در صد صبح روز بعدی در کار نبود و من رو با خودش می برد و هیچ کس نمی فهمید که چی به من گذشته!!! در خواب به خواب ابدی می رفتم.بعد ها این خواب رو به فال نیک گرفتم،که چقدر خدا دوسم داشت که با تلنگری توی این دنیا از خواب بیدارم کرد،شاید که اون خواب نه تنها برای خودم بلکه برای دیگران هم تلنگری محسوب بشه.
4. " کسي که نداي دروني خود را مي شنود، نيازي نيست که به سخنان بيرون گوش فرا دهد "تا حالا تو این کارو کردی؟ بله،خیلی. من گوش دادم و انجام دادم.زمانی که گوش دادم و خلافش عمل کردم زیان کردم.
5. اگه گفتند یه سوال می تونی از خدا بپرسی چی می پرسی؟ درست دارم میام؟ تصویر
6. به کدوم یکی از آرزوهای بچگیت می خندی؟ به هیچ کدوم،آرزوهای الانم خنده دار تره!! :D
7. یه بیت شعر که با معناش خیلی حال کرده باشی؟ یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست /از نقطه ای بترس که شیطانی ات کند
8. "هيچ کس نمي تواند ما را بهتر از خودمان فريب دهد "من زیاد این کارو می کنم تو چه جوری این کارو می کنی؟ فکر می کنم فریب خود آدم با توجیه خودش شروع بشه.توجیه و صحه گزاری روی کارهاش .خودش رو توجیه می کنه و گول می زنه که رفتارش و کارهاش درسته و این فریب خومونه!!!
9.فکر کن همین حالا موقع مرگ تو باشه اگه عزراییل بخواد از طرف خدای مهربون بهت وقت بده چه قدر وقت می گیری؟ انقدر که بتونم حسابمو صاف کنم و بنده های خدا رو راضی کنم و در نهایت خدا رو.
10.چند تا جمله کلیشه ای بگو که همیشه جاویدانند و معناشون تا ابد تغییر نمی کنه مثل: آب مایه حیات است...رفیق بی کلک مادر.... از تو حرکت از خدا برکت.هر چه کنی به خود کنی،گرهمه نیک و بد کنی.ز گهواره تا گور دانش بجوی.ادب از که آموختی از بی ادبان.مشک آن است که خود ببوید نه آن که عطار بگوید.آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است.نا برده رنج گنج میسر نمی شود.حسود هرگز نیاسود.گشتم نبود نگرد نیست.بهشت زیر پای مادران است.

11 .چه فکری می کنی در ابتدا در مورد کسی که رفتارش نسبت به تو بهتر بشه؟ منظورتو نمی گیرم چیه؟؟!! ولی اگه اونی که من تصور می کنم باشه یعنی کسی که با من بد رفتاری می کرده بعد بهتر بشه. اگه اینه که اول فکر می کنم شاید به اشتباهش پی برده و فهمیده که رفتار بدش،اول به خودش آسیب می رسونه و سعی کرده که دیدش رو تغییر بده.
12. و در آخر..." در طول زندگيم هيچگاه از کساني که با نظر من موافق بودند چيزي نياموختم "معنای عمیق این جمله رو برام بگو؟
این جمله منو یاد این جمله انداخت:
"زمانیکه مثل همدیگر می اندیشیم،دیگر کسی فکر نمی کند."
وقتی که همه مثله هم بیاندیشن و فکر کنند و بطور مداوم همدیگر رو تصدیق کنند دیگه کسی فکر نو و ایده ای نو برای انتقال به دیگری نداره. ------- > "وقتی همه مثل هم فکر کنند،پس کسی فکر نمی کند." قشنگی آدما در تفاوت هاشونه این ایده ها و نظر ها و دید های مختلف هستش که آدم هارو به همدیگه جذب و کنجکاو می کنه.در واقع نظر مخالف تو مسیر ذهنی منو نسبت آموخته هام باز می کنه!! وقتی نظر ها و ایده ها با هم فرق داشته باشه،باعث میشه: 1/ این فرصت رو به ما می ده که با نظرات جدیدی آشنا بشیم.(فرصت آشنایی با ایده های نو).2/ فرصت فکر کردن رو به ما می ده که نظر و عقیده خودمونو با دیگری مقایسه کنیم و بتونیم بهترین رو انتخاب کنیم(فرصت انتخاب).3/ فرصت اینکه ایده ها و نظر های هم رو به هم بشناسونیم و تبادل نظر و بحث و گفتگو داشته باشیم،شاید که توی این گفتگو ها چیزی به معلومات هم اضافه کنیم و با روحیات هم بیشتر آشنا بشیم(فرصت تبادل نظر و گفتمان).


تموم شد [smilie=mylove.gif]
ممنون غزاله جان تصویر
-----> :)

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re:

پست توسط Nersi » شنبه 23 شهریور 1387, 12:01 pm

Sepehr نوشته شده:سلام علیک سلام :)
منم یه چند تایی سوال دارم.
هر چند بیشترشونو غزاله خانم پرسیدند.

1. از چه چیز هایی میترسید ؟ شاید که انتظار داشته باشی که بگم روح و سوسک و ..... ولی من از این ها نمی ترسم.اینا ترس نداره. اونی که منو بیشتر می ترسونه آدماست!! آدم زنده پیچیده تر از آدم مرده هستش.بعد های گوناگون و رفتار های متناقض که گاهی فکر می کنم آیا شناختم در موردشون درست بوده یا نه!! به نظرم توی عالم واقعیت و رویارویی با واقعیات آدم ها ترسناک ترین چیزه!!! :shock:
2. خودتونو چطوری تصور میکنید , چیزی که حس میکنید که میبینید و اون خودتون هستید ؟ منظورت تصور ذهنی من از خودمه؟ یعنی یه شکل؟؟ یا مجموعه ای از حالات و رفتار؟؟ نمی دونم کدومو میگی ولی من خودمو در کل اینطوری حس میکنم: یه انسانی که سعی میکنه توی مسیر مستقیم قدم برداره و توی این مسیر از دیگران چیز یاد بگیره تا خودشو کامل کنه و همچنین دیگران رو برای تکامل کمک کنه!!
3. تا حالا مردن یه موجود دیگه رو دیدید ؟ متاسفانه بله،هم حیوان رو دیدم هم انسان.سخت ترینش مردی بود که توی خیابون تصادف کرده بود و به علت ضربه مغزی داشت جوون می داد،با ماشین از کنارش رد شدم و وقتی این صحنه رو دیدم حالم بد شد و فهمیدم که انسان از نظر فیزیکی هیچ چیز نیست!!!
4. قشنگ ترین لحظات زندگیتون کی بود ؟ من لحظات قشنگ خیلی داشتم خدارو شکر.ولی بازم میگم قشنگ ترین لحظات واسه زمانی بوده که توی طبیعت بودم و خودم و خدای خودمو رو شناختم. با تمام وجود زنده شدم.
5. اگه همه جا تاریک باشه و قرار باشه که راه برید , قدمهاتونو چطور بر میدارید ؟ به هر قدمتون چقدر اطمینان دارید ؟ سوال جالبیه،من توی تاریکی باز هم به چشمام متکی هستم،بازم از اونا کمک می گیرم،درسته که دیدم کمه ولی نمی تونم فقط به پاهام و قدم هام دل خوش باشم.اونجا از تمام اعضای بدنم برای پیش رفتن استفاده میکنم و فقط به قدم هام اکتفا نمی کنم چون مطمئنا اون به تنهایی شکست میخوره.پس سعی میکنم برای اینکه قدم هامو درست بردارم تمام اعضای بدنمو با هم هماهنگ کنم تا درست پیش برم یعنی چشم هام، دستام، پاهام و حتی حسم..... همه اینا منو به مقصد می رسونه در غیر اینصورت رسیدنی وجود نداره.....
6. تا حالا لبه ی یه پرتگاه رفتید ؟ اگه رفتید , اونجا به چی فکر میکردید ؟ بله رفتم،به خیلی چیزااا. ولی اولین چیزی که به ذهنم می رسه ارتفاع زیاد و عظمت و سقوط و صعود هستش.
7. اگه بخوایید دنیا رو رنگ کنید , اون رنگ چه رنگیه ؟ رنگ آبی.تمام تونالیته های رنگ آبی.
8. از مردن میترسید ؟ اگر بگم اصلا دروغ گفتم.ولی خیلی کم،دارم سعی می کنم این مقدار هم کمتر کنم.
9. اگه خدایی نکرده قرار باشه که بمیرید و فقط بتونید 1 جمله وصیت کنید , الان بنویسیدش ؟ همه چیز در این دنیا فراموش می شود،تغییر می کند و از بین می رود غیر از تسلط شیرین جان و روح آدم ها بر یکدیگر. تصویر

10. تا چه حد تحمل تنهایی رو دارید ؟ تنهایی خوبه ولی نه انقدر که فرصت فکر کردن به این رو داشته باشم که چقدر تنهام،به اندازه ای که بتونم به خودم و به رفتارام بپردازم.در کل از زیاد تنها موندن و تنهایی بدم میاد.

ممنون.
ممنونم سپهر تصویر
-----> :)

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

Re:

پست توسط abri » شنبه 23 شهریور 1387, 8:05 pm

خسته نباشی نرسی... :D
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

Re:

پست توسط Ahmaad » چهار شنبه 27 شهریور 1387, 11:02 am

نفر بعدی نشد ؟؟ :D
تصویر

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re:

پست توسط hadi » پنج شنبه 28 شهریور 1387, 9:01 pm

خدایییش خیلی خوب جواب دادی
خوشمان آمد به شدّت ! :D

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re:

پست توسط Nersi » شنبه 30 شهریور 1387, 12:11 pm

hadi نوشته شده:خدایییش خیلی خوب جواب دادی
خوشمان آمد به شدّت ! :D
خوشحالم به شدّت :D

منم از تمام دوستام که با سوال هاشون ذهن منو به افکارم و عقایدم دوباره باز کردن تشکر می کنم چون باعث شدن یه مرور دیگه روی افکارم داشته باشم.امیدوارم که جواب هام رضایت خاطرشون رو فراهم کرده باشه.( جدی می شم از خودم خوشم میاد بد جوووور
تصویر )

به هر حال از همگی ممنون،برای همتون آرزوی بهترین هارو دارم. :Hoora:
-----> :)

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

Re:

پست توسط Ahmaad » شنبه 30 شهریور 1387, 12:52 pm

Nersi نوشته شده:
hadi نوشته شده:خدایییش خیلی خوب جواب دادی
خوشمان آمد به شدّت ! :D
خوشحالم به شدّت :D

منم از تمام دوستام که با سوال هاشون ذهن منو به افکارم و عقایدم دوباره باز کردن تشکر می کنم چون باعث شدن یه مرور دیگه روی افکارم داشته باشم.امیدوارم که جواب هام رضایت خاطرشون رو فراهم کرده باشه.( جدی می شم از خودم خوشم میاد بد جوووور
تصویر )

به هر حال از همگی ممنون،برای همتون آرزوی بهترین هارو دارم. :Hoora:
جوگیر نشو بیا بگو بعدی کی بنشینه ؟ :D
تصویر

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

Re:

پست توسط hamideht » دو شنبه 1 مهر 1387, 8:36 am

من هنوز سوالامو نپرسیدم
راستش
من همه سوالا و جوابارو خوندم فوضولیم گل کرد 8)
چند سالته؟
چه رشته ای درس خوندی یا میخونی؟
تو با اینهمه شعور احتمالا تیر ماهی نیستی؟ :D
بدی دیگران رو چطوری جواب میدی؟
اگر قرار باشه بری سفر هر جایی که دلت بخواد اول کجا میری؟
معیارای دوستی ات چیه؟



دیگه همین :D اول فکر کردم کلی سوال دارم
حالا هرچی فکر میکنم سوالی ندارم :lol: :P
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
PARVAZ
خيلي پيشرفت كرده
خيلي پيشرفت كرده
پست: 146
تاریخ عضویت: دو شنبه 27 اسفند 1386, 2:52 pm

Re:

پست توسط PARVAZ » دو شنبه 1 مهر 1387, 9:17 pm

hamideht نوشته شده:من هنوز سوالامو نپرسیدم
راستش
من همه سوالا و جوابارو خوندم فوضولیم گل کرد 8)
چند سالته؟
چه رشته ای درس خوندی یا میخونی؟
تو با اینهمه شعور احتمالا تیر ماهی نیستی؟ :D
بدی دیگران رو چطوری جواب میدی؟
اگر قرار باشه بری سفر هر جایی که دلت بخواد اول کجا میری؟
معیارای دوستی ات چیه؟



دیگه همین :D اول فکر کردم کلی سوال دارم
حالا هرچی فکر میکنم سوالی ندارم :lol: :P
منظورت از این سوال چیه؟ :| منظورت از این سوال اینه که نرسی این همه شعور نداره؟؟ یا این همه شعور نرسی باعث شده که سوال برات پیش بیاد که تیر ماهی نیست :!: اگه منظورت این بوده سخت در اشتباهی چون این همه قدرت درک و شعور خصوصیت بارز و خاص تیر ماهی هاست..........به غرور تیرماهیم برخوردش :pelk:
دریا باش که اگر کسی سنگی به سویت پرتاب کرد سنگ غرق شود نه آنکه تو متلاطم شوی

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

Re:

پست توسط Ahmaad » سه شنبه 9 مهر 1387, 9:48 pm

نرسی آیا تو زنده ای؟؟؟
تصویر

نمایه کاربر
gemini
آخرشه !
آخرشه !
پست: 590
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:41 am

Re:

پست توسط gemini » پنج شنبه 11 مهر 1387, 9:49 am

Ahmaad نوشته شده:نرسی آیا تو زنده ای؟؟؟
احمد، فکر کنم با تیری که حمیده پرتاب کرد قلبش مجروح شده باشه :roll: :wink:
ولی من سر بر آسمان خواهم داشت
تا چشم بر نور بگشایم.

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

Re:

پست توسط Ahmaad » پنج شنبه 11 مهر 1387, 2:07 pm

gemini نوشته شده:
Ahmaad نوشته شده:نرسی آیا تو زنده ای؟؟؟
احمد، فکر کنم با تیری که حمیده پرتاب کرد قلبش مجروح شده باشه :roll: :wink:
ای بابا کدوم ؟؟

نکنه اینو می گین؟؟؟
hamideht نوشته شده: تو با اینهمه شعور احتمالا تیر ماهی نیستی؟ :D
:lol: :P
اگه اینه که حمیده منظور بدی نداشته بنده خدا خودش تیر ماهیه خواسته تعریف کنه ازش هاااا :lol: این PARVAZ منفی کرد حرفاش رو :lol:
تصویر

نمایه کاربر
mmk
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1862
تاریخ عضویت: یک شنبه 18 شهریور 1386, 2:47 pm
تماس:

Re:

پست توسط mmk » پنج شنبه 11 مهر 1387, 4:27 pm

ای بابا
فک کنم دوباره مریم اذیت کرده مامانش زنده به گورش کرده
مریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم؟؟!!!!1 :?: :?: :!:
دست هایی که کمک میکنند مقدس تر از لبهایی هستند که دعا می خوانند(کوروش کبیر)

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re:

پست توسط Nersi » جمعه 12 مهر 1387, 2:44 pm

تصویر


تصویر تصویر تصویر تصویر تصویر تصویر
تصویر تصویر تصویر تصویر تصویر تصویر
تصویر تصویر تصویر تصویر تصویر تصویر
تصویر تصویر تصویر تصویر تصویر تصویر
تصویر تصویر تصویر تصویر تصویر تصویر
-----> :)

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re:

پست توسط Nersi » جمعه 12 مهر 1387, 3:35 pm

hamideht نوشته شده:من هنوز سوالامو نپرسیدم
راستش
من همه سوالا و جوابارو خوندم فوضولیم گل کرد 8) اختیار دارید بفرمایید :)
چند سالته؟ من گفته بودم که اول سوال ها : 25
چه رشته ای درس خوندی یا میخونی؟ از هنرستان رشته حسابداری بازرگانی خوندم.
تو با اینهمه شعور احتمالا تیر ماهی نیستی؟ :D تصویر
بدی دیگران رو چطوری جواب میدی؟ والا به دلیل اینکه آدما متفاوت هستند برخورد های متفاوت دارم و همیشه سعی میکنم که بهترین و شایسته ترین برخورد رو با بدی طرف مقابلم داشته باشم ولی بهترین و شایسته ترین رو هیچوت خوبی کردن نمی دونم و از این طرز فکر که میگن بدی دیگران رو همیشه به خوبی پاسخ بدید زیاد استقبال نمیکنم.چون به نظر من به همون دلیل متفاوت بودن آدما و رفتار ها شون و اخلاقاشون و طرز فکرشون،هر کدومشون هم نیاز به یه برخورد دارن چون یه وقتی می بینی با یکی که بهت بدی کرده باهاش خوبی میکنی و پی به اشتباهش می بره ولی یکی نه،باید یه رفتاری مشابه خودش داشته باشی تا متوجه رفتارش بشه.البته اینجا استثناء هم داره چون گاهی اوقات رفتاری با آدم می شه که در خور شخصیت آدم نیست که همونو برای طرف پیاده کنه.پس یه راه سومی برای این اشخاص دارم نه بدی نه خوبی بی تفاوت از کنارش میگذرم تا شاید یه روزی پی به اشتباهش ببره.
اگر قرار باشه بری سفر هر جایی که دلت بخواد اول کجا میری؟ روم و اسپانیا
معیارای دوستی ات چیه؟ هممممم معیارهای زیادی دارم ولی سعی می کنم با توجه به نزدیک بودن و صمیمی بودن دوستام این معیارم هامو حساس تر و دقییق تر کنم.نمی دونم منظورمو رسوندم یا نه!! یعنی با اونا که دوستیم در حد معمولی هستش زیاد سختگیر نیستم و سعی میکنم انعطاف بیشتری نشون بدم و یه سری رفتار ها و اخلاقاشون زیر سیبیلی رد کنم. :D ولی اونا که باهام صمیمی تر هستند ترجیح می دم اول: خودشون باشن اون چیزی که هستن نه اون چیزی که نیستن رو وانمود کنن. مممم بعد ترجیح می دم این صفت هارو داشته باشه حالا نه همه رو با هم،چون مسلما جمع شدن همه اینا تو یه آدم یه فرشته می سازه که من می میرم برااااش: تصویر
دروغگو نباشه
دورو نباشه
بی معرفت نباشه
بزدل نباشه
بی ادب،بی مزه،جو گیر،سبک و جلف نباشه
احساس باحالی نکنه
ذهن سالم داشته باشه
غرور بیش از حد و بیجا نداشته باشه
بی منطق نباشه
لوده نباشه
بی قید نباشه
ثبات داشته باشه
منظـــــــــــــــــــــــــم و با برنامه باشه( در همه موارد از جمله آن تایم بودن)
پُر رو نباشه
خود خواه نباشه
اعتماد به نفس بالا داشته باشه
تو زندگی بی هدف و پوچ نباشه باری به هر جهت نباشه،بدونه از زندگی چی میخواد و چرا میخواد!!
اگه دختره لوووس نباشه اگه پسره خرووووس نباشه( خروس جنگی)
احساسات دروغی و الکی واسه من و دیگران خرج نکنه
زیااااااااااااااااادم تو خط لاو و این صحبتا نباشه چون جدا اون زیاااااد هارو درک نمیکنم!!!







دیگه همین :D اول فکر کردم کلی سوال دارم
حالا هرچی فکر میکنم سوالی ندارم :lol: :P
ممنون حمیده جان تصویر
-----> :)

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re:

پست توسط Nersi » جمعه 12 مهر 1387, 5:23 pm

Ahmaad نوشته شده:
Nersi نوشته شده:
hadi نوشته شده:خدایییش خیلی خوب جواب دادی
خوشمان آمد به شدّت ! :D
خوشحالم به شدّت :D

منم از تمام دوستام که با سوال هاشون ذهن منو به افکارم و عقایدم دوباره باز کردن تشکر می کنم چون باعث شدن یه مرور دیگه روی افکارم داشته باشم.امیدوارم که جواب هام رضایت خاطرشون رو فراهم کرده باشه.( جدی می شم از خودم خوشم میاد بد جوووور
تصویر )

به هر حال از همگی ممنون،برای همتون آرزوی بهترین هارو دارم. :Hoora:
جوگیر نشو بیا بگو بعدی کی بنشینه ؟ :D
آهان راااستی نفر بعدی رو یادم رفت بگم!! ممممم هادی از طرف من نماینده نفر بعدی رو مشخص کنه.آخه الان سرم شلوغه می خوام برم شام بخورم وقت فکر کردن ندارم تصویر :D
تصویر همگی خوش باشید تصویر
-----> :)

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re:

پست توسط hadi » سه شنبه 16 مهر 1387, 7:02 pm

من میگم سپهر !

شما چی میگین ؟ :)

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
Sepehr
خيلي پيشرفت كرده
خيلي پيشرفت كرده
پست: 141
تاریخ عضویت: دو شنبه 14 مرداد 1387, 2:06 pm

Re:

پست توسط Sepehr » سه شنبه 16 مهر 1387, 7:07 pm

:shock:
زندگی توریست که تارش را ایزد و پودش را اهریمن بافته است ( ویکتور هوگو )

نمایه کاربر
gemini
آخرشه !
آخرشه !
پست: 590
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:41 am

Re:

پست توسط gemini » پنج شنبه 18 مهر 1387, 3:45 pm

hadi نوشته شده:من میگم سپهر !

شما چی میگین ؟ :)

یک رای موافق :D

صندلی داره سرد می شه ها، سپهر استخاره نکن :D
ولی من سر بر آسمان خواهم داشت
تا چشم بر نور بگشایم.

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re:

پست توسط Nersi » پنج شنبه 18 مهر 1387, 3:58 pm

من استخاره گرفتم عاااالی اومد،گفت بَنیــــــــــــــــش رو صندلی تا نَسرده :lol:
-----> :)

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان