انجمن شاعران سايت!!!

گفتگو در مورد ادبیات فارسی ، مشاعره و موضوعات مرتبط
نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re: انجمن شاعران سايت!!!

پست توسط hadi » جمعه 6 مرداد 1396, 8:30 am

سلام به همه

امسال بعد از سال ها به این قسمت سایت سرزدم. کلی خندیدم و لذت بردم. بازه ی این مشاعره مون از 16 آبان 1386 تا 13 مهر 1388 بوده ولی چه هنرمندی های که نکردیم که تو این مدت. فکر کردم بد نیست همه رو یک جا جمع کنم تا راحت بتونیم بخونیم و لذت ببریم:

شعر اصلی:

ای عزیزای دلم دوباره قصه ها از دلمون رونده میشه
شیکم هامون دوباره از بادها آکنده می شه

روزی دوباره باز خواهیم گشت
به بهشت خود کنار یار


با این دلواپسی های مدام روزگار
خواهیم شد به کنار پروردگار

دلم چرا غمگین است؟
مدام نفسم سنگین است؟!

باز درگیر این افکار بی معنی
بیدارم همه شب تا سحری

در این دنیای بی حاصل کاز زمین
تلاشیست بیهوده که عجرش همین

هر آنکس که دیده به دنیا گشود
ز نامردي اين زمان وا بموند

دگر من نخوام بدین زندگی
نخواهم كنم بر همه بردگي

آن رقص درویشانم آرزوست
آن پایکوبی مستانه ام آرزوست

تو همانی که در شب مهتابی
به من و روزگار سياهم نويد سحر دادي

ز نامردان شدم بس ملول
تویی آن ماه شب های هلول

تو دیروز و امروز و فردای من
تو ماه شب های تار من

چرا اینچنین غم ناک و ملول
بنشسته ايم بر گور آرزوهاي دور

تو بودی اما من هر لحظه بی تو
درود شعله ی آتش خموشم

همیشه میشود با نگاهی عاشقانه
حرف دل را گفت و دید عشق صادقانه

از رخوت و سیاهی تا سپیده راهیست
که بسیار تاریک و طولانیست

از بامدادان تا شامگاهان ذکر و نیاز
رسیدن به همه ی کائنات و راز

صدایت میزنم به وقت نماز
صدای تو خوب است پس بنواز

دلیل است زیبایی این صدا
پس حواست باشد نروی به کما

دگر از هر صدا بیزارم
ای خدا نکند که بیمارم

نکند که نومید گشته ام ز تو
از تو یا از این حیات نو

تمام تنهاییم به یاد تو
شب و روزم گذران با ذکر تو

رفتی دوباره و من بدون وجود تو
خواستار غرق شدنم در وجود تو

با تو آسمون شب پر از ستارس!
دل من بی تو پاره پاره اس!

تو شعراي هميشگيم بازم تورو كم ميارم!
توی لحظه های بی تو بودنم هی کم میارم!

تو که همیشه کم میاری
واسم همیشه غم میاری!

اما تو که هیچ وقت کم نمیاری
واسم هیچ وقت غم نمیاری

شب تار و شب تار و شب تار
زميني اينچنين شب گرد و بيمار

در گذرم از کوچه ی یاد تو
در حذرم از هوس نام تو

در گذر از شهر غم با خود میگویم
به كدامين گناه ناكرده محكومم

تا چند باید سفر کنم بین مردم نادان
تا چند بايد دهاني داشت بدون دندان

چقدر باید ماند در این زندان دنیا
و تقاص پس داد به همه كس در همه جا

خداوندا دگر طاقت ندارم
خودم را می کشم دیگه ناچارم

بابا کشتید منو با گریه زاری
مامان کشتی منو با بی قراری

دیگه حوصله تو ندارم برو
پشت سرت در رو هم ببندو برو

برو تا من یه لحظه آروم بگیرم بشینم!
بشینم هی بشینم هی بشینم هی بشینم

ولی روزی بر خواهم خواست و خواهم رفت
جایی که آسمان رنگ دیگری دارد!

می روم جایی که تهی شوم از غصه و غم
به سوی دلبر ، زیاد و کم

دلبری زیبا و خوشرو و مهربان
که دوست می دارد مرا با دل و جان

هر دم مرا بیند و خواهد
کنارش باشم همیشه تا ابد

من هم با او می بندم عهد و پیمان
کاز ازل تا هر زمان

چه عهدی!چه کشکی!از این عهدای کشکی!!!
که گر من نمی شکستم او می شکستی

بدین عهدی کی شکستی و رفتی
همون وقتی که تو تو خلسه رفتی

دگر من نه آنم که بودم
شدم مثل قبل که با تو بیگانه بودم

هرگز از دور کهن نیک مدار این دوران
گر نبودی محبوب در دل دگران

پیش رویم دارم انباری ز کتاب
من کتاب دوست دارم دلم را نکن تو کباب

رو به موتم اگر به دادم نرسی
باش تا به هیچ جایی نرسی

گر نرسی بی تو ویران می شوم
ز نرسی خبر آمد که آنلاین می شوم

می آیم تا به درد دلت گوش دهم
برو خالی بند می خوای بهت فوش دهم

چه خوب است دمی بیاسایم
گوشتت را با دندان بسایم

رفتم و رفتم ولی دیگر ندیدم
ندیدم روی آن دلبر ندیدم

چرا آشفته حالیم و غم ناک
گمانم دیده ام یه فیلمه ترسناک

از دست این دیوونه ها کجا فرار کنم؟
راهی نیست نگو چیکار کنم!!!

بیار جام می ناب شیراز و زرشک پلو با مرغ
خواب دیدی..خیلی بیارم یه تخم شترمرغ !

خدا یا این شرو ور هارا چطور آب طلا گیرم؟
طلا ها رو بده تا من برم واست قاقا گیرم!

فصل بارون که تموم شد دختــــــــــــــــــرا
عمرمون حروم شد از دست پســــــــــــرا!!!!!

آره به جان های عزیز عمه هاتان
میدانم که دیدنمان است از خداتان

صد سال سیاه خواب دیدی عمو
نگووو وگرنه ندیدی از ما یه تار موو

پسر برو کنار می زنمت می شی داغان
بچه ها بیایین می خوام کنم داد و فغااااااااااان

تک به تک جرات اگه دارین بیاین!
بچه ها وایسین عقب یه حرکت بیام!!!!

بیا با رخشت بکوب این پسران را
زسم اسب تاب نیاورند این ارازل را

پسرا شیرن مثه شمشیرن
یه پخشون کنی خودشون میرن (مگه اینکه تو بگی )

دخترا موشن مثل خرگوشن!
پسرا مثل اسب چموشن

آهای نفس کش کو این پسره
یه پس گردنی بزنم تا در، ره

لفظش رو که آوردیم در رفت
حوصله ی این دخترای مزخرف سر رفت

کجایئد ای کج اندیشان گربه صفت
کج اندیش خودتی ای عبوس صفت

انقدر نزتید در سر و کله ی هم
قدر یکدیگر بدانید کنار هم


که میرود روزی این روزهای با هم بودن
خلاص میشیم از دست با تو بودن

این پسرا هیچ وقت آدم نمیشن
اگر هم بشن باز از عقل بی نصیبن

چه تر هیزمی فروختند این پسرا
مگو ابری هم شدی اندر شعرا؟؟

ای غافل ابری همیشه بودندی اندر شعرا
از ازل استعداد شعر داشتندی دخترا

ابری را چه دخلی اندر دخترا
همه دوسش دارند چه دخترا چه پسرا

دوش یکی ابری را از من همی خواستی
يه مرد چاق و چله با سبيل چرب و ماستي

من بدو گفتتمش تو برو خودت و سبیلت را قدری صغیر کن
در آینه آخر کمی نظر کن

وی گفتندی نه سبیل را صغیر کنندی ، نه ابری را خواستندی
خوشا عشق های قدیم و مردانش که مارا می خواستندی

اما این روزا عشق هستندی مردانش نییستندی
اگه پیدا کردی به ما هم بگو کیستندی

عجب آشفته گشتند در پی عشق
سر و جان را نهادند بر سر عشق

دیگه بسه از عشق نگین کشک بُود
اخه كشك كجا اين كشك در واقع ماست بُود

ماست از رو سپیدی می درخشید
اما این که شما میگین سیاه سیاه بید

چه حرفا چه کارا چه شعرا آدم شاخ در میاره!!!
این چرندیاتو نمی دونی از کجاش میاره!!!

شعر دوم:

ای نام تو بهترین سر آغــــــــــاز
بی تو شاعران چون کنند پرواز

یه چیز بهت میگم که خودت رو بزنی
از جا بپری و 3-4 تا پشتک بزنی

کوکب تُپله با سوسن سُنبله با عباس قُلمبه
زدن به کوه و دشت و بیابون و یهو شدن چلمبه

توی راه از پشت کوه در اومد یک هیولا
به نرسی گفت هر چی پول داری بیا بالا

نرسی بگفتا بچه برو کنار باد بیاد
هادی داره با تُنبک و ساز میاد

اگر امشب کنم من خواب مشتی
این نشون می ده گشتم بهشتی

دراین حالت در این شب های خسته
حسابرسی می خونم با چشهای بسته

گه گداری می خورم من چای احمد
شعرارو از خودم در می کنم آخ به زحمت

حالا ساعت شده یک ربع به دو
تخت خوابم میگه مریم بدو

ولی من تعجیل نمی کنم درخواب و خوردن
چون هر روز میکنم احساس مردن

چه خلوت چه ساکت عجب سایتی
چه خنک چه شیرین بستنی دایتی

دیگه ساعت داره از دوازده میگذره
این تاپیک داره از فرط دیوونگی می پره

ولی من از اول گفتم که لولم
تو گفتی اینجانب ملولم

عجب شعری بگفتا نرسی مگولی
بُود دردش یکی،درمان ملولی

آی شاعر شاد و شوخ و شنگی
کلی شعر گفتی ولی خودت ببین به چه جفنگی

یه مدت شعر اصلی رو قطع کردیم و شروع کردیم توپیدن به هم:

آی هادیه توپ و تانک و فشنگی
گر گفتی بسان شعر من اونوقت زرنگی

بگوید نرسی،شعری،بی هیچ درنگی
کند داغان سایتو با یه کلنگی

ز من بسپار گوش این حرف قشنگی
نتوان شعر بگی بسان من،چون تو ملنگی :D

فردا نیای در خونمون با یه تفنگی
شوخی کردم بابا،مگه تو سنگی

-----------------------------------------------------------------------------------

الا یا ایها النرسی داغان ------ چرا اهل ادب را کردی داغان
همی مانده بود تو شاعر شوی ------ کلید ادب را تو صاحب شوی
تو نرسی هستی و اهل حساب و کتاب ------ نشاید کنی پایت را دراز بی حساب
قلم دست گیرو شعری نویس ------ در آن شعر وصفی از من نویس
که گر من نبودم بی حساب میشدی ------ تمام سخن را تو قیمت میشدی
نرنجی ز دستم از این تلخ بند ------- همی خواستم بخندانمت من ز پند

------------------------------------------------------------------------------------

هوش محدود محمود بود و پاره ای سرود
من دانم آخر تو انسان نشوی چه سود؟

حال با تو گویم سخن ای محمود قزویت!
ای مجموعه اشعار تو بسی درِپیت

اندر سایت بودن و مایا مایا گفتن
ندارد بهر تو هیچ فایده مثل خرمن کوفتن

پس ببند سایت و بنشین پای درس
کاز هر سوی مملکت بانگ بیکاری آید و جرس

انقدر تو صورت معشوق نکش با تری دی مکس
برو سه تا بلوز بخر از نمایندگی برندس

-------------------------------------------------------------------------------------

چقدر دلم هوای کوی یار کرده است
هوای آن مردک پُر عشوه و ناز کرده است

آن کو هر روز از من میگرفت پول تو جیبی
میبردمش بیرون بهش میدادم نیمرو و دیزی

اما یک روز رفت و دیگر بر نگشت
آنکه بی اقبال بودش سرگذشت


--------------------------------------------------------------------------------------

هیچکی نیست حوصلم خیلی سر رفته
اینجا چه سوت و کوره وسط هفته

یکی بیاد به من بگه ساعت چنده
فقط تو رو خدا نگه شستم رو بنده !

--------------------------------------------------------------------------------------

آمد نرسی با دستان پر و تهی
پر ز شعر و ز معنی تهی

بادو بگفت ادمین کای نرسی
بیا و شعر نگو ، مرسی

ولی چو گوشی در بود و آن یک دروازه
گرفت حرف و پسش داد به یک خمیازه

--------------------------------------------------------------------------------------

ز خود گفتم شعری من به ناگاه
خدایا به کم لطفی هادی هستی آگاه

دل من ز بی مهری ها چه رنگه؟
دل تو از ازل انگار که سنگه!!

نگفتی با خودت من بی نظیرم
بگوئی حرف درشت،بر خود بگیرم

نگویم شعر،باشد من نگویم
ولی این را بدان،اینجا نگویم

برو خوش باش ای خروس جنگی :D :evil:
دلم آخ تیر کشید از بس که سنگی

---------------------------------------------------------------------------------------

کی گفته دیگه شعر نگی نرسی جونم
کارد بزنن به من، در نمی یاد خونم

این هادی کجاس که من گوششو ببرم؟ :evil:
باهاش یه آبگوشت درست کنم بخورم...

---------------------------------------------------------------------------------------

نرسی جان ببخش بر من خطایی
پشیمان گشتم چو کردی بر من خطابی

زان روی جمینی بسی گشتم پریشان
چو حرفش گفت گشتم پشیمان

منم و این سایت در پیت ، تو میبینی
بیا و بر من مگیر خرده ای دوست جمینی !

---------------------------------------------------------------------------------------

گاه آن شد که احمد زخود کند در شعری
هادی نخورده باشد به زند خود چنین تیری

چه کنم که گشته ام محصور در عربستان
نشسته ام و می گویم شعر در نخلستان

قافیه پشت قافیه زکجا آورم واالله مانی داری :lol:
هادی یکی دوتا بده گر اضافه داری

---------------------------------------------------------------------------------------

الا اي ابري خير نديده
كجا ولكردي رفتي ورپريده

بابا ول كن بيا همش يك بليته
بيا تا گز كنيم ماشينم جديده

همگي بشنويد!! خبر زابري
تا چندي دگر عيدميلادش سعيده

نگيري به دلت ، خدا وكيلي
كه دلتنگيم برات خيلي شديده

--------------------------------------------------------------------------------------

یاد اون روزا به خیر مینای خودمی
روز اول یادته با مانتوی چمنی؟؟

چه بیخیال و خوش بودیم ای دریغ
سهممون از فرداها بی خبری

روز میلاد مرا یادت هست؟
الحق که رفیق گل خودمی!

ماشین جدید و گز توی شارع خلیج
وای به حالت اگه زدی زیر شیرینی!

چاره دلتنگی چیست جز دلسنگی؟
ما کزین چاره نداریم اثری

از یاد خدا مشو غافل دوست من
یه روزم از ابری میرسه خبری....

--------------------------------------------------------------------------------------

شاپرک در آسمان میکرد قار قار
تا که میدید روبهی بی دست وپای

بگفتا روبهک تو از کجایی
بگفتا این منم احمد بابایی

بگفتا چه قشنگ نامی ای پسر
نداری تو یاری اندر بر؟

بگفتا خیر ای شاپرک
ندارم قصد ازدواجک

--------------------------------------------------------------------------------------

اینجا بُعد پنجمه یعنی سایتی که
هر چی توش می بینی باعث تحریکه
تحریکه روحت تو تاپیک دونی
می فهمی تو خسته نیستی،یه داااغونی
اینجا همه مَردن،میخوای باشی مثه یه اره
بزار چشمو گوشتو باز کنم من یه ذره
اینجا بُعد پنجمه گلابی،شوخی نیستش
خبری از گل و بستنی چوبی نیستش
اینجا همه مَنگولن،بمون تا رونده نشی
اینجا نصف ننه ای اند،نصف کفشی
اختلاف اشتها اینجا بیداد میکنه
کار نرسی رو سخت و بی تاب میکنه
همه کنار همو،دختر وپسر
توی تاپیکا همه میخوان که سوتی ندن
شعرام حرفه ایه،خودتوبه اون راه نزن
حرفه ای ترش می کنم،بمون پس جا نزن

شعر سوم:

شب سیاه و روز سیاه و دل من سپید
زان سوی تیرگی ها می رسد امید

دل تنگم از این زمانه نابکار خراب
از این مغز های خسته و پُر آب

چنان از دست یار ، من در عذابم
که با هر نفسم شِنوی این فغانم

تو را از بهر بی مهری چه شاید!!
اگر شاید اگر باید،بُود این یک جنایت!!

نباید و نشاید که از ماها گذشت دیگر
این شاید ولی از آن نباید گذشت دیگر
:D
در کوچه نیک بینان همچون گدای مستم
در دیده ی رفاقت،باور بکن که خستم

در کوی نارفیقان من یک شبی نشستم
بی یار بودن نوشته بود در سرنوشتم

خدایا سرنوشتم را از سر بنویس
گر قبول نداری،از ته بنویس

اما طوری بنویس که مرا خوش آید
ما را که خوش آید پشت سرش پشتک آید

چقدر دلم هوای کوی یار کرده است
هوای آن مردک پُر عشوه و ناز کرده است

آن کو هر روز از من میگرفت پول تو جیبی
میبردمش بیرون بهش میدادم نیمرو و دیزی

اما یک روز رفت و دیگر بر نگشت
آنکه بی اقبال بودش سرگذشت

میازار موری که دانه کش است
پدر جَد پاک کن،خط کش است

چه می گویی زبان مراکش است ؟
گویمت انگلیسکی همیشه چاره کِش است

هم اکنون نرسی آیدت کو نفس کش است
خسته شدم از این شعر که قافیه اش همش کش است

خب عوضش کن چطور است بگویم مگس کُش است ؟
منم با نظر شما موافقم مکس کش بهتر است.

بابااینجا که همه چیز همراه کش است؟
کَش کِش کُش و کِش کَش کُش هر شش یکسان است

که گفته یکسان است هیچ هم یکسان نیست
بیخیال بابا اینجا خراسان نیست!

زین پس گویم ای احمد تو شاعری نکن
من نیز گویم ای هادی تو داوری نکن

رد میشدم باز با کپی رایت ابری
ای روباه مکار خیال نکن تو ببری

فاعلاتٌ فاعلاتٌ فاعلات
به عربی به سانترفیوژ می گن مفاعلات

عرب ها هم ترک دارند آیا؟
نه ولی اونها دارن مصارا!

عجب از کش امدیم بیرون؟!
ای برادر قافیه را مکن تو سرگردون

عجب برای ما این تاپیک شد زیبا
شعر نگی کتک خوردی،حالا ببـــینا

کتک از هرکه خورم از تو می نخورم
تا جام شراب نشُسته ای من می نخورم

انقدر تو نباش دنبال جام و می و ساقی و شراب
دریغا کو می و ساقی دلم شد کباب!

در عجبم که تو قافیه را نکردی خراب
ای مرد غافل آخه اینم شد جواب؟

ببخش مرا که محصور گشته ام در مرداب
بخششی در کار نیست با زبان خوش بپر ته آب

آب کو بابا اینی که می بینی هست سراب
نههههه ممد،درووخ میگی دلم شد در تب و تاب

بچه جون برو بازی تو بکن انقدر منو نده عذااااب
اینی که من میبینم احمد است یا شهاب؟

هادی جون بیا و به ما لطفی کن و بگیر بخواب
نرسی جیگر آمد از پشت کوه چون آفتاب

صدام کن ای صداقت پیشه بی بی گل مهتاااااااب
که احمد به من میگه هادی بیا برو بگیر بخواب

در راه بودم ديدم احمد چرمنگ را
آن مردک بیخود بی فرهنگ را

چنان که دادتان درآید می زنم بر سرتان تفنگ را
ای آقا تو حتی نمی تونی بزنی خرچنگ را

گشتم من از اين "را" دائم ملول
گوشه ای نشستم چو پسرکی خجول

قافیه دگرگون گشت کجایی پس هادیِ سوسول
بی خیاااال قافیه مصرع رو بچسب شنگول

چو ابران نباشد قافیه آید به چه کار؟
برادر جان قوی دار ایران هست بر قرار!

و چونان گذشت بر سر مردمان
می آید فرود چوب آن نامردمان

ای خاک بر سر نا مردمان
آه از این خدا بی خبران

اما امروز نیست روز نا امیدی
پس کاری بکن که می رسد امید جدیدی

وای همون امید جدیدی؟
پس نه داداش عباس جدیدی؟

سلام بر تو ای امید جدید
علیک سلام عزیز برای تو هم باید موبایل خرید

احمد آن بیچاره ی دور از وطن
هست همچون کلاغان خوش سخن

اوست که از دهانش می ریزد دائم دُر
اوست كه روي دماغش مي خورم سر

نه نه او آن دماغو نبود
گر بود هم،زیاد چماق نبود

اما چماغ جلوي دماغش پادشاهه
الحمدلله چشاش هر دوش سیاهه

آهای ای که چشمات سیاهه
اینی که داری میری راهه یا بیراهه

آهای ای که چشمات سیاهه
اینی که داری میری راهه یا بیراهه

منم که چشمام سیاهه
خالی می بندی، قهوه ای یا سیاهه؟

منم که چشمم قشنگه
همون که توش پرو آب و برقه؟

الا ای آشفته چماق
تو را باید بزنیم شلاق

که تو دشمنی ای چماق
بیا و یک بار هم که شده منو ببر به باغ

ببر آن جا که دارد یک الاغ
می چرد ینجه به همراه کلاغ

همیشه انجمن شاعران ماست داغِ داغ
کزانجا همه رفتند پی بخت داغ

تا سایت را داریم بخت را بی خیال
برو کلک بگفتی بخت را کِی وصال

خوب دگر این هم دلداریست بهر ما
آری،تا که بوده دلدادگی ست از فکر ما

دلدادگی کار ما نیست دلبری کن دلبری
ور نه کار روزگار دیدنی نیست دیدنی

روزگار می گذرد، چگونگیش هست دست خودت
گر تو خوب باشی یا بد این نیز باشد دست خودت

هر چه باشی آن هم میبینی ای عزیز
پس بیا و آبروی دیگران بر زمین نریز

هر کس آبرویش را خودش می برد نه من
اینچنین است که هرکس پرونده دارد دست من

تو هم رفتی سراغ بانک مرکزی؟
می خواهی پول هایت را در آن بانک بریزی؟

نریز آمارشون همش دروغه
اینا آمار کشک و دوغه؟

از کشک و دوغ یه چیز اونورتر
ماست هم میگه بزن کنار برو اونورتر

دستم به دامنت ای احمد ماست بند
قربان دومن چین چینت، بند کفشتو ببند

که اگر باز بماند آن بند کفش
تومی افتی نا گه به روی فرش

وگر تو بیفتی بروی زمین
سرت می شکند و میمیری همین

همه راحت شوند از شر تو
تو ای دشمن جان و جو

وگر تو نمیری بدین ترفند ما
انقدر از دست من شاکیین شما ؟؟

آری زدستت اعصابم بشد اینجور ----> ~~~~~~~~~~~~~~~
سایت بعد پنجم از دستت هست رنجور

بسازم من چماقی بکوبم بر سرت،ای برادر!
من هستم خس و خاشاک آری برادر

خس و خاشاک که سهل است خواهر
هرگز از پا ننشینم به جانِ مادر

دیشب بدیدم خوابی که اندرآن بُوَد شاهی
ز اندرون قصر صدایم زد با آهی

گفتم زین غمکده مرا نما راهی
گر نکنی عشوه کــَله کنی در چاهی

مریِ قوی با صدایی ملیح
گفت که ای انسان بلیح

منم نرسی یل قهرمان
کس نتواند کند مرا درمان

بسی رنج بردند در این سالها
در این بعد پنجم من بکردم کارها

که نرسی کنم عاقل و شیدا
هزار بار گفتم بیا پیش ندا

نیامدی جانم به قربانت آخه چرا؟
ای دریغ از تو که باشی اینقدر گدا

گدا بودنم نیست ننگ ای بشر
سرم رفت گیج ازدستت ای پسر!

برو دست از سر من یکی ور بدار
که احترام بزرگتر همیشه بدار

ور نه محمود را بینی بر سر دار
که تاراج محبت در سر مپندار

مکن گدایی محبت ز هر بی سر و پا
میکنم هر شب لِی لِی با دست و پا

تو کز محنت دیگران بی غمی
نیست کارت با چون من با غمی

الا ای تو که موی بلند داری
یه خرمن ریش و چند بیل لوند داری

کم بزن بر سر دیگران دسته بیل
دست از سر مردم بیچاره بردار جان سبیل

برو کار کن مگو چیست کار
کاز این پس در این مملکت هستند همه بیکار

همه نه جان برادر خس وخاشاک بیکارند
مابقی در قافیه درحال کارند

می کشند با چوب مردم را
کی می کنند بیدار وجدان را؟

خدا باماست چه حاجت به نامردمان
بیا با هم رد شویم از تونل کندوان

خدا بیامرزد رضا خان شاه را
کاین کوهها را کرد شاه راه

تونل کندوان را بدیدی پسر؟
ندیدی برو ببین یک نظر

تا که یاد گیری ز آن ها
تونل ساختن از پس کوه ها

جاده های پیچ پیچی بساز
دور کن خویش را ز اغماز

گر دور نکردی خویش را این چنین
جاده تورا دور میکند اونچنین

ژیسکا نشان من است در نزد تو
گر دیدیش هر زمان یاد آر مرا تو

گر پسین روزی مرا زیاد بردی
ای خاک بر سر خنگت کردندی


الهی خاک بر سر دشمنانت شود
تا دل همه یارانت خنک شود

گر روزی سر کویی مرا دیدی و مات ماندی
بدان عاشق شدم و گریه کردَندی

روز شهریور و یک بستنی یخی
شلوار جین و بلوز خاکستری

تبر نزن به ریشه ام
من مثل تو کم دیده ام

خداییش اینو جدی گفتی
بگو تا بهت بگم گل گفتی

کوچه علی چپ از کجا میگذرد
دستِ راست ز ناکجا میگذرد

بیا بپر از خرِ شیطان پایین
آن کرّه خر است مال ده پایین

این دفعه دیگه مث اون دفعه نیست
سزایت بسی گران است و دیدنیست

نگفتمت که عاقبت این باشد سزایت؟
تو اما لج کردی و ندادی رضایت!

گَرَم رفتی و به من کردی پُشت
نثارِ صورتت یکی دو سه تا مُشت

وگر ماندی و در این راه طولانی بی پایان
شدی همرَه و همدمم، تویی جانان

بیا بریم که راه است بسی طولانی
تویی درین شبِ سیاه، ماهِ نورانی

راهی یه کوره راهم ، به امید دیدن تو
دریغا کی رسد روز وصل من و تو

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان