مشاعره

گفتگو در مورد ادبیات فارسی ، مشاعره و موضوعات مرتبط
نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

پست توسط hamideht » دو شنبه 16 مرداد 1385, 8:56 pm

soheil نوشته شده:اا با ی باید می گفتم؟
چرا ابنجوریه؟

:wink: دیدی آقا سهیل چه کردی با مشاعره؟
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

پست توسط hamideht » دو شنبه 16 مرداد 1385, 9:00 pm

من از چشم تو ای ساقی خراب افتاده ام لیکن------------بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم


م بدین خرابش نکنید لطفا" :P
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » سه شنبه 17 مرداد 1385, 8:52 am

مايه دلخوشي آنجاست كه دلدار آنجاست-----------ميكنم جهد كه خود را مگر آنجا فكنم

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » سه شنبه 17 مرداد 1385, 8:53 am

در پرده ی اسرار کسی را ره نیست
زین تعبیه جان هیچ کس آگه نیست
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » سه شنبه 17 مرداد 1385, 9:02 am

چرا اشتباه شد :cry:
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » سه شنبه 17 مرداد 1385, 9:07 am

می نوش به خرمی که این چرخ کهن
ناگاه تو را چو خاک گرداند پست
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
baran
نزديكاي آخره
نزديكاي آخره
پست: 177
تاریخ عضویت: جمعه 6 مرداد 1385, 6:45 am
تماس:

پست توسط baran » سه شنبه 17 مرداد 1385, 1:10 pm

تو دوري از برم دل در برم نيست هواي ديگري اندر سرم نيست

سلام ميبينم نبودم قاطي پاتي شده اينجا :wink:
کجايي هادي؟ اميدوارمم آماده کرده باشي خودت رو :P

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

پست توسط hamideht » سه شنبه 17 مرداد 1385, 1:31 pm

تا درین مقام صدق و صفا پا گذاشتیم--------- پایی به فرق عالم بالا گذاشتیم

کم پیدایی باران جان دیگه داشتیم نگرانت می شدیم :wink:
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
baran
نزديكاي آخره
نزديكاي آخره
پست: 177
تاریخ عضویت: جمعه 6 مرداد 1385, 6:45 am
تماس:

پست توسط baran » سه شنبه 17 مرداد 1385, 2:01 pm

مرا با شمع نيست نسبت در سوز .... که او شب سوزد و من در شب و روز.

" ز " لطفا :wink:

رفته بودم سفر حميده جان .. دلم هم براتون کلي تنگ شد :wink: :P

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

پست توسط hamideht » سه شنبه 17 مرداد 1385, 2:48 pm

زین خاکدان گرفت دل ما مسیح وار-----------پا بر فراز گنبد مینا گذاشتیم
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
baran
نزديكاي آخره
نزديكاي آخره
پست: 177
تاریخ عضویت: جمعه 6 مرداد 1385, 6:45 am
تماس:

پست توسط baran » سه شنبه 17 مرداد 1385, 5:18 pm

مرا پرسي که چوني چونم اي دوست.... گلو پر ز درد و دل پرخونم اي دوست


" ت" لطفا :wink:

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

پست توسط hamideht » سه شنبه 17 مرداد 1385, 8:45 pm

تو پای به راه در نه و هیچ مپرس----------خود راه بگویدت که چون باید رفت
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
baran
نزديكاي آخره
نزديكاي آخره
پست: 177
تاریخ عضویت: جمعه 6 مرداد 1385, 6:45 am
تماس:

پست توسط baran » سه شنبه 17 مرداد 1385, 9:18 pm

تو همان خاطره بيداري ..... آرزو هاي دگر در گذرند

" د " لطفا :wink:

نمایه کاربر
Babak Radfar
جغد پیر
جغد پیر
پست: 868
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 8:36 am

پست توسط Babak Radfar » سه شنبه 17 مرداد 1385, 9:27 pm

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

کشتی شکستگانيم ای باد شرطه برخيز
باشد که بازبينيم ديدار آشنا را

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نيکی به جای ياران فرصت شمار يارا

در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا يا ايها السکارا

ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درويش بی‌نوا را

آسايش دو گيتی تفسير اين دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا

در کوی نيک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی‌پسندی تغيير کن قضا را

آن تلخ وش که صوفی ام الخباثش خواند
اشهی لنا و احلی من قبله العذارا

هنگام تنگدستی در عيش کوش و مستی
کاين کيميای هستی قارون کند گدا را

سرکش مشو که چون شمع از غيرتت بسوزد
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا

آيينه سکندر جام می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا

خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را

حافظ به خود نپوشيد اين خرقه می آلود
ای شيخ پاکدامن معذور دار ما را

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

پست توسط hamideht » سه شنبه 17 مرداد 1385, 9:29 pm

ای که از کوچه معشوقه ما میگذری-----------برحذر باش که سر میشکند دیوارش
آخرین ويرايش توسط 1 on hamideht, ويرايش شده در 0.
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
Babak Radfar
جغد پیر
جغد پیر
پست: 868
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 8:36 am

پست توسط Babak Radfar » سه شنبه 17 مرداد 1385, 9:30 pm

اي دوست قبولم کن و جانم بستان
مستم کن و از هر دو جهانم بستان
با هر که دلم قرار گيرد بي تو
آتش به من اندر زن و آنم بستان

نمایه کاربر
baran
نزديكاي آخره
نزديكاي آخره
پست: 177
تاریخ عضویت: جمعه 6 مرداد 1385, 6:45 am
تماس:

پست توسط baran » سه شنبه 17 مرداد 1385, 9:35 pm

الان من بايد با "ي" بگم يا " ش" لطفا يکم دقت کنيد :roll: :?:

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » چهار شنبه 18 مرداد 1385, 7:45 am

Babak Radfar نوشته شده:اي دوست قبولم کن و جانم بستان
مستم کن و از هر دو جهانم بستان
با هر که دلم قرار گيرد بي تو
آتش به من اندر زن و آنم بستان
بابك جان
اينجا بايد با حرف آخر بيت نفر قبلي شعر بگي
تقصير من بود كه توضيح نداده بودم :cry:

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

پست توسط hamideht » چهار شنبه 18 مرداد 1385, 8:49 am

hadi نوشته شده:
Babak Radfar نوشته شده:اي دوست قبولم کن و جانم بستان
مستم کن و از هر دو جهانم بستان
با هر که دلم قرار گيرد بي تو
آتش به من اندر زن و آنم بستان
بابك جان
اينجا بايد با حرف آخر بيت نفر قبلي شعر بگي
تقصير من بود كه توضيح نداده بودم :cry:

بچه ها من و بابک همزمان با هم شعرو زدیم هیچکس مقصر نبوده من ادامه میدم درست بشه :oops:
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

پست توسط hamideht » چهار شنبه 18 مرداد 1385, 8:54 am

نظیر دوست ندیدم اگرچه از مه ومهر-------- نهادم آیینه ها در مقابل رخ دوست
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان