انجمن بعد پنجم

خيام دانشمند وشاعر بزرگي بوده ولي متاسفانه من كتاب اشعارش را ندارم لطفا از شعر هايش بيشتر بنويسيد

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حل معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من

برخيز مخور غم جهان گذران.... بنشين و دمي به شادماني گذران
در طبع جهان اگر وفايي بودي.... نوبت به تو خود نيامدي از دگران

چون عهده نمی شود کسی فردا را
حالی خوش دار این دل پر سودا را

می نوش بماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد ما را

هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا

معلوم نشد که در طربخانه ی خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا

شيخي به زني فاحشه گفتا مستي
هر لحظه به دام دگري پا بستي
گفتا شيخا هر آنچه گويي هستم
آيا تو چنان كه مي نمايي هستي

بازم بگين

خیام که عشقه!!

ای صاحب فتوی زتو پرکارتریم
با این همه مستی از تو هشیارتریم

تو خون کسان خوری و ما خون رزان
انصاف بده کدام خونخوارتریم؟

من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا که از دوزخ زشت

جامی و بتی و بربطی و لب کشت
این سه مرا نقد تو رت نسیه ی بهشت

قومي متفكرند اندر ره دين
قومي متحيرند در شك و يقين
ميترسم از آنكه بانگ آيد ز كمين
كاي بيخبران راه نه آن است و نه اين

این کوزه چون من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بوده است
این دسته که بر گردن آن میبینی
دستی است که بر گردن یاری بوده است

افسوس که نامه ی جوانی طی شد
وان تازه بهار زندگانی دی شد
وان مرغ طرب که نام او بود شباب
ندانم که کی آمدکی شد
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
وین یک دم عمر غنیمت شمریم
فردا که از این دیر فنا درگذریم
با هفت هزار سالگان سر به سریم

خیلی زیبا بود

چندين غم مال و حسرت دنيا چيست؟ هرگز ديدي كسي كه جاويد بزيست؟
اين چند نفس در تن تو عاريتي ست با عاريتي عاريتي بايد زيست

چون حاصل آدمی در این شورستان ...... جز خوردن غصه نیست تا کندن جان
خرم دل آنکه زین جهان زود برفت...... و آسوده کسی که خود نیامد به جهان

خب
خیام
خیلی از اشعارش تحریف شده ولی معتبر ترین نسخه ای که دیدم ماله صادق هدایت بود که اشعارشو جمع آوری کرده بود.
روی 4shared آپلود کردم حجمش هم 512 kb با فرمت pdf هست.

هرکس مثل خودم اشعارشو دوست داره میتونه از لینک زیر دانلود کنه.

http://www.4shared.com/file/62294657/28 ... hayam.html

گر آمدنم به خود بُدی نامدمی --- ور نیز شدن به من بُدی کی شدمی
به زان نبُدی که اندر این دیر خراب --- نه آمدمی نه شدمی نه بُدمی

گاوی است در آسمان و نامش پروین ---- یک گاو دگر نهفته در زیر زمین
چشم خردت باز کن از روی یقین ---- زیر و زبر گاو مشتی خر بین