قصه سازي
Re: قصه سازي
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
Re: قصه سازي
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
Re: قصه سازي
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
Re: قصه سازي
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
که یک اشاره بس است
Re: قصه سازي
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
Re: قصه سازي
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
که یک اشاره بس است
Re: قصه سازي
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
Re: قصه سازي
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
که یک اشاره بس است
Re: قصه سازي
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !
Re: قصه سازي
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
Re: قصه سازي
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
که یک اشاره بس است
Re: قصه سازي
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
Re: قصه سازي
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
Re: قصه سازي
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
Re: قصه سازي
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
که یک اشاره بس است
Re: قصه سازي
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمن
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
Re: قصه سازي
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکرِ
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکرِ
ولی من سر بر آسمان خواهم داشت
تا چشم بر نور بگشایم.
تا چشم بر نور بگشایم.
Re: قصه سازي
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحاله
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحاله
پاییز هم روزی بهار بود ... مثل من عاشقی بی قرار بود
Re: قصه سازي
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحاله بعد پنجم
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحاله بعد پنجم
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
که یک اشاره بس است
Re: قصه سازي
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
چه کسی حاضر است؟
کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان