قصه سازي

گفتگو در مورد ادبیات فارسی ، مشاعره و موضوعات مرتبط
نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

Re: قصه سازي

پست توسط hamideht » پنج شنبه 26 آذر 1388, 7:45 pm

یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!

خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
Paeze
خيلي پيشرفت كرده
خيلي پيشرفت كرده
پست: 108
تاریخ عضویت: یک شنبه 29 شهریور 1388, 5:04 pm

Re: قصه سازي

پست توسط Paeze » چهار شنبه 2 دی 1388, 6:57 am

یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به
پاییز هم روزی بهار بود ... مثل من عاشقی بی قرار بود

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

Re: قصه سازي

پست توسط hamideht » جمعه 4 دی 1388, 8:42 pm

یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

Re: قصه سازي

پست توسط abri » یک شنبه 20 دی 1388, 7:57 am

خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید.
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط hadi » سه شنبه 6 بهمن 1388, 9:54 am

یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

Re: قصه سازي

پست توسط abri » جمعه 9 بهمن 1388, 5:19 am

یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط hadi » یک شنبه 11 بهمن 1388, 5:28 pm

یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

Re: قصه سازي

پست توسط hamideht » جمعه 23 بهمن 1388, 8:08 pm

یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان اومد تو انجمن و گفت آهای نرسی
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط hadi » چهار شنبه 16 تیر 1389, 11:09 am

یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان اومد تو انجمن و گفت آهای نرسی، بابت پستای صدتا یه غازِت مرسی

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
Paeze
خيلي پيشرفت كرده
خيلي پيشرفت كرده
پست: 108
تاریخ عضویت: یک شنبه 29 شهریور 1388, 5:04 pm

Re: قصه سازي

پست توسط Paeze » جمعه 12 شهریور 1389, 5:08 am

یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان اومد تو انجمن و گفت آهای نرسی، بابت پستای صدتا یه غازِت مرسی. نرسی اخمالو گفت: ایشالا بهش نـَـرسی!
پاییز هم روزی بهار بود ... مثل من عاشقی بی قرار بود

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

Re: قصه سازي

پست توسط hamideht » جمعه 12 شهریور 1389, 6:50 pm

یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان اومد تو انجمن و گفت آهای نرسی، بابت پستای صدتا یه غازِت مرسی. نرسی اخمالو گفت: ایشالا بهش نـَـرسی!
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط hadi » شنبه 13 شهریور 1389, 6:45 pm

یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان اومد تو انجمن و گفت آهای نرسی، بابت پستای صدتا یه غازِت مرسی. نرسی اخمالو گفت: ایشالا بهش نـَـرسی!
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

Re: قصه سازي

پست توسط hamideht » یک شنبه 14 شهریور 1389, 7:18 am

یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان اومد تو انجمن و گفت آهای نرسی، بابت پستای صدتا یه غازِت مرسی. نرسی اخمالو گفت: ایشالا بهش نـَـرسی!
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re: قصه سازي

پست توسط Nersi » پنج شنبه 18 شهریور 1389, 12:53 pm

یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان اومد تو انجمن و گفت آهای نرسی، بابت پستای صدتا یه غازِت مرسی. نرسی اخمالو گفت: ایشالا بهش نـَـرسی!
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! :lol: :lol: :lol:
-----> :)

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط hadi » شنبه 20 شهریور 1389, 12:08 pm

یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان اومد تو انجمن و گفت آهای نرسی، بابت پستای صدتا یه غازِت مرسی. نرسی اخمالو گفت: ایشالا بهش نـَـرسی!
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

Re: قصه سازي

پست توسط hamideht » سه شنبه 23 شهریور 1389, 1:54 pm

یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان اومد تو انجمن و گفت آهای نرسی، بابت پستای صدتا یه غازِت مرسی. نرسی اخمالو گفت: ایشالا بهش نـَـرسی!
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط hadi » جمعه 26 شهریور 1389, 6:03 pm

یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان اومد تو انجمن و گفت آهای نرسی، بابت پستای صدتا یه غازِت مرسی. نرسی اخمالو گفت: ایشالا بهش نـَـرسی!
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

Re: قصه سازي

پست توسط hamideht » جمعه 26 شهریور 1389, 6:12 pm

یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان اومد تو انجمن و گفت آهای نرسی، بابت پستای صدتا یه غازِت مرسی. نرسی اخمالو گفت: ایشالا بهش نـَـرسی!
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد :D
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط hadi » جمعه 26 شهریور 1389, 6:25 pm

یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان اومد تو انجمن و گفت آهای نرسی، بابت پستای صدتا یه غازِت مرسی. نرسی اخمالو گفت: ایشالا بهش نـَـرسی!
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

Re: قصه سازي

پست توسط abri » پنج شنبه 1 مهر 1389, 11:47 pm

خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان