قصه سازي

گفتگو در مورد ادبیات فارسی ، مشاعره و موضوعات مرتبط
نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط Ahmaad » جمعه 30 مرداد 1388, 1:56 pm

روزی روزگاری یه پسر ترسوی مزخرف به دزدی مشغول بود ساویولا بود يا نبود بود دیگه!! بودن یا نبودن مسئله این است؟!
تا اینکه پشیمون شد و ساویلا نبود . القصه عزیزای من جونم براتون بگه اون دزده رفت و رفت زیر ماشین، ترکید و پاشید. عاقبت دزدی همینه.بخواهی و نخواهی اینه، حالا به ساوی باید فهموند که شوت بازی هم حدی داره دیگه نباید پر رو هارو تحویل بگیره. آخه مگه دزد هم شد آدم؟نه والا!
خلاصه ناز محمود هی ناز کردُ حساب بچه ها رو گذاشت کف دست ابری که تازگیا بدجوری خشن شده و اعصاب نداره.
ابری هم با اعصاب خط خطی ناز محمود رو کُشت و جنازه اش رو کشید روی زمین و یه حال اساسی به جسد داد. پناه بر خدا ابری قاتل دیکتاتور آدمکش که نبود. اگه بود، که بود، که هادی رو با باتوم می کشتوند
خلاصه بچه های عقب مونده منِ درمونده علیل یه پام لب گوره بدن ناقصی دارم پیکان ناقصی دارم، رانندگی می کنم و پول در خرمن و ما گرد جوان میگردیم . میم بده مثل محمود که شلوارش رو بنده و فردا روز اگه بارون بباره نقش شلوار از پنجره ها پاک میشه واااای بر ماااا!
محمود بی شلوار رفت دنبال شلوار گُل گُلی :lol:
روزی روزگاری یه پسر ترسوی مزخرف به دزدی مشغول بود ساویولا بود يا نبود بود دیگه!! بودن یا نبودن مسئله این است؟!
تا اینکه پشیمون شد و ساویلا نبود . القصه عزیزای من جونم براتون بگه اون دزده رفت و رفت زیر ماشین، ترکید و پاشید. عاقبت دزدی همینه.بخواهی و نخواهی اینه، حالا به ساوی باید فهموند که شوت بازی هم حدی داره دیگه نباید پر رو هارو تحویل بگیره. آخه مگه دزد هم شد آدم؟نه والا!
خلاصه ناز محمود هی ناز کردُ حساب بچه ها رو گذاشت کف دست ابری که تازگیا بدجوری خشن شده و اعصاب نداره.
ابری هم با اعصاب خط خطی ناز محمود رو کُشت و جنازه اش رو کشید روی زمین و یه حال اساسی به جسد داد. پناه بر خدا ابری قاتل دیکتاتور آدمکش که نبود. اگه بود، که بود، که هادی رو با باتوم می کشتوند
خلاصه بچه های عقب مونده منِ درمونده علیل یه پام لب گوره بدن ناقصی دارم پیکان ناقصی دارم، رانندگی می کنم و پول در خرمن و ما گرد جوان میگردیم . میم بده مثل محمود که شلوارش رو بنده و فردا روز اگه بارون بباره نقش شلوار از پنجره ها پاک میشه واااای بر ماااا!
محمود بی شلوار رفت دنبال شلوار گُل گُلی اما هادی راضی نشد
تصویر

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re: قصه سازي

پست توسط Nersi » جمعه 30 مرداد 1388, 2:00 pm

روزی روزگاری یه پسر ترسوی مزخرف به دزدی مشغول بود ساویولا بود يا نبود بود دیگه!! بودن یا نبودن مسئله این است؟!
تا اینکه پشیمون شد و ساویلا نبود . القصه عزیزای من جونم براتون بگه اون دزده رفت و رفت زیر ماشین، ترکید و پاشید. عاقبت دزدی همینه.بخواهی و نخواهی اینه، حالا به ساوی باید فهموند که شوت بازی هم حدی داره دیگه نباید پر رو هارو تحویل بگیره. آخه مگه دزد هم شد آدم؟نه والا!
خلاصه ناز محمود هی ناز کردُ حساب بچه ها رو گذاشت کف دست ابری که تازگیا بدجوری خشن شده و اعصاب نداره.
ابری هم با اعصاب خط خطی ناز محمود رو کُشت و جنازه اش رو کشید روی زمین و یه حال اساسی به جسد داد. پناه بر خدا ابری قاتل دیکتاتور آدمکش که نبود. اگه بود، که بود، که هادی رو با باتوم می کشتوند
خلاصه بچه های عقب مونده منِ درمونده علیل یه پام لب گوره بدن ناقصی دارم پیکان ناقصی دارم، رانندگی می کنم و پول در خرمن و ما گرد جوان میگردیم . میم بده مثل محمود که شلوارش رو بنده و فردا روز اگه بارون بباره نقش شلوار از پنجره ها پاک میشه واااای بر ماااا!
محمود بی شلوار رفت دنبال شلوار گُل گُلی اما هادی راضی نشد که شلوار گل گلی احمدو بگیره! :lol:
-----> :)

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط hadi » جمعه 30 مرداد 1388, 2:39 pm

روزی روزگاری یه پسر ترسوی مزخرف به دزدی مشغول بود ساویولا بود يا نبود بود دیگه!! بودن یا نبودن مسئله این است؟!
تا اینکه پشیمون شد و ساویلا نبود . القصه عزیزای من جونم براتون بگه اون دزده رفت و رفت زیر ماشین، ترکید و پاشید. عاقبت دزدی همینه.بخواهی و نخواهی اینه، حالا به ساوی باید فهموند که شوت بازی هم حدی داره دیگه نباید پر رو هارو تحویل بگیره. آخه مگه دزد هم شد آدم؟نه والا!
خلاصه ناز محمود هی ناز کردُ حساب بچه ها رو گذاشت کف دست ابری که تازگیا بدجوری خشن شده و اعصاب نداره.
ابری هم با اعصاب خط خطی ناز محمود رو کُشت و جنازه اش رو کشید روی زمین و یه حال اساسی به جسد داد. پناه بر خدا ابری قاتل دیکتاتور آدمکش که نبود. اگه بود، که بود، که هادی رو با باتوم می کشتوند
خلاصه بچه های عقب مونده منِ درمونده علیل یه پام لب گوره بدن ناقصی دارم پیکان ناقصی دارم، رانندگی می کنم و پول در خرمن و ما گرد جوان میگردیم . میم بده مثل محمود که شلوارش رو بنده و فردا روز اگه بارون بباره نقش شلوار از پنجره ها پاک میشه واااای بر ماااا!
محمود بی شلوار رفت دنبال شلوار گُل گُلی اما هادی راضی نشد که شلوار گل گلی احمدو بگیره! آخه محمود به نرسی

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re: قصه سازي

پست توسط Nersi » جمعه 30 مرداد 1388, 3:13 pm

روزی روزگاری یه پسر ترسوی مزخرف به دزدی مشغول بود ساویولا بود يا نبود بود دیگه!! بودن یا نبودن مسئله این است؟!
تا اینکه پشیمون شد و ساویلا نبود . القصه عزیزای من جونم براتون بگه اون دزده رفت و رفت زیر ماشین، ترکید و پاشید. عاقبت دزدی همینه.بخواهی و نخواهی اینه، حالا به ساوی باید فهموند که شوت بازی هم حدی داره دیگه نباید پر رو هارو تحویل بگیره. آخه مگه دزد هم شد آدم؟نه والا!
خلاصه ناز محمود هی ناز کردُ حساب بچه ها رو گذاشت کف دست ابری که تازگیا بدجوری خشن شده و اعصاب نداره.
ابری هم با اعصاب خط خطی ناز محمود رو کُشت و جنازه اش رو کشید روی زمین و یه حال اساسی به جسد داد. پناه بر خدا ابری قاتل دیکتاتور آدمکش که نبود. اگه بود، که بود، که هادی رو با باتوم می کشتوند
خلاصه بچه های عقب مونده منِ درمونده علیل یه پام لب گوره بدن ناقصی دارم پیکان ناقصی دارم، رانندگی می کنم و پول در خرمن و ما گرد جوان میگردیم . میم بده مثل محمود که شلوارش رو بنده و فردا روز اگه بارون بباره نقش شلوار از پنجره ها پاک میشه واااای بر ماااا!
محمود بی شلوار رفت دنبال شلوار گُل گُلی اما هادی راضی نشد که شلوار گل گلی احمدو بگیره! آخه محمود به نرسی یه شلوار گل گلی بدهکار بود :lol:
-----> :)

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

Re: قصه سازي

پست توسط hamideht » شنبه 31 مرداد 1388, 9:21 am

روزی روزگاری یه پسر ترسوی مزخرف به دزدی مشغول بود ساویولا بود يا نبود بود دیگه!! بودن یا نبودن مسئله این است؟!
تا اینکه پشیمون شد و ساویلا نبود . القصه عزیزای من جونم براتون بگه اون دزده رفت و رفت زیر ماشین، ترکید و پاشید. عاقبت دزدی همینه.بخواهی و نخواهی اینه، حالا به ساوی باید فهموند که شوت بازی هم حدی داره دیگه نباید پر رو هارو تحویل بگیره. آخه مگه دزد هم شد آدم؟نه والا!
خلاصه ناز محمود هی ناز کردُ حساب بچه ها رو گذاشت کف دست ابری که تازگیا بدجوری خشن شده و اعصاب نداره.
ابری هم با اعصاب خط خطی ناز محمود رو کُشت و جنازه اش رو کشید روی زمین و یه حال اساسی به جسد داد. پناه بر خدا ابری قاتل دیکتاتور آدمکش که نبود. اگه بود، که بود، که هادی رو با باتوم می کشتوند
خلاصه بچه های عقب مونده منِ درمونده علیل یه پام لب گوره بدن ناقصی دارم پیکان ناقصی دارم، رانندگی می کنم و پول در خرمن و ما گرد جوان میگردیم . میم بده مثل محمود که شلوارش رو بنده و فردا روز اگه بارون بباره نقش شلوار از پنجره ها پاک میشه واااای بر ماااا!
محمود بی شلوار رفت دنبال شلوار گُل گُلی اما هادی راضی نشد که شلوار گل گلی احمدو بگیره! آخه محمود به نرسی یه شلوار گل گلی بدهکار بود اما این گل کجا و اون گل کجا!؟ :D
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
محمود
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1312
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 4:42 pm

Re: قصه سازي

پست توسط محمود » دو شنبه 2 شهریور 1388, 9:20 am

روزی روزگاری یه پسر ترسوی مزخرف به دزدی مشغول بود ساویولا بود يا نبود بود دیگه!! بودن یا نبودن مسئله این است؟!
تا اینکه پشیمون شد و ساویلا نبود . القصه عزیزای من جونم براتون بگه اون دزده رفت و رفت زیر ماشین، ترکید و پاشید. عاقبت دزدی همینه.بخواهی و نخواهی اینه، حالا به ساوی باید فهموند که شوت بازی هم حدی داره دیگه نباید پر رو هارو تحویل بگیره. آخه مگه دزد هم شد آدم؟نه والا!
خلاصه ناز محمود هی ناز کردُ حساب بچه ها رو گذاشت کف دست ابری که تازگیا بدجوری خشن شده و اعصاب نداره.
ابری هم با اعصاب خط خطی ناز محمود رو کُشت و جنازه اش رو کشید روی زمین و یه حال اساسی به جسد داد. پناه بر خدا ابری قاتل دیکتاتور آدمکش که نبود. اگه بود، که بود، که هادی رو با باتوم می کشتوند
خلاصه بچه های عقب مونده منِ درمونده علیل یه پام لب گوره بدن ناقصی دارم پیکان ناقصی دارم، رانندگی می کنم و پول در خرمن و ما گرد جوان میگردیم . میم بده مثل محمود که شلوارش رو بنده و فردا روز اگه بارون بباره نقش شلوار از پنجره ها پاک میشه واااای بر ماااا!
محمود بی شلوار رفت دنبال شلوار گُل گُلی اما هادی راضی نشد که شلوار گل گلی احمدو بگیره! آخه محمود به نرسی یه شلوار گل گلی بدهکار بود اما این گل کجا و اون گل کجا!؟ گل هم گل های قدیم مثل گل علی دایی به کره :lol: :lol:

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

Re: قصه سازي

پست توسط hamideht » سه شنبه 3 شهریور 1388, 6:13 pm

روزی روزگاری یه پسر ترسوی مزخرف به دزدی مشغول بود ساویولا بود يا نبود بود دیگه!! بودن یا نبودن مسئله این است؟!
تا اینکه پشیمون شد و ساویلا نبود . القصه عزیزای من جونم براتون بگه اون دزده رفت و رفت زیر ماشین، ترکید و پاشید. عاقبت دزدی همینه.بخواهی و نخواهی اینه، حالا به ساوی باید فهموند که شوت بازی هم حدی داره دیگه نباید پر رو هارو تحویل بگیره. آخه مگه دزد هم شد آدم؟نه والا!
خلاصه ناز محمود هی ناز کردُ حساب بچه ها رو گذاشت کف دست ابری که تازگیا بدجوری خشن شده و اعصاب نداره.
ابری هم با اعصاب خط خطی ناز محمود رو کُشت و جنازه اش رو کشید روی زمین و یه حال اساسی به جسد داد. پناه بر خدا ابری قاتل دیکتاتور آدمکش که نبود. اگه بود، که بود، که هادی رو با باتوم می کشتوند
خلاصه بچه های عقب مونده منِ درمونده علیل یه پام لب گوره بدن ناقصی دارم پیکان ناقصی دارم، رانندگی می کنم و پول در خرمن و ما گرد جوان میگردیم . میم بده مثل محمود که شلوارش رو بنده و فردا روز اگه بارون بباره نقش شلوار از پنجره ها پاک میشه واااای بر ماااا!
محمود بی شلوار رفت دنبال شلوار گُل گُلی اما هادی راضی نشد که شلوار گل گلی احمدو بگیره! آخه محمود به نرسی یه شلوار گل گلی بدهکار بود اما این گل کجا و اون گل کجا!؟ گل هم گل های قدیم مثل گل علی دایی به کره خر همسایه :D
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

Re: قصه سازي

پست توسط abri » یک شنبه 8 شهریور 1388, 6:52 am

روزی روزگاری یه پسر ترسوی مزخرف به دزدی مشغول بود ساویولا بود يا نبود بود دیگه!! بودن یا نبودن مسئله این است؟!
تا اینکه پشیمون شد و ساویلا نبود . القصه عزیزای من جونم براتون بگه اون دزده رفت و رفت زیر ماشین، ترکید و پاشید. عاقبت دزدی همینه.بخواهی و نخواهی اینه، حالا به ساوی باید فهموند که شوت بازی هم حدی داره دیگه نباید پر رو هارو تحویل بگیره. آخه مگه دزد هم شد آدم؟نه والا!
خلاصه ناز محمود هی ناز کردُ حساب بچه ها رو گذاشت کف دست ابری که تازگیا بدجوری خشن شده و اعصاب نداره.
ابری هم با اعصاب خط خطی ناز محمود رو کُشت و جنازه اش رو کشید روی زمین و یه حال اساسی به جسد داد. پناه بر خدا ابری قاتل دیکتاتور آدمکش که نبود. اگه بود، که بود، که هادی رو با باتوم می کشتوند
خلاصه بچه های عقب مونده منِ درمونده علیل یه پام لب گوره بدن ناقصی دارم پیکان ناقصی دارم، رانندگی می کنم و پول در خرمن و ما گرد جوان میگردیم . میم بده مثل محمود که شلوارش رو بنده و فردا روز اگه بارون بباره نقش شلوار از پنجره ها پاک میشه واااای بر ماااا!
محمود بی شلوار رفت دنبال شلوار گُل گُلی اما هادی راضی نشد که شلوار گل گلی احمدو بگیره! آخه محمود به نرسی یه شلوار گل گلی بدهکار بود اما این گل کجا و اون گل کجا!؟ گل هم گل های قدیم مثل گل علی دایی به کره خر همسایه تو کوچه پس کوچه های
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

Re: قصه سازي

پست توسط hamideht » یک شنبه 8 شهریور 1388, 8:53 am

روزی روزگاری یه پسر ترسوی مزخرف به دزدی مشغول بود ساویولا بود يا نبود بود دیگه!! بودن یا نبودن مسئله این است؟!
تا اینکه پشیمون شد و ساویلا نبود . القصه عزیزای من جونم براتون بگه اون دزده رفت و رفت زیر ماشین، ترکید و پاشید. عاقبت دزدی همینه.بخواهی و نخواهی اینه، حالا به ساوی باید فهموند که شوت بازی هم حدی داره دیگه نباید پر رو هارو تحویل بگیره. آخه مگه دزد هم شد آدم؟نه والا!
خلاصه ناز محمود هی ناز کردُ حساب بچه ها رو گذاشت کف دست ابری که تازگیا بدجوری خشن شده و اعصاب نداره.
ابری هم با اعصاب خط خطی ناز محمود رو کُشت و جنازه اش رو کشید روی زمین و یه حال اساسی به جسد داد. پناه بر خدا ابری قاتل دیکتاتور آدمکش که نبود. اگه بود، که بود، که هادی رو با باتوم می کشتوند
خلاصه بچه های عقب مونده منِ درمونده علیل یه پام لب گوره بدن ناقصی دارم پیکان ناقصی دارم، رانندگی می کنم و پول در خرمن و ما گرد جوان میگردیم . میم بده مثل محمود که شلوارش رو بنده و فردا روز اگه بارون بباره نقش شلوار از پنجره ها پاک میشه واااای بر ماااا!
محمود بی شلوار رفت دنبال شلوار گُل گُلی اما هادی راضی نشد که شلوار گل گلی احمدو بگیره! آخه محمود به نرسی یه شلوار گل گلی بدهکار بود اما این گل کجا و اون گل کجا!؟ گل هم گل های قدیم مثل گل علی دایی به کره خر همسایه تو کوچه پس کوچه های اردبیل
والا
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط hadi » دو شنبه 9 شهریور 1388, 7:09 am

روزی روزگاری یه پسر ترسوی مزخرف به دزدی مشغول بود ساویولا بود يا نبود بود دیگه!! بودن یا نبودن مسئله این است؟!
تا اینکه پشیمون شد و ساویلا نبود . القصه عزیزای من جونم براتون بگه اون دزده رفت و رفت زیر ماشین، ترکید و پاشید. عاقبت دزدی همینه.بخواهی و نخواهی اینه، حالا به ساوی باید فهموند که شوت بازی هم حدی داره دیگه نباید پر رو هارو تحویل بگیره. آخه مگه دزد هم شد آدم؟نه والا!
خلاصه ناز محمود هی ناز کردُ حساب بچه ها رو گذاشت کف دست ابری که تازگیا بدجوری خشن شده و اعصاب نداره.
ابری هم با اعصاب خط خطی ناز محمود رو کُشت و جنازه اش رو کشید روی زمین و یه حال اساسی به جسد داد. پناه بر خدا ابری قاتل دیکتاتور آدمکش که نبود. اگه بود، که بود، که هادی رو با باتوم می کشتوند
خلاصه بچه های عقب مونده منِ درمونده علیل یه پام لب گوره بدن ناقصی دارم پیکان ناقصی دارم، رانندگی می کنم و پول در خرمن و ما گرد جوان میگردیم . میم بده مثل محمود که شلوارش رو بنده و فردا روز اگه بارون بباره نقش شلوار از پنجره ها پاک میشه واااای بر ماااا!
محمود بی شلوار رفت دنبال شلوار گُل گُلی اما هادی راضی نشد که شلوار گل گلی احمدو بگیره! آخه محمود به نرسی یه شلوار گل گلی بدهکار بود اما این گل کجا و اون گل کجا!؟ گل هم گل های قدیم مثل گل علی دایی به کره خر همسایه تو کوچه پس کوچه های اردبیل والّا ابری با غم عشق

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

Re: قصه سازي

پست توسط hamideht » دو شنبه 9 شهریور 1388, 7:00 pm

روزی روزگاری یه پسر ترسوی مزخرف به دزدی مشغول بود ساویولا بود يا نبود بود دیگه!! بودن یا نبودن مسئله این است؟!
تا اینکه پشیمون شد و ساویلا نبود . القصه عزیزای من جونم براتون بگه اون دزده رفت و رفت زیر ماشین، ترکید و پاشید. عاقبت دزدی همینه.بخواهی و نخواهی اینه، حالا به ساوی باید فهموند که شوت بازی هم حدی داره دیگه نباید پر رو هارو تحویل بگیره. آخه مگه دزد هم شد آدم؟نه والا!
خلاصه ناز محمود هی ناز کردُ حساب بچه ها رو گذاشت کف دست ابری که تازگیا بدجوری خشن شده و اعصاب نداره.
ابری هم با اعصاب خط خطی ناز محمود رو کُشت و جنازه اش رو کشید روی زمین و یه حال اساسی به جسد داد. پناه بر خدا ابری قاتل دیکتاتور آدمکش که نبود. اگه بود، که بود، که هادی رو با باتوم می کشتوند
خلاصه بچه های عقب مونده منِ درمونده علیل یه پام لب گوره بدن ناقصی دارم پیکان ناقصی دارم، رانندگی می کنم و پول در خرمن و ما گرد جوان میگردیم . میم بده مثل محمود که شلوارش رو بنده و فردا روز اگه بارون بباره نقش شلوار از پنجره ها پاک میشه واااای بر ماااا!
محمود بی شلوار رفت دنبال شلوار گُل گُلی اما هادی راضی نشد که شلوار گل گلی احمدو بگیره! آخه محمود به نرسی یه شلوار گل گلی بدهکار بود اما این گل کجا و اون گل کجا!؟ گل هم گل های قدیم مثل گل علی دایی به کره خر همسایه تو کوچه پس کوچه های اردبیل والّا ابری با غم عشق مرد شلوار گل گلی
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
PARVAZ
خيلي پيشرفت كرده
خيلي پيشرفت كرده
پست: 146
تاریخ عضویت: دو شنبه 27 اسفند 1386, 2:52 pm

Re: قصه سازي

پست توسط PARVAZ » دو شنبه 9 شهریور 1388, 11:35 pm

روزی روزگاری یه پسر ترسوی مزخرف به دزدی مشغول بود ساویولا بود يا نبود بود دیگه!! بودن یا نبودن مسئله این است؟!
تا اینکه پشیمون شد و ساویلا نبود . القصه عزیزای من جونم براتون بگه اون دزده رفت و رفت زیر ماشین، ترکید و پاشید. عاقبت دزدی همینه.بخواهی و نخواهی اینه، حالا به ساوی باید فهموند که شوت بازی هم حدی داره دیگه نباید پر رو هارو تحویل بگیره. آخه مگه دزد هم شد آدم؟نه والا!
خلاصه ناز محمود هی ناز کردُ حساب بچه ها رو گذاشت کف دست ابری که تازگیا بدجوری خشن شده و اعصاب نداره.
ابری هم با اعصاب خط خطی ناز محمود رو کُشت و جنازه اش رو کشید روی زمین و یه حال اساسی به جسد داد. پناه بر خدا ابری قاتل دیکتاتور آدمکش که نبود. اگه بود، که بود، که هادی رو با باتوم می کشتوند
خلاصه بچه های عقب مونده منِ درمونده علیل یه پام لب گوره بدن ناقصی دارم پیکان ناقصی دارم، رانندگی می کنم و پول در خرمن و ما گرد جوان میگردیم . میم بده مثل محمود که شلوارش رو بنده و فردا روز اگه بارون بباره نقش شلوار از پنجره ها پاک میشه واااای بر ماااا!
محمود بی شلوار رفت دنبال شلوار گُل گُلی اما هادی راضی نشد که شلوار گل گلی احمدو بگیره! آخه محمود به نرسی یه شلوار گل گلی بدهکار بود اما این گل کجا و اون گل کجا!؟ گل هم گل های قدیم مثل گل علی دایی به کره خر همسایه تو کوچه پس کوچه های اردبیل والّا ابری با غم عشق مرد شلوار گل گلی از مد افتاده حالا خال خالی
دریا باش که اگر کسی سنگی به سویت پرتاب کرد سنگ غرق شود نه آنکه تو متلاطم شوی

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

Re: قصه سازي

پست توسط abri » پنج شنبه 12 شهریور 1388, 5:33 am

روزی روزگاری یه پسر ترسوی مزخرف به دزدی مشغول بود ساویولا بود يا نبود بود دیگه!! بودن یا نبودن مسئله این است؟!
تا اینکه پشیمون شد و ساویلا نبود . القصه عزیزای من جونم براتون بگه اون دزده رفت و رفت زیر ماشین، ترکید و پاشید. عاقبت دزدی همینه.بخواهی و نخواهی اینه، حالا به ساوی باید فهموند که شوت بازی هم حدی داره دیگه نباید پر رو هارو تحویل بگیره. آخه مگه دزد هم شد آدم؟نه والا!
خلاصه ناز محمود هی ناز کردُ حساب بچه ها رو گذاشت کف دست ابری که تازگیا بدجوری خشن شده و اعصاب نداره.
ابری هم با اعصاب خط خطی ناز محمود رو کُشت و جنازه اش رو کشید روی زمین و یه حال اساسی به جسد داد. پناه بر خدا ابری قاتل دیکتاتور آدمکش که نبود. اگه بود، که بود، که هادی رو با باتوم می کشتوند
خلاصه بچه های عقب مونده منِ درمونده علیل یه پام لب گوره بدن ناقصی دارم پیکان ناقصی دارم، رانندگی می کنم و پول در خرمن و ما گرد جوان میگردیم . میم بده مثل محمود که شلوارش رو بنده و فردا روز اگه بارون بباره نقش شلوار از پنجره ها پاک میشه واااای بر ماااا!
محمود بی شلوار رفت دنبال شلوار گُل گُلی اما هادی راضی نشد که شلوار گل گلی احمدو بگیره! آخه محمود به نرسی یه شلوار گل گلی بدهکار بود اما این گل کجا و اون گل کجا!؟ گل هم گل های قدیم مثل گل علی دایی به کره خر همسایه تو کوچه پس کوچه های اردبیل والّا ابری با غم عشق مرد شلوار گل گلی از مد افتاده حالا خال خالی عاشقش شده
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط hadi » پنج شنبه 12 شهریور 1388, 5:15 pm

روزی روزگاری یه پسر ترسوی مزخرف به دزدی مشغول بود ساویولا بود يا نبود بود دیگه!! بودن یا نبودن مسئله این است؟!
تا اینکه پشیمون شد و ساویلا نبود . القصه عزیزای من جونم براتون بگه اون دزده رفت و رفت زیر ماشین، ترکید و پاشید. عاقبت دزدی همینه.بخواهی و نخواهی اینه، حالا به ساوی باید فهموند که شوت بازی هم حدی داره دیگه نباید پر رو هارو تحویل بگیره. آخه مگه دزد هم شد آدم؟نه والا!
خلاصه ناز محمود هی ناز کردُ حساب بچه ها رو گذاشت کف دست ابری که تازگیا بدجوری خشن شده و اعصاب نداره.
ابری هم با اعصاب خط خطی ناز محمود رو کُشت و جنازه اش رو کشید روی زمین و یه حال اساسی به جسد داد. پناه بر خدا ابری قاتل دیکتاتور آدمکش که نبود. اگه بود، که بود، که هادی رو با باتوم می کشتوند
خلاصه بچه های عقب مونده منِ درمونده علیل یه پام لب گوره بدن ناقصی دارم پیکان ناقصی دارم، رانندگی می کنم و پول در خرمن و ما گرد جوان میگردیم . میم بده مثل محمود که شلوارش رو بنده و فردا روز اگه بارون بباره نقش شلوار از پنجره ها پاک میشه واااای بر ماااا!
محمود بی شلوار رفت دنبال شلوار گُل گُلی اما هادی راضی نشد که شلوار گل گلی احمدو بگیره! آخه محمود به نرسی یه شلوار گل گلی بدهکار بود اما این گل کجا و اون گل کجا!؟ گل هم گل های قدیم مثل گل علی دایی به کره خر همسایه تو کوچه پس کوچه های اردبیل والّا ابری با غم عشق مرد شلوار گل گلی از مد افتاده حالا خال خالی عاشقش شده ولی خال پشت

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

Re: قصه سازي

پست توسط hamideht » پنج شنبه 12 شهریور 1388, 6:16 pm

روزی روزگاری یه پسر ترسوی مزخرف به دزدی مشغول بود ساویولا بود يا نبود بود دیگه!! بودن یا نبودن مسئله این است؟!
تا اینکه پشیمون شد و ساویلا نبود . القصه عزیزای من جونم براتون بگه اون دزده رفت و رفت زیر ماشین، ترکید و پاشید. عاقبت دزدی همینه.بخواهی و نخواهی اینه، حالا به ساوی باید فهموند که شوت بازی هم حدی داره دیگه نباید پر رو هارو تحویل بگیره. آخه مگه دزد هم شد آدم؟نه والا!
خلاصه ناز محمود هی ناز کردُ حساب بچه ها رو گذاشت کف دست ابری که تازگیا بدجوری خشن شده و اعصاب نداره.
ابری هم با اعصاب خط خطی ناز محمود رو کُشت و جنازه اش رو کشید روی زمین و یه حال اساسی به جسد داد. پناه بر خدا ابری قاتل دیکتاتور آدمکش که نبود. اگه بود، که بود، که هادی رو با باتوم می کشتوند
خلاصه بچه های عقب مونده منِ درمونده علیل یه پام لب گوره بدن ناقصی دارم پیکان ناقصی دارم، رانندگی می کنم و پول در خرمن و ما گرد جوان میگردیم . میم بده مثل محمود که شلوارش رو بنده و فردا روز اگه بارون بباره نقش شلوار از پنجره ها پاک میشه واااای بر ماااا!
محمود بی شلوار رفت دنبال شلوار گُل گُلی اما هادی راضی نشد که شلوار گل گلی احمدو بگیره! آخه محمود به نرسی یه شلوار گل گلی بدهکار بود اما این گل کجا و اون گل کجا!؟ گل هم گل های قدیم مثل گل علی دایی به کره خر همسایه تو کوچه پس کوچه های اردبیل والّا ابری با غم عشق مرد شلوار گل گلی از مد افتاده حالا خال خالی عاشقش شده ولی خال پشت خر خوبه
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
PARVAZ
خيلي پيشرفت كرده
خيلي پيشرفت كرده
پست: 146
تاریخ عضویت: دو شنبه 27 اسفند 1386, 2:52 pm

Re: قصه سازي

پست توسط PARVAZ » جمعه 13 شهریور 1388, 9:39 pm

روزی روزگاری یه پسر ترسوی مزخرف به دزدی مشغول بود ساویولا بود يا نبود بود دیگه!! بودن یا نبودن مسئله این است؟!
تا اینکه پشیمون شد و ساویلا نبود . القصه عزیزای من جونم براتون بگه اون دزده رفت و رفت زیر ماشین، ترکید و پاشید. عاقبت دزدی همینه.بخواهی و نخواهی اینه، حالا به ساوی باید فهموند که شوت بازی هم حدی داره دیگه نباید پر رو هارو تحویل بگیره. آخه مگه دزد هم شد آدم؟نه والا!
خلاصه ناز محمود هی ناز کردُ حساب بچه ها رو گذاشت کف دست ابری که تازگیا بدجوری خشن شده و اعصاب نداره.
ابری هم با اعصاب خط خطی ناز محمود رو کُشت و جنازه اش رو کشید روی زمین و یه حال اساسی به جسد داد. پناه بر خدا ابری قاتل دیکتاتور آدمکش که نبود. اگه بود، که بود، که هادی رو با باتوم می کشتوند
خلاصه بچه های عقب مونده منِ درمونده علیل یه پام لب گوره بدن ناقصی دارم پیکان ناقصی دارم، رانندگی می کنم و پول در خرمن و ما گرد جوان میگردیم . میم بده مثل محمود که شلوارش رو بنده و فردا روز اگه بارون بباره نقش شلوار از پنجره ها پاک میشه واااای بر ماااا!
محمود بی شلوار رفت دنبال شلوار گُل گُلی اما هادی راضی نشد که شلوار گل گلی احمدو بگیره! آخه محمود به نرسی یه شلوار گل گلی بدهکار بود اما این گل کجا و اون گل کجا!؟ گل هم گل های قدیم مثل گل علی دایی به کره خر همسایه تو کوچه پس کوچه های اردبیل والّا ابری با غم عشق مرد شلوار گل گلی از مد افتاده حالا خال خالی عاشقش شده ولی خال پشت خر خوبه به شرطی که مثل
دریا باش که اگر کسی سنگی به سویت پرتاب کرد سنگ غرق شود نه آنکه تو متلاطم شوی

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

Re: قصه سازي

پست توسط hamideht » شنبه 14 شهریور 1388, 8:56 am

روزی روزگاری یه پسر ترسوی مزخرف به دزدی مشغول بود ساویولا بود يا نبود بود دیگه!! بودن یا نبودن مسئله این است؟!
تا اینکه پشیمون شد و ساویلا نبود . القصه عزیزای من جونم براتون بگه اون دزده رفت و رفت زیر ماشین، ترکید و پاشید. عاقبت دزدی همینه.بخواهی و نخواهی اینه، حالا به ساوی باید فهموند که شوت بازی هم حدی داره دیگه نباید پر رو هارو تحویل بگیره. آخه مگه دزد هم شد آدم؟نه والا!
خلاصه ناز محمود هی ناز کردُ حساب بچه ها رو گذاشت کف دست ابری که تازگیا بدجوری خشن شده و اعصاب نداره.
ابری هم با اعصاب خط خطی ناز محمود رو کُشت و جنازه اش رو کشید روی زمین و یه حال اساسی به جسد داد. پناه بر خدا ابری قاتل دیکتاتور آدمکش که نبود. اگه بود، که بود، که هادی رو با باتوم می کشتوند
خلاصه بچه های عقب مونده منِ درمونده علیل یه پام لب گوره بدن ناقصی دارم پیکان ناقصی دارم، رانندگی می کنم و پول در خرمن و ما گرد جوان میگردیم . میم بده مثل محمود که شلوارش رو بنده و فردا روز اگه بارون بباره نقش شلوار از پنجره ها پاک میشه واااای بر ماااا!
محمود بی شلوار رفت دنبال شلوار گُل گُلی اما هادی راضی نشد که شلوار گل گلی احمدو بگیره! آخه محمود به نرسی یه شلوار گل گلی بدهکار بود اما این گل کجا و اون گل کجا!؟ گل هم گل های قدیم مثل گل علی دایی به کره خر همسایه تو کوچه پس کوچه های اردبیل والّا ابری با غم عشق مرد شلوار گل گلی از مد افتاده حالا خال خالی عاشقش شده ولی خال پشت خر خوبه به شرطی که مثل خر ملانصرالدین نباشه
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط hadi » شنبه 14 شهریور 1388, 1:12 pm

روزی روزگاری یه پسر ترسوی مزخرف به دزدی مشغول بود ساویولا بود يا نبود بود دیگه!! بودن یا نبودن مسئله این است؟!
تا اینکه پشیمون شد و ساویلا نبود . القصه عزیزای من جونم براتون بگه اون دزده رفت و رفت زیر ماشین، ترکید و پاشید. عاقبت دزدی همینه.بخواهی و نخواهی اینه، حالا به ساوی باید فهموند که شوت بازی هم حدی داره دیگه نباید پر رو هارو تحویل بگیره. آخه مگه دزد هم شد آدم؟نه والا!
خلاصه ناز محمود هی ناز کردُ حساب بچه ها رو گذاشت کف دست ابری که تازگیا بدجوری خشن شده و اعصاب نداره.
ابری هم با اعصاب خط خطی ناز محمود رو کُشت و جنازه اش رو کشید روی زمین و یه حال اساسی به جسد داد. پناه بر خدا ابری قاتل دیکتاتور آدمکش که نبود. اگه بود، که بود، که هادی رو با باتوم می کشتوند
خلاصه بچه های عقب مونده منِ درمونده علیل یه پام لب گوره بدن ناقصی دارم پیکان ناقصی دارم، رانندگی می کنم و پول در خرمن و ما گرد جوان میگردیم . میم بده مثل محمود که شلوارش رو بنده و فردا روز اگه بارون بباره نقش شلوار از پنجره ها پاک میشه واااای بر ماااا!
محمود بی شلوار رفت دنبال شلوار گُل گُلی اما هادی راضی نشد که شلوار گل گلی احمدو بگیره! آخه محمود به نرسی یه شلوار گل گلی بدهکار بود اما این گل کجا و اون گل کجا!؟ گل هم گل های قدیم مثل گل علی دایی به کره خر همسایه تو کوچه پس کوچه های اردبیل والّا ابری با غم عشق مرد شلوار گل گلی از مد افتاده حالا خال خالی عاشقش شده ولی خال پشت خر خوبه به شرطی که مثل خر ملانصرالدین نباشه. حمیده اینو

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط nono » شنبه 14 شهریور 1388, 6:26 pm

روزی روزگاری یه پسر ترسوی مزخرف به دزدی مشغول بود ساویولا بود يا نبود بود دیگه!! بودن یا نبودن مسئله این است؟!
تا اینکه پشیمون شد و ساویلا نبود . القصه عزیزای من جونم براتون بگه اون دزده رفت و رفت زیر ماشین، ترکید و پاشید. عاقبت دزدی همینه.بخواهی و نخواهی اینه، حالا به ساوی باید فهموند که شوت بازی هم حدی داره دیگه نباید پر رو هارو تحویل بگیره. آخه مگه دزد هم شد آدم؟نه والا!
خلاصه ناز محمود هی ناز کردُ حساب بچه ها رو گذاشت کف دست ابری که تازگیا بدجوری خشن شده و اعصاب نداره.
ابری هم با اعصاب خط خطی ناز محمود رو کُشت و جنازه اش رو کشید روی زمین و یه حال اساسی به جسد داد. پناه بر خدا ابری قاتل دیکتاتور آدمکش که نبود. اگه بود، که بود، که هادی رو با باتوم می کشتوند
خلاصه بچه های عقب مونده منِ درمونده علیل یه پام لب گوره بدن ناقصی دارم پیکان ناقصی دارم، رانندگی می کنم و پول در خرمن و ما گرد جوان میگردیم . میم بده مثل محمود که شلوارش رو بنده و فردا روز اگه بارون بباره نقش شلوار از پنجره ها پاک میشه واااای بر ماااا!
محمود بی شلوار رفت دنبال شلوار گُل گُلی اما هادی راضی نشد که شلوار گل گلی احمدو بگیره! آخه محمود به نرسی یه شلوار گل گلی بدهکار بود اما این گل کجا و اون گل کجا!؟ گل هم گل های قدیم مثل گل علی دایی به کره خر همسایه تو کوچه پس کوچه های اردبیل والّا ابری با غم عشق مرد شلوار گل گلی از مد افتاده حالا خال خالی عاشقش شده ولی خال پشت خر خوبه به شرطی که مثل خر ملانصرالدین نباشه. حمیده اینو گفت و قبول کرد.
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

Re: قصه سازي

پست توسط hamideht » شنبه 14 شهریور 1388, 6:42 pm

روزی روزگاری یه پسر ترسوی مزخرف به دزدی مشغول بود ساویولا بود يا نبود بود دیگه!! بودن یا نبودن مسئله این است؟!
تا اینکه پشیمون شد و ساویلا نبود . القصه عزیزای من جونم براتون بگه اون دزده رفت و رفت زیر ماشین، ترکید و پاشید. عاقبت دزدی همینه.بخواهی و نخواهی اینه، حالا به ساوی باید فهموند که شوت بازی هم حدی داره دیگه نباید پر رو هارو تحویل بگیره. آخه مگه دزد هم شد آدم؟نه والا!
خلاصه ناز محمود هی ناز کردُ حساب بچه ها رو گذاشت کف دست ابری که تازگیا بدجوری خشن شده و اعصاب نداره.
ابری هم با اعصاب خط خطی ناز محمود رو کُشت و جنازه اش رو کشید روی زمین و یه حال اساسی به جسد داد. پناه بر خدا ابری قاتل دیکتاتور آدمکش که نبود. اگه بود، که بود، که هادی رو با باتوم می کشتوند
خلاصه بچه های عقب مونده منِ درمونده علیل یه پام لب گوره بدن ناقصی دارم پیکان ناقصی دارم، رانندگی می کنم و پول در خرمن و ما گرد جوان میگردیم . میم بده مثل محمود که شلوارش رو بنده و فردا روز اگه بارون بباره نقش شلوار از پنجره ها پاک میشه واااای بر ماااا!
محمود بی شلوار رفت دنبال شلوار گُل گُلی اما هادی راضی نشد که شلوار گل گلی احمدو بگیره! آخه محمود به نرسی یه شلوار گل گلی بدهکار بود اما این گل کجا و اون گل کجا!؟ گل هم گل های قدیم مثل گل علی دایی به کره خر همسایه تو کوچه پس کوچه های اردبیل والّا ابری با غم عشق مرد شلوار گل گلی از مد افتاده حالا خال خالی عاشقش شده ولی خال پشت خر خوبه به شرطی که مثل خر ملانصرالدین نباشه. حمیده اینو گفت و قبول کرد.
خوب بچه های عقب مونده
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان