صفحه 33 از 88
ارسال شده: چهار شنبه 18 مهر 1386, 7:00 pm
توسط hadi
یک روز گرم پاییزی ... !
این داستان 2 کلمه ای ه، بیشتر ننویسینا
احمد بیا
![Razz :P](./images/smilies/icon_razz.gif)
ارسال شده: چهار شنبه 18 مهر 1386, 7:03 pm
توسط Ahmaad
یک روز گرم پاییزی ... سرمای شدیدی:lol:
2 کلمه ای بریم
![Very Happy :D](./images/smilies/icon_biggrin.gif)
ارسال شده: چهار شنبه 18 مهر 1386, 7:05 pm
توسط hadi
یک روز گرم پاییزی ... سرمای شدیدی صحرای بیابانیِ
![Laughing :lol:](./images/smilies/icon_lol.gif)
ارسال شده: چهار شنبه 18 مهر 1386, 7:08 pm
توسط abri
یک روز گرم پاییزی ... سرمای شدیدی صحرای بیابانیِ آسمان آبي
ارسال شده: چهار شنبه 18 مهر 1386, 7:08 pm
توسط Ahmaad
یک روز گرم پاییزی ... سرمای شدیدی صحرای بیابانیِ آسمان آبي خلاصه خر تو خر
ارسال شده: چهار شنبه 18 مهر 1386, 7:10 pm
توسط abri
یک روز گرم پاییزی ... سرمای شدیدی صحرای بیابانیِ آسمان آبي خلاصه خر تو خر فرا گرفته بود!!!
ارسال شده: چهار شنبه 18 مهر 1386, 7:11 pm
توسط Ahmaad
یک روز گرم پاییزی ... سرمای شدیدی صحرای بیابانیِ آسمان آبي خلاصه خر تو خر فرا گرفته بود!!!
ابری و حمیده
ارسال شده: چهار شنبه 18 مهر 1386, 7:13 pm
توسط abri
یک روز گرم پاییزی ... سرمای شدیدی صحرای بیابانیِ آسمان آبي خلاصه خر تو خر فرا گرفته بود!!!
ابری و حمیده پشت تپه
ارسال شده: چهار شنبه 18 مهر 1386, 7:24 pm
توسط hadi
یک روز گرم پاییزی ... سرمای شدیدی صحرای بیابانیِ آسمان آبي خلاصه خر تو خر فرا گرفته بود!!!
ابری و حمیده پشت تپه داشتن با بیل
![Laughing :lol:](./images/smilies/icon_lol.gif)
ارسال شده: چهار شنبه 18 مهر 1386, 7:38 pm
توسط پيلاپيلا
هادیرو می زدن
هادی سه کلمه شدا نمی شه از این به بعد دقت کن
![Razz :P](./images/smilies/icon_razz.gif)
ارسال شده: چهار شنبه 18 مهر 1386, 7:49 pm
توسط hadi
یک روز گرم پاییزی ... سرمای شدیدی صحرای بیابانیِ آسمان آبي خلاصه خر تو خر فرا گرفته بود!!!
ابری و حمیده پشت تپه داشتن با بیل هادیرو میزدن که احمد
پشت سر هم بگو، اول قوانین هر تاپیکو یاد بگیربعد برا دیگران شاخ شو
![Laughing :lol:](./images/smilies/icon_lol.gif)
ارسال شده: پنج شنبه 19 مهر 1386, 9:59 am
توسط Ahmaad
یک روز گرم پاییزی ... سرمای شدیدی صحرای بیابانیِ آسمان آبي خلاصه خر تو خر فرا گرفته بود!!!
ابری و حمیده پشت تپه داشتن با بیل هادیرو میزدن که احمد قسم خورد
ارسال شده: پنج شنبه 19 مهر 1386, 10:15 am
توسط TNZ
یک روز گرم پاییزی ... سرمای شدیدی صحرای بیابانیِ آسمان آبي خلاصه خر تو خر فرا گرفته بود!!!
ابری و حمیده پشت تپه داشتن با بیل هادیرو میزدن که احمد قسم خورد بیشتر بزنتش
![Very Happy :D](./images/smilies/icon_biggrin.gif)
ارسال شده: پنج شنبه 19 مهر 1386, 12:17 pm
توسط hadi
یک روز گرم پاییزی ... سرمای شدیدی صحرای بیابانیِ آسمان آبي خلاصه خر تو خر فرا گرفته بود!!!
ابری و حمیده پشت تپه داشتن با بیل هادیرو میزدن که احمد قسم خورد بیشتر بزنتش و تا هادی
ارسال شده: پنج شنبه 19 مهر 1386, 12:20 pm
توسط saviola
یک روز گرم پاییزی ... سرمای شدیدی صحرای بیابانیِ آسمان آبي خلاصه خر تو خر فرا گرفته بود!!!
ابری و حمیده پشت تپه داشتن با بیل هادیرو میزدن که احمد قسم خورد بیشتر بزنتش و تا هادی اومد كه
ارسال شده: پنج شنبه 19 مهر 1386, 1:19 pm
توسط hadi
یک روز گرم پاییزی ... سرمای شدیدی صحرای بیابانیِ آسمان آبي خلاصه خر تو خر فرا گرفته بود!!!
ابری و حمیده پشت تپه داشتن با بیل هادیرو میزدن که احمد قسم خورد بیشتر بزنتش و تا هادی اومد كه بلند شه
![Laughing :lol:](./images/smilies/icon_lol.gif)
ارسال شده: پنج شنبه 19 مهر 1386, 1:41 pm
توسط saviola
یک روز گرم پاییزی ... سرمای شدیدی صحرای بیابانیِ آسمان آبي خلاصه خر تو خر فرا گرفته بود!!!
ابری و حمیده پشت تپه داشتن با بیل هادیرو میزدن که احمد قسم خورد بیشتر بزنتش و تا هادی اومد كه بلند شه صدايي شنيد
![Very Happy :D](./images/smilies/icon_biggrin.gif)
ارسال شده: پنج شنبه 19 مهر 1386, 1:49 pm
توسط hadi
یک روز گرم پاییزی ... سرمای شدیدی صحرای بیابانیِ آسمان آبي خلاصه خر تو خر فرا گرفته بود!!!
ابری و حمیده پشت تپه داشتن با بیل هادیرو میزدن که احمد قسم خورد بیشتر بزنتش و تا هادی اومد كه بلند شه صدايي شنيد ولی چیزی
![Smile :)](./images/smilies/icon_smile.gif)
ارسال شده: پنج شنبه 19 مهر 1386, 4:01 pm
توسط Ahmaad
یک روز گرم پاییزی ... سرمای شدیدی صحرای بیابانیِ آسمان آبي خلاصه خر تو خر فرا گرفته بود!!!
ابری و حمیده پشت تپه داشتن با بیل هادیرو میزدن که احمد قسم خورد بیشتر بزنتش و تا هادی اومد كه بلند شه صدايي شنيد ولی چیزی گرم و نرم
ارسال شده: پنج شنبه 19 مهر 1386, 6:22 pm
توسط hadi
یک روز گرم پاییزی ... سرمای شدیدی صحرای بیابانیِ آسمان آبي خلاصه خر تو خر فرا گرفته بود!!!
ابری و حمیده پشت تپه داشتن با بیل هادیرو میزدن که احمد قسم خورد بیشتر بزنتش و تا هادی اومد كه بلند شه صدايي شنيد ولی چیزی گرم و نرم ندید که