قصه سازي
Re:
یکی بود دو تا نبود سه چارتا هم زیادی بود تا اینکه با نقشه ی قبلی و هماهنگی و برنامه ریزی و سازماندهی پِی بردم عجب آسمون آبی رنگ و رو رفته و گنده برام مثل دل تو بی معنی شده، ولی همه ی مردم با من مثل دیو دو شاخ برخورد میکردن ولی من مثل اونا نیستم ، شاید هم اونا مثل هم نیستن. آخه آدما با هم خیلی رو راست نیستن و همش با نرسی دست به یقه شدن. نرسی شجاع از طاق به طاقی روبرو چنگ زد غافل ازاینکه جميني با بيل ِ سبـیلِ یک وکیل و ژيلت مچ تري ختم ماجرا رو از خودش به خودش منتقل کرد!
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس
ولی من سر بر آسمان خواهم داشت
تا چشم بر نور بگشایم.
تا چشم بر نور بگشایم.
Re:
یکی بود دو تا نبود سه چارتا هم زیادی بود تا اینکه با نقشه ی قبلی و هماهنگی و برنامه ریزی و سازماندهی پِی بردم عجب آسمون آبی رنگ و رو رفته و گنده برام مثل دل تو بی معنی شده، ولی همه ی مردم با من مثل دیو دو شاخ برخورد میکردن ولی من مثل اونا نیستم ، شاید هم اونا مثل هم نیستن. آخه آدما با هم خیلی رو راست نیستن و همش با نرسی دست به یقه شدن. نرسی شجاع از طاق به طاقی روبرو چنگ زد غافل ازاینکه جميني با بيل ِ سبـیلِ یک وکیل و ژيلت مچ تري ختم ماجرا رو از خودش به خودش منتقل کرد!
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
Re:
یکی بود دو تا نبود سه چارتا هم زیادی بود تا اینکه با نقشه ی قبلی و هماهنگی و برنامه ریزی و سازماندهی پِی بردم عجب آسمون آبی رنگ و رو رفته و گنده برام مثل دل تو بی معنی شده، ولی همه ی مردم با من مثل دیو دو شاخ برخورد میکردن ولی من مثل اونا نیستم ، شاید هم اونا مثل هم نیستن. آخه آدما با هم خیلی رو راست نیستن و همش با نرسی دست به یقه شدن. نرسی شجاع از طاق به طاقی روبرو چنگ زد غافل ازاینکه جميني با بيل ِ سبـیلِ یک وکیل و ژيلت مچ تري ختم ماجرا رو از خودش به خودش منتقل کرد!
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
Re:
یکی بود دو تا نبود سه چارتا هم زیادی بود تا اینکه با نقشه ی قبلی و هماهنگی و برنامه ریزی و سازماندهی پِی بردم عجب آسمون آبی رنگ و رو رفته و گنده برام مثل دل تو بی معنی شده، ولی همه ی مردم با من مثل دیو دو شاخ برخورد میکردن ولی من مثل اونا نیستم ، شاید هم اونا مثل هم نیستن. آخه آدما با هم خیلی رو راست نیستن و همش با نرسی دست به یقه شدن. نرسی شجاع از طاق به طاقی روبرو چنگ زد غافل ازاینکه جميني با بيل ِ سبـیلِ یک وکیل و ژيلت مچ تري ختم ماجرا رو از خودش به خودش منتقل کرد!
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت
----->

Re:
یکی بود دو تا نبود سه چارتا هم زیادی بود تا اینکه با نقشه ی قبلی و هماهنگی و برنامه ریزی و سازماندهی پِی بردم عجب آسمون آبی رنگ و رو رفته و گنده برام مثل دل تو بی معنی شده، ولی همه ی مردم با من مثل دیو دو شاخ برخورد میکردن ولی من مثل اونا نیستم ، شاید هم اونا مثل هم نیستن. آخه آدما با هم خیلی رو راست نیستن و همش با نرسی دست به یقه شدن. نرسی شجاع از طاق به طاقی روبرو چنگ زد غافل ازاینکه جميني با بيل ِ سبـیلِ یک وکیل و ژيلت مچ تري ختم ماجرا رو از خودش به خودش منتقل کرد!
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
Re:
یکی بود دو تا نبود سه چارتا هم زیادی بود تا اینکه با نقشه ی قبلی و هماهنگی و برنامه ریزی و سازماندهی پِی بردم عجب آسمون آبی رنگ و رو رفته و گنده برام مثل دل تو بی معنی شده، ولی همه ی مردم با من مثل دیو دو شاخ برخورد میکردن ولی من مثل اونا نیستم ، شاید هم اونا مثل هم نیستن. آخه آدما با هم خیلی رو راست نیستن و همش با نرسی دست به یقه شدن. نرسی شجاع از طاق به طاقی روبرو چنگ زد غافل ازاینکه جميني با بيل ِ سبـیلِ یک وکیل و ژيلت مچ تري ختم ماجرا رو از خودش به خودش منتقل کرد!
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
Re:
یکی بود دو تا نبود سه چارتا هم زیادی بود تا اینکه با نقشه ی قبلی و هماهنگی و برنامه ریزی و سازماندهی پِی بردم عجب آسمون آبی رنگ و رو رفته و گنده برام مثل دل تو بی معنی شده، ولی همه ی مردم با من مثل دیو دو شاخ برخورد میکردن ولی من مثل اونا نیستم ، شاید هم اونا مثل هم نیستن. آخه آدما با هم خیلی رو راست نیستن و همش با نرسی دست به یقه شدن. نرسی شجاع از طاق به طاقی روبرو چنگ زد غافل ازاینکه جميني با بيل ِ سبـیلِ یک وکیل و ژيلت مچ تري ختم ماجرا رو از خودش به خودش منتقل کرد!
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
Re:
یکی بود دو تا نبود سه چارتا هم زیادی بود تا اینکه با نقشه ی قبلی و هماهنگی و برنامه ریزی و سازماندهی پِی بردم عجب آسمون آبی رنگ و رو رفته و گنده برام مثل دل تو بی معنی شده، ولی همه ی مردم با من مثل دیو دو شاخ برخورد میکردن ولی من مثل اونا نیستم ، شاید هم اونا مثل هم نیستن. آخه آدما با هم خیلی رو راست نیستن و همش با نرسی دست به یقه شدن. نرسی شجاع از طاق به طاقی روبرو چنگ زد غافل ازاینکه جميني با بيل ِ سبـیلِ یک وکیل و ژيلت مچ تري ختم ماجرا رو از خودش به خودش منتقل کرد!
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کرد
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کرد
----->

Re:
یکی بود دو تا نبود سه چارتا هم زیادی بود تا اینکه با نقشه ی قبلی و هماهنگی و برنامه ریزی و سازماندهی پِی بردم عجب آسمون آبی رنگ و رو رفته و گنده برام مثل دل تو بی معنی شده، ولی همه ی مردم با من مثل دیو دو شاخ برخورد میکردن ولی من مثل اونا نیستم ، شاید هم اونا مثل هم نیستن. آخه آدما با هم خیلی رو راست نیستن و همش با نرسی دست به یقه شدن. نرسی شجاع از طاق به طاقی روبرو چنگ زد غافل ازاینکه جميني با بيل ِ سبـیلِ یک وکیل و ژيلت مچ تري ختم ماجرا رو از خودش به خودش منتقل کرد!
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کردان رو هم
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کردان رو هم
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
Re:
یکی بود دو تا نبود سه چارتا هم زیادی بود تا اینکه با نقشه ی قبلی و هماهنگی و برنامه ریزی و سازماندهی پِی بردم عجب آسمون آبی رنگ و رو رفته و گنده برام مثل دل تو بی معنی شده، ولی همه ی مردم با من مثل دیو دو شاخ برخورد میکردن ولی من مثل اونا نیستم ، شاید هم اونا مثل هم نیستن. آخه آدما با هم خیلی رو راست نیستن و همش با نرسی دست به یقه شدن. نرسی شجاع از طاق به طاقی روبرو چنگ زد غافل ازاینکه جميني با بيل ِ سبـیلِ یک وکیل و ژيلت مچ تري ختم ماجرا رو از خودش به خودش منتقل کرد!
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کردان رو هم ترکاند
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کردان رو هم ترکاند
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
Re:
یکی بود دو تا نبود سه چارتا هم زیادی بود تا اینکه با نقشه ی قبلی و هماهنگی و برنامه ریزی و سازماندهی پِی بردم عجب آسمون آبی رنگ و رو رفته و گنده برام مثل دل تو بی معنی شده، ولی همه ی مردم با من مثل دیو دو شاخ برخورد میکردن ولی من مثل اونا نیستم ، شاید هم اونا مثل هم نیستن. آخه آدما با هم خیلی رو راست نیستن و همش با نرسی دست به یقه شدن. نرسی شجاع از طاق به طاقی روبرو چنگ زد غافل ازاینکه جميني با بيل ِ سبـیلِ یک وکیل و ژيلت مچ تري ختم ماجرا رو از خودش به خودش منتقل کرد!
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کردان رو هم ترکاند.
ابری سراسیمه
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کردان رو هم ترکاند.
ابری سراسیمه
ولی من سر بر آسمان خواهم داشت
تا چشم بر نور بگشایم.
تا چشم بر نور بگشایم.
Re:
یکی بود دو تا نبود سه چارتا هم زیادی بود تا اینکه با نقشه ی قبلی و هماهنگی و برنامه ریزی و سازماندهی پِی بردم عجب آسمون آبی رنگ و رو رفته و گنده برام مثل دل تو بی معنی شده، ولی همه ی مردم با من مثل دیو دو شاخ برخورد میکردن ولی من مثل اونا نیستم ، شاید هم اونا مثل هم نیستن. آخه آدما با هم خیلی رو راست نیستن و همش با نرسی دست به یقه شدن. نرسی شجاع از طاق به طاقی روبرو چنگ زد غافل ازاینکه جميني با بيل ِ سبـیلِ یک وکیل و ژيلت مچ تري ختم ماجرا رو از خودش به خودش منتقل کرد!
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کردان رو هم ترکاند.
ابری سراسیمه خسته و كوفته
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کردان رو هم ترکاند.
ابری سراسیمه خسته و كوفته
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
Re:
یکی بود دو تا نبود سه چارتا هم زیادی بود تا اینکه با نقشه ی قبلی و هماهنگی و برنامه ریزی و سازماندهی پِی بردم عجب آسمون آبی رنگ و رو رفته و گنده برام مثل دل تو بی معنی شده، ولی همه ی مردم با من مثل دیو دو شاخ برخورد میکردن ولی من مثل اونا نیستم ، شاید هم اونا مثل هم نیستن. آخه آدما با هم خیلی رو راست نیستن و همش با نرسی دست به یقه شدن. نرسی شجاع از طاق به طاقی روبرو چنگ زد غافل ازاینکه جميني با بيل ِ سبـیلِ یک وکیل و ژيلت مچ تري ختم ماجرا رو از خودش به خودش منتقل کرد!
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کردان رو هم ترکاند.
ابری سراسیمه خسته و كوفته با ظرف کووووفته
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کردان رو هم ترکاند.
ابری سراسیمه خسته و كوفته با ظرف کووووفته

----->

Re:
یکی بود دو تا نبود سه چارتا هم زیادی بود تا اینکه با نقشه ی قبلی و هماهنگی و برنامه ریزی و سازماندهی پِی بردم عجب آسمون آبی رنگ و رو رفته و گنده برام مثل دل تو بی معنی شده، ولی همه ی مردم با من مثل دیو دو شاخ برخورد میکردن ولی من مثل اونا نیستم ، شاید هم اونا مثل هم نیستن. آخه آدما با هم خیلی رو راست نیستن و همش با نرسی دست به یقه شدن. نرسی شجاع از طاق به طاقی روبرو چنگ زد غافل ازاینکه جميني با بيل ِ سبـیلِ یک وکیل و ژيلت مچ تري ختم ماجرا رو از خودش به خودش منتقل کرد!
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کردان رو هم ترکاند.
ابری سراسیمه خسته و كوفته با ظرف کووووفته پرید تو بغلِ
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کردان رو هم ترکاند.
ابری سراسیمه خسته و كوفته با ظرف کووووفته پرید تو بغلِ
ولی من سر بر آسمان خواهم داشت
تا چشم بر نور بگشایم.
تا چشم بر نور بگشایم.
Re:
یکی بود دو تا نبود سه چارتا هم زیادی بود تا اینکه با نقشه ی قبلی و هماهنگی و برنامه ریزی و سازماندهی پِی بردم عجب آسمون آبی رنگ و رو رفته و گنده برام مثل دل تو بی معنی شده، ولی همه ی مردم با من مثل دیو دو شاخ برخورد میکردن ولی من مثل اونا نیستم ، شاید هم اونا مثل هم نیستن. آخه آدما با هم خیلی رو راست نیستن و همش با نرسی دست به یقه شدن. نرسی شجاع از طاق به طاقی روبرو چنگ زد غافل ازاینکه جميني با بيل ِ سبـیلِ یک وکیل و ژيلت مچ تري ختم ماجرا رو از خودش به خودش منتقل کرد!
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کردان رو هم ترکاند.
ابری سراسیمه خسته و كوفته با ظرف کووووفته پرید تو بغل ِ من
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کردان رو هم ترکاند.
ابری سراسیمه خسته و كوفته با ظرف کووووفته پرید تو بغل ِ من

----->

Re:
یکی بود دو تا نبود سه چارتا هم زیادی بود تا اینکه با نقشه ی قبلی و هماهنگی و برنامه ریزی و سازماندهی پِی بردم عجب آسمون آبی رنگ و رو رفته و گنده برام مثل دل تو بی معنی شده، ولی همه ی مردم با من مثل دیو دو شاخ برخورد میکردن ولی من مثل اونا نیستم ، شاید هم اونا مثل هم نیستن. آخه آدما با هم خیلی رو راست نیستن و همش با نرسی دست به یقه شدن. نرسی شجاع از طاق به طاقی روبرو چنگ زد غافل ازاینکه جميني با بيل ِ سبـیلِ یک وکیل و ژيلت مچ تري ختم ماجرا رو از خودش به خودش منتقل کرد!
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کردان رو هم ترکاند.
ابری سراسیمه خسته و كوفته با ظرف کووووفته پرید تو بغل ِ من و همه ی کوفته هارو
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کردان رو هم ترکاند.
ابری سراسیمه خسته و كوفته با ظرف کووووفته پرید تو بغل ِ من و همه ی کوفته هارو
ولی من سر بر آسمان خواهم داشت
تا چشم بر نور بگشایم.
تا چشم بر نور بگشایم.
Re:
یکی بود دو تا نبود سه چارتا هم زیادی بود تا اینکه با نقشه ی قبلی و هماهنگی و برنامه ریزی و سازماندهی پِی بردم عجب آسمون آبی رنگ و رو رفته و گنده برام مثل دل تو بی معنی شده، ولی همه ی مردم با من مثل دیو دو شاخ برخورد میکردن ولی من مثل اونا نیستم ، شاید هم اونا مثل هم نیستن. آخه آدما با هم خیلی رو راست نیستن و همش با نرسی دست به یقه شدن. نرسی شجاع از طاق به طاقی روبرو چنگ زد غافل ازاینکه جميني با بيل ِ سبـیلِ یک وکیل و ژيلت مچ تري ختم ماجرا رو از خودش به خودش منتقل کرد!
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کردان رو هم ترکاند.ابری سراسیمه خسته و كوفته با ظرف کووووفته پرید تو بغل ِ من و همه ی کوفته هارو كوبيد تو صورت
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کردان رو هم ترکاند.ابری سراسیمه خسته و كوفته با ظرف کووووفته پرید تو بغل ِ من و همه ی کوفته هارو كوبيد تو صورت
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
Re:
یکی بود دو تا نبود سه چارتا هم زیادی بود تا اینکه با نقشه ی قبلی و هماهنگی و برنامه ریزی و سازماندهی پِی بردم عجب آسمون آبی رنگ و رو رفته و گنده برام مثل دل تو بی معنی شده، ولی همه ی مردم با من مثل دیو دو شاخ برخورد میکردن ولی من مثل اونا نیستم ، شاید هم اونا مثل هم نیستن. آخه آدما با هم خیلی رو راست نیستن و همش با نرسی دست به یقه شدن. نرسی شجاع از طاق به طاقی روبرو چنگ زد غافل ازاینکه جميني با بيل ِ سبـیلِ یک وکیل و ژيلت مچ تري ختم ماجرا رو از خودش به خودش منتقل کرد!
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کردان رو هم ترکاند.ابری سراسیمه خسته و كوفته با ظرف کووووفته پرید تو بغل ِ من و همه ی کوفته هارو كوبيد تو صورت نرسی
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کردان رو هم ترکاند.ابری سراسیمه خسته و كوفته با ظرف کووووفته پرید تو بغل ِ من و همه ی کوفته هارو كوبيد تو صورت نرسی
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
Re:
یکی بود دو تا نبود سه چارتا هم زیادی بود تا اینکه با نقشه ی قبلی و هماهنگی و برنامه ریزی و سازماندهی پِی بردم عجب آسمون آبی رنگ و رو رفته و گنده برام مثل دل تو بی معنی شده، ولی همه ی مردم با من مثل دیو دو شاخ برخورد میکردن ولی من مثل اونا نیستم ، شاید هم اونا مثل هم نیستن. آخه آدما با هم خیلی رو راست نیستن و همش با نرسی دست به یقه شدن. نرسی شجاع از طاق به طاقی روبرو چنگ زد غافل ازاینکه جميني با بيل ِ سبـیلِ یک وکیل و ژيلت مچ تري ختم ماجرا رو از خودش به خودش منتقل کرد!
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کردان رو هم ترکاند.ابری سراسیمه خسته و كوفته با ظرف کووووفته پرید تو بغل ِ من و همه ی کوفته هارو كوبيد تو صورت نرسی و خوشحال گفت
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کردان رو هم ترکاند.ابری سراسیمه خسته و كوفته با ظرف کووووفته پرید تو بغل ِ من و همه ی کوفته هارو كوبيد تو صورت نرسی و خوشحال گفت
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
Re:
یکی بود دو تا نبود سه چارتا هم زیادی بود تا اینکه با نقشه ی قبلی و هماهنگی و برنامه ریزی و سازماندهی پِی بردم عجب آسمون آبی رنگ و رو رفته و گنده برام مثل دل تو بی معنی شده، ولی همه ی مردم با من مثل دیو دو شاخ برخورد میکردن ولی من مثل اونا نیستم ، شاید هم اونا مثل هم نیستن. آخه آدما با هم خیلی رو راست نیستن و همش با نرسی دست به یقه شدن. نرسی شجاع از طاق به طاقی روبرو چنگ زد غافل ازاینکه جميني با بيل ِ سبـیلِ یک وکیل و ژيلت مچ تري ختم ماجرا رو از خودش به خودش منتقل کرد!
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کردان رو هم ترکاند.ابری سراسیمه خسته و كوفته با ظرف کووووفته پرید تو بغل ِ من و همه ی کوفته هارو كوبيد تو صورت نرسی و خوشحال گفت: چه خوشگل شدی!
همين جا بود كه چنین انتقالی به غزه یافت. ولي ممد ساوي از ترس سنگ و خرچنگ و نهنگ به حالت استند باي و هنگ تركيدن کردان رو هم ترکاند.ابری سراسیمه خسته و كوفته با ظرف کووووفته پرید تو بغل ِ من و همه ی کوفته هارو كوبيد تو صورت نرسی و خوشحال گفت: چه خوشگل شدی!

ولی من سر بر آسمان خواهم داشت
تا چشم بر نور بگشایم.
تا چشم بر نور بگشایم.
چه کسی حاضر است؟
کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان