قصه سازي

گفتگو در مورد ادبیات فارسی ، مشاعره و موضوعات مرتبط
نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

Re: قصه سازي

پست توسط abri » جمعه 18 مرداد 1387, 4:00 pm

به یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته ;iکه رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
mmk
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1862
تاریخ عضویت: یک شنبه 18 شهریور 1386, 2:47 pm
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط mmk » شنبه 19 مرداد 1387, 5:11 pm

به یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین
دست هایی که کمک میکنند مقدس تر از لبهایی هستند که دعا می خوانند(کوروش کبیر)

نمایه کاربر
Beti
1% To End
1% To End
پست: 182
تاریخ عضویت: جمعه 13 اردیبهشت 1387, 10:57 am

Re: قصه سازي

پست توسط Beti » شنبه 19 مرداد 1387, 5:15 pm

به یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا
به نور نگاه کن،سایه ها پشت سرت خواهند بود

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط hadi » شنبه 19 مرداد 1387, 6:27 pm

به یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط Ahmaad » شنبه 19 مرداد 1387, 6:36 pm

به یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان
تصویر

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re: قصه سازي

پست توسط Nersi » یک شنبه 20 مرداد 1387, 11:29 am

به یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت
-----> :)

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط Ahmaad » یک شنبه 20 مرداد 1387, 11:37 am

به یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم
تصویر

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re: قصه سازي

پست توسط Nersi » یک شنبه 20 مرداد 1387, 12:57 pm

به یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته
-----> :)

نمایه کاربر
gemini
آخرشه !
آخرشه !
پست: 590
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:41 am

Re: قصه سازي

پست توسط gemini » یک شنبه 20 مرداد 1387, 3:46 pm

به یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود
ولی من سر بر آسمان خواهم داشت
تا چشم بر نور بگشایم.

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط hadi » دو شنبه 21 مرداد 1387, 10:55 am

به یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط Ahmaad » دو شنبه 21 مرداد 1387, 2:50 pm

به یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد!! :


:lol:
تصویر

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط hadi » دو شنبه 21 مرداد 1387, 3:35 pm

به یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه

کور خوندی اگه فکر کردی از داستان بیرون میای :lol:

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

Re: قصه سازي

پست توسط abri » سه شنبه 22 مرداد 1387, 2:06 pm

به یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمد :D
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re: قصه سازي

پست توسط Nersi » سه شنبه 22 مرداد 1387, 8:45 pm

به یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته :lol: ( بچه ها کم نیارین همینطوری پیش برین تا احمد تسلیم شه) :lol:
-----> :)

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re:

پست توسط hadi » چهار شنبه 23 مرداد 1387, 8:51 am

به یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته ، گوشه ی

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

Re:

پست توسط Ahmaad » چهار شنبه 23 مرداد 1387, 10:58 am

به یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته ، گوشه ی جزایر هاوایی :D



کور خوندین :D
تصویر

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re:

پست توسط hadi » چهار شنبه 23 مرداد 1387, 12:49 pm

به یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته ، گوشه ی جزایر هاوایی به درختی

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
محمود
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1312
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 4:42 pm

Re:

پست توسط محمود » چهار شنبه 23 مرداد 1387, 1:24 pm

به یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته ، گوشه ی جزایر هاوایی به درختی تکیه کرده [smilie=hot over you.gif]



احمد دوست داشتم بهت کمک کنم . ولی .... :D :D

نمایه کاربر
Beti
1% To End
1% To End
پست: 182
تاریخ عضویت: جمعه 13 اردیبهشت 1387, 10:57 am

Re:

پست توسط Beti » پنج شنبه 24 مرداد 1387, 9:25 am

به یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته ، گوشه ی جزایر هاوایی به درختی تکیه کرده و عاشق وار
به نور نگاه کن،سایه ها پشت سرت خواهند بود

نمایه کاربر
gemini
آخرشه !
آخرشه !
پست: 590
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:41 am

Re:

پست توسط gemini » پنج شنبه 24 مرداد 1387, 1:14 pm

ه یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته ، گوشه ی جزایر هاوایی به درختی تکیه کرده و عاشق وار با چشمانی خمار
ولی من سر بر آسمان خواهم داشت
تا چشم بر نور بگشایم.

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان