قصه سازي

گفتگو در مورد ادبیات فارسی ، مشاعره و موضوعات مرتبط
نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط Ahmaad » پنج شنبه 13 مرداد 1390, 7:05 pm

خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه
تصویر

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط nono » پنج شنبه 13 مرداد 1390, 9:20 pm

خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

Re: قصه سازي

پست توسط hamideht » شنبه 15 مرداد 1390, 11:37 am

خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست :D
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط Ahmaad » شنبه 15 مرداد 1390, 5:15 pm

خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن
تصویر

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re: قصه سازي

پست توسط Nersi » شنبه 15 مرداد 1390, 7:23 pm

خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی! :D
-----> :)

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط Ahmaad » شنبه 15 مرداد 1390, 7:29 pm

خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی!د به خونه اش اما...
حمیده اما :lol:
تصویر

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re: قصه سازي

پست توسط Nersi » شنبه 15 مرداد 1390, 7:32 pm

هااااا !!! الان با چی باید جمله بسازم احمد؟! :roll: اما حمیده یا خونه :P
-----> :)

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط Ahmaad » شنبه 15 مرداد 1390, 7:35 pm

آخرین چیزی که نوشته دیگه.
بیا مثال می زنم برات :P

خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی!د به خونه اش اما...
حمیده اما برگشت رفت
تصویر

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re: قصه سازي

پست توسط Nersi » شنبه 15 مرداد 1390, 7:39 pm

خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی!د به خونه اش اما...
حمیده اما همچنان درگیر ِ
-----> :)

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط nono » سه شنبه 18 مرداد 1390, 12:23 am

خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی!د به خونه اش اما...
حمیده اما همچنان درگیر ِ گرد گیری بنگاه
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

Re: قصه سازي

پست توسط hamideht » پنج شنبه 20 مرداد 1390, 9:01 am

خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی!د به خونه اش اما...
حمیده اما همچنان درگیر ِ گرد گیری بنگاه از آدمهای بدون قصد ازدواج بود :D
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط nono » یک شنبه 23 مرداد 1390, 10:31 pm

خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی!د به خونه اش اما...
حمیده اما همچنان درگیر ِ گرد گیری بنگاه از آدمهای بدون قصد ازدواج بود که یکدفعه از اون طرف
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط hadi » پنج شنبه 27 مرداد 1390, 10:59 am

خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی!د به خونه اش اما...
حمیده اما همچنان درگیر ِ گرد گیری بنگاه از آدمهای بدون قصد ازدواج بود که یکدفعه از اون طرف یک ابر باران زا

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re: قصه سازي

پست توسط Nersi » پنج شنبه 27 مرداد 1390, 10:54 pm

خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی!د به خونه اش اما...
حمیده اما همچنان درگیر ِ گرد گیری بنگاه از آدمهای بدون قصد ازدواج بود که یکدفعه از اون طرف یک ابر باران زا زائیده شد!
-----> :)

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

Re: قصه سازي

پست توسط hamideht » سه شنبه 1 شهریور 1390, 9:13 am

خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی!د به خونه اش اما...
حمیده اما همچنان درگیر ِ گرد گیری بنگاه از آدمهای بدون قصد ازدواج بود که یکدفعه از اون طرف یک ابر باران زا زائیده شد!
هادی دوان دوان
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re: قصه سازي

پست توسط Nersi » چهار شنبه 2 شهریور 1390, 10:29 pm

خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی!د به خونه اش اما...
حمیده اما همچنان درگیر ِ گرد گیری بنگاه از آدمهای بدون قصد ازدواج بود که یکدفعه از اون طرف یک ابر باران زا زائیده شد!
هادی دوان دوان نشست! آرهه... جونم واستون بگه که،
-----> :)

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط hadi » یک شنبه 6 شهریور 1390, 10:57 pm

خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی!د به خونه اش اما...
حمیده اما همچنان درگیر ِ گرد گیری بنگاه از آدمهای بدون قصد ازدواج بود که یکدفعه از اون طرف یک ابر باران زا زائیده شد!
هادی دوان دوان نشست! آرهه... جونم واستون بگه که، اقدام به نشستن

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re: قصه سازي

پست توسط Nersi » جمعه 18 شهریور 1390, 2:39 pm

جونم واستون بگه که، اقدام به نشستن هادی همانا و
-----> :)

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re: قصه سازي

پست توسط hadi » جمعه 18 شهریور 1390, 7:45 pm

جونم واستون بگه که، اقدام به نشستن هادی همانا و ترکیدن نرسی همان

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re: قصه سازي

پست توسط Nersi » شنبه 19 شهریور 1390, 3:39 pm

جونم واستون بگه که، اقدام به نشستن هادی همانا و ترکیدن نرسی همان هادی بترک بود! :lol:
در این گیرو دار
-----> :)

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان