قصه سازي
Re: قصه سازي
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه
Re: قصه سازي
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !
Re: قصه سازي
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
که یک اشاره بس است
Re: قصه سازي
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن
Re: قصه سازي
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی!
----->
Re: قصه سازي
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی!د به خونه اش اما...
حمیده اما
حمیده اما
Re: قصه سازي
آخرین چیزی که نوشته دیگه.
بیا مثال می زنم برات
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی!د به خونه اش اما...
حمیده اما برگشت رفت
بیا مثال می زنم برات
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی!د به خونه اش اما...
حمیده اما برگشت رفت
Re: قصه سازي
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی!د به خونه اش اما...
حمیده اما همچنان درگیر ِ
حمیده اما همچنان درگیر ِ
----->
Re: قصه سازي
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی!د به خونه اش اما...
حمیده اما همچنان درگیر ِ گرد گیری بنگاه
حمیده اما همچنان درگیر ِ گرد گیری بنگاه
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !
Re: قصه سازي
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی!د به خونه اش اما...
حمیده اما همچنان درگیر ِ گرد گیری بنگاه از آدمهای بدون قصد ازدواج بود
حمیده اما همچنان درگیر ِ گرد گیری بنگاه از آدمهای بدون قصد ازدواج بود
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
که یک اشاره بس است
Re: قصه سازي
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی!د به خونه اش اما...
حمیده اما همچنان درگیر ِ گرد گیری بنگاه از آدمهای بدون قصد ازدواج بود که یکدفعه از اون طرف
حمیده اما همچنان درگیر ِ گرد گیری بنگاه از آدمهای بدون قصد ازدواج بود که یکدفعه از اون طرف
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !
Re: قصه سازي
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی!د به خونه اش اما...
حمیده اما همچنان درگیر ِ گرد گیری بنگاه از آدمهای بدون قصد ازدواج بود که یکدفعه از اون طرف یک ابر باران زا
حمیده اما همچنان درگیر ِ گرد گیری بنگاه از آدمهای بدون قصد ازدواج بود که یکدفعه از اون طرف یک ابر باران زا
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
Re: قصه سازي
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی!د به خونه اش اما...
حمیده اما همچنان درگیر ِ گرد گیری بنگاه از آدمهای بدون قصد ازدواج بود که یکدفعه از اون طرف یک ابر باران زا زائیده شد!
حمیده اما همچنان درگیر ِ گرد گیری بنگاه از آدمهای بدون قصد ازدواج بود که یکدفعه از اون طرف یک ابر باران زا زائیده شد!
----->
Re: قصه سازي
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی!د به خونه اش اما...
حمیده اما همچنان درگیر ِ گرد گیری بنگاه از آدمهای بدون قصد ازدواج بود که یکدفعه از اون طرف یک ابر باران زا زائیده شد!
هادی دوان دوان
حمیده اما همچنان درگیر ِ گرد گیری بنگاه از آدمهای بدون قصد ازدواج بود که یکدفعه از اون طرف یک ابر باران زا زائیده شد!
هادی دوان دوان
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
که یک اشاره بس است
Re: قصه سازي
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی!د به خونه اش اما...
حمیده اما همچنان درگیر ِ گرد گیری بنگاه از آدمهای بدون قصد ازدواج بود که یکدفعه از اون طرف یک ابر باران زا زائیده شد!
هادی دوان دوان نشست! آرهه... جونم واستون بگه که،
حمیده اما همچنان درگیر ِ گرد گیری بنگاه از آدمهای بدون قصد ازدواج بود که یکدفعه از اون طرف یک ابر باران زا زائیده شد!
هادی دوان دوان نشست! آرهه... جونم واستون بگه که،
----->
Re: قصه سازي
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه احمد باشه چه نباشه بنگاه ازدواج پابرجا می مونه و احمد ناز محمودی بیش نیست و خیلی خفن ِ نِرسی!د به خونه اش اما...
حمیده اما همچنان درگیر ِ گرد گیری بنگاه از آدمهای بدون قصد ازدواج بود که یکدفعه از اون طرف یک ابر باران زا زائیده شد!
هادی دوان دوان نشست! آرهه... جونم واستون بگه که، اقدام به نشستن
حمیده اما همچنان درگیر ِ گرد گیری بنگاه از آدمهای بدون قصد ازدواج بود که یکدفعه از اون طرف یک ابر باران زا زائیده شد!
هادی دوان دوان نشست! آرهه... جونم واستون بگه که، اقدام به نشستن
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
Re: قصه سازي
جونم واستون بگه که، اقدام به نشستن هادی همانا و ترکیدن نرسی همان
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
Re: قصه سازي
جونم واستون بگه که، اقدام به نشستن هادی همانا و ترکیدن نرسی همان هادی بترک بود!
در این گیرو دار
در این گیرو دار
----->
چه کسی حاضر است؟
کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان