قصه سازي
Re:
یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته ، گوشه ی جزایر هاوایی به درختی تکیه کرده و عاشق وار با چشمانی خمار با دلی پر درد به فکر اون آبجیمون که چادریه بود که ناگهان آبجیمون با چماق احمد را نوازش کرد. احمد بیچاره هادی را سرزنش فرمود.اما هادی همچنان با میثم قدم زنان رفتن سراغ عروسکهاشون و با ذوق موهاشونو شینیون کردند.احمد گفت: اه ه ه ه ه هادی!!!! چرا موهای من شینیون نمیشه!!! اینو گفت و موهای هادی رو به شدت شینیون کرد!
ای احمد نامرد چرا گیر نمی دی عجب روزگاری شده همه مردا فقط بلدن شینیون کنن و کُردی های رنگارنگ بپوشن زنا هم فقط کچل می کنن و بصورت سفيداب و سُرخاب میزنن به سر و صورت مردا!و اما زنها عجیب ترین و بهترین موجودات نیستند. بلکه ضایع ترین هم میتوانند مردان باشند. مرد جماعت داااااغان جماعت یهو نرسی با نهنگ کوفید به احمد هادی با هواپیما
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته ، گوشه ی جزایر هاوایی به درختی تکیه کرده و عاشق وار با چشمانی خمار با دلی پر درد به فکر اون آبجیمون که چادریه بود که ناگهان آبجیمون با چماق احمد را نوازش کرد. احمد بیچاره هادی را سرزنش فرمود.اما هادی همچنان با میثم قدم زنان رفتن سراغ عروسکهاشون و با ذوق موهاشونو شینیون کردند.احمد گفت: اه ه ه ه ه هادی!!!! چرا موهای من شینیون نمیشه!!! اینو گفت و موهای هادی رو به شدت شینیون کرد!
ای احمد نامرد چرا گیر نمی دی عجب روزگاری شده همه مردا فقط بلدن شینیون کنن و کُردی های رنگارنگ بپوشن زنا هم فقط کچل می کنن و بصورت سفيداب و سُرخاب میزنن به سر و صورت مردا!و اما زنها عجیب ترین و بهترین موجودات نیستند. بلکه ضایع ترین هم میتوانند مردان باشند. مرد جماعت داااااغان جماعت یهو نرسی با نهنگ کوفید به احمد هادی با هواپیما

Re:
یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته ، گوشه ی جزایر هاوایی به درختی تکیه کرده و عاشق وار با چشمانی خمار با دلی پر درد به فکر اون آبجیمون که چادریه بود که ناگهان آبجیمون با چماق احمد را نوازش کرد. احمد بیچاره هادی را سرزنش فرمود.اما هادی همچنان با میثم قدم زنان رفتن سراغ عروسکهاشون و با ذوق موهاشونو شینیون کردند.احمد گفت: اه ه ه ه ه هادی!!!! چرا موهای من شینیون نمیشه!!! اینو گفت و موهای هادی رو به شدت شینیون کرد!
ای احمد نامرد چرا گیر نمی دی عجب روزگاری شده همه مردا فقط بلدن شینیون کنن و کُردی های رنگارنگ بپوشن زنا هم فقط کچل می کنن و بصورت سفيداب و سُرخاب میزنن به سر و صورت مردا!و اما زنها عجیب ترین و بهترین موجودات نیستند. بلکه ضایع ترین هم میتوانند مردان باشند. مرد جماعت داااااغان جماعت یهو نرسی با نهنگ کوفید به احمد هادی با هواپیما و سیبیل
بابا واضح باشه داستانتون
این چیه؟ 
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته ، گوشه ی جزایر هاوایی به درختی تکیه کرده و عاشق وار با چشمانی خمار با دلی پر درد به فکر اون آبجیمون که چادریه بود که ناگهان آبجیمون با چماق احمد را نوازش کرد. احمد بیچاره هادی را سرزنش فرمود.اما هادی همچنان با میثم قدم زنان رفتن سراغ عروسکهاشون و با ذوق موهاشونو شینیون کردند.احمد گفت: اه ه ه ه ه هادی!!!! چرا موهای من شینیون نمیشه!!! اینو گفت و موهای هادی رو به شدت شینیون کرد!
ای احمد نامرد چرا گیر نمی دی عجب روزگاری شده همه مردا فقط بلدن شینیون کنن و کُردی های رنگارنگ بپوشن زنا هم فقط کچل می کنن و بصورت سفيداب و سُرخاب میزنن به سر و صورت مردا!و اما زنها عجیب ترین و بهترین موجودات نیستند. بلکه ضایع ترین هم میتوانند مردان باشند. مرد جماعت داااااغان جماعت یهو نرسی با نهنگ کوفید به احمد هادی با هواپیما و سیبیل
بابا واضح باشه داستانتون





معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
Re:
یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته ، گوشه ی جزایر هاوایی به درختی تکیه کرده و عاشق وار با چشمانی خمار با دلی پر درد به فکر اون آبجیمون که چادریه بود که ناگهان آبجیمون با چماق احمد را نوازش کرد. احمد بیچاره هادی را سرزنش فرمود.اما هادی همچنان با میثم قدم زنان رفتن سراغ عروسکهاشون و با ذوق موهاشونو شینیون کردند.احمد گفت: اه ه ه ه ه هادی!!!! چرا موهای من شینیون نمیشه!!! اینو گفت و موهای هادی رو به شدت شینیون کرد!
ای احمد نامرد چرا گیر نمی دی عجب روزگاری شده همه مردا فقط بلدن شینیون کنن و کُردی های رنگارنگ بپوشن زنا هم فقط کچل می کنن و بصورت سفيداب و سُرخاب میزنن به سر و صورت مردا!و اما زنها عجیب ترین و بهترین موجودات نیستند. بلکه ضایع ترین هم میتوانند مردان باشند. مرد جماعت داااااغان جماعت یهو نرسی با نهنگ کوفید به احمد هادی با هواپیما و سیبیل!!! خلاصه
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته ، گوشه ی جزایر هاوایی به درختی تکیه کرده و عاشق وار با چشمانی خمار با دلی پر درد به فکر اون آبجیمون که چادریه بود که ناگهان آبجیمون با چماق احمد را نوازش کرد. احمد بیچاره هادی را سرزنش فرمود.اما هادی همچنان با میثم قدم زنان رفتن سراغ عروسکهاشون و با ذوق موهاشونو شینیون کردند.احمد گفت: اه ه ه ه ه هادی!!!! چرا موهای من شینیون نمیشه!!! اینو گفت و موهای هادی رو به شدت شینیون کرد!
ای احمد نامرد چرا گیر نمی دی عجب روزگاری شده همه مردا فقط بلدن شینیون کنن و کُردی های رنگارنگ بپوشن زنا هم فقط کچل می کنن و بصورت سفيداب و سُرخاب میزنن به سر و صورت مردا!و اما زنها عجیب ترین و بهترین موجودات نیستند. بلکه ضایع ترین هم میتوانند مردان باشند. مرد جماعت داااااغان جماعت یهو نرسی با نهنگ کوفید به احمد هادی با هواپیما و سیبیل!!! خلاصه

ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
Re:
یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته ، گوشه ی جزایر هاوایی به درختی تکیه کرده و عاشق وار با چشمانی خمار با دلی پر درد به فکر اون آبجیمون که چادریه بود که ناگهان آبجیمون با چماق احمد را نوازش کرد. احمد بیچاره هادی را سرزنش فرمود.اما هادی همچنان با میثم قدم زنان رفتن سراغ عروسکهاشون و با ذوق موهاشونو شینیون کردند.احمد گفت: اه ه ه ه ه هادی!!!! چرا موهای من شینیون نمیشه!!! اینو گفت و موهای هادی رو به شدت شینیون کرد!
ای احمد نامرد چرا گیر نمی دی عجب روزگاری شده همه مردا فقط بلدن شینیون کنن و کُردی های رنگارنگ بپوشن زنا هم فقط کچل می کنن و بصورت سفيداب و سُرخاب میزنن به سر و صورت مردا!و اما زنها عجیب ترین و بهترین موجودات نیستند. بلکه ضایع ترین هم میتوانند مردان باشند. مرد جماعت داااااغان جماعت یهو نرسی با نهنگ کوفید به احمد هادی با هواپیما و سیبیل!!! خلاصه،کاسه
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته ، گوشه ی جزایر هاوایی به درختی تکیه کرده و عاشق وار با چشمانی خمار با دلی پر درد به فکر اون آبجیمون که چادریه بود که ناگهان آبجیمون با چماق احمد را نوازش کرد. احمد بیچاره هادی را سرزنش فرمود.اما هادی همچنان با میثم قدم زنان رفتن سراغ عروسکهاشون و با ذوق موهاشونو شینیون کردند.احمد گفت: اه ه ه ه ه هادی!!!! چرا موهای من شینیون نمیشه!!! اینو گفت و موهای هادی رو به شدت شینیون کرد!
ای احمد نامرد چرا گیر نمی دی عجب روزگاری شده همه مردا فقط بلدن شینیون کنن و کُردی های رنگارنگ بپوشن زنا هم فقط کچل می کنن و بصورت سفيداب و سُرخاب میزنن به سر و صورت مردا!و اما زنها عجیب ترین و بهترین موجودات نیستند. بلکه ضایع ترین هم میتوانند مردان باشند. مرد جماعت داااااغان جماعت یهو نرسی با نهنگ کوفید به احمد هادی با هواپیما و سیبیل!!! خلاصه،کاسه

----->

Re:
یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته ، گوشه ی جزایر هاوایی به درختی تکیه کرده و عاشق وار با چشمانی خمار با دلی پر درد به فکر اون آبجیمون که چادریه بود که ناگهان آبجیمون با چماق احمد را نوازش کرد. احمد بیچاره هادی را سرزنش فرمود.اما هادی همچنان با میثم قدم زنان رفتن سراغ عروسکهاشون و با ذوق موهاشونو شینیون کردند.احمد گفت: اه ه ه ه ه هادی!!!! چرا موهای من شینیون نمیشه!!! اینو گفت و موهای هادی رو به شدت شینیون کرد!
ای احمد نامرد چرا گیر نمی دی عجب روزگاری شده همه مردا فقط بلدن شینیون کنن و کُردی های رنگارنگ بپوشن زنا هم فقط کچل می کنن و بصورت سفيداب و سُرخاب میزنن به سر و صورت مردا!و اما زنها عجیب ترین و بهترین موجودات نیستند. بلکه ضایع ترین هم میتوانند مردان باشند. مرد جماعت داااااغان جماعت یهو نرسی با نهنگ کوفید به احمد هادی با هواپیما و سیبیل!!! خلاصه،کاسه ماسه
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته ، گوشه ی جزایر هاوایی به درختی تکیه کرده و عاشق وار با چشمانی خمار با دلی پر درد به فکر اون آبجیمون که چادریه بود که ناگهان آبجیمون با چماق احمد را نوازش کرد. احمد بیچاره هادی را سرزنش فرمود.اما هادی همچنان با میثم قدم زنان رفتن سراغ عروسکهاشون و با ذوق موهاشونو شینیون کردند.احمد گفت: اه ه ه ه ه هادی!!!! چرا موهای من شینیون نمیشه!!! اینو گفت و موهای هادی رو به شدت شینیون کرد!
ای احمد نامرد چرا گیر نمی دی عجب روزگاری شده همه مردا فقط بلدن شینیون کنن و کُردی های رنگارنگ بپوشن زنا هم فقط کچل می کنن و بصورت سفيداب و سُرخاب میزنن به سر و صورت مردا!و اما زنها عجیب ترین و بهترین موجودات نیستند. بلکه ضایع ترین هم میتوانند مردان باشند. مرد جماعت داااااغان جماعت یهو نرسی با نهنگ کوفید به احمد هادی با هواپیما و سیبیل!!! خلاصه،کاسه ماسه

Re:
یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته ، گوشه ی جزایر هاوایی به درختی تکیه کرده و عاشق وار با چشمانی خمار با دلی پر درد به فکر اون آبجیمون که چادریه بود که ناگهان آبجیمون با چماق احمد را نوازش کرد. احمد بیچاره هادی را سرزنش فرمود.اما هادی همچنان با میثم قدم زنان رفتن سراغ عروسکهاشون و با ذوق موهاشونو شینیون کردند.احمد گفت: اه ه ه ه ه هادی!!!! چرا موهای من شینیون نمیشه!!! اینو گفت و موهای هادی رو به شدت شینیون کرد!
ای احمد نامرد چرا گیر نمی دی عجب روزگاری شده همه مردا فقط بلدن شینیون کنن و کُردی های رنگارنگ بپوشن زنا هم فقط کچل می کنن و بصورت سفيداب و سُرخاب میزنن به سر و صورت مردا!و اما زنها عجیب ترین و بهترین موجودات نیستند. بلکه ضایع ترین هم میتوانند مردان باشند. مرد جماعت داااااغان جماعت یهو نرسی با نهنگ کوفید به احمد هادی با هواپیما و سیبیل!!! خلاصه،کاسه ماسه راسته!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته ، گوشه ی جزایر هاوایی به درختی تکیه کرده و عاشق وار با چشمانی خمار با دلی پر درد به فکر اون آبجیمون که چادریه بود که ناگهان آبجیمون با چماق احمد را نوازش کرد. احمد بیچاره هادی را سرزنش فرمود.اما هادی همچنان با میثم قدم زنان رفتن سراغ عروسکهاشون و با ذوق موهاشونو شینیون کردند.احمد گفت: اه ه ه ه ه هادی!!!! چرا موهای من شینیون نمیشه!!! اینو گفت و موهای هادی رو به شدت شینیون کرد!
ای احمد نامرد چرا گیر نمی دی عجب روزگاری شده همه مردا فقط بلدن شینیون کنن و کُردی های رنگارنگ بپوشن زنا هم فقط کچل می کنن و بصورت سفيداب و سُرخاب میزنن به سر و صورت مردا!و اما زنها عجیب ترین و بهترین موجودات نیستند. بلکه ضایع ترین هم میتوانند مردان باشند. مرد جماعت داااااغان جماعت یهو نرسی با نهنگ کوفید به احمد هادی با هواپیما و سیبیل!!! خلاصه،کاسه ماسه راسته!
----->

Re:
یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته ، گوشه ی جزایر هاوایی به درختی تکیه کرده و عاشق وار با چشمانی خمار با دلی پر درد به فکر اون آبجیمون که چادریه بود که ناگهان آبجیمون با چماق احمد را نوازش کرد. احمد بیچاره هادی را سرزنش فرمود.اما هادی همچنان با میثم قدم زنان رفتن سراغ عروسکهاشون و با ذوق موهاشونو شینیون کردند.احمد گفت: اه ه ه ه ه هادی!!!! چرا موهای من شینیون نمیشه!!! اینو گفت و موهای هادی رو به شدت شینیون کرد!
ای احمد نامرد چرا گیر نمی دی عجب روزگاری شده همه مردا فقط بلدن شینیون کنن و کُردی های رنگارنگ بپوشن زنا هم فقط کچل می کنن و بصورت سفيداب و سُرخاب میزنن به سر و صورت مردا!و اما زنها عجیب ترین و بهترین موجودات نیستند. بلکه ضایع ترین هم میتوانند مردان باشند. مرد جماعت داااااغان جماعت یهو نرسی با نهنگ کوفید به احمد هادی با هواپیما و سیبیل!!! خلاصه،کاسه ماسه راسته آیا؟!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته ، گوشه ی جزایر هاوایی به درختی تکیه کرده و عاشق وار با چشمانی خمار با دلی پر درد به فکر اون آبجیمون که چادریه بود که ناگهان آبجیمون با چماق احمد را نوازش کرد. احمد بیچاره هادی را سرزنش فرمود.اما هادی همچنان با میثم قدم زنان رفتن سراغ عروسکهاشون و با ذوق موهاشونو شینیون کردند.احمد گفت: اه ه ه ه ه هادی!!!! چرا موهای من شینیون نمیشه!!! اینو گفت و موهای هادی رو به شدت شینیون کرد!
ای احمد نامرد چرا گیر نمی دی عجب روزگاری شده همه مردا فقط بلدن شینیون کنن و کُردی های رنگارنگ بپوشن زنا هم فقط کچل می کنن و بصورت سفيداب و سُرخاب میزنن به سر و صورت مردا!و اما زنها عجیب ترین و بهترین موجودات نیستند. بلکه ضایع ترین هم میتوانند مردان باشند. مرد جماعت داااااغان جماعت یهو نرسی با نهنگ کوفید به احمد هادی با هواپیما و سیبیل!!! خلاصه،کاسه ماسه راسته آیا؟!
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
Re:
یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته ، گوشه ی جزایر هاوایی به درختی تکیه کرده و عاشق وار با چشمانی خمار با دلی پر درد به فکر اون آبجیمون که چادریه بود که ناگهان آبجیمون با چماق احمد را نوازش کرد. احمد بیچاره هادی را سرزنش فرمود.اما هادی همچنان با میثم قدم زنان رفتن سراغ عروسکهاشون و با ذوق موهاشونو شینیون کردند.احمد گفت: اه ه ه ه ه هادی!!!! چرا موهای من شینیون نمیشه!!! اینو گفت و موهای هادی رو به شدت شینیون کرد!
ای احمد نامرد چرا گیر نمی دی عجب روزگاری شده همه مردا فقط بلدن شینیون کنن و کُردی های رنگارنگ بپوشن زنا هم فقط کچل می کنن و بصورت سفيداب و سُرخاب میزنن به سر و صورت مردا!و اما زنها عجیب ترین و بهترین موجودات نیستند. بلکه ضایع ترین هم میتوانند مردان باشند. مرد جماعت داااااغان جماعت یهو نرسی با نهنگ کوفید به احمد هادی با هواپیما و سیبیل!!! خلاصه،کاسه ماسه راسته آیا؟!نـــــــــه بابا!!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته ، گوشه ی جزایر هاوایی به درختی تکیه کرده و عاشق وار با چشمانی خمار با دلی پر درد به فکر اون آبجیمون که چادریه بود که ناگهان آبجیمون با چماق احمد را نوازش کرد. احمد بیچاره هادی را سرزنش فرمود.اما هادی همچنان با میثم قدم زنان رفتن سراغ عروسکهاشون و با ذوق موهاشونو شینیون کردند.احمد گفت: اه ه ه ه ه هادی!!!! چرا موهای من شینیون نمیشه!!! اینو گفت و موهای هادی رو به شدت شینیون کرد!
ای احمد نامرد چرا گیر نمی دی عجب روزگاری شده همه مردا فقط بلدن شینیون کنن و کُردی های رنگارنگ بپوشن زنا هم فقط کچل می کنن و بصورت سفيداب و سُرخاب میزنن به سر و صورت مردا!و اما زنها عجیب ترین و بهترین موجودات نیستند. بلکه ضایع ترین هم میتوانند مردان باشند. مرد جماعت داااااغان جماعت یهو نرسی با نهنگ کوفید به احمد هادی با هواپیما و سیبیل!!! خلاصه،کاسه ماسه راسته آیا؟!نـــــــــه بابا!!
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
Re:
یه ته نُه بار گفته بود عجب شوتی تو. مگه مخ میزنی.پس چرا نمیزنی؟ بزن مخمو بیار پایین بپاش رو دیوار بعد جارو کن یا پارو کن ببر بده ننه نقلی تا باهاش بره قربون هر کی خواست یا نخواست. جمینی رفت و حدیث گفت ، نرسی آمد و حدیث شِنُفت ولی عجب خر اسپرتی تقویت موتور شده ای؟ نه والا،این خر بلا با ابری بلا با هادی ناقلا و جمینی طلا رفت تا كربلا ، به مقصد مدار مشتری و زحل چرخید تا ترکید! حالا دیگه نرسی به سمت عشقش با ناز و ملق بازی جفتک زنان یورتمه به دست می خرامید!
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته ، گوشه ی جزایر هاوایی به درختی تکیه کرده و عاشق وار با چشمانی خمار با دلی پر درد به فکر اون آبجیمون که چادریه بود که ناگهان آبجیمون با چماق احمد را نوازش کرد. احمد بیچاره هادی را سرزنش فرمود.اما هادی همچنان با میثم قدم زنان رفتن سراغ عروسکهاشون و با ذوق موهاشونو شینیون کردند.احمد گفت: اه ه ه ه ه هادی!!!! چرا موهای من شینیون نمیشه!!! اینو گفت و موهای هادی رو به شدت شینیون کرد!
ای احمد نامرد چرا گیر نمی دی عجب روزگاری شده همه مردا فقط بلدن شینیون کنن و کُردی های رنگارنگ بپوشن زنا هم فقط کچل می کنن و بصورت سفيداب و سُرخاب میزنن به سر و صورت مردا!و اما زنها عجیب ترین و بهترین موجودات نیستند. بلکه ضایع ترین هم میتوانند مردان باشند. مرد جماعت داااااغان جماعت یهو نرسی با نهنگ کوفید به احمد هادی با هواپیما و سیبیل!!! خلاصه،کاسه ماسه راسته آیا؟!نـــــــــه بابا!! زن بابا
خداییش قدیما خیلی بهتر میشد داستانامون ، دشمن نفوذ کرده فکر کنم ، هی خرابش میکنه ، داستان اولو ببینین
حالا هادی با بیلش شناور در جا خفه شد! اما امان از این احمدِ خسته که رفته اونجا نشسته هاج و واج مونده روی زمین و هوا و به معشوق زل زده چنان مبهوت و خرم،شیفته و از خود بی خود شده بسه بابا مرد! خلاصه این احمدِ عاشقِ خسته ، گوشه ی جزایر هاوایی به درختی تکیه کرده و عاشق وار با چشمانی خمار با دلی پر درد به فکر اون آبجیمون که چادریه بود که ناگهان آبجیمون با چماق احمد را نوازش کرد. احمد بیچاره هادی را سرزنش فرمود.اما هادی همچنان با میثم قدم زنان رفتن سراغ عروسکهاشون و با ذوق موهاشونو شینیون کردند.احمد گفت: اه ه ه ه ه هادی!!!! چرا موهای من شینیون نمیشه!!! اینو گفت و موهای هادی رو به شدت شینیون کرد!
ای احمد نامرد چرا گیر نمی دی عجب روزگاری شده همه مردا فقط بلدن شینیون کنن و کُردی های رنگارنگ بپوشن زنا هم فقط کچل می کنن و بصورت سفيداب و سُرخاب میزنن به سر و صورت مردا!و اما زنها عجیب ترین و بهترین موجودات نیستند. بلکه ضایع ترین هم میتوانند مردان باشند. مرد جماعت داااااغان جماعت یهو نرسی با نهنگ کوفید به احمد هادی با هواپیما و سیبیل!!! خلاصه،کاسه ماسه راسته آیا؟!نـــــــــه بابا!! زن بابا
خداییش قدیما خیلی بهتر میشد داستانامون ، دشمن نفوذ کرده فکر کنم ، هی خرابش میکنه ، داستان اولو ببینین

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
چه کسی حاضر است؟
کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان