قصه سازي
روزی روزگاری احمد داشت تو رودخونه لباس های مادر بزرگشو می شست که آب قطع شد آخه افغانستان مثل قدیما دیگه صفا نداشت و رودخونه ناگهان سونامی طالبانی از شمال برخاست و ابری از ترسش غش کرد ولی میدونست حمیده تو زیردریایی داره میاد
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
روزی روزگاری احمد داشت تو رودخونه لباس های مادر بزرگشو می شست که آب قطع شد آخه افغانستان مثل قدیما دیگه صفا نداشت و رودخونه ناگهان سونامی طالبانی از شمال برخاست و ابری از ترسش غش کرد ولی میدونست حمیده تو زیردریایی داره میاد
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
روزی روزگاری احمد داشت تو رودخونه لباس های مادر بزرگشو می شست که آب قطع شد آخه افغانستان مثل قدیما دیگه صفا نداشت و رودخونه ناگهان سونامی طالبانی از شمال برخاست و ابری از ترسش غش کرد ولی میدونست حمیده تو زیردریایی داره میاد
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
روزی روزگاری احمد داشت تو رودخونه لباس های مادر بزرگشو می شست که آب قطع شد آخه افغانستان مثل قدیما دیگه صفا نداشت و رودخونه ناگهان سونامی طالبانی از شمال برخاست و ابری از ترسش غش کرد ولی میدونست حمیده تو زیردریایی داره میاد
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن
روزی روزگاری احمد داشت تو رودخونه لباس های مادر بزرگشو می شست که آب قطع شد آخه افغانستان مثل قدیما دیگه صفا نداشت و رودخونه ناگهان سونامی طالبانی از شمال برخاست و ابری از ترسش غش کرد ولی میدونست حمیده تو زیردریایی داره میاد
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
روزی روزگاری احمد داشت تو رودخونه لباس های مادر بزرگشو می شست که آب قطع شد آخه افغانستان مثل قدیما دیگه صفا نداشت و رودخونه ناگهان سونامی طالبانی از شمال برخاست و ابری از ترسش غش کرد ولی میدونست حمیده تو زیردریایی داره میاد
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به
- Lord Vernus
- آخرشه !
- پست: 523
- تاریخ عضویت: سه شنبه 1 خرداد 1386, 10:07 pm
- تماس:
روزی روزگاری احمد داشت تو رودخونه لباس های مادر بزرگشو می شست که آب قطع شد آخه افغانستان مثل قدیما دیگه صفا نداشت و رودخونه ناگهان سونامی طالبانی از شمال برخاست و ابری از ترسش غش کرد ولی میدونست حمیده تو زیردریایی داره میاد
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به ye night club too afghanestan
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به ye night club too afghanestan
Delam tange ahaaaaaaay gharibeeeee
روزی روزگاری احمد داشت تو رودخونه لباس های مادر بزرگشو می شست که آب قطع شد آخه افغانستان مثل قدیما دیگه صفا نداشت و رودخونه ناگهان سونامی طالبانی از شمال برخاست و ابری از ترسش غش کرد ولی میدونست حمیده تو زیردریایی داره میاد
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به ye night club too afghanestan که درشو تخته
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به ye night club too afghanestan که درشو تخته
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
روزی روزگاری احمد داشت تو رودخونه لباس های مادر بزرگشو می شست که آب قطع شد آخه افغانستان مثل قدیما دیگه صفا نداشت و رودخونه ناگهان سونامی طالبانی از شمال برخاست و ابری از ترسش غش کرد ولی میدونست حمیده تو زیردریایی داره میاد
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به یه نایت کلاب تو افغانستان که درشو تخته کرده بودن رسیدن
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به یه نایت کلاب تو افغانستان که درشو تخته کرده بودن رسیدن
هر کجا هستم باشم
آسمان مال من است.
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است
آسمان مال من است.
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است
روزی روزگاری احمد داشت تو رودخونه لباس های مادر بزرگشو می شست که آب قطع شد آخه افغانستان مثل قدیما دیگه صفا نداشت و رودخونه ناگهان سونامی طالبانی از شمال برخاست و ابری از ترسش غش کرد ولی میدونست حمیده تو زیردریایی داره میاد
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به یه نایت کلاب تو افغانستان که درشو تخته کرده بودن رسیدن ولی چه رسیدنی؟
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به یه نایت کلاب تو افغانستان که درشو تخته کرده بودن رسیدن ولی چه رسیدنی؟
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
روزی روزگاری احمد داشت تو رودخونه لباس های مادر بزرگشو می شست که آب قطع شد آخه افغانستان مثل قدیما دیگه صفا نداشت و رودخونه ناگهان سونامی طالبانی از شمال برخاست و ابری از ترسش غش کرد ولی میدونست حمیده تو زیردریایی داره میاد
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به یه نایت کلاب تو افغانستان که درشو تخته کرده بودن رسیدن ولی چه رسیدنی؟ کاشکی نمی رسیدن
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به یه نایت کلاب تو افغانستان که درشو تخته کرده بودن رسیدن ولی چه رسیدنی؟ کاشکی نمی رسیدن
روزی روزگاری احمد داشت تو رودخونه لباس های مادر بزرگشو می شست که آب قطع شد آخه افغانستان مثل قدیما دیگه صفا نداشت و رودخونه ناگهان سونامی طالبانی از شمال برخاست و ابری از ترسش غش کرد ولی میدونست حمیده تو زیردریایی داره میاد
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به یه نایت کلاب تو افغانستان که درشو تخته کرده بودن رسیدن ولی چه رسیدنی؟ کاشکی نمی رسیدن. آرنولدو دیدن که ...!
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به یه نایت کلاب تو افغانستان که درشو تخته کرده بودن رسیدن ولی چه رسیدنی؟ کاشکی نمی رسیدن. آرنولدو دیدن که ...!
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
روزی روزگاری احمد داشت تو رودخونه لباس های مادر بزرگشو می شست که آب قطع شد آخه افغانستان مثل قدیما دیگه صفا نداشت و رودخونه ناگهان سونامی طالبانی از شمال برخاست و ابری از ترسش غش کرد ولی میدونست حمیده تو زیردریایی داره میاد
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به یه نایت کلاب تو افغانستان که درشو تخته کرده بودن رسیدن ولی چه رسیدنی؟ کاشکی نمی رسیدن. آرنولدو دیدن که با میخ و چکش...
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به یه نایت کلاب تو افغانستان که درشو تخته کرده بودن رسیدن ولی چه رسیدنی؟ کاشکی نمی رسیدن. آرنولدو دیدن که با میخ و چکش...
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
روزی روزگاری احمد داشت تو رودخونه لباس های مادر بزرگشو می شست که آب قطع شد آخه افغانستان مثل قدیما دیگه صفا نداشت و رودخونه ناگهان سونامی طالبانی از شمال برخاست و ابری از ترسش غش کرد ولی میدونست حمیده تو زیردریایی داره میاد
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به یه نایت کلاب تو افغانستان که درشو تخته کرده بودن رسیدن ولی چه رسیدنی؟ کاشکی نمی رسیدن. آرنولدو دیدن که با میخ و چکش می زد تو سر گناه کارا
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به یه نایت کلاب تو افغانستان که درشو تخته کرده بودن رسیدن ولی چه رسیدنی؟ کاشکی نمی رسیدن. آرنولدو دیدن که با میخ و چکش می زد تو سر گناه کارا
روزی روزگاری احمد داشت تو رودخونه لباس های مادر بزرگشو می شست که آب قطع شد آخه افغانستان مثل قدیما دیگه صفا نداشت و رودخونه ناگهان سونامی طالبانی از شمال برخاست و ابری از ترسش غش کرد ولی میدونست حمیده تو زیردریایی داره میاد
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به یه نایت کلاب تو افغانستان که درشو تخته کرده بودن رسیدن ولی چه رسیدنی؟ کاشکی نمی رسیدن. آرنولدو دیدن که با میخ و چکش می زد تو سر گناه کارا ناگهان احمد
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به یه نایت کلاب تو افغانستان که درشو تخته کرده بودن رسیدن ولی چه رسیدنی؟ کاشکی نمی رسیدن. آرنولدو دیدن که با میخ و چکش می زد تو سر گناه کارا ناگهان احمد
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
که یک اشاره بس است
روزی روزگاری احمد داشت تو رودخونه لباس های مادر بزرگشو می شست که آب قطع شد آخه افغانستان مثل قدیما دیگه صفا نداشت و رودخونه ناگهان سونامی طالبانی از شمال برخاست و ابری از ترسش غش کرد ولی میدونست حمیده تو زیردریایی داره میاد
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به یه نایت کلاب تو افغانستان که درشو تخته کرده بودن رسیدن ولی چه رسیدنی؟ کاشکی نمی رسیدن. آرنولدو دیدن که با میخ و چکش می زد تو سر گناه کارا ناگهان احمد گفت ادامه بدیم
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به یه نایت کلاب تو افغانستان که درشو تخته کرده بودن رسیدن ولی چه رسیدنی؟ کاشکی نمی رسیدن. آرنولدو دیدن که با میخ و چکش می زد تو سر گناه کارا ناگهان احمد گفت ادامه بدیم
روزی روزگاری احمد داشت تو رودخونه لباس های مادر بزرگشو می شست که آب قطع شد آخه افغانستان مثل قدیما دیگه صفا نداشت و رودخونه ناگهان سونامی طالبانی از شمال برخاست و ابری از ترسش غش کرد ولی میدونست حمیده تو زیردریایی داره میاد
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به یه نایت کلاب تو افغانستان که درشو تخته کرده بودن رسیدن ولی چه رسیدنی؟ کاشکی نمی رسیدن. آرنولدو دیدن که با میخ و چکش می زد تو سر گناه کارا ناگهان احمد گفت ادامه بدیم یا ندیم؟
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به یه نایت کلاب تو افغانستان که درشو تخته کرده بودن رسیدن ولی چه رسیدنی؟ کاشکی نمی رسیدن. آرنولدو دیدن که با میخ و چکش می زد تو سر گناه کارا ناگهان احمد گفت ادامه بدیم یا ندیم؟
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
روزی روزگاری احمد داشت تو رودخونه لباس های مادر بزرگشو می شست که آب قطع شد آخه افغانستان مثل قدیما دیگه صفا نداشت و رودخونه ناگهان سونامی طالبانی از شمال برخاست و ابری از ترسش غش کرد ولی میدونست حمیده تو زیردریایی داره میاد
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به یه نایت کلاب تو افغانستان که درشو تخته کرده بودن رسیدن ولی چه رسیدنی؟ کاشکی نمی رسیدن. آرنولدو دیدن که با میخ و چکش می زد تو سر گناه کارا ناگهان احمد گفت ادامه بدیم یا ندیم؟
همه به احمد
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به یه نایت کلاب تو افغانستان که درشو تخته کرده بودن رسیدن ولی چه رسیدنی؟ کاشکی نمی رسیدن. آرنولدو دیدن که با میخ و چکش می زد تو سر گناه کارا ناگهان احمد گفت ادامه بدیم یا ندیم؟
همه به احمد
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
روزی روزگاری احمد داشت تو رودخونه لباس های مادر بزرگشو می شست که آب قطع شد آخه افغانستان مثل قدیما دیگه صفا نداشت و رودخونه ناگهان سونامی طالبانی از شمال برخاست و ابری از ترسش غش کرد ولی میدونست حمیده تو زیردریایی داره میاد
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به یه نایت کلاب تو افغانستان که درشو تخته کرده بودن رسیدن ولی چه رسیدنی؟ کاشکی نمی رسیدن. آرنولدو دیدن که با میخ و چکش می زد تو سر گناه کارا ناگهان احمد گفت ادامه بدیم یا ندیم؟
همه به احمد یه کتک مفصل
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به یه نایت کلاب تو افغانستان که درشو تخته کرده بودن رسیدن ولی چه رسیدنی؟ کاشکی نمی رسیدن. آرنولدو دیدن که با میخ و چکش می زد تو سر گناه کارا ناگهان احمد گفت ادامه بدیم یا ندیم؟
همه به احمد یه کتک مفصل
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
روزی روزگاری احمد داشت تو رودخونه لباس های مادر بزرگشو می شست که آب قطع شد آخه افغانستان مثل قدیما دیگه صفا نداشت و رودخونه ناگهان سونامی طالبانی از شمال برخاست و ابری از ترسش غش کرد ولی میدونست حمیده تو زیردریایی داره میاد
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به یه نایت کلاب تو افغانستان که درشو تخته کرده بودن رسیدن ولی چه رسیدنی؟ کاشکی نمی رسیدن. آرنولدو دیدن که با میخ و چکش می زد تو سر گناه کارا ناگهان احمد گفت ادامه بدیم یا ندیم؟
همه به احمد یه کتک مفصل دادن بخوره
حمیده شجاع بود و خرفت. در همین حین محمود با قایق به سوی حمیده و ابری پرواز کرد. او حس میکرد مُرده اما در اصل اسهال داشت خفن. .وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت به همین خاطر داشت بره هاشو میلیسید . حمیده گفت نلیس خره پوستش کثیفه ...کلیه ات کنده میشه اون وقت باید عمل قلب باز کنی آخی شوت ممد می گفتش که IQ آهو نداره.
خلاصه شوت ممد و حمیده و ابری و هادی تصمیم گرفتند با احمد و ورنوس از افغانستان و گینه بیسائو به سمت جنوب و شمال حرکت کنند. در راه مریم را دیدند و او هم سوار نشد و دویدن را ترجیح داد ناگهان رسیدند به یه نایت کلاب تو افغانستان که درشو تخته کرده بودن رسیدن ولی چه رسیدنی؟ کاشکی نمی رسیدن. آرنولدو دیدن که با میخ و چکش می زد تو سر گناه کارا ناگهان احمد گفت ادامه بدیم یا ندیم؟
همه به احمد یه کتک مفصل دادن بخوره
چه کسی حاضر است؟
کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان