حرف هاي قشنگ

مطالب جالب ادبي فارسي و انگليسي
نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re: حرف هاي قشنگ

پست توسط hadi » شنبه 23 آبان 1388, 8:10 am

"اگر خاموش بنشینی تا دیگران به سخنت آورند ، بهتر از آنست كه سخن بگویی و خاموشت كنند " . سقراط

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

Re: حرف هاي قشنگ

پست توسط abri » یک شنبه 24 آبان 1388, 3:07 am

احسنت...احسنت
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
Paeze
خيلي پيشرفت كرده
خيلي پيشرفت كرده
پست: 108
تاریخ عضویت: یک شنبه 29 شهریور 1388, 5:04 pm

Re: حرف هاي قشنگ

پست توسط Paeze » چهار شنبه 2 دی 1388, 6:55 am

شكسپير: «كسي را كه دوست داري رهايش كن؛ اگر سوي تو برگشت از آن توست و اگر برنگشت از اول براي تو نبوده.»
پاییز هم روزی بهار بود ... مثل من عاشقی بی قرار بود

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re: حرف هاي قشنگ

پست توسط Nersi » سه شنبه 28 تیر 1390, 12:21 pm

عذر خواهی همیشه بدان معنا نیست که تو اشتباه کرده‌ای و حق با آن ديگري است.
گاهي عذر خواهی بدان معناست كه آن رابطه بيش از غرورت برايت ارزش دارد!
-----> :)

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

Re: حرف هاي قشنگ

پست توسط hamideht » چهار شنبه 29 تیر 1390, 11:08 am

برای تا ابد ماندن باید رفت
گاهی به قلب کسی
و گاهی از قلب کسی
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re: حرف هاي قشنگ

پست توسط hadi » شنبه 1 مرداد 1390, 7:19 pm

مرگ تدريجي ما آغاز خواهد شد
اگر سفر نكنيم
اگر مطالعه نكنيم
اگر به صداي زندگي گوش فراندهيم
اگر به خودمان بهاء ندهيم
مرگ تدريجي ما آغاز خواهد شد
هنگامي كه عزت نفس را در خود بكشيم
هنگامي كه دست ياري ديگران را رد بكنيم
مرگ تدريجي ما آغاز خواهد شد
اگر بنده عادت هاي خويش بشويم
و هر روز يك مسير را بپيمائيم
اگر دچار روز مرگي شويم
اگر تغييري دررنگ لباس خويش ندهيم
يا با كساني كه نمي شناسيم سر صحبت را باز نكنيم
مرگ تدريجي ما آغاز خواهد شد
اگر احساسات خود را ابراز نكنيم
همان احساسات سركشي كه
موجب درخشش چشمان ما مي شود
ودل را به تپش در مي آورد
مرگ تدريجي ما آغاز خواهد شد
اگر تحولي درزندگي خويش ايجاد نكنيم
هنگامي كه از حرفه يا عشق خود ناراضي هستيم
اگرحاشيه امنيت خود را براي آرزويي نا مطمئن به خطر نياندازيم
اگر به خودمان اجازه ندهيم
براي يكبار هم كه شده
از نصيحتي عاقلانه بگريزيم
بيائيد زندگي را امروز آغاز كنيم
بيائيد امروز خطر كنيم
همين امروز كاري بكنيم
اجازه ندهيم كه دچار مرگ تدريجي بشويم
شاد بودن را فراموش نكنيم


پابلو نرودا

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

Re: حرف هاي قشنگ

پست توسط Ahmaad » پنج شنبه 13 مرداد 1390, 7:12 pm

One morning I shot an elephant in my pajamas. How he got into my pajamas I'll never know.
:lol: :lol: :lol: :lol:
Groucho Marx
تصویر

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re: حرف هاي قشنگ

پست توسط Nersi » دو شنبه 31 مرداد 1390, 7:17 am

-به فرزندانمان در کودکى وقت بیشترى براى عروسک بازى بدهیم؛
تا وقتى بزرگ شدند با آدمها بازى نکنند.....

-دوره ، دوره آدم هایی ست که همخواب هم می شوند؛
ولی هرگز خواب هم را نمی بینند . . .

-به کسي اعتماد کن که بتواند سه چيز تو را تشخيص دهد؛
اندوه پنهان شده در لبخندت را،عشق نهان در عصبانيتت را و معناي حقيقي سکوتت را...
-----> :)

نمایه کاربر
محمود
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1312
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 4:42 pm

Re: حرف هاي قشنگ

پست توسط محمود » پنج شنبه 6 مهر 1391, 5:26 pm

آقای ماهیگیر سلام !

آن ماهی زیبایی که توی تنگ خانه ی شماست چشم و چراغ رودخانه ی ما بود، ذوق و شوق زندگی ماهی های دیگر. آن روز ، ظهر، آن ظهر نحس که یک جفت پا آمد کنار رودخانه چه کسی خیال میکرد که آن برق درشت رود چند دقیه ی دیگر توی دست صاحب آن پاها باشد، چه کسی خیال میکرد رودخانه ی بی ماهی را، رودخانه ی بی زیبایی را. آن ماهی توی تنگ شما سنگ صبور ما بود ماهی ها وقتی عاشق میشدند پیش او می رفتند. او می توانست اشک ماهی ها را ببیند. فکرش را بکن آقای ماهیگیر! دیدن اشک ماهی ها توی آن رفت و آمد آب توی آن صورت همیشگی تکرار رودچه قدر سخت است دیدنش! که او می توانست ببیندو تو نگذاشتی که ببیند. او هنوز هم می بیند که کسی که اهل دیدن باشد توی آن تنگ کوچک بی اکسیژن هم می بیند. ماییم که چشممان را ازدست داده ایم در این عبور رود و شمایید که نمی بینید که دوست ندارید ببینید که هیچ وقت دوست نداشته اید. که دست ماهیگیر وقتی عادت کرد به گرفتن ماهی ، وقتی هر لحظه قلابش دنبال برق رودخانه بوددست کج طبیعت می شود. چشم ماهیگیر وقتی پول دید چه می بیند برق پولک نقره ی ماهی ها را. چه می شنود آوز ماهی ها راکه از عشق می خوانند، ماهی های عاشق، ماهی های همیشه عاشق.

و شما آقای ماهیگیر! گیرم که ماهی صید کنید عشق را چه می کنید؟ قلابتان به جان ماهی ها می افتد به جان خاطره ی ماهی ها که نمی افتد، به جان آن همه عاشقی میان ماهی ها که نمی افتد، به جان زنده ها می افتد به جان زندگی که نمی افتد.

این زندگی توی این رود پر عبور در ادامه است هر چند آن برق درشت توی دیوارهای شیشه ای تنگ خانه ی شما خواب رودخانه را می بیند.



یه شب که بازم حالم بد بود نیما رئیسی مهمان رادیو هفت بود و این متن رو خوند ..... کاملا کوت شدم :( از طریق یکی از دوستام با نیما کانکت شدم . اگه شد ویدو ی برنامه رو براتون میزارم
یاد باد آن روزگاران یاد باد

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان