فکر کن که يه دنيای خالی وجود داره.
يه فضای کاملا سفيد.
و فقط تو در اون دنيا هستی.
چی کار می کنی؟
من فقط راه ميرم. انقدر راه ميرم تا آخر اين دنيای خسته کننده رو پيدا کنم.
ولی اين دنيا که آخری نداره.
خودت هم خوب می دونی که اين دنيا هيچ انتهايی نداره.
خيلی ها سعی کردند که کمکت کنند ولی هيچ وقت به خودشون اين زحمت رو ندادند که از دنيای خودشون بيرون بيان و دست تو رو تو اين دنيا بگيرن و راه رو به تو نشون بدن.
اگر راهی وجود داشته باشه.
شايد هم راهی وجود نداره ولی همين که يکی باشه که بهت آرامش بده و بتونی حرفهات رو بهش بزنی و اين تنهايی رو توی اين دنيايی که هيچ چيزی توش وجود نداره از بين ببری خيلی خوبه.
شايد اصلا هدفت هم توی اين دنيای خالی همين باشه که يکی در کنارت باشه.
تمام ترس ها رو از بين می بره. تمام ناراحتی ها رو از بين می بره.
يکدفه يکی رو می بينی که مثل تو توی اين دنيا گير افتاده.
چه حسی بهت دست می ده؟
احساس می کنی که ديگه تنهايی تموم شده. از اين به بعد يکی ديگه هست که می تونه اين سختی راه رو برای تو از بين ببره. و بر عکس.
می تونيد با هم راه درست رو انتخاب کنيد. يا حداقل خيلی از راه های غلط رو نمی ريد...
تنهايي
- soheil
- آخرشه !
- پست: 645
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:26 pm
- محل اقامت: silver_unicorn2007@yahoo.com
- تماس:
- soheil
- آخرشه !
- پست: 645
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:26 pm
- محل اقامت: silver_unicorn2007@yahoo.com
- تماس:
چه کسی حاضر است؟
کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان