مطالب جالب

مطالب جالب ادبي فارسي و انگليسي
نمایه کاربر
bodesheshom
خيلي پيشرفت كرده
خيلي پيشرفت كرده
پست: 148
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 6:07 pm
محل اقامت: Tehran

Re: مطالب جالب

پست توسط bodesheshom » شنبه 12 مرداد 1387, 8:35 am

نه عزیزم فارسیت خوبه
انگلیسیت خوبه
خودت هم خیلی خوبی :D
پردازشت هم خیلی قویه
When you have nothing important or interesting to say, dont let anyone persuad you to say it

نمایه کاربر
bodesheshom
خيلي پيشرفت كرده
خيلي پيشرفت كرده
پست: 148
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 6:07 pm
محل اقامت: Tehran

Re: مطالب جالب

پست توسط bodesheshom » شنبه 12 مرداد 1387, 9:06 am

شارژر همراه موبایل یک نیاز ضروری است برای زمانی که شما باطری گوشیتان رو به اتمام است و دسترسی به برق یا شارژر ندارید. شارژ منحصر به فرد شارژر همراه موبایل فقط با یک باتری قلمی ...
شارژر همراه اولین شارژری است که فقط با یک باطری کار می کند و بی نیاز به مصرف بالای برق و سیم و پریز است .این محصول بسیار مناسب سفر کردن می باشد و نیاز به حمل شارژر حجیم را برطرف می سازد و همچنین مناسب مکان هایی است که هنوز به برق AC دسترسی ندارند.
شارژر همراه از یک IC اختصاصی به عنوان مبدل بالا یا شارژاصلی استفاده می کند. این IC برای به حداقل رساندن زمان شارژ و تحویل شارژر مناسب به باطری طراحی شده است.این محصول به طور خودکاردرزمانی که به دستگاه متصل می شود شروع به کار می کند و عملیات شارژکردن را حتی زمانی که باطری دستگاه خالی باشدرا به سرعت آغاز می کند.نکته قابل توجه اینکه پس از تکمیل شارژباطری به طور اتوماتیک جریان شارژ را قطع می کند.

تصویر


مشخصات فني :
شارژ همراه تشکیل شده از یک محفظه باطری و یک بدنه آلومینیومی یک برد الکترونیکی ،چراغ نمایشگر و فیش دو سر پورت ورودی
این محصول در رنگ های آبی ،قرمز و طلایی موجود بوده و قابلیت اتصال به گوشی های نوکیا و سونی اریکسون را دارا می باشد.
البته خودم خریدش نکردم هنوز و در موردش در همین حد اطلاعات دارم :idea:
When you have nothing important or interesting to say, dont let anyone persuad you to say it

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re: مطالب جالب

پست توسط hadi » شنبه 12 مرداد 1387, 9:12 am

TNZ نوشته شده:ابرار جان مسئله اینه که فارسیت ضعیفه :D
من تا آخر خوندم آخرش متوجه شدم که متن به هم ریخته اس :lol: => پردازش من قویه :P
ندزدنت؟! :lol: :lol: :lol:

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
gemini
آخرشه !
آخرشه !
پست: 590
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:41 am

Re: مطالب جالب

پست توسط gemini » شنبه 12 مرداد 1387, 10:37 am

شما فكر می كنید كه در زندگی برنده اید یا بازنده ؟

لطفا مطالب زیر را تا پایان بخوانید تا خود را بهتر بشناسید :

- برنده متعهد میشود.

بازنده وعده میدهد .


- وقتی برنده ای مرتكب اشتباه میشود، میگوید: اشتباه كردم.

وقتی بازنده ای مرتكب اشتباه میشود، میگوید: تقصیر من نبود .


- برنده بیش از بازنده كار انجام میدهد، و در انتها باز هم وقت دارد.

بازنده همیشه آنقدر گرفتار است كه نمیتواند به كارهای ضروری بپردازد.


- برنده به بررسی دقیق یك مشكل می پردازد.

بازنده از كنار مشكل گذشته ، و آن را حل نشده رها میكند .


- برنده میگوید: بیا برای مشكل راه حلی پیدا كنیم.

بازنده میگوید: هیچ كس راه حلی را نمیداند .


- برنده می داند به خاطر چه چیزی پیكار میكند و بر سر چه چیزی توافق و سازش نماید.

بازنده آن جا كه نباید، سازش میكند، و به خاطر چیزی كه ارزش ندارد، مبارزه میكند.


- برنده با جبران اشتباهش، تاسف و پشیمانی خود را نشان میدهد.

بازنده می گوید: «متاسفم» ، اما در آینده اشتباه خود را تكرار میكند.


- برنده مورد تحسین واقع شدن را به دوست داشته شدن ترجیح میدهد، هر چند كه هر دو حالت رامد نظر دارد.

بازنده دوست داشتنی بودن را، به مورد تحسین واقع شدن ترجیح میدهد، حتی اگر بهای آن خفت و خواری باشد.


- برنده گوش می دهد.

بازنده فقط منتظر رسیدن نوبت خود، برای حرف زدن است .


- برنده از میانه روی و نرمش خود احساس قدرت میكند.

بازنده هرگز میانه رو و معتدل نیست گاهی از موضع ضعف، و گاهی همچون ستمگران فرودست رفتار میكند.


- برنده میگوید، باید راه بهتری هم وجود داشته باشد.

بازنده میگوید، تا بوده همین بوده و تا هست همین است .


- برنده به افراد برتر از خود، احترام میگذارد، و سعی میكند تا از آنان چیزی بیاموزد.

بازنده از افراد برتر از خود، خشم و نفرت داشته؟ و در پی یافتن نقاط ضعف آنان است .


- برنده گامهای متعادلی بر میدارد.

بازنده دو نوع سرعت دارد، یا خیلی تند و یا خیلی كند .


- برنده میداند كه گاهی اوقات ، پیروزی به بهای بسیار گرانی بدست می آید.

بازنده بسیار مشتاق برنده شدن است، در جایی كه نه قادر به برنده شدن و نه حفظ آن است .


- برنده ارزیابی درستی از تواناییهای خود داشته، و هوشمندانه از ناتوانی های خود، آگاه است.


بازنده از توانایی ها و ناتوانی های واقعی خود بی خبراست.


- برنده مشكلی بزرگ را انتخاب می كند، و آن را به اجزای كوچكتر تفكیك میكند، تا حل آن آسان گردد.

بازنده مشكلات كوچك را آنچنان به هم می آمیزد، كه دیگر قابل حل شدن نیستند .


- برنده می داند كه اگر به مردم فرصت داده شود، مهربان خواهند بود.


بازنده احساس میكند كه اگر به مردم فرصت داده شود، نامهربان خواهند شد.


- برنده تمركز حواس دارد.

بازنده پریشان حواس است .


- برنده از اشتباهات خود درس میگیرد.


بازنده از ترس مرتكب شدن اشتباه، یادگرفته كه اقدام به هیچ كاری نكند .


- برنده میكوشد تا مردم را هرگز نیازارد، مگر در مواقع نادری كه این دل آزاری در راستای یك هدف بزرگ باشد.

بازنده نمیخواهد به عمد دیگران را آزار دهد، اما ناخودآگاه همیشه این كار را میكند .


- برنده ثروت اندوزی را وسیله ای برای لذت بردن از زندگی می داند.


بازنده مال اندوزی را هدف خود قرار میدهد،‌ بنابراین گذشته از میزان انباشت ثروت، هیچگاه نمیتواند خود را برنده محسوب كند، و هرگز برنده نمیشود .


- برنده نسبت به فضای اطراف خود حساس است.

بازنده فقط نسبت به احساسات خود حساس است .


- برنده ترجیح می دهد كه، خود را مسئول شكست هایش بداند، و نه دیگران را ولی وقت زیادی را صرف عیب جویی نمیكند.


بازنده شكستهای خود را ناشی از، تبعیض یا سیاست می داند .


- برنده معتقد است، ما با كارهای درست و اشتباه خود، سرنوشت خویش را تعیین میكنیم.


بازنده به قضا و قدر اعتقاد دارد .


- برنده در هر شرایطی كه قرار بگیرد، آرامش و تعادل خود را حفظ میكند.


بازنده اگر از دیگران عقب بماند، تندخو و خشن میشود، و اگر جلوتر از دیگران باشد، بی احتیاطی میكند.


برنده میداند كه نارسایی های او جزیی از شخصیت وجودی اوست، در حالی كه می كوشد تا آثار ناگوار این نقایص را بزداید، هرگز تاثیر آنها را انكار نمیكند.

بازنده از این كه خود و یا دیگران به نقایص وی آگاهی یابند، هراسان است.


- برنده در چنین شرایطی آزادانه، رنجش و آزردگی خود را بیان نموده، تخلیه ی احساسی میكند، سپس مساله را به فراموشی می سپارد.

بازنده هنگامی كه از دیگران بدرفتاری می بیند، خشم و ناخشنودی خویش را به زبان نمی آورد و زجر می كشد، و با انتقام گرفتن از خود، شرایط بدتری را پدید می آورد .


- برنده میداند كه كدام تصمیم ها را به طور مستقل بگیرد، و كدام یك را پس از مشورت با دیگران و به «كار گروهی» خود می بالد .


بازنده به «استقلال» خود می بالد، در حالیكه به واقع در حال خونسردی است. ، در صورتی كه در حال دنباله روی است، و اراده ای از خود ندارد .


- برنده می داند كه هر قاعده ای در هر كتابی را، می توان نادیده انگاشت، جز یكی، «همانی كه هستی و میخواستی، باش»، تنها برگ برنده، در دنیا همین است.


بازنده فكر میكند كه برای بازنده شدن و برنده شدن قوانینی وجود دارد .


- برنده روی پای خود می ایستد و از اینكه دیگران، به وی تكیه كنند، احساس تحمیل شدن نمی كند.


بازنده به كسانی كه از خودش قوی ترند، تكیه میكند، و عقده های خود را بر سر افراد ضعیفتر از خویش خالی میكند .


- برنده در وجود یك آدم بد، خوبی ها را می جوید و روی همین قسمت كار میكند .

بازنده در وجود یك انسان خوب، بدی ها را می جوید. از این رو ، به سختی میتواند با دیگران همكاری كند .


- برنده در عین حال كه تعصبات خود را میپذیرد، تلاش میكند كه در هنگام قضاوت كردن بر این تعصبات غلبه كند.

بازنده منكر وجود هرگونه تعصب در خود است، و بنابراین در سراسر عمر، اسیر تعصبات خویش خواهد بود.


- برنده بازی سرنوشت، و این حقیقت كه شایستگی ها را همواره پاداشی نیست، بی آنكه دیدگاهی بدبینانه داشته باشد، درك میكند.


بازنده بی آنكه بازی های سرنوشت را درك نماید، بدگمان است .


- برنده میداند كه چگونه میتوان جدی بود، بی آن كه خشك و رسمی باشد.

بازنده غالبا خشك و رسمی است زیرا، فاقد توانایی جدی بودن است .


- برنده آنچه را كه ضرورت دارد، با متانت لازم انجام می دهد، و توان خود را برای راه حل هایی ذخیره می كند كه، در آنها از حق انتخاب برخوردار است.


بازنده آنچه را كه ضرورت دارد، با حالتی اعتراض آمیز انجام می دهد، و هیچ توان و نیرویی را برای گرفتن تصمیمات اخلاقی مهم باقی نمی گذارد.


- برنده ارزش های اخلاقی را، به عنوان تنها منبع قدرت حقیقی می شناسد.

بازنده چون در باطن ، برای ارزشهای اخلاقی احترام اندكی قائل است، بیش از ظرفیت خویش در جهت كسب منابع قدرت بیرونی تلاش میكند .


- برنده سعی میكند كه رفتارهای خود را براساس نتایج منطقی آنها قضاوت كند، و رفتارهای دیگران را، براساس قصد و نیت آنها ارزیابی كند.


بازنده رفتارهای خود را براساس قصد و نیت خویش و رفتارهای دیگران را براساس نتایج آنها ارزیابی میكند .


- برنده دیگران را نكوهش می كند ولی آنها را می بخشد.

بازنده چنان بزدل است كه قادر به نكوهش دیگران نیست، و چنان حقیر است كه قادر به بخشیدن دیگران ه ، نیست.


- برنده پس از بیان نكته ی اصلی مورد نظرش، لب از سخن فرو می بندد.


بازنده آنقدر به صحبت ادامه می دهد، كه نكته ی اصلی را فراموش میكند .


- برنده هر امتیازی را كه بتواند بدهد، می دهد، جز این كه اصول بنیادی خود را فدا كند.

بازنده به خاطر هراس از دادن امتیاز به لجاجت خود ادامه می دهد، و این ، در حالی است كه اصول بنیادی اش رفته رفته از بین می رود .


- برنده ضعفهای خود را به خدمت توانایی هایش می گیرد.


بازنده توانایی های خود را هدر میدهد، زیرا كه آنها را در خدمت ضعفهای خود به كار می گیرد .


- برنده در برابر افراد سودمند و ناتوان، یكسان عمل میكند.

بازنده به تملق قدرتمندان پرداخته و ضعفا را تحقیر میكند .


- برنده میخواهد مورد احترام دیگران باشد، اما ذهنش را درگیر آن نمیكند.


بازنده برای رسیدن به این هدف، دست به هر كاری میزند، اما سرانجام، با شكست روبه رو می شود و به هدف اش نمی رسد .


- برنده حتی زمانی كه دیگران وی را به عنوان یك خبره می شناسند، می داند كه، هنوز خیلی چیزها را نمیداند.


بازنده میخواهد كه دیگران او را یك خبره بدانند، و این نكته كه : «بسیار كم می داند» را، هنوز نیاموخته است .


- برنده گشاده روست، زیرا كه میتواند بی آنكه خود را تحقیر كند، بر خطاهای خویش بخندد.

بازنده چون حتی در خلوت خویش ، خود را پست و حقیر می شمارد، در حضور دیگران نیز قادر به خندیدن بر خطاهای خود نیست .


- برنده نسبت به ضعفهای دیگران، غمخواری میكند، زیرا ضعفهای خود را درك نموده و آنها را پذیرفته است.

بازنده دیگران را به دلیل ضعفهایشان خوار و خفیف می شمارد، زیرا وجود ضعف در درون خود را، انكار نموده و پنهان میكند .


- هراس برنده ازباختن به آن اندازه نیست كه بازنده باطنا" از برنده شدن دارد
ولی من سر بر آسمان خواهم داشت
تا چشم بر نور بگشایم.

نمایه کاربر
bodesheshom
خيلي پيشرفت كرده
خيلي پيشرفت كرده
پست: 148
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 6:07 pm
محل اقامت: Tehran

Re: مطالب جالب

پست توسط bodesheshom » شنبه 12 مرداد 1387, 12:04 pm

خیلی جالب بود
خیلی خوشم اومد واقعا
:o :o :o
مطالب جالبتون مستدام
When you have nothing important or interesting to say, dont let anyone persuad you to say it

نمایه کاربر
gemini
آخرشه !
آخرشه !
پست: 590
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:41 am

Re: مطالب جالب

پست توسط gemini » یک شنبه 13 مرداد 1387, 9:50 am

رازهای موفقیت در ایران ! :D


- درس نخوانید. هیچکس از درس خواندن به جایی نرسیده به جز علی دایی! :o

- از کودکی معاملات زمین و مسکن را جدی بگیرید، همه که قرار نیست از دزدی به جایی برسند!

- یک پدر پولدار برای خود دست و پا کنید. از همان روز اول در بیمارستان با تطمیع پرستار و یک جابجا کردن ساده ی دستبندهایتان یک عمر آسوده باشید، بگذارید برای یک بار هم که شده یک بچه آریستوکرات دنبال معنویت بدود!

- اگر پدرِ پولدار نشد لااقل یک زن یا شوهر مایه دار برای خود دست و پا کنید. یادتان باشد فیلم های هندی و آبگوشتی را برای شما ساخته اند و هنوز که هنوز است فلاسفه بر سر مفهوم عشق و زیبایی با هم دست به یقه اند اما بر سر مفهوم پول کسی شک ندارد!


- حتی اگر خال زشتی هم روی صورتتان دارید با «محمد رضا شریفی نیا» طرح دوستی بریزید. هر ماه، پنج فیلم از شما اکران می شود و یک شبه از علافِ محله «قازقُل آباد» تبدیل به سوپراستار دست نیافتنی می شوید!

- شما فقط ششصد میلیون تومان تا موفقیت فاصله دارید. آن را تهیه کنید بعد فیلم بسازید. اگر هیچ تلاشی نکنید حتما پرفروش ترین خواهد شد. راستی، فکرش را نکنید کارتِ کارگردانی هم با کارت سوخت می آید دم منزلتان!

- اگر حتی توی بیابان های جاده ی قم یا در اعماق کویر نمک یک تکه زمین دارید دیگر لازم نیست کاری بکنید ، ثروت و موفقیت در چنگال شماست.

- لازم نیست پدربزرگ خیلی پولداری برای خود تهیه کنید كافیست فقط یک خانه ی کلنگی حوالی شاسكول آباد داشته باشد، بسِ تان است. اول پدربزرگ مهربان را به خانه ی آخرت راهنمایی کنید. سپس خانه را بکوبید و با چند فرغون بتُن، پی ریزی کنید و چند تا ستون لاغرتر از گردن مرتاض های هندو را هم عَلَم کنید و تیغه بزنید و آن را متری (قیمت پایه) یک میلیون و سیصد معامله کنید. همیشه به خاطر داشته باشید در زلزله تهران خشک و تر با هم می سوزند و هرچه بسازید«کُن فیَکون» خواهد شد پس خرج بی خود نکنید.

- تولیدی« خنزر پنزر » بزنید. مثلا زیر کفش بسازید نه خود کفش. کفش را چینی ها می سازند.

- در یک شرکت دولتی استخدام شوید. از هرکس به دستتان رسید پله ای بسازید و پله پله بالا، بالاتر و به ملاقات خدا بروید به آنجا که رسیدید یادتان نرود روی ماه خدا را ببوسید. در ضمن به یاد داشته باشید کسی که نخواهد بالا برود غیرمستقیم قبول کرده نردبان این و آن باشد.

- در مسابقات فوتبال سالنی جام رمضان شرکت کنید و هرچیز و هرکس را که دیدید «دریبل» بزنید. توجه داشته باشید که برای کار تیمی به کسی پول نمی دهند. برای مطالعه بیشتر در این خصوص فیلمهای علی کریمی را ببینید.

- اگر هیچ هوش و استعدادی ندارید لااقل کُشتی بگیرید. برای فتیله پیچ کردن یا اجرای «سَگَک دوبل» که نباید استعداد خدادادی داشت، «خر زور بودن» کفایت می کند. یکی دو سال کشتی بگیرید بعد کاندیدای شورای شهر بشوید.

- در خیابان استاد نجات اللهی، مغازه ی فروش کارت تبریک های ژیگولی وعروسک پشمالو بزنید. از فروش قبل از روز «‌وَلِنتاین» به نان و نوایی می رسید.

- جعل سند کنید و آرم طرح ترافیک دولتی بگیرید و دانه ای پانصد تومان آزاد بفروشید. وقتی هم گند قضیه درآمد راست راست برای خودتان در اداره راه بروید و به چشم همکارانتان زُل بزنید، آنقدر زل بزنید که آنها به خودشان شک کرده و در پایان وقت اداری خود را به اولین پاسگاه کلانتری معرفی نمایند.
- . .
ولی من سر بر آسمان خواهم داشت
تا چشم بر نور بگشایم.

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

Re: مطالب جالب

پست توسط TNZ » یک شنبه 13 مرداد 1387, 4:22 pm

مرسی ریحانه جون خشنگ بود :D
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

Re: مطالب جالب

پست توسط Ahmaad » یک شنبه 13 مرداد 1387, 5:38 pm

gemini نوشته شده:رازهای موفقیت در ایران ! :D


- درس نخوانید. هیچکس از درس خواندن به جایی نرسیده به جز علی دایی! :o

- از کودکی معاملات زمین و مسکن را جدی بگیرید، همه که قرار نیست از دزدی به جایی برسند!

- یک پدر پولدار برای خود دست و پا کنید. از همان روز اول در بیمارستان با تطمیع پرستار و یک جابجا کردن ساده ی دستبندهایتان یک عمر آسوده باشید، بگذارید برای یک بار هم که شده یک بچه آریستوکرات دنبال معنویت بدود!

- اگر پدرِ پولدار نشد لااقل یک زن یا شوهر مایه دار برای خود دست و پا کنید. یادتان باشد فیلم های هندی و آبگوشتی را برای شما ساخته اند و هنوز که هنوز است فلاسفه بر سر مفهوم عشق و زیبایی با هم دست به یقه اند اما بر سر مفهوم پول کسی شک ندارد!


- حتی اگر خال زشتی هم روی صورتتان دارید با «محمد رضا شریفی نیا» طرح دوستی بریزید. هر ماه، پنج فیلم از شما اکران می شود و یک شبه از علافِ محله «قازقُل آباد» تبدیل به سوپراستار دست نیافتنی می شوید!

- شما فقط ششصد میلیون تومان تا موفقیت فاصله دارید. آن را تهیه کنید بعد فیلم بسازید. اگر هیچ تلاشی نکنید حتما پرفروش ترین خواهد شد. راستی، فکرش را نکنید کارتِ کارگردانی هم با کارت سوخت می آید دم منزلتان!

- اگر حتی توی بیابان های جاده ی قم یا در اعماق کویر نمک یک تکه زمین دارید دیگر لازم نیست کاری بکنید ، ثروت و موفقیت در چنگال شماست.

- لازم نیست پدربزرگ خیلی پولداری برای خود تهیه کنید كافیست فقط یک خانه ی کلنگی حوالی شاسكول آباد داشته باشد، بسِ تان است. اول پدربزرگ مهربان را به خانه ی آخرت راهنمایی کنید. سپس خانه را بکوبید و با چند فرغون بتُن، پی ریزی کنید و چند تا ستون لاغرتر از گردن مرتاض های هندو را هم عَلَم کنید و تیغه بزنید و آن را متری (قیمت پایه) یک میلیون و سیصد معامله کنید. همیشه به خاطر داشته باشید در زلزله تهران خشک و تر با هم می سوزند و هرچه بسازید«کُن فیَکون» خواهد شد پس خرج بی خود نکنید.

- تولیدی« خنزر پنزر » بزنید. مثلا زیر کفش بسازید نه خود کفش. کفش را چینی ها می سازند.

- در یک شرکت دولتی استخدام شوید. از هرکس به دستتان رسید پله ای بسازید و پله پله بالا، بالاتر و به ملاقات خدا بروید به آنجا که رسیدید یادتان نرود روی ماه خدا را ببوسید. در ضمن به یاد داشته باشید کسی که نخواهد بالا برود غیرمستقیم قبول کرده نردبان این و آن باشد.

- در مسابقات فوتبال سالنی جام رمضان شرکت کنید و هرچیز و هرکس را که دیدید «دریبل» بزنید. توجه داشته باشید که برای کار تیمی به کسی پول نمی دهند. برای مطالعه بیشتر در این خصوص فیلمهای علی کریمی را ببینید.

- اگر هیچ هوش و استعدادی ندارید لااقل کُشتی بگیرید. برای فتیله پیچ کردن یا اجرای «سَگَک دوبل» که نباید استعداد خدادادی داشت، «خر زور بودن» کفایت می کند. یکی دو سال کشتی بگیرید بعد کاندیدای شورای شهر بشوید.

- در خیابان استاد نجات اللهی، مغازه ی فروش کارت تبریک های ژیگولی وعروسک پشمالو بزنید. از فروش قبل از روز «‌وَلِنتاین» به نان و نوایی می رسید.

- جعل سند کنید و آرم طرح ترافیک دولتی بگیرید و دانه ای پانصد تومان آزاد بفروشید. وقتی هم گند قضیه درآمد راست راست برای خودتان در اداره راه بروید و به چشم همکارانتان زُل بزنید، آنقدر زل بزنید که آنها به خودشان شک کرده و در پایان وقت اداری خود را به اولین پاسگاه کلانتری معرفی نمایند.
- . .
:lol: :lol: خیلی باحال بودن!
مخصوصا آخری با اینکه داستان پشتش رو نمی دونم اما حتما باحاله! :D
تصویر

نمایه کاربر
gemini
آخرشه !
آخرشه !
پست: 590
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:41 am

Re: مطالب جالب

پست توسط gemini » سه شنبه 15 مرداد 1387, 4:01 pm

ده سوء تعبیر از موفقیت


1- بعضی از مردم به خاطر گذشته‌شان، تحصیلاتشان و... موفق نیستند.
هیچ كس نمی‌تواند موفق باشد مگر بخواهد و سپس برای بدست آوردنش بكوشد.

2- افراد موفق اشتباه نمی‌كنند.
آن‌ها هم مثل ما اشتباه می‌كنند فقط اشتباهشان را تكرار نمی‌كنند.

3- برای موفق شدن باید 60 ، 70، 80، 90 و ... ساعت در هفته كار كرد.
موفقیت به «زیاد» انجام دادن كاری ربط ندارد، بلكه بیشتر به «درست» انجام دادن آن مربوط است.

4- فقط اگر قواعد خاصی را اجرا كنیم موفق می‌شویم.
چه كسی قواعد را به وجود می‌آورد؟ موقعیت‌ها متفاوتند. گاهی لازم است از قواعد خاصی پیروی كنیم و گاهی نیز باید قواعد ساخته خودمان را بكار بندیم.

5- اگر كمك بگیریم، این دیگر موفقیت نیست.
موفقیت به ندرت در تنهایی رخ می‌دهد. آن‌هایی را كه به موفق شدن تو كمك می‌كنند، شناسایی كن. تعدادشان كم نیست.

6- باید خیلی شانس بیاوریم تا موفق شویم.
بله، كمی باید شانس آورد اما بیشتر به كار سخت، دانش و جدیت احتیاج است.

7- فقط اگر زیاد پول درآوریم موفقیم.
پول یكی از نتایج موفقیت است، اما ضامن آن نیست.

8- باید همه بدانند كه ما موفق هستیم.
شاید با بدست آوردن پول و شهرت بیشتر، افراد بیشتری از كارتان باخبر شوند. اما، حتی اگر شما تنها كسی باشید كه از این موضوع باخبرید، هنوز آدم موفقی هستید.

9- موفقیت، یك هدف است.
موفقیت بعد از رسیدن به اهداف بدست می‌آید. وقتی می‌گویی «می‌خواهم آدم موفقی شوم» از شما سوال می‌كنند: «در چه چیزی؟»

10- به محض این‌كه موفق شویم، گرفتاری‌ها هم تمام می‌شوند.
شاید فرد موفقی باشی، اما خدا كه نیستی. پستی و بلندی‌ها در پیش‌اند. از موفقیت امروزت لذت ببر، فردا روز دیگری است
ولی من سر بر آسمان خواهم داشت
تا چشم بر نور بگشایم.

نمایه کاربر
محمود
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1312
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 4:42 pm

Re:

پست توسط محمود » چهار شنبه 23 مرداد 1387, 6:13 pm

من کیستم؟
من« دوشيزه مکرمه» هستم، وقتي زن ها روي سرم قند مي سابند و همزمان قند توي دلم آب مي شود.
من «مرحومه مغفوره» هستم، وقتي زير يک سنگ سياه گرانيت قشنگ خوابيده ام و احتمالاً هيچ خوابي نمي بينم.

من «والده مکرمه» هستم، وقتي اعضاي هيات مديره شرکت پسرم براي خودشيريني 20 آگهي تسليت در 20 روزنامه معتبر چاپ مي کنند.

من «همسري مهربان و مادري فداکار» هستم، وقتي شوهرم براي اثبات وفاداري اش- البته تا چهلم- آگهي وفات مرا در صفحه اول پرتيراژترين روزنامه شهر به چاپ مي رساند.

من «زوجه» هستم، وقتي شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به حکم قاضي دادگاه خانواده قبول مي کند به من و دختر شش ساله ام ماهيانه فقط بيست و پنج هزار تومان ، بدهد.

من «سرپرست خانوار» هستم، وقتي شوهرم چهار سال پيش با کاميون قراضه اش از گردنه حيران رد نشد و براي هميشه در ته دره خوابيد.

من «خوشگله» هستم، وقتي پسرهاي جوان محله زير تير چراغ برق وقت شان را بيهوده مي گذرانند.


من «مجيد» هستم، وقتي در ايستگاه چراغ برق، اتوبوس خط واحد مي ايستد و شوهرم مرا از پياده رو مقابل صدا مي زند. :lol:


من «ضعيفه» هستم، وقتي ريش سفيدهاي فاميل مي خواهند از برادر بزرگم حق ارثم را بگيرند.


من «بي بي» هستم، وقتي تبديل به يک شيء آرکائيک مي شوم و نوه و نتيجه هايم تيک تيک از من عکس مي گيرند.
:lol: :lol:
من «مامي» هستم، وقتي دختر نوجوانم در جشن تولد دوستش دروغ پردازي مي کند.


من «مادر» هستم، وقتي مورد شماتت همسرم قرار مي گيرم چون آن روز به يک مهماني زنانه رفته بودم و غذاي بچه ها را درست نکرده بودم.


من «زنيکه» هستم، وقتي مرد همسايه، تذکرم را در خصوص درست گذاشتن ماشينش در پارکينگ مي شنود.


من «ماماني» هستم، وقتي بچه هايم خرم مي کنند تا خلاف هايشان را به پدرشان نگويم. :oops:


من «ننه» هستم، وقتي شليته مي پوشم و چارقدم را با سنجاق زير گلويم محکم مي کنم و نوه ام خجالت مي کشد به دوستانش بگويد من مادربزرگش هستم... به آنها مي گويد من خدمتکار پير مادرش هستم. :) :)


من «يک کدبانوي تمام عيار» هستم، وقتي شوهرم آروغ هاي بودار مي زند و کمربندش را روي شکم برآمده اش جابه جا مي کند. :lol: :lol:


من «بانو» هستم، وقتي از مرز پنجاه سالگي گذشته ام و هيچ مردي دلش نمي خواهد وقتش را با من تلف بکند. :lol:


من در ماه اول عروسي ام؛ «خانم کوچولو، عروسک، ملوسک، خانمي، عزيزم، عشق من، پيشي :lol: ، قشنگم، عسلم، ويتامين :lol: و...» هستم.


من در فريادهاي شبانه شوهرم، وقتي دير به خانه مي آيد، چند تار موي زنانه روي يقه کتش است و دهانش بوي سگ مرده مي دهد، «سليطه» هستم.


من در ادبيات ديرپاي اين کهن بوم ؛ «دليله محتاله، نفس محيله مکاره، مار، ابليس، شجره مثمره، اثيري، لکاته و...» هستم. :lol: :lol: :lol: :lol:


دامادم به من «وروره جادو» مي گويد. :lol: :lol:


حاج آقا مرا «والده» آقا مصطفي صدا مي زند. :o :lol:

من «مادر فولادزره» هستم، وقتي بر سر حقوقم با اين و آن مي جنگم.


مادرم مرا به خان روستا «کنيز» شما معرفي مي کند.

من کیستم؟

منبع:روزنامه اعتماد

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

Re:

پست توسط TNZ » پنج شنبه 24 مرداد 1387, 4:22 pm

جالب انگیزناک بود :wink:
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

Re:

پست توسط abri » پنج شنبه 24 مرداد 1387, 6:21 pm

:D
پیوست ها
download.jpg
download.jpg (236.47 کیلو بایت) مشاهده 10441 مرتبه
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re:

پست توسط Nersi » چهار شنبه 3 مهر 1387, 9:59 pm

درد دل دختر ترشیده با مادرش :D



دختری با مادرش در رختخواب

درددل می کرد با چشمی پر آب



گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست

زندگی از بهر من مطلوب نیست



گفت چه خاکی را بریزم بر سرم؟

روی دستت باد کردم مادرم!



سن من از بیست وشش افزون شد

دل میان سینه غرق خون شد



هیچ کس مجنون این لیلا نشد

شوهری از بهر من پیدا نشد



غم میان سینه شد انباشته

بوی ترشی خانه را برداشته!



مادرش چون حرف دختش را شنفت

خنده بر لب آمدش آهسته گفت:



دخترم بخت تو هم وا می شود

غنچه ی عشقت شکوفا می شود



غصه ها را از وجودت دور کن

این همه شوهر یکی را تور کن!



گفت دختر مادر محبوب من!

ای رفیق مهربان و خوب من!



گفته ام با دوستانم بارها

من بدم می آید از این کارها



در خیابان یا میان کوچه ها

سر به زیر و با وقارم هر کجا



کی نگاهی می کنم بر یک پسر

مغز یابو خورده ام یا مغز خر!؟



غیر از آن روزی که گشتم همسفر

با سعیدویاسر وایضا صفر



با سه تاشان رفته بودم سینما

بگذریم از مابقی ماجرا!



یک سری هم صحبت صادق شدم

او خرم کرد آخرش عاشق شدم



یک دو ماهی یار من بود و پرید

قلب من از عشق او خیری ندید



مصطفای حاج علی اصغر شله

یک زمانی عاشق من شد،بله



بعد جعفر یار من عباس بود

البته وسواسی وحساس بود



بعد ازآن وسواسی پر ادعا

شد رفیقم خان داداش المیرا



بعد او هم عاشق مانی شدم

بعد مانی عاشق هانی شدم



بعدهانی عاشق نادر شدم

بعد نادر عاشق ناصر شدم



مادرش آمد میان حرف او

گفت: ساکت شو دگر ای فتنه جو!



گرچه من هم در زمان دختری

روز و شب بودم به فکر شوهری



لیک جز آن که تو را باشد پدر

دل نمی دادم به هرکس اینقدر



خاک عالم بر سرت ،خیلی بدی

واقعا که پوز مادر را زدی



:lol: :lol: :lol:
-----> :)

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

Re:

پست توسط abri » پنج شنبه 4 مهر 1387, 2:40 am

:lol: :lol: :lol: :lol:
به به...باحال بوووود
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re:

پست توسط hadi » پنج شنبه 4 مهر 1387, 11:36 am

خیلی حال کردم
اجرت با دفتر ازدواج شماره 333 :D

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re:

پست توسط Nersi » پنج شنبه 4 مهر 1387, 5:26 pm

آداب و معاشرت

1- همیشه مودب باشید :
اگـر هـم از كـسی خوشتان نمی آید نیازی نیست كه شان و منزلت خودتان را تا سطح اجـتمـاعی آن فرد تنزل دهید. مودب و با نزاكت بـاشید تـا بـرتـری خـود را نـسـبـت بـه آن شخص ثابت كنید.
2- هیچگاه دشنام ندهید:
دشنام و ناسزاگویی مطلقا ممنوع می باشد. چون نشان دهنده آن است كه شما قادر نیستید برای بـیـان عقاید خودتان از واژه ها ولغات مناسبتری بهره بگیریـد. از آن گذشته لاابالیگری همیشه دور از نزاكت و ادب می باشد.
3- با صدای بلند صحبت نكنید:
هنگامی كه با صدای بلند صحبت میكنید، بـاعث بالا بردن سطح استرس میان اطرافیان خود میگردید. بـلند صحبت كردن بیانگر آن است كه شما قادر به بحث منطقی با دیگران نـیـستید و عجز شما را در استدلال معقولانه نشان می دهد و آنكه می خـواهـیـد حرف خودتان را با توسل به زور وخشونت به كرسی بنشانید . هـمـچـنـیـن بلند صحبت كردن سبب جلب توجه اطرافیان میگردد البته توجه منفی.
4- كنترل خود را از دست ندهید:
زمانی كه شما كنترل اعصاب خود را از دست میدهید و از كوره در میروید به همه نشان می دهید قادر به كنترل احساسات و هیجانات خود نمی باشید. وقـتـی هم كه شما از كنترل رفتار خودتان عاجز می بـاشیـد، چـگونـه قـادر بـه كـنـترل چیز دیگری خواهید بود؟ همواره خونسردی خود را حفظ كنید (كار آسانی نخواهد بود اما به زحمتش می ارزد).
5- به دیگران خیره نشوید:
زل زدن به دیگران و چـشـم چـرانـی نوعی تعرض به دیگران محسوب میگردد. شما كه نمی خواهید بی جهت دیگران را مرعوب خود سازید؟
6-صحبت كسی را قطع نكنید:
پیش از آنكه اظهار عقیده ای بكنید، اجـازه دهـیـد صـحـبت دیگـران بـه پایان برسد. میان صحبت كسی پریدن نشانه بی نزاكتی و عدم برخورداری از مـهـارتـهای اجـتـمـاعـی فرد می باشد. اگر نمی خواهید خودبین و از خود راضی بنظر آیید، هیچگاه صحبت كسی را قطع نكنید و هرگاه كه ناچار بـه انـجـام ایـن كـار شـدیـد حتـما بـا گـفـتـن جـمله "معذرت می خواهم"، اقـدام بـه انـجام آن كار كنید. مـودب بـودن بـه مـفـهـوم آن اسـت كـه بـرای موقعیت، عقاید و احساسات دیگران احترام قائل شویم.
7- همیشه وقت شناس باشید:
مهم است كه به وقت دیگران احترام بگذارید.سـر مـوقـع در جـلسات، قـرار مـلاقـات هـا، موقعیت های شغلی و اجتماعی حضور یابید. هـمچـنـین یك فرد متشخص می داند چه زمانی باید میهمانی را ترك كند.
8- اسرار زندگی خصوصی خود را فاش نسازید:
آبرو، شرافت، صداقت و بصیرت بـزرگـتـریـن و مـهـمـتـرین عـامـل برای حفظ اعتبار یك فرد متشخص می باشد. جزئیات زندگی عشقی شما باید محرمانه باقی بمانند. بـنـابـراین هرگاه شخصی در مـهـمـانی شـروع بـه سـخن چیـنـی كرد، از اعـتماد مـعشوقتان سوء استفاده نكرده و صحبتی در رابطه به زندگیتان به میان نیاورید.
9- آب دهان نیاندازید:
اغلب مـردها ایـن كـار را بطور ناآگاهانه انجام می دهند. آب دهـان انداختن بسیار زننده بوده و بی شخصیتی فرد را میرساند. هیچگاه آب دهان نیندازید مگر آنكه بخواهید ثابت كنید انسان بی نزاكتی هستید.
10- حرمت بزرگترها را نگاه دارید:
در واقع شما باید همانطور كه دوست دارید مورد احترام دیگران باشید خود نیز به دیگران احترام بگذارید. من به این علت بزرگترها را مـورد تـاكید قرار دادم كه امروزه جوانان خیال می كنند همه چیز را می دانند و از همه چیز سر در میاورند و در واقـع خـود را عـقـل كل میدانند اما اینطور نیست. كافیست به 5 سال پیش خود بیاندیشید.....یقینا شما امروز بسیار باهوش تر و با تجربه تر شده اید. اینطور نیست؟ بـا آنـكـه 5 سـال پـیـش نـیـز فكر میكردید همه چیز را میدانید.
11- به اشتباهات دیگران نخندید:
این یكی از پست ترین كارهای است كه كسی ممكن است انجام دهد. هـنـگـامـی كـه شما اشتباهی مرتكب میشوید و یا خراب كاری میكنید تنها انتظاری كه از دیـگران دارید آن است كه اشتباهات و خطاهای شما را برویتان نیاورند و از آنها چشم پوشی كنند. از آن مهمتر شما را بواسطه آنها مورد تمسخر قرار ندهند.
12- كلاه خود را از سر بردارید:
شاید امروزه این رسم دیگر هوادار نداشته باشد. شما می بـاید كـلاه و هـر آنـچه بر سر دارید را به هنگام داخل شدن به منزل از سر خود بردارید. از آن گـذشـتـه هیچگاه با كلاه بر سر میز شام ننشینید چون اینكار نشانه بی نزاكتی مفرط می باشد.
13- پیش از صرف غذا منتظر بمانید همه میهمانان سر جایشان بنشینند:
زمانی كه برای صرف غذا سر میز نشسته اید، باید منتظر بمانید تا تمام میهمانان كاملا سـر جایشان بنشینند و آماده صرف غذا گردند. هـمـه افـراد بـاید در یك زمـان شـروع بــه صـرف غذا كنند. این نكته اگرچه مـوشـكـافـانـه بـنـظـر مـی رسد، اما بسیار حائز اهمیت میباشد.
14- فخر فروشی نكنید:
هیچ كس از آدم لاف زن خوشش نمی آید. در هنـگام گـفـتـگو دربـاره مـسایـل مـالی به دارایی های خود اشاره نكرده و ثروت خود را به رخ نكشید.
15- به ساعتتان نگاه نكنید:
هنگامی كه در یك جمع و محفلی می باشید، مدام به ساعت خود نگاه نكنید مگر آنكه بـلافـاصله قصد ترك آن محل را داشته باشید. وقتی به ساعتتان نگاه می كـنـیـد دیـگران اینگونه برداشت میكنند كه شما خسته و بی حوصله گشته اید.
-----> :)

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re:

پست توسط Nersi » پنج شنبه 4 مهر 1387, 5:34 pm

چندی پیش جوكی به زبان انگلیسی در دنیای نت زاده شد ! كه نكات ارزشمندی را در خصوص سیاست های رسانه های آمریكایی در بر داشت .
ترجمه فارسی جك به شكل زیر است :
مردی دارد در پارك مركزی شهر نیویورك قدم میزند كه ناگهان میبیند سگی به دختر بچه ای حمله كرده است.
مرد به طرف آنها می دود و با سگ درگیر می شود .
سرانجام سگ را می كشد و زندگی دختربچه را نجات می دهد.
پلیسی كه صحنه را دیده بود به سمت آنها می آید و می گوید:
« تو یك قهرمانی »
فردا در روزنامه ها می نویسند :
" یك نیویوركی شجاع ، جان دختر بچه ای را نجات داد "
آن مرد میگوید :
« اما من نیویوركی نیستم »
پس روزنامه های صبح مینویسند :
" آمریكایی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد "
آن مرد دوباره میگوید :
« اما من آمریكایی نیستم »
« خوب ، پس تو اهل كجا هستی ؟ »

« من ایرانی هستم ! »

فردای آنروز روزنامه ها اینگونه می نویسند :

« یك تندروی مسلمان ، سگ بی گناه آمریكایی را كشت ! »
-----> :)

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

Re:

پست توسط Nersi » دو شنبه 22 مهر 1387, 8:06 pm

چـهره خـوانـی به این مـعـنـا است که شما فـقــط با با نگاه کردن به صورت اشخاص پی بـه خـصـوصـیات اخلاقی و شخصیتی او ببرید. چـهره خـوانـی توسـط مردم در اعصار مختلف انجام شده است.شـناخـتـن افراد تنها از روی خصوصـات ظـاهـری آنها مساله بسیار جالبی است. نـکات ظـریف و دقیـق و پیچیدگیهای بسیاری در علـم چـهـره خـوانـی وجـود دارد ولی ما در اینجا به بیان نکات اصلی تر ومهمتر آن بسنده می کنیم.
چهره خوانی چیست؟
بشر در طول قرون متمادی سعی نموده تا با پیوند زدن خصـیصـه هـای صـورت افـراد بـه ویژگیهای شخصیتی، متوجه افکار و درون دیگران شود. با گـذشـت سـالها علم چهره شناسی نیز گسترش یافته و به شاخه های مختلف تـقسـیم شـده است. بـرای مثـال "متوپوسکپی" علم پی بردن به سیرت و درون آدمی از روی خطوط روی پیشانی است.
"فرنولوژی" علم جمجمه خوانی و مطالعه طرز تشکیل جمجمه میباشد که به بنا نهادن شخصیت و امیال ذاتی و روانی افراد کمک می کند.
"فیزیـوگـنومی" یا عـلم چـهره شـنـاسی، موضوعی است که ما به آن خواهیم پرداخت. این علم به ما می آموزد که چگونه از روی چهره افراد پی به شخصیت آنها ببریم.
امروزه دانشمندان به چنین علومـی، "شـبـه علـوم" اطـلاق کرده و بـهای زیـادی بــه آن نمی دهند و هـمانند عـلومی مانـنـد "طالع بـینی" به آنها می نگرند: اثبات نشده ولی بیضرر. با این وجود هنوز بسیاری از مردم چهره خوانی را راهی مطمئن برای قضاوت در مورد افراد می دانند. چیزی که اهمیت دارد این اسـت کـه چـهره را بصورت کامل و دقیق مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و تا رسیدن به همه حقایق از قضاوتهـای شـتابزده اجتناب کنیم.
اکنون گذری می کنیم بر نکات بنیادین چهره خوانی و چگونگی تشخص شخصیت افراد:
شکل صورت
دراز و کشیده: افرادی که دارای چنین صورتی هستند عموما" دارای صـبر و تحمل زیاد بوده و توانایی حل مشکلات در آنها بیشتر است. جـذابـیـت و خوش ترکیب بودن افراد با چنین صورتی نشانگر این است که آنها معمولا کارهای خـود را نـیـمـه تمام رها نکرده و عادت به انجام امور بطور تمام و کمال دارند.
گرد: این شکل دلالت بر امیدواری زنده دلی و انرژی دارد. اینگونه افراد می تـوانند اتاقی دلگیر و ساکت را به بمبی از خنده و شادی تبدیل کنند.
پهن: اینگونه اشخاص بردبار و مهربان و معمولا افراد روشنفکری می باشند.
مربعی: طرفدار استقلال فردی و فردگرایی، سختـکوشـی بـرای دسـتـیـابی بـه آرزوها، زیرکی و فعال بودن از ویژگیهای این افراد محسوب می شود.
پیشانی
صاف: کسانیکه که دارای خطوط در پیشانی نیستـنـد، افـرادی اندیشمند و همیشه در حال تفکر می باشند و در تصمیم گیریها سریع و منطقی عمل می نمایند.
چروکیده: وجود خطوط در سطح پیشانی نشان می دهد که ایـنـگونه افراد به سرعت هیجان زده و احساساتی شده و سریع آشفته و پریشان حال می گردند.
چشم
رمانها، داستانها و اشعار بسیار زیادی در مورد چشم و ارتباط آن با خصوصیات روحی و روانی انسان نوشته شده است. چشمها هیچگاه دروغ نمی گویند؛آنها بیانگر احساس درونی و واقعی ما می باشند.
اضطراب: اگر مابین عنبیه و پـلک پـایینی هـر دو چشم مـقداری سفیدی وجود داشت، آن شخص انسانی مضطرب و نگران است.
تندخویی: اگر بالای عنبـیه بخشی سفید رنگ وجود داشت، علاوه بر استرس نشانگر تندخویی و پرخاشگری در فرد است.
روان پریشی: چنـانچه دور تا دور عنبیه را سفیدی فرا گرفته باشد، نشانگر عدم تعادل و پایداری روح و روان فرد خواهد بود.
شادی: وجـود خـطوط کـوچـک در خـارج از چـشمها حاکی از خنده رویی و شادبودن فرد می باشد.
ابرو
صاف: صافی و مستقیمی ابروها نشانگر اندیشه، تفکر و ایده گرایی فرد می باشد.
کمانی: افرادی که دارای ابروهای خمیده و کمانی هسـتند از حـکایـتـها و داسـتـانـهـای واقعی لذت می برند.
باریک: اینگونه افراد معمولا دارای اعتماد به نفس اندکی می باشند بخصوص اگر ابـروی آنها بجز باریکی، بالا و گرد نیز باشد.
پیوسته: پیوستگی ابروها نشانگر این است که فرد دائما" در حال تفکر و اندیشـه بـوده و ایده های جالبی در سر دارد.
پلک
کوچک: اگرفاصـله بـین بالای پلک و مژه کم باشد بیانگر اسـتقلال فرد می باشد و اینکه آن فرد حتی ممکن است بصورت ارادی خودش را به دیگران نزدیک نکند.
بزرگ: بزرگ بودن پلک دلالت بر وابستگی شدید فرد به دیگران دارد.
بینی
کوچک: گفته می شود اشـخاصی که بـیـنی کـوچـک دارنـد ذاتـا" افـرادی ضعیف و اغلب غیرقابل اتکا بوده و در تصمیم هایشان استوار و ثابت قدم نمی باشند.
بزرگ: بزرگی بینی نشانه ابتکار و عزم و اراده می باشد. یک شـخصـیت قـوی که اثرش را برجای خواهد گذاشت.
تیز: تیز بودن نوک بینی نشانگر این است که فرد خود را مقید به رعـایـت آداب و رسـوم ندانسته و با اطرافیانش به راحتی برخورد می کند. ایـنگونه افراد خـود را بـاور داشـتـه و بی باکانه و متهورانه خود را به دیگران نزدیک می کنند.
عقابی: خودخواهی، دودلی و حساس بودن از جمله ویژگیهای کسانی است که دارای چنین بینی می باشند.
گوش
کوچک: کوچکی گوش نشانه تزلزل و احساس نا امنـی در افـراد اسـت هر چند اینگونه افراد می دانند که چه می خواهد و معمولا" سخت کوش و کارکن هستند.
بزرگ و دراز: این قبیل افراد معمـولا انـعـطاف پـذیـر نـبـوده و به سـختی آرام و بی خیال میشوند.

پرمو: افرادی که دارای گوشهایی پرمو هـستند مـعـمـولا وسـواسـی و نـکـته بین بوده و وقت زیادی را برای چیزهای بی اهمیت تلف می کنند.
گونه
برجسته: برجسـتـگی گـونه نشـانگر قـدرت، انـرژی و اعـتماد بنفس است. کسانی که دارای گـونه بـرـسته می باشند تمایل بیشتری برای پذیرفتن اشتباهات دیگران دارند.
گود: علاوه بر جذابیت و زیبایی دلیلی بر خوش مشربی و سازگاری فرد می باشد.
چانه و فک
فک چهارگوش: افـراد با فـک چـهار گـوش و مـربعی انـسانهای تـسخیر ناپذیر و سرکش می باشند. آنها توانایی تبدیل رویاهایشان به واقعیت را دارند.
چانه های برآمده: اینگونه افراد، اشـخاصی خود ستـا بوده و تصـور میکنند هیچ چیزی جز خود آنها اهمیت ندارد و جز خودشان حرف کس دیگری را قبول نداشته و خود را عقل کل می دانند.
لب
قلوه ای: لبهای قلوه ای علاوه بر زیباتر نمودن صورت،نشانه بخشش و گشاده دستی می باشد. معمولا اینگونه افراد تمایل دارند در مورد خودشان صحبت و گفتگو کنند.
نازک: نازک بودن لب بیانگر خویشتن گرایی ذاتی در اشخاص است.
لب بالایی نازک پایینی قلوه ای: نشانه این است که فردی متـقـاعد کنـنـده و مـجاب کننده می باشد.

مطلب آخر
چهره خوانی یک علم دقیق و ثابت شده نیست و حتی با گذراندن دروه های آموزشی دقیق و پیشرفته نیز نمی توان بطور قطع در مورد شخصیت و درون افراد صــحبت نمود. نتایج شما در سنجش شخصیت، بستگی به تعداد فاکتورهای مورد تحلیل قـرار گرفـته دارد ولی با بـیاد داشتن نکات ذکر شده می توانید قبل از صحبت کردن با افراد تا حدی متوجه شخصیت آنها شوید.
-----> :)

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

Re:

پست توسط Ahmaad » سه شنبه 23 مهر 1387, 12:44 pm

جکه باحال بود :D
تصویر

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

Re:

پست توسط Ahmaad » پنج شنبه 25 مهر 1387, 6:35 pm

مروري بر آرزوهای ویکتور هوگو براي شما


از وبلاگ http://hajar.blogfa.com/post-83.aspx

تصویر

اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،
و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،
و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد،
و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی.
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،
بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کني.

برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی،
از جمله دوستان بد و ناپایدار،
برخی نادوست، و برخی دوستدار
که دست کم یکی در میانشان
بی تردید مورد اعتمادت باشد.

و چون زندگی بدین گونه است،
برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی،
نه کم و نه زیاد، درست به اندازه،
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد،
که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد،
تا که زیاده به خودت غرّه نشوی.

و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی
نه خیلی غیرضروری،
تا در لحظات سخت
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگهدارد.


تصویر

همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی
نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند
چون این کارِ ساده ای است،
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند
و با کاربردِ درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی.

و امیدوام اگر جوان كه هستی
خیلی به تعجیل، رسیده نشوی
و اگر رسیده ای، به جوان نمائی اصرار نورزی
و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی
چرا که هر سنّی خوشی و ناخوشی خودش را دارد
و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.

امیدوارم سگی را نوازش کنی
به پرنده ای دانه بدهی، و به آواز یک سَهره گوش کنی
وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می دهد.
چرا که به این طریق
احساس زیبائی خواهی یافت، به رایگان.

امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی
هرچند خُرد بوده باشد
و با روئیدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.

بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی
زیرا در عمل به آن نیازمندی
و برای اینکه سالی یک بار
پولت را جلو رویت بگذاری و بگوئی: این مالِ من است.
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگری است!

و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی
و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
که اگر فردا خسته باشید، یا پس فردا شادمان
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید.

اگر همه ی اینها که گفتم فراهم شد
دیگر چیزی ندارم برابت آرزو کنم!


منبع: http://hajar.blogfa.com/
تصویر

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان