مطالب جالب

مطالب جالب ادبي فارسي و انگليسي
نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

Re:

پست توسط abri » پنج شنبه 15 فروردین 1387, 2:51 pm

واقعا!
من نفس عمیـــــق رو همیشه به کار می برم...
:D
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
VeRnuS
Invincible
Invincible
پست: 445
تاریخ عضویت: یک شنبه 13 آبان 1386, 6:32 pm

Re:

پست توسط VeRnuS » چهار شنبه 21 فروردین 1387, 2:46 pm

آدرس ایمیل بدرد بخور اما ناشناخته

بعضی وقتها یک سری کارها برای ما امکان پذیر نیست. مثلا در بعضی سایتها نمی توانیم وارد بشویم ( به خاطر یک دلیل مقطعی ) و تنها ابزار در دسترس ما ایمیلمان است. شاید کمی عجیب باشد بدانید در دنیای سرویس های جور واجور استفاده از ایمیل هم به خدمت شما در آمده است تا بتوانید کارهایتان را به راحتی انجام دهید. در این مقاله سعی شده است تا 7 آدرس ایمیل را به شما تقدیم کنیم که شاید بتواند برای شما هم مفید واقع شود!



7. Pdf@koolwire. com

اگر به این ایمیل یک بزنید و به آن یک فایل مثل یک عکس یا یک پرونده آفیس را الصاق کنید این ایمیل به شما یک نسخه PDF آن را میل می کند. به همین راحتی!

6.. ..@photos.flickr. com

فلیکر برای شما یک آدرس در اینجا تهیه کرده است که اگر از طریق آن عکسی را ( از طریق الصاق کردن ) بفرستید آن وقت عکس شما در فلیکر آپلود می شود. موضوع نامه تیتر و بدنه نامه توضیحات عکس را تشکبل خواهند داد.

5. ..@prod.writely. com

این آدرس ایمیل برای گوگل داک است و شما می توانید مطالب خود را از طریق این سامانه برای گوگل داک بفرستید. این قسمت هم برای شما تهیه شده است.

4. wsmith@wordsmith. org

شما می توانید از طریق این آدرس ایمیل متن خودتان را ترجمه کنید. یعنی کلمه شما از نظر معنی برای شما باز می شود. ساده ترین راه برای فهمیدن ترجمه انگلیسی به انگلیسی یک لغت. فقط یادتان باشد در عنوان بنویسید define myword و در متن نامه هم که عبارتتون رو بنویسید.

3. go@blogger.com

اگر از داشبودتون گزینه ارسال بوسیله ایمیل را علامت بزنید می توانید از طریق این آدرس ایمیل به بلاگرتون مطلب بفرستید. محصوصا الان که در دسترس نیست!

2.pdf2txt@adobe. com

یک هدیه بسیار زیبا. PDF تان را به ایمیل سنجاق کنید و آن را برای سایت آدوبی بفرستید. نسخه متنی فایل شما آماده است. این هم یک راه حل آلترناتیو برای زمانی که یک PDF خوان دم دست نیست!

1. www@web2mail. com

و این هم یک ایمیل واقعا به دردبخور! سایت اجرا نمی شود؟ آدرس بدهید. یک کپی تحویل بگیرید. امتحان کنید!

[smilie=hi ya!.gif]
گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم.....

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

Re: مطالب جالب

پست توسط abri » سه شنبه 10 اردیبهشت 1387, 1:37 am

یک مردِ روحانی، روزی با خداوند مکالمه ای داشت: "خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟"
خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد.


افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظر قحطی زده می آمدند. آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند. .
مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. خداوند گفت: "تو جهنم را دیدی!"

آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت!
افرادِ دور میز، مثل جای قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می گفتند و می خندیدند. مرد روحانی گفت: "نمی فهمم!"

خداوند جواب داد: "ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار تنها به خودشان فکر می کنند !"
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

Re: مطالب جالب

پست توسط TNZ » یک شنبه 15 اردیبهشت 1387, 7:15 am

بدون دست . بدون پا . بدون ناراحتي



اين واقعاً باورنکردني است ولي يک مثال محض از نفرين زندگي گذشته است .

غير ممکن وجود ندارد .

اسم من نيک ووجيچيچ است .من معلول و بدون عضو به دنيا آمدم و دکترها هيچ توضيح پزشکي براي اين نقص مادرزادي من نداشتند . تصور کنيد من در زندگي با چه مشکلات و موانعي روبرو بودم .

منبع : http://www.avijehcenter.ir-مجله آويژه

پدر و مادر من هر دو مسيحي بودند . حتي پدرم پيشواي روحاني بود .

به هر حال ، در صبح روز چهارم دسامبر 1982 در ملبورن (استراليا) آخريم دو کلمه اي که در فکر والدين من بود ، شکر خداوند بود . اولين پسر آنها بدون عضو و معلول به دنيا آمده بود . آنها هيچ گونه آمادگي براي رويارويي با اين مسئله نداشتند . دکترها شوکه شده بودند و هيچ جوابي براي آنها نداشتند . اونها هنوز هيچ دليل پزشکي براي اينکه چرا اين اتفاق افتاد ندارند . حالا نيک برادر و خواهرهايي داره که مثل بچه هاي ديگه به دنيا آمدند .

تمتم کليسا براي تولد من ماتم گرفته بودند و خانواده من بسيار متأثر شده بودند . همه مي گفتند : ( اگر خدا خداي عشق است چرا بايد همچين اتفاقي به اين بدي نه براي يک فرد معمولي بلکه براي يک مسيحي که خود را وقف خدا کرده است رخ بدهد .))

پدرم فکر مي کرد مدت زيادي زنده نمي مانم اما آزمايش ها ثابت کرد يک پسر کاملاً سالم با اعضاي کمتر هستم .

خانواده من يک نگراني عمده و ترس آشکار در مورد نوع زندگي من داشتند . در طول آن سالها خداوند به آنها قدرت ، عقل و جرأت داد . کمي بعد از آن من به اندازه کافي بزرگ شده بودم که به مدرسه بروم .

قانون استراليا به من اجازه نداد تحصيل خود را به طور يکپارچه در مدارس اصلي شروع کنم به دليل ناتواني فيزيکي من .


خداوند معجزه کرد و به مادرم قدرت داد تا با قوانين بجنگد و آنرا تغيير دهد و من يکي از اولين دانش آموزان معلول بودم که شروع به تحصيل کردم .

من دوست داشتم مدرسه برم و مثل افراد ديگه زندگي کنم . من با حمايتهاي والدينم شروع کردم به بهبود رفتارم که به من کمک کرد بر مشکلاتم غلبه کنم . من مي دونستم که متفاوت هستم ولي در درون مثل ديگران بودم . زمانهاي زيادي بود که احساس مي کردم خيلي ضعيف هستم و مثل ديگران نمي توانم به مدرسه بروم . اما توسط والدينم تشويق و ترغيب مي شدم تا اين نکات منفي را در ذهنم حذف کنم و سعي کنم تا با صحبت کردن با بچه هاي مدرسه شروع کنم به برقراري ارتباط با آنها . بزودي بچه ها فهميدند که من هم مثل آنها هستم وآشناي با دوستان جديد لطفي بود که خداوند در حق من انجام داد .

زمانهاي زيادي بود که من احساس افسردگي و عصبانيت مي کردم به خاطر شرايطي که قادر به تغير آن نبودم و نمي توانستم کسي را براي اين شرايط به عنوان مقصر سرزنش کنم . من به کليسا مي رفتم و فهميدم که خداوند همه ما را دوست دارد و مراقب همه ماست . اما متوجه نشدم که اگر خدا مرا دوست دارد چرا اينطور مرا آفريده است ؟ آيا من کار غلطي انجام داده ام ؟ من مي خواستم زندگي و رنج من در سن جواني به پايان برسد اما يکبار ديگر ممنون خداوند هستم بخاطر والدينم و خانواده ام کسانيکه هميشه براي راحتي و آسايش من تلاش کردند و به من قوت و انرژي دادند .

((يکي از اولين درسهايي که من ياد گرفتم اين بود که هيچ چيز را بديهي و بي ارزش ندانيم . ))

((و ما مي دانيم خداوند بهترينها را براي کساني که دوستشان دارد انجام مي دهد ))

من به اين نتيجه رسيدم که خداوند اجازه انجام هيچ کاري را در مورد بنده اش نمي دهد مگر اينکه هدفي در آن داشته باشد . من در سن 15 سالگي زندگيم را به طور کامل به حضرت عيسي مسيح تقديم کردم . عيسي مسيح مي گويد دليل اينکه بشر نابينا به دنيا مي آيد اين است که حکمت خدا شايد در او آشکار شود . من مطمئناً باور دارم که خدا مرا التيام خواهد داد و من مي توانم يکي از دلايل قدرت بهت برانگيز او باشم . بعد از مدتي من فهميدم اگر ما براي خواسته اي دعا مي کنيم اگر خواسته ما خواسته خدا نيز باشد حتماً اتفاق مي افتد ولي اگر خواسته خداوند نباشد حتماً چيزي بهتر از آن اتفاق مي افتد .

من اکنون 21 سال دارم و مدرک کارشناسي ارشد در رشته حسابداري و برنامه ريزي مالي دارم . همچنين من يک سخنگوي انگيزه بخش نيز هستم و دوست دارم به جاهاي مختلف بروم و داستان و شواهدم را براي تمتم کساني که در دسترس هستند تقديم کنم .

من اهداف و روياهاي زيادي دارم که براي رسيدن به آنها برنامه ريزي کرده ام . من مي خواهم بهترين دليل و شاهد عشق و اميد خداوند باشم . من مي خواهم در سن 25 سالگي از نظر مالي مستقل شوم . در زمينه مسکن سرمايه گذاري کنم و ماشيني رو براي خودم تغيير بدهم تا بتونم رانندگي کنم . و در شو تلويزيوني اپرا شرکت کنم و داستان را براي همه بازگو کنم .نوشتن کتابهايي که پرفروش باشند و تا پايان سال اولين کتاب رو تمام مي کنم . ((نه دست ، نه پا ، نه نگراني )) اسم کتابم هست .

من باور کردم که اگر شما اشتياق و شوقي براي انجام چيزي داشته باشيد و آن خواسته خدا نيز باشد شما در بهترين زمان آنرا بدست خواهيد آورد . ما انسانها بدون هيچ دليلي براي خود محدوديت قائل مي شويم . چه چيز از اين بدتر براي خداوند نيز محدوديت قائل مي شويم ، کسي که قادر به انجام همه کاريست . ما خداوند را در درون يک جعبه نهاده ايم . چيزهاي حيرت انگيزي در مورد قدرت خداوند وجود دارد ، ما زماني که چيزي را از خدا مي خواهيم بايد ابتدا بايد ميزان لياقت و قابليت خود را بسنجيم که آيا شايستگي دريافت را داريم ؟ سپس از خدا بخواهيم .

((خدا را سپاس))

ترجمه زهرا اخترکيا

تصویر

تصویر
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

Re: مطالب جالب

پست توسط TNZ » یک شنبه 5 خرداد 1387, 5:56 pm

در برلین، آلمان، هتلی وجود دارد كه بدون شك یكی از غریب ترین مكانهای عمومی در جهان است. تمام اتاقها و اشیاء داخل این محل كه پروپلر آیلند سیتی لاج (The Propeller Island City Lodge) نام دارد، توسط هنرمند آلمانی لارس استروشن (Lars Stroschen) خلق شده است. در واقع بهتر است این محل را به جای هتل، با عنوان "مكانی برای زندگی در درون یك اثر هنری" بنامیم .
در اینجا 30 اتاق با محیطی كاملا منحصر به فرد و شخصی وجود دارد. این اتاقها از این جهت منحصر به فردند كه به معنای واقعی كلمه، مبلمان و اشیاء درون آنها دست ساز و اختصاصا برای این فضا ساخته شده و هیچ یك در سراسر جهان نمونه مشابهی ندارند. به این ترتیب میتوان سیتی لاج را موزه ای با امكانات كافی برای اقامت یا سازه هنریی قابل سكونت دانست .

اتاقها بدون درنظر گرفتن استانداردهای تعریف شده طراحی شده اند كه بعضی ساده تر و تعدادی به شدت افراطی هستند. شما با توجه به سلیقه و میزان حس ماجراجویی خود میتوانید با حضور در این اتاقها، دیدگاهی تازه نسبت به واقعیت و رویا پیدا كرده و اگر بتوانید انتخاب صحیحی داشته باشید، اقامتی فراموش نشدنی در این هتل را تجربه خواهید كرد .

یك نكته دیگر در زمینه اقامت در این اثر هنری این است كه این فضا از مواد و مصالحی متفاوت با هتلها و بناهای عادی ساخته شده است. برای مثال دیوارها و قفسه های پلكسی گلس آن و همچنین رنگهای تیره و غلیظ دیوارها هنگام جای دادن وسایل و چمدانها به راحتی خط می افتد. به همین جهت شما نباید این نكته را فراموش كرده و باید با احتیاطی بیشتر از حد معمول در این تابلوهای سه بعدی حركت كنید. معرفی چند اتاق

دو شیر: خوابیدن در قفس
دوقفس بزرگ در مركز این باغ وحش وسیع قرار دارند.رنگ غالب بر اتاق نارنجی و قرمز بوده و قفسها بر تیرهای چوبی مستحكمی به ارتفاع 1.5 متر قرار گرفته و با زنجیرهای متعددی در جای خود محكم شده اند. این قفسها، تختهای این اتاق هستند كه هر یك برای یك نفر در نظر گرفته شده است. حمام و دستشویی بزرگ و مجلل كه شامل یك وان طلایی در مركز، دوش در گوشه و سرویس بهداشتی قرار گرفته بر پایه ای بلندتر از سطح حمام است .

تابوت:
تختهای این اتاق بسیار ساده دو تابوت هستند كه میتوان حتی با درب بسته در آنها چرتی زد. این اتاق مناسب آن دسته از افراد علاقمند به داستانهای خون آشامان و همچنین كسانی است كه برای رسیدن به آن سرنوشت محتوم، عجله دارند و میخواهند خوابیدن در تابوت را زودتر از زمان موعود تجربه كنند . اگر كسی پس از مدتی خوابیدن در تابوت دچار وحشت شود میتواند به پایین خزیده و در جای خوابی كه زیر این سطح قرار دارد بخوابد .

اتاق واژگون :
این تنها اتاق چهار تخته هتل است. تمام اسباب و اثاثیه اتاق بر روی سقف قرار دارد و شما میتوانید در جعبه های راحتی كه بر كف اتاق تعبیه شده نشسته یا بخوابید. حتی منظره پشت پنجره هم واژگون است. اقامت در این اتاق كه دارای خاص ترین مبلمان است، یكی از سوررئال ترین تجربیات ممكن خواهد بود .

اتاق آینه :
بدون شك این اتاق یكی ازبخشهای بسیار شاخص این هتل است. اتاق آینه به شكل الماس و كاملا پوشیده از آینه است، به طوریكه تصور میكنید درون یك كالئیدوسكوپ (استوانه ای مجهز به عدسی و 3 آینه 45 درجه كه با وجود دانه های ریز رنگین درونش، تصاویری زیبا و منحصر به فرد ایجاد میكند) زندگی میكنید .

سلول زندان :
یك سلول زندان دوستانه یك نفره، با سوراخی در دیوار. سرویس بهداشتی این اتاق درست مانند هر سلول زندانی، در داخل اتاق قرار دارد. اما تفاوت در این است كه شما واقعا ماندن در این اتاق راحت را دوست دارید و آزادی در بالكن وسیع و سایبان زیبایش در انتظار شماست .

چند نكته :
با توجه به اینكه هتل سیتی لاج از جمله هتلهای عادی و بسیار پر رفت و آمد نیست، در آنجا میز پذیرش قراردادی و معمول هتلهای دیگر كه شبانه روز باز باشد، وجود ندارد. در عوض این هتل دفتری دارد كه از ساعت 8 صبح تا 12 ظهر باز است. در نتیجه رزرو اتاق و اطلاع زمان دقیق رسیدن به هتل بسیار اهمیت دارد . پاسپورت، كارت شناسایی یا بلیط هواپیمای مسافرین به عنوان تضمینی برای بازگرداندن كلید اتاق در این دفتر پذیرش باقی میماند .

سیتی لاج دارای اتاقهایی است كه با وجود راحتی و زیبایی بسیار، به دلیل كمبود جا یا ویژگیهای خاص اتاق (مانند سلول زندان) فاقد حمام هستند. به همین دلیل حمامهایی بسیار مجهز و راحت در مجاورت این اتاقهای قرار داده شده تا مسافران بتوانند به راحتی از امكانات حمامی مشابه با سایر اتاقها بهره مند شوند. برای رفت و آمد ساده در بین اتاق و حمام، پالتو حوله ای در اختیار مسافران قرار خواهد گرفت . قیمت اقامت در اتاقها از 79 تا 110 یورو برای هر نفر متغیر است و با اضافه شدن هر نفر، 15 یورو به مبلغ كل اتاق اضافه خواهد شد . صبحانه برای هر نفر نیز 7 یورو است. اتاقها در ایام خاصی بین 69 تا 110 یورو قیمت دارند..


اتاق نارنجی
تصویر



اتاق سمبل ها
تصویر


اتاق ابرها
تصویر


اتاق تخت پرنده
تصویر


اتاق تمپ
تصویر


اتاق آئینه
تصویر


اتاق آبی
تصویر


اتاق میز
تصویر


اتاق برعکس
تصویر


اتاق مادربزرگ
تصویر
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
bodesheshom
خيلي پيشرفت كرده
خيلي پيشرفت كرده
پست: 148
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 6:07 pm
محل اقامت: Tehran

Re: مطالب جالب

پست توسط bodesheshom » یک شنبه 5 خرداد 1387, 6:54 pm

خیلی مطلب های جالبی بود سمیه جان
دستت درد نکنه دختر گل
همین چند دقیقه پیش بود که داشتم نارضایتی میکردم در مورد چیزی که هرگز نمیتونم تغییرش بدم اما با خوندن این
نوشته در مورد این پسر 21 ساله بار دیگه قدم تو مسیر الهی گذاشتم.....
چقدر آدم ها فراموشکارند!! :charkh:
When you have nothing important or interesting to say, dont let anyone persuad you to say it

نمایه کاربر
josef
آخرشه !
آخرشه !
پست: 415
تاریخ عضویت: چهار شنبه 7 آذر 1386, 1:15 pm
تماس:

Re: مطالب جالب

پست توسط josef » یک شنبه 5 خرداد 1387, 7:13 pm

TNZآدرس سايتي كه درباره اين هتل هستش چيه؟؟
لازمش دارم :oops:
می دانی ؟!!! همه چیز تازه اش خوب است .. جز تازه فهمیدن _ که گاه دیر است و گاه بسیار دیر _ گاه گران تمام می شود و گاه بسیار گران ..........گاهی حتی به قیمت: " بفهم و بمیر " !!

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

Re: مطالب جالب

پست توسط TNZ » شنبه 11 خرداد 1387, 1:53 pm

آدرس سایتشو نمی دونم اینو برام ایمیل کرده بودن :P
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

Re: مطالب جالب

پست توسط TNZ » شنبه 11 خرداد 1387, 1:54 pm

اتومبیل مردی که به تنهایی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد. مرد به سمت صومعه حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت: «ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا بمانم؟»


رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد. شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر کردند. شب هنگام وقتی مرد می خواست بخوابد صدای عجیبی شنید. صدای که تا قبل از آن هرگز نشنیده بود. صبح فردا از راهبان صومعه پرسید که صدای دیشب چه بوده اما آنها به وی گفتند: «ما نمی توانیم این را به تو بگوییم. چون تو یک راهب نیستی»


مرد با نا امیدی از آنها تشکر کرد و آنجا را ترک کرد.
چند سال بعد ماشین همان مرد باز هم در مقابل همان صومعه خراب شد.
راهبان صومعه بازهم وی را به صومعه دعوت کردند، از وی پذیرایی کردند و ماشینش را تعمیر کردند. آن شب بازهم او آن صدای مبهوت کننده عجیب را که چند سال قبل شنیده بود، شنید.
صبح فردا پرسید که آن صدا چیست اما راهبان بازهم گفتند: «ما نمی توانیم این را به تو بگوییم. چون تو یک راهب نیستی»


این بار مرد گفت «بسیار خوب، بسیار خوب، من حاضرم حتی زندگی ام را برای دانستن آن فدا کنم. اگر تنها راهی که من می توانم پاسخ این سوال را بدانم این است که راهب باشم، من حاضرم. بگویید چگونه می توانم راهب بشوم؟»


راهبان پاسخ دادند «تو باید به تمام نقاط کره زمین سفر کنی و به ما بگویی چه تعدادی برگ گیاه روی زمین وجود دارد و همین طور باید تعداد دقیق سنگ های روی زمین را به ما بگویی. وقتی توانستی پاسخ این دو سوال را بدهی تو یک راهب خواهی شد.»


مرد تصمیمش را گرفته بود. او رفت و 45 سال بعد برگشت و در صومعه را زد.
مرد گفت:‌«من به تمام نقاط کرده زمین سفر کردم و عمر خودم را وقف کاری که از من خواسته بودید کردم. تعداد برگ های گیاه دنیا 371,145,236,284,232 عدد است. و 231,281,219,999,129,382 سنگ روی زمین وجود دارد»


راهبان پاسخ دادند: «تبریک می گوییم. پاسخ های تو کاملا صحیح است. اکنون تو یک راهب هستی. ما اکنون می توانیم منبع آن صدا را به تو نشان بدهیم.»


رئیس راهب های صومعه مرد را به سمت یک در چوبی راهنمایی کرد و به مرد گفت: «صدا از پشت آن در بود»
مرد دستگیره در را چرخاند ولی در قفل بود. مرد گفت: «ممکن است کلید این در را به من بدهید؟»
راهب ها کلید را به او دادند و او در را باز کرد.


پشت در چوبی یک در سنگی بود. مرد درخواست کرد تا کلید در سنگی را هم به او بدهند.
راهب ها کلید را به او دادند و او در سنگی را هم باز کرد. پشت در سنگی هم دری از یاقوت سرخ قرار داشت. او بازهم درخواست کلید کرد.


پشت آن در نیز در دیگری از جنس یاقوت کبود قرار داشت.
و همینطور پشت هر دری در دیگر از جنس زمرد سبز، نقره، یاقوت زرد و لعل بنفش قرار داشت.
در نهایت رئیس راهب ها گفت: «این کلید آخرین در است». مرد که از در های بی پایان خلاص شده بود قدری تسلی یافت. او قفل در را باز کرد. دستگیره را چرخاند و در را باز کرد. وقتی پشت در را دید و متوجه شد که منبع صدا چه بوده است متحیر شد. چیزی که او دید واقعا شگفت انگیز و باور نکردنی بود.
.
.
.
.
.
.
.
اما من نمی توانم بگویم او چه چیزی پشت در دید، چون شما راهب نیستی! :D
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

Re: مطالب جالب

پست توسط hadi » شنبه 11 خرداد 1387, 5:23 pm

آهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــای

چرا وقت این امت شهید پرورو تلف میکنی

ولی باحال بود :D

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

Re: مطالب جالب

پست توسط TNZ » دو شنبه 13 خرداد 1387, 5:46 pm

گفتم: دلم گرفته و ابرهای اندوهش سیل آسا می بارد. آیا نمی خواهی با آمدنت پایان خوشی بر دلتنگیم باشی.
گفتی بگو: «اللهم عجل لولیک الفرج»
گفتم: اگر امید آمدنت نبود، اگر روز خوش ظهور در ذهنم تجلی گر نبود، هیچ گاه روزگار انتظار را برنمی تابیدم. آیا نمی خواهی به خاطر تنها دلخوشی دل غمدیده ام بیایی.
گفتی: بگو«اللهم عجل لولیک الفرج»
گفتم: روز آمدنت نبودم، روز رفتنت هم نبودم، اما حالا با التماس از تو می خواهم که روز ظهورت باشم،
گفتی: بگو«اللهم عجل لولیک الفرج»
گفتم: تو که گفتی با غم شیعیانت دلتنگ می شوی، اما من سوختم و از تو خبری نشد.
گفتی: بگو«اللهم عجل لولیک الفرج»
گفتم: چه روزها و چه شبها این دعا را زمزمه کرده ام اما تو نیامدی.
گفتی: صدای تپش های قلبت را بشنو، اگر از جان برایت عزیزترم با هر صدای تپش قلبت باید زمزمه کنی«اللهم عجل لولیک الفرج»
و من به عقب بازگشتم و دیدم که چه سالها قلبم تپیده و برای آمدنت دعای فرج نخوانده ام، ای عزیزتر از جانم
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

Re: مطالب جالب

پست توسط abri » شنبه 1 تیر 1387, 2:42 pm

....
پیوست ها
ATT00001.jpg
ATT00001.jpg (104.1 کیلو بایت) مشاهده 11190 مرتبه
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

Re: مطالب جالب

پست توسط TNZ » یک شنبه 6 مرداد 1387, 4:51 pm

هر دين بيش از آنكه شيطانش را بي‌اعتبار كند اينكاررا با خدايش انجام ميدهد. هاولوك اليس

بي ترديد دين در طول قرون متمادي روانپزشك جهان بوده‌است. كارل منيينگر

بيشتر خطابه‌هاي روحانيون شبيه آگهي‌هاي تجاري اند- اما نمي توانم تشخيص دهم كه آيا در اين آگهي ها خدا اسپانسر است يا محصول عرضه شده. ميگنون مك لاگلين

ايمان تابحال نتوانسته كوه هاي حقيقي را جابجا كند اما مي‌تواند – در ذهن مومن- در جايي كه كوهي وجود ندارد رشته كوه‌هايي خلق كند. فردريش نيچه

در هر دهكده‌اي يك مشعل- آموزگار- وجود دارد و يك كپسول آتش نشاني: روحاني. ويكتور هوگو

آدمهايي كه به من ميگويند من به جهنم خواهم رفت درحاليكه آنها به بهشت ميروند مرا بسيار شادمان ميكنند از اينكه ما به دو مقصد متفاوت ميرويم. مارتين ترمان

دين از ديد عامه مردم حقيقت است، از ديد روشنفكران، غلط؛ و از ديد حكومت گران، مفيد. سنکای اخلاقگرا

كار و كاسبي ها ممكن است بيايند و بروند اما دين همواره باقي خواهد ماند. چرا كه دين تنها تجارتي است كه در آن مصرف كننده بخاطر بدي محصول‏، خودش را سرزنش ميكند. Harvard Lamphoon, "Doon"

انسان حيواني مذهبي است. او تنها حيوان مذهبي است. او تنها حيواني است كه مذهبي حقيقي دارد – چندين و چند نوع از آن را. او تنها حيواني است كه به همسايه‌ هم كيشش عشق ميورزد و گلويش را مي‌برد اگر عقيده مذهبي اش در راه راست نباشد. او در تلاشي صادقانه براي هموار كردن راه برادرش به سعادت و بهشت، زمين را به گورستان بدل كرده است. مارك تواين

چطور نهادهاي ديني را مي توان يك راهنماي قابل اعتماد در جهان ناديده دانست درحاليكه در جهان ديده و مرئي دچار اشتباهات فراواني شده‌اند؟ جان دراپر

اين واقعيت كه يك مومن شاد تر از يك شكاك ديني است از آنجا ناشي ميشود كه يك مست سرخوش تر از آدم هوشيار است. جرج برنارد شاو

من به خدا اعتقاد دارم اما در مورد بقيه جزئياتش خيلي مطمئن نيستم. بيل ويك

با يا بدون مذهب، انسان هاي خوب كارهاي خوب ميكنند وانسان هاي بد، كارهاي بد. اما براي اينكه انسان هاي خوب كارهاي بد انجام دهند نياز به مذهب است. استيو واينبرگ

خواندن و فهم كامل كتاب مقدس مطمئن ترين شيوه كافر شدن است. دونالد مورگان

جاييكه پرستش خورشيد يك وظيفه عمومي باشد آزمايش قوانين حرارتي جنايتي نابخشودني خواهد بود. جان مورلي

دين جايگزين ازمدافتاده ايمان است. اسكار وايلد

فلسفه پرسش‌هايي است كه هرگز جواب داده نخواهند شد. دين پاسخ هايي هست كه هرگز مورد پرسش قرار نخواهند گرفت. ناشناس

خنده دار، متناقض و دردناك است كه بي خدايان، دين را جدي تر از موحدان ميگيرند. جاناتان ميلر

سوالي كه پيش‌روي نژاد بشر است: آيا پرودگار طبيعت بايد جهان را با قوانين خودش اداره كند يا روحانيون و پادشاهان با جنگولك بازيهاي جعلي اينكار را بكنند؟ جان آدامز

دين به يك قرص مي ماند. بهترين روش استعمالش قورت دادن بدون جويدن است. ناشناس

مقدار كمي از فلسفه ذهن انسان را به الحاد ميكشاند اما عميق شدن در آن دروازه دين را برويش ميگشايد. فرانسيس بيكن

وقتي مبلغان مذهبي به آفريقا آمدند، ما بوميان، زمين داشتيم و آنها كتاب مقدس. گفتند:" بياييد دعا كنيم" و ما براي اينكار چشمهايمان را بستيم. وقتي بازشان كرديم، واي!، آنها زمين داشتند و ما، كتاب مقدس. دسموند ام. توتو



بطور كلي اشتباهات ديني خطرناكند؛ اشتباهات فلسفي، مضحك. ديويد هوم



اگر مثلث‌ها خدا داشتند، خدايشان سه ضلعي مي بود. ضرب‌المثل قديمي عبري



نتيجه اجبارات مذهبي چه بوده است؟ تبديل نيمي از جهان به مردماني نادان و نيمه ديگر به انسان هايي رياكار. توماس جفرسون



دين افيون توده‌هاست. کارل مارکس



من به خدا اعتقاد دارم اما كوچكترين اعتمادي به كساني كه برايش كار ميكنند ندارم. ناشناس



من كاملا موافق جدايي دين از سياست ام. اين دو نهاد هركدام بطور جداگانه به اندازه كافي به دنيا گند زده اند كه اگر آنها را باهم بياميزيم نابودي دنيا را در پي داشته باشد. جرج كارلين



خدا يك كمدين است. درحال بازي دربرابر تماشاگراني كه به شدت از خنديدن وحشت دارند ولتر



مومنان دوآتشه در برابر خطر بيماري هاي منحصربه فرد رواني داراي نوعي حفاظت دروني‌اند؛ وجود اختلالات رواني شايع، مانع از ايجاد انواع شخصي در آنها ميگردد. زيگموند فرويد



خدا انواع بسيار متفاوتي از انسان را آفريده است. چرا بايد اجازه دهد كه تنها يك شيوه براي بندگي اش وجود داشته باشد؟ مارتين بوبر



دين خوب، ديني است كه بتواني درباره‌اش جُك بسازي. چستر تن
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
bodesheshom
خيلي پيشرفت كرده
خيلي پيشرفت كرده
پست: 148
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 6:07 pm
محل اقامت: Tehran

Re: مطالب جالب

پست توسط bodesheshom » دو شنبه 7 مرداد 1387, 8:39 am

آدمهايي كه به من ميگويند من به جهنم خواهم رفت درحاليكه آنها به بهشت ميروند مرا بسيار شادمان ميكنند از اينكه ما به دو مقصد متفاوت ميرويم. مارتين ترمان
جالب بود خانومی :)
When you have nothing important or interesting to say, dont let anyone persuad you to say it

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

Re: مطالب جالب

پست توسط TNZ » دو شنبه 7 مرداد 1387, 2:54 pm

bodesheshom نوشته شده:آدمهايي كه به من ميگويند من به جهنم خواهم رفت درحاليكه آنها به بهشت ميروند مرا بسيار شادمان ميكنند از اينكه ما به دو مقصد متفاوت ميرويم. مارتين ترمان
جالب بود خانومی :)
اتفاقاً منم از این خیلی خوشم اومد :P
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

Re: مطالب جالب

پست توسط TNZ » دو شنبه 7 مرداد 1387, 3:07 pm

چناچنه به طور رومزره به زبان فارسي صبحت مي کيند، با کمي تلاش خاوهيد تواسنت اين نوتشه را بخاونيد. در داشنگاه کبمريج انگلتسان تقحيقي روي روش خوادنه شدن کملات در مغز اجنام شده است که مخشص مي کند که مغز انسان تهنا حروف اتبدا و اتنها ي کلمات را پدرازش کرده و کمله را مي خاوند .به هيمن دليل است که با وجود به هم ريتخگي اين نوتشه شما تواسنتيد آن را بخاونيد. :wink:
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
bodesheshom
خيلي پيشرفت كرده
خيلي پيشرفت كرده
پست: 148
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 6:07 pm
محل اقامت: Tehran

Re: مطالب جالب

پست توسط bodesheshom » دو شنبه 7 مرداد 1387, 4:49 pm

امیدوارم روزی برسه که بتونم زبان انگلیسی رو هم به همین سرعت بخونم :D
:charkh:
interesting honey
When you have nothing important or interesting to say, dont let anyone persuad you to say it

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

Re: مطالب جالب

پست توسط abri » سه شنبه 8 مرداد 1387, 6:34 pm

:o

man englisisho saree tar mikhunam
ye kalame ro natunestam bekhunam inja!

:o

پدرازش iin chie???
:D
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

Re: مطالب جالب

پست توسط TNZ » چهار شنبه 9 مرداد 1387, 7:57 am

ابرار جان مسئله اینه که فارسیت ضعیفه :D
من تا آخر خوندم آخرش متوجه شدم که متن به هم ریخته اس :lol: => پردازش من قویه :P
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

Re: مطالب جالب

پست توسط abri » پنج شنبه 10 مرداد 1387, 2:28 pm

چه جسارتاااااااااااااااااا....فارسی خودت ضعیفه :(

یعنی اینقد تابلو ه؟ :( :roll: :? :shock:
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان