مطالب جالب

مطالب جالب ادبي فارسي و انگليسي
نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

پست توسط hamideht » شنبه 6 مرداد 1386, 8:03 pm

هفت سين ...
سنجد ( Sorb ) : نمادي است از زايش و تولد و بالندگي و برکت
سمنو (Samanoo): نماد خوبي براي زايش گياهي و بارور شدن گياهان
سبزه (Verdure) : موجب فراواني و برکت در سال نو شود، رنگ سبز آن رنگ ملي و مذهبي ايرانيان است.
سيب سرخ (Red Apple ) : نمادي است از باروري و زايش
سماق (Sumac) : براي گندزدايي و پاکيزگي
سير (Garlic) : براي گندزدايي و پاکيزگي
سرکه (Vinegar) : براي گندزدايي و پاکيزگي
قرآن(Quran) : کتاب مقدس هر آيين
تخم مرغ (Eggs) : از نوع سفيد يا رنگي نمادي است از نطفه و نژاد
ماهي سرخ (Gold Fish) : ماهي يکي از نمادهاي آناهيتا فرشته آب و باروري است و وجود آن باعث برکت و باروري مي گردد.
سکه (Silver & Gold Coin) : موجب برکت و سرشاري کيسه است
نقل (Comfit ): نمادي است از زايش و تولد و بالندگي و برکت
شيريني (Sweets ) : نمادي است از زايش و تولد و بالندگي و برکت
آجيل (Nuts) : نمادي است از زايش و تولد و بالندگي و برکت
اسپند ( Wild Rue): در زمانهاي قديم مقدس بوده و در رسم هاي نيايشي بکار برده مي شده.
انار (Pomegranate) : پردانگي انار نشان از برکت و باروري است.
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

پست توسط abri » یک شنبه 7 مرداد 1386, 2:42 am

جالب بود! همش كه شد بارورى...ببين سال نو دوباره پست كن اينو يادمون ميره :P
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

پست توسط hamideht » یک شنبه 7 مرداد 1386, 7:37 pm

چشم :P
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » یک شنبه 7 مرداد 1386, 7:40 pm

خیلی جالب بود

خدا زیادت کنه :lol:

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » شنبه 20 مرداد 1386, 2:11 pm

خدا زیادت کنه چیه خدا عروست کنه :P :D
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » چهار شنبه 18 مهر 1386, 7:54 am

سیمای ظاهری پیامبر:

***مویش تا نرمه به گوش می رسید. نه لخت بود نه در هم پیچیده .


***چون شانه می شد ،به سان دانه های شن از هم جدا بود.


*** بیشتر سفیدی مویش درمحاسن وچانه و در سر و بنا گوش بود که تا پایان عمر به هفده عدد رسید.


*** پیشانی اش بلند و کمی متمایل به جلو بود.


*** ابروانش به هم پیوسته بود ند اما باریک و کشیده.


*** مژه های یلند و انبوهی داشت و چشمانش درشت .


*** چشم راستش را سه بار و چشم چپش را دوبار سرمه می کشید


*** گونه هایش برجسته بودند .


*** بینی اش کشیده و باریک بود .


***دهانی فراخ اما متناسب داشت .


***چانه ای کوتاه و متناسب داشت.

*** چهره اش سفید اما نمکین بود ، چهراه اش گرد بود .


*** زیر لب پایینش خال داشت .


***گردنش نه بلند بود نه کوتاه.


***اعضا و اندامی معتدل داشت .


*** اعضایش محکم و استخوان بندیش درشت بود .


*** درلاغری و فربهی ، متوسط بود ، گرچه در اواخر عمر فربه شد .


***نه کوتاه بود نه بلند بلکه میانه بود و خود می فرمود :تمامی خوبی ها در میانه بودن است.


*** بسیار عرق می ریخت .


***چهار شانه بود و شانه های پهنی داشت .


***دو سر شانه اش موی داشت .


***مچ دستش پهن بود و ساعد هایی کشیده داشت .


***کف دستانش کلفت و محکم بود .


*** چون می خواست به چیزی اشاره کند ، با دست اشاره می کرد ، نه با چشم و ابرو .


***انگشتر به دست راست می کرد و خوش نداشت ، انگشت کوچکش بدون انگشتر باشد .


***چند انگشتر در دست داشتن را ، مستحب اعلام کرد .

*** هنگام وضو ، سه بار انگشتر را حرکت می داد و می چرخاند.


***همواره نگین را به طرف کف دست می چرخاند و بسیار با آن می نگریست .

***به طور معمول انگشترش در بند وسط انگشت وسط بود اما بسیاری از اوقات ، آن را در انگشت کنار انگشت ابهام می گذاشت .


*** برای فراموش نکردن کاری یا چیزی ، گاه به انگشترش نخ می بست


***انگشتر آهنی و مسی را نا خوش می شمرد . نهی می کرد که انگشتر در دست چپ کنند .


***خوش نمی داشت که انگشتر در انگشت سبابه .... گذارند .


***در مورد اراستگی آقایان می فرمود:موی وسر خویش را اصلاح کنید این کار بر زیبایی شما می افزاید.


***وهمچنین به مردها می فرمودند :وقتی محاسن خود را در دست می گیرید هر چه از مشت بیشتر باشد باید کوتاه شود .


***پیامبر اصلاح گونه ها را نیز برای اقایان مستحب شمردند.


***به بانوان نیزاجازه دادند موی سر خود را رنگ مشکی بزنند.


*** از خانمها می خواست ناخن هایشان را بلند کنند و آن را زینت و آرایش می دانست
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » جمعه 20 مهر 1386, 1:58 pm

روشهای شکار شوهر توسط دخترها




1- روش جوادی:
یه بار یه جایی که توی دید طرف باشه و بتونه با دو تا شلیک خودشو بهت برسونه یهو غش می کنی و ولو می شی کف زمین.پس از چند دقیقه هذیون گفتن راجع به اینکه پسر اصغر قصاب اومده خواستگاریت اما تو نمی خواهی به اون شوهر کنی/ مثلا به ضرب آب قند به هوش می آیی و وقتی چشمت به طرف می افته یهو بغضت می ترکه و د گریه. وقتی خوب گریه هاتو کردی و پاشدی که بری طرف کلی اصرار میکنه که برسونت.اما از اون اصرار و از تو انکار.خلاصه راه می افتی که بری اما یجوری راه می ری که مطمئن بشی طرف می تونه تا خونتون تعقیبت کنه... تا اینجا تو کار خودتو کردی اما از اینجا به بعدش دیگه با اوس کریمه.


2- روش یاهو مسنجری:
این روش اخیرا کاربرد زیادی پیدا کرده و عمدتا هم به خاطر اینه که لازم نیست مستقیم توی چشمای طرف نگاه کنی و این برای آماتورها هم کمک خبلی بزرگیه.از ایکونهای گوگولی مگولی هم می تونی برای رسوندن مفهوم استفاده کنی.اما بدیشم اینه که بعضی وقتها توی چت یه سو تفاهم هایی پیش می آد که خر بیار و باقالی بار کن!!
نکته:این روش فقط وقتی کاربرد داره که مطلب بطور صریح ادا بشه اما به علت اینکه هیچ موجود اناثی اصولا این کاره نیست پس بهتره که اصلا قیدشو زد!


3-روش بچه خر خونی:
همون داستان جزوه و این که خودت واردی.
نکته:متاسفانه از اونجایی که مجموع دو متغیر زیبایی و خر خونی در مورد دختر جماعت همیشه یه مقدار ثابته بنابراین بهتر که روی این روش خیلی حساب نکنی!


4-روش خرکنی:
جلوی یکی از این لندکروز سیاهها بوسش می کنی که بدونه بخاطر بد بخت کردنش همه کار می کنی.


5-روش مذهبی خفن:
چهل شب جمعه جلوی در خونتون رو جارو می کنی و آجیل مشکل گشا پخش می کنی . تو ی این مدت به هر چی امامزاده و صاحب کرامات هست متوسل میشی و نذر می کنی که اگه حاجتت روا شد هر شب تو سقا خونه آس مم تقی یه شمع روشن کنی ...ایشالا که حاجتتو میگیری.
نکته:خواهر التماس دعا


6-روش از ما بهتران:
لازم نیست کاری بکنی. فقط انتخاب کن!


7-روش بچه مثبت:
طرف و به یه کافی شاپ دعوت می کنیو اونجا خیلی معقول و منطقی مساله رو بهش می گی.اونم احتمالا یه فرصتی می خواد که فکر کنه و بعدشم ایشالا که بعله رو می گه.
نکته:تا حالا چیزی خنده دار تر از این شنیده بودی؟


8-روش عرفانی:
میری لب چشمه که آب بیاری می بینی از قضا اونم انجاست.یه جوری که انگار حواست نیستپات می خوره به کوزه طرف و کوزه خورد و خاکشیر می شه.بعد لپات گل می اندازه و با عجله کوزتو پر می کنی و میری. اینجاست که طرف با خودش فکر می کنه:
اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی
خلالصه خیالت تخت باشه که کارت درسته!
نکته:
این روش در طی تاریخ امتحانشو بخوبی پس داده و بنا براین بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران معتقدن که بحران امروز ازدواج در اثر لوله کشی شدن آب بوجود اومده.


9-روش لوس گری:
یه دفعه یه سوسک می بینی و بنا میذاری به جیغ! آ ی جیغ نکش کی بکش.طرف هم که وضع و اینطور می بینه به هر قیمتی شده سوسک و به دیار باقی می فرسته. حالا تو همچین تحویلش می گیری که انگار شیر شکار کرده! و بعدشم مثلال از ترس سوسک یه مدتی خودتو بهش می چسبونی و ازش جدا نمی شی! اگه کارا تا اینجا خوب پیش بره ما بقیش تضمین شدست.


10-روش شهرستانی:
یه بار با چشم گریون و تن لرزون طوری که طرف بشنفه برای دوستت درد دل می کنی که چطوری وقتی داشتی می اومدی یه پسره ی چشم نا پاک تو رو دید زده و بهت متلک پرونده. بعدشم هقی می زنی زیر گریه. اینجاست که دیگه رگ غیرت طرف باد می کنه و حساب یارو با کرام الکاتبینه!
نکته:
اگه کار به خون و خونریزی نکشه می تونی روی موفقییت حساب کنی. اما اوصولا زندگی با این آدم توصیه نمی شه.
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » دو شنبه 23 مهر 1386, 5:30 pm

سخنان افراد مشهور درباره مردان

*******

از هر هزار مرد يکي يکي رهبر مردهاي ديگر مي شود. بقيه همه دنباله رو زنها هستند.
Harry Stanley

مردها به سه دسته تقسيم مي شوند : خوش قيافه ها ، باهوشها و اکثريت.
F. G. Benson

دوست دارم مردها مردانه رفتار کنند، محکم و کودکانه.
Francoise Sagan

بيشتر مردها دو آرزوي بزرگ دارند. اول داشتن خانه و دوم داشتن ماشين براي فرار از خانه.
W. G. Comer

من ديگر به نوميد کننده ترين نقطه ي زندگي ام رسيده ام. حالا زنم به من اعتماد مي کند.
James Kayakos

مي دانيد چرا هرگز ازدواج نکرده ام؟ چون سه حيوان خانگي در منزل دارم که به اتفاق کار شوهرم را برايم انجام مي دهند: سگي دارم که صبحها غُرغُر مي کند. طوطي يي که عصرها يکريز بد و بيراه مي گويد و گربه اي که شبها دير به خانه مي آيد.
Marie Corelii

باستان شناس بهترين شوهري است که زنها مي توانند داشته باشند، چون هر چه سن شان بالا مي رود علاقه شوهرشان به آنها بيشتر مي شود.
Agatha Christie

بزرگترين معما براي مرد متأهل اين است که آدم مجرد با پولش چه مي کند.
Alan King

به شغلهايي که مردها با طيب خاطر به زنها واگذار مي کنند با سوءظن نگاه کنيد.
Jill Tweedie

از تجربه ي شخصي ام به اين شعار رسيده ام : از مردهاي گُل به دست بر حذر باشيد!
Muriel Spark

زن خطرناک وجود ندارد مردها خودشان آسيب پذيرند.
B. D. Bunyan

بسيارند مردهايي که موفقيت خود را مديون زن اولشان هستند و زن دومشان را مديون موفقيت خود.
Jim Backus

بهترين راه براي فراموش نکردن روز تولد خانمتان اين است که يک بار فراموشش کنيد.
Joseph E. Cossman
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » دو شنبه 23 مهر 1386, 6:57 pm

TNZ نوشته شده:مي دانيد چرا هرگز ازدواج نکرده ام؟ چون سه وسیله در منزل دارم که به اتفاق کار زنم را برايم انجام مي دهند: جارو برقی که تمیز کاری میکنه. طوطي يي که عصرها يکريز حرف میزنه و مایکرو ویوی که غذا درست میکنه.
اینو خیلی خوب اومدی :lol: :lol:

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » سه شنبه 24 مهر 1386, 4:21 pm

البته این تحریف شده
در مورد مرها بوده
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

پست توسط nono » سه شنبه 24 مهر 1386, 7:05 pm



از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود،شش روزمی گذشت.

فرشته ای ظاهر شد وعرض کرد:

«چرا این همه وقت صرف این یکی می فرمایید؟»

خداوند پاسخ داد:

«آیا دستور کار اورا دیده ای ؟»

او باید کاملا قابل شستوشو باشد،اما پلاستیکی نباشد.

باید دویست قطعه ی متحرک داشته باشد که همگی قابل جایگزینی باشند.باید بتواند با خوردن قهوه ی تلخ وغذای شب مانده کار کند.

باید دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود

بوسه ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته درمان کند

و شش جفت دست داشته باشد.

فرشته از شنیدن این همه مبهوت شد. گفت:

«شش جفت دست؟! امکان ندارد.»

خداوند پاسخ داد:

« فقط دست ها نیستند.مادرها باید سه جفت چشم هم داشته باشند.تازه به این ترتیب،این میشود یک الگوی متعارف برای آنها».

خداوند سری تکان داد و فرمود :«بله!»

یک جفت برای وقتی که از بچه هایش می پرسر که چکار می کنید، از پشت در بسته هم بتواند ببیندشان

یک جفت باید پشت سرش داشته باشدکه آنچه را لازم است بفهمد!!

وجفت سوم همین جا روی صورتش است که وقتی به بچه ی خطاکارش نگاه می کند،بتواند بدون کلام به او بگوید اورا می فهمد ودوستش دارد.



فرشته سعی کرد جلو خدا را بگیرد

«این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است.باشد فردا تمامش بفرمایید.»

خداوند فرمود :«نمی شود!»

چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است ، تمام کنم.

از این پس می نواند هنگام بیماری خودش را درمان کند،یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند و یک بچه ی پنج ساله را وادار کند دوش بگیرد.

فرشته نزدیک شد و به زن دست زد.

«اما ای خداوند! او را خیلی نرم آفریده ای»

« بله نرم است ، اما اورا سخت هم آفریده ام .تصورش هم نمی توانی بکنی که تا چه حد می تواند تحمل کندو زحمت بکشد.»

فرشته پرسید:

« فکر هم می تواند بکند؟»

خداوند پاسخ داد:

« نه تنها فکر می کند، بلکه قوه ی استدلال و مذاکره هم دارد.»

آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه ی زن دست زد.

« ای وای مثل اینکه این نمونه نشتی دارد.به شما گفتم که در این یکی زیادی مواد مصرف کرده اید.»

خداوند مخالفت کرد:

« در آن نشتی نیست ، اشک است!»

فرشته پرسید:

« اشک دیگر چیست؟!»

خداوند گفت:

«اشک وسیله ای است برای ابراز شادی ، اندوه ، درد ، تنهایی ، سوگ و غرورش.»

فرشته متاثر شد.

« شما نابغه اید خداوند!! شما فکر همه چیز را کرده اید، چون زن ها واقعا حیرت انگیزند.»

زن ها قدرتی دارند که مردها را متحیر می کنند.

همواره بچه ها را به دندان می کشند. سختی ها را بهتر تحمل می کنند. بار زندگی را به دوش می کشند ، ولی شادی ،عشق ولذت به فضای خانه می پراکنند.

وقتی می خواهند جیغ بزنند، با لبخند می زنند.وقتی می خواهند گریه کنند، آواز می خوانند.وقتی خوشحالند گریه می کنند، و وقتی عصبانی اند می خندند.

برای آنچه که باور دارند می جنگند، در مقابل بی عدالتی می ایستند.وقتی مطمئن هنستند که راه حل دیگری وجود دارد،« نه » را نمی پذیرند.

بدون کفش نو سر می کنند،که بچه هاشان کفش نو داشته باشند.

برای همراهی یک دوست مضطرب با او به دکتر می روند. بدون قید و شرط دوست می دارند.وقتی بچه هاشان به موفقیت دست می یابند گریه می کنند.ووقتی دوستانشان پاداش می گیرند، می خندند.

در مرگ یک دوست دلشان می شکند.در از دست دادن یکی از اعضای خانوتده اندوهگین می شوند، با این حال وقتی می بینند همه از پا افتاده اند،قوی ، پا بر جا می مانند.

آن ها می رانند،می پرند، راه می روند،می دوند و برای شما ایمیل می فرستند که نشانتان بدهند چقدر برایشان مهم هستید. قلب زن است که جهان را به چرخش در می آورد.

زن ها در هر اندازه، رنگ و شکلی موجودند.

می دانند که بغل کردن و بوسیدن می تواند هر دل شکسته ای را التیام بخشد.

کار زن ها بیش از بچه به دنیا آوردن است ، آن ها شادی و امید به ارمغان می آورند، آنها شفقت و فکر نو می بخشند.

زن ها چیزهای زیادی برای گفتن و بخشیدن دارند.
[/img]
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
محمود
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1312
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 4:42 pm

پست توسط محمود » چهار شنبه 25 مهر 1386, 3:17 am

يه پسر خوب کمتر با اين جمله مواجه ميشود: مشتري گرامي دسترسي شما به اين سايت مقدور نمي باشد
يه پسر خوب بعد از تک زنگ سراغ تلفن نميره
يه پسر خوب روزي چند بار به سازندگان ياهو مسنجر لعنت ميفرسته
يه پسر خوب سر کلاس تا شعاع 3 متريِ هيچ خانمي نميشينه
يه پسر خوب هيچ وقت پاي تلفن از اين کلمات استفاده نميکنه:"ساعت چند" "کي مياي" "کجا" "دير نکني
يه پسر خوب وقتي مياد خونه قرمزي رژ در هيچ نقطه از صورتش مشاهده نمی شود
يک پسر خوب زماني که يک دختر خانم راننده ميبيند ذوق زده نشده و در صدد عقده اي بازي بر نمي آيد
يک پسر خوب که ژيان سوار ميشود روي بنز همسايه با سوئيچ ماشين نقاشي نميکشد
يک پسر خوب زماني که تصادف ميکند همانند قبائل زامبي وحشي بازي در نمي آورد
يک پسر خوب به محض ديدن يک دختر خانم متين با شلوار برمودا و مانتو تنگ کوتاه و شال باز دهانش به سان آبشار و چشمانش همانند چشمان وزغ نميشود
يک پسر خوب دکمه هاي پيراهنش را از يک متر زير ناف تا زير چانه کاملا بسته و با سنجاق قفلي محکم ميکند
يک پسر خوب به محض ديدن دختر همسايه رنگش لبوي شده و چشمش را به آسفالت ميدزود
يک پسر خوب روزي 10بارهوس بردن نذري به دم در خانه همسايه که تصادفا دختر دم بخت دارند را نميکند
يک پسر خوب 5 ساعت در حمام آهنگ جواد يساري نخوانده وبراي همسايگان آلودگي صوتي ايجاد نميکند
يک پسر خوب با دوستاني که مشکوک به چت و لا ابالي گري هستند معاشرت نميکند
يک پسر خوب همواره به اسم خود افتخار ميکند و به هر کس که ميرسد نميگويد که بجاي قلي به او رامتين و آرش و ... بگويند
يک پسر خوب در اثر ديدن افراد غرب زده جو گير نشده و لحاف کرسيه قرمز خال خال يشمي را به پيراهن تبديل نکرده و سر زانو خود را جر نميدهد
يک پسر خوب تقاضاي وسايل نا مربوطي از قبيل موبايل را از خانواده ندارد
يک پسر خوب همانند خاله زنکها تلفن را قورت نداده و سالي به 12 ماه دهانش بوي تلفن را نمی دهد
يک پسر خوب براي بيرون رفتن از خانه 1 ساعت جلوي آئينه نايستاده و بزک نميکند
يک پسر خوب در جشنهاي فاميلي جو گير نشده و نميرقصد تا ابروي کل خاندان رابر باد دهد
يک پسر خوب در مهماني هاي خانوادگي نوشدني هاي غير مجاز از قبيل ماءالشعير را تنها با رضايت نامه رسمي و کتبي پدر محترم استعمال ميکند
يک پسر خوب هر زمان که عشقش کشيد با زير شلواري کردي چين پيليسه دار و يا شرت مامان دوز و رکابي همانند قورباغه به وسط کوچه نميپرد
يک پسر خوب تنها براي رضاي خدا و کاهش بار سنگين ترافيک و حمل و نقل درون شهري و برون شهري هر کجا که دختر خانم يا خانمي را در رده سني 15 تا 25 سال ديد سوار کرده و به مقصد مي رساند


نتیجه گیری اخلاقی= پسر خوب وجود ندارد
پیوست ها
db05.jpg
db05.jpg (6.9 کیلو بایت) مشاهده 6753 مرتبه

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » چهار شنبه 25 مهر 1386, 7:58 am

مرد جوون: ببخشین آقا ، می تونم بپرسم ساعت چنده؟
پیرمرد: معلومه كه نه!
جوون: ولی چرا؟! مثلا" اگه ساعت رو به من بگی چی از دست میدی؟!
پیرمرد: ممكنه ضرر كنم اگه ساعت رو به تو بگم!
جوون: میشه بگی چطور همچین چیزی ممكنه؟
!پیرمرد: ببین... اگه من ساعت رو به تو بگم ، ممكنه تو تشكر كنی و فردا هم بخوای دوباره ساعت رو از من بپرسی!
جوون: كاملا" امكانش هست!
پیرمرد: ممكنه ما دو سه بار دیگه هم همدیگه رو ملاقات كنیم و تو اسم و آدرس من رو بپرسی!
جوون: كاملا" امكان داره!
پیرمرد: یه روز ممكنه تو بیای به خونهء من و بگی كه فقط داشتی از اینجا رد میشدی و اومدی كه یه سر به من بزنی! بعد من ممكنه از روی تعارف تو رو به یه فنجون چایی دعوت كنم! بعد از این دعوت من ، ممكنه تو بازم برای خوردن چایی بیای خونهء من و بپرسی كه این چایی رو كی درست كرده
جوون: ممكنه!
پیرمرد: بعد من بهت میگم كه این چایی رو دخترم درست كرده! بعد من مجبور میشم دختر خوشگل و جوونم رو بهت معرفی كنم و تو هم دختر من رو می پسندی!
مرد جوون لبخند میزنه!
پیرمرد: بعد تو سعی می كنی كه بارها و بارها دختر من رو ملاقات كنی! ممكنه دختر من رو به سینما دعوت كنی و با همدیگه بیرون برید!
مرد جوون لبخند میزنه!
پیرمرد: بعد ممكنه دختر من كم كم از تو خوشش بیاد و چشم انتظار تو بشه! بعد از ملاقاتهای متوالی ، تو عاشق دختر من میشی و بهش پیشنهاد ازدواج می كنی!
مرد جوون لبخند میزنه!پیرمرد: بعد از یه مدت ، یه روز شما دو تا میاین پیش من و از عشقتون برای من تعریف می كنین و از من اجازه برای ازدواج میخواین!
مرد جوون در حال لبخند: اوه بله!پیرمرد با عصبانیت: مردك ابله! من هیچوقت دخترم رو به ازدواج یكی مثل تو كه حتی یه ساعت مچی هم از خودش نداره در نمیارم!!!
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » شنبه 28 مهر 1386, 6:01 pm

مردم هرگز خوشبختی خود را نمی شناسند اما خوشبختی دیگران همیشه در جلو دیدگان آنهاست. (پی یر- دانیوس)

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » یک شنبه 29 مهر 1386, 3:36 pm

خدا يه جوري بنده هاش و دوست داره كه انگار فقط همين يه بندرو داره............ ولي بنده ها يه جوري خداشون و دوست دارن كه انگار هزار تا خدا دارن :roll:

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
محمود
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1312
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 4:42 pm

پست توسط محمود » یک شنبه 29 مهر 1386, 6:23 pm




بهترين باش........



اگر نمي تواني بلوطي بر فراز تپه اي باشي،بوته اي در دامنه اي باش،


ولي بهترين بوته‌اي باش كه در كناره راه مي‌رويد.


اگر نمي‌تواني بوته‌اي باشي،علف كوچكي باش و چشم‌انداز كنار شاه راهي


را شادمانه‌تر كن.......


اگر نمي‌تواني نهنگ باشي، فقط يك ماهي كوچك باش،


ولي بازيگوش‌ترين ماهي درياچه!


همه ما را كه ناخدا نمي‌كنند، ملوان هم مي‌توان بود.


در اين دنيا براي همه ما كاري هست كارهاي بزرگ،


كارهاي كمي كوچكتر و آنچه كه وظيفه ماست،


چندان دور از دسترس نيست.


اگرنمي‌تواني شاه راه باشي،كوره راه باش،


اگر نمي‌تواني خورشيد باشي، ستاره باش،


با بردن و باختن اندازه ات نمي گيرند.


هر آنچه كه هستي، بهترينش باش..........




نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » یک شنبه 29 مهر 1386, 7:19 pm

يادآوري قوانين مورفي تسکين دهنده بدبياري ها و بدشانسي هاست. قانون مورفي در سال 1949 در پايگاه نيروي هوايي ادوارز شکل گرفت. مورفي مهندس هوافضا بود که روي يک پروژه کار مي کرد. در يکي از سخت ترين آزمايشهاي پروژه يک تکنسين خنگ تمام سيم ها را برعکس وصل کرد و آزمايش خراب شد. مورفي درباره اين تکنسين گفت: "اگه يه راه براي خراب کردن چيزي وجود داشته باشه او همون يه راه رو پيدا مي کنه" و اين اولين قانون مورفي بود. در ابتدا در فرهنگ فني مهندسين رواج پيدا کرد و بعد به فرهنگ عامه راه پيدا کرد. بعداً قوانين ديگري هم بعد از کسب رتبه لازم از بنياد مورفي در زمره قوانين اصلي قرار گرفتند .

حالا قوانين مورفي و قوانين استنباط شده از آن
اگر در توده يا کپه اي به دنبال چيزي بگردي، چيز مورد نظر حتما در ته قرار دارد
هيچ کاري آن طور که به نظر مي رسد ساده نيست
وقتي در ترافيک گير کرده اي لايني که تو در آن هستي ديرتر راه مي افتد
هر کاري بيش از آنچه فکرش را مي کني دو برابر آنچه بايد وقت مي برد. مگر اينکه آن کار ساده به نظر برسد که در آن صورت سه برابر وقت مي گيرد
هر چيزي که بتواند خراب شود خراب مي شود آن هم در بدترين زمان ممکن
اگر چيزي را مقاوم در برابر حماقت احمق ها بسازي احمق باهوش تري پيدا مي شود و کارت را خراب مي کند
در صورتي که شانس انجام درست يک کار پنجاه پنجاه باشد احتمال غلط انجام دادن آن نود درصد است
وسايل نقليه اعم از اتوبوس، قطار، هواپيما و... هميشه ديرتر از موعد حرکت مي کنند مگر آن که شما دير برسيد. در اين صورت درست سر وقت رفته اند
اگر به نظر مي رسد همه چيزها خوب پيش مي روند حتما چيزي را از قلم انداخته اي
احتمال بد پيش رفتن کارها نسبت مستقيم با اهميت آنها دارد
هر وقت خودت را براي انجام دادن کاري آماده کرده اي ناچار مي شوي اول کار ديگري را انجام دهي
اشياي قيمتي اگر سقوط کنند به مکان هاي غيرقابل دسترس مثل کانال آب يا دستگاه زباله خرد کن (آن هم در حالي که روشن است) مي افتند
مادر هميشه راه بهتري براي انجام کارتان پيشنهاد مي کند البته بعد از اينکه کار را به سختي انجام داده باشيد
هر چه بيشتر سعي کنيد چيزي را از مادرتان پنهان کنيد او بيشتر به وب کم شبيه مي شود
80% امتحانات پايان ترم براساس کلاسي است که در آن غايب بوده اي
وقتي قبل از امتحانات نکات را مرور مي کني مهمترين شان ناخوانا ترينشان است

قوانين اتوبوسي مورفي
اگر تو ديرت شده اتوبوس هم دير مي آيد
اگر زود برسي اتوبوس دير مي آيد. اگر دير برسي اتوبوس زود رسيده است
اگر بليت نداشته باشي پول خرد هم نداري. وقتي پول خرد داري که بليت هم داري
هر چه بيشتر از راننده بپرسي که کدام ايستگاه بايد پياده شوي احتمال اين که درست راهنمايي ات کند کمتر خواهد شد
مدت زيادي منتظر اتوبوس مي ماني و خبري نيست پس سيگاري روشن مي کني. به محض روشن شدن سيگار، اتوبوس مي رسد. به عبارت ساده اگر سيگار را روشن کني اتوبوس مي رسد
اگر براي زودتر رسيدن اتوبوس سيگار را روشن کني اتوبوس ديرتر مي آيد

قوانين كامپيوتري مورفي
ديسک مشتري در سيستم تو خوانده نمي شود
اگر براي خواندن آن نرم افزار پيچيده اي روي سيستمت نصب کني آخرين باري خواهد بود که چنين ديسکي به دستت مي رسد

قوانين عاشقانه ي مورفي
همه خوب ها تصاحب شده اند ، اگر تصاحب نشده باشند حتما دليلي دارد
هر چه شخص مذکور بهتر و مناسب تر باشد، فاصله اش از تو بيشتر است
شعور ضربدر زيبايي ضربدر در دسترس بودن مساوي عددي ثابت است که اين عدد هميشه صفر است
ميزان عشق ديگران نسبت به تو نسبت عکس دارد با ميزان علاقه تو به آنها
چيزهايي که يک زن را بيش از هر چيز به مردي جذب مي کند همانهايي اند که چند سال بعد بيشترين تنفر را از آنها خواهد داشت

فلسفه مورفي
لبخند بزن... فردا روز بدتريه

و اما سرنوشت خود آقاي مورفي
يه شب تو يه بزرگراه سوخت ماشين آقاي مورفي تموم مي شه. اون شب تو بزرگراه ترافيک بوده و ماشين ها با سرعت مورچه مي رفتن. آقاي مورفي هم مي زنه بقل که بقيه رو با تاکسي بره. همينجوري ريلکس کنار بزرگراه واستاده بوده که يهو ماشين يه توريست انگليسي که داشته خلاف جهت مي اومده تپٌي مي زنه بهش و مي ميره.اتفاقا اون روز لباسش هم سفيد بوده . حالا فکر کن با يه لباس سفيد کنار يه بزرگراه شلوغ واستاده باشي. بعد يه گاگولي در جهت مخالف بياد بهت بزنه و بميري . احتمالا موقع جون دادن اين جمله ي معروفش روي لبش بوده
اگه يه راه براي خراب کردن چيزي وجود داشته باشه او همون يه راه رو پيدا مي کنه

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
محمود
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1312
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 4:42 pm

پست توسط محمود » دو شنبه 30 مهر 1386, 5:09 pm

صبح از خواب بيدار شد . سر کارش رفت . بعد از ظهر آمد خانه . شب خوابيد .
صبح از خواب بيدار شد . سر کارش رفت . بعد از ظهر آمد خانه . شب خوابيد .
صبح از خواب بيدار شد . سر کارش رفت . بعد از ظهر آمد خانه . شب خوابيد .
صبح از خواب بيدار شد . سر کارش رفت . بعد از ظهر آمد خانه . شب خوابيد .
صبح از خواب بيدار شد . سر کارش رفت . بعد از ظهر آمد خانه . شب خوابيد .
صبح از خواب بيدار شد . سر کارش رفت . بعد از ظهر آمد خانه . شب خوابيد .
صبح از خواب بيدار نشد . سر کارش نرفت . بعد از ظهرنيامد خانه . شب نخوابيد .
چون مرده بود

نمایه کاربر
محمود
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1312
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 4:42 pm

پست توسط محمود » دو شنبه 30 مهر 1386, 6:28 pm

وصیت نامه
روزی اگر به سراغ من آمد به او بگو :« من خوب می شناختمش نامت چو آوازی همِشه بر لب او بود .حتی زمان مرگ آن لحظه های پر ز درد و غم و غروب آن بیقرار عشق چشم انتظار دیدن رویت نشسته بود . » روزی اگر سراغ من آمد به او بگو :« شب در میان تاریکی در نور ماهتاب هر روز در درخشش خورشید تابناک هر لحظه در برابر آیینه ی زمان آن دختر سکوت ؛در انتظار دیدن رویت نشسته بود .»روزی اگر سراغ من آمد به او بگو :« جز تو دلش را به هیچ کس امانت نداد هرگز خیانتی به دستان تو نکرد هرگز نگاه پاک و زلال تو را ؛با هیچ چشم سیاه مستی عوض نکردتا آخرین نفس ؛در انتظار دیدن رویت نشسته بود . »روزی اگر سراغ من آمد به او بگو :افسوس ! دیر شد ؛ ای کاش !کمی زودتر می آمدی . »اما بگو : « من خوب می دانم حتی در آن جهان آن خفته ی خموش ؛در انتظار دیدن رویت نشسته است .»روز ی اگر ....... اما ؛ نه ؛ او هیچوقت دیگر نمی آید .کاش عمرم را به پایش هدر نمی کردم.............. :o

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » دو شنبه 7 آبان 1386, 5:46 am

آيا به سکوت مي شود ايمان داشت؟
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان