مطالب جالب ادبي فارسي و انگليسي
-
hamideht
- گروه وب سايت

- پست: 5034
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am
پست
توسط hamideht » جمعه 5 مرداد 1386, 1:12 pm
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
-
TNZ
- پادشاه

- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » شنبه 20 مرداد 1386, 2:14 pm
خواستم اسمت رو بذارم گل ولي گفتم پژمرده ميشي. بذارم خورشيد غروب ميکني بذارم ماه روزا تنها ميمونم ميذارم نفس تا اگه رفتي منم نباشم
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
TNZ
- پادشاه

- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » شنبه 20 مرداد 1386, 2:16 pm
مرداب براي به دست آوردن نيلوفر سالها ميخوابه تا آرامش نيلوفر بهم نخوره.پس اگه کسي رو دوست داري براي داشتنش سالها صبر کن
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
TNZ
- پادشاه

- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » شنبه 20 مرداد 1386, 2:16 pm
اگه با ديدن من غم تو دلت جا مي گيره ميميرم که تا ابد قلب تو آروم بگيره
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
TNZ
- پادشاه

- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » پنج شنبه 5 مهر 1386, 6:30 am
اگرآمدآن شخص !!!!!!
من به او خواهم گفت , آنچه درمحبس دل زندانيست
من به او خواهم گفت , تاابددردل من مهمانيست
ولي افسوس و دريغ
آمدي نقشي زخود در سر من افکندي
دل ربودي و به زير قدمت افکندي
ديده دريا کردي
عقل شيدا کردي
طرح جاويد سکوت , توبه جاي لبخند , برلبم افکندي
دل به اميد دوا آمده بود
به جفا درد برآن زخم کهن افکندي
روزها مي آيند
لحظه ها ازپي هم ميتازند
من به خود ميگويم
(( مستحق مرگ است گر کبوتر بدهد دل به عقاب ))
من نيستم
آنکه بايد مي بودم ، آنکه بايد باشم
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
hamideht
- گروه وب سايت

- پست: 5034
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am
پست
توسط hamideht » جمعه 6 مهر 1386, 10:39 am
بر سر گور کشيشي در کليساي وست مينستر نوشته شده است : کودك كه بودم مي خواستم دنيا را تغيير دهم . بزرگتر كه شدم متوجه شدم دنيا خيلي بزرگ است من بايد انگلستان را تغيير دهم . بعد ها انگلستان را هم بزرگ ديدم و تصميم گرفتم شهرم را تغيير دهم . در سالخوردگي تصميم گرفتم خانواده ام را متحول كنم . اينك كه در آستانه مرگ هستم مي فهمم كه اگر روز اول خودم را تغيير داده بودم ، شايد مي توانستم دنيا را هم تغيير دهم
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
-
TNZ
- پادشاه

- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » جمعه 6 مهر 1386, 2:08 pm
اینو خوب اومدی

°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
abri
- آخرشه !

- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » یک شنبه 6 آبان 1386, 12:16 am
abri نوشته شده:
تازه پی بردم که این شعر از شاملو هستش..گفتم بهتون بگم

ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
abri
- آخرشه !

- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » یک شنبه 6 آبان 1386, 8:53 pm
دل من دير زمانی است كه می پندارد : « دوستی » نيز گلی است ؛ مثل نيلوفر و ناز ، ساقه ترد ظريفی دارد . بی گمان سنگدل است آنكه روا می دارد جان اين ساقه نازك را - دانسته- بيازارد
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
abri
- آخرشه !

- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » جمعه 25 آبان 1386, 3:47 am
....
-
پیوست ها
-

- moshiri.jpg (59.82 کیلو بایت) مشاهده 8441 مرتبه
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
محمود
- آخرشه !

- پست: 1312
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 4:42 pm
پست
توسط محمود » دو شنبه 28 آبان 1386, 10:58 am
صدها نفر برای بارش باران به درگاه خدا دعا کردند
غافل از اینکه خدا با کسی است که چکمه هایش سوراخ است!
-
hadi
- كارش درسته

- پست: 4070
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
-
تماس:
پست
توسط hadi » دو شنبه 28 آبان 1386, 5:04 pm
هر دو خیلی زیبا بود

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
-
TNZ
- پادشاه

- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » پنج شنبه 1 آذر 1386, 2:41 pm
...
-
پیوست ها
-

- 708911-b.jpg (71.92 کیلو بایت) مشاهده 8425 مرتبه
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
Nersi
- آخرشه !

- پست: 2493
- تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
- محل اقامت: تهران
-
abri
- آخرشه !

- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » پنج شنبه 15 آذر 1386, 5:30 pm
از خدا پرسيدم:خدايا چطور مي توان بهتر زندگي کرد؟ خدا جوب داد:گذشته ات را بدون هيچ تاسفي بپذير،با اعتماد زمان حال ات را بگذران و بدون ترس براي آينده آماده شو.ايمان را نگهدار و ترس را به گوشه اي انداز .شک هايت را باور نکن و هيچگاه به باورهايت شک نکن.زندگي شگفت انگيز است فقط اگر بدانيد که چطور زندگي کني...

ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
Nersi
- آخرشه !

- پست: 2493
- تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
- محل اقامت: تهران
-
کراش
- خيلي پيشرفت كرده

- پست: 136
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 29 شهریور 1385, 6:54 am
پست
توسط کراش » پنج شنبه 15 آذر 1386, 8:50 pm
از همه یاد بگیر
اما از کسی پیروی مکن
به امید روزی که بتونیم بفهمیم کی هستیم
-
Nersi
- آخرشه !

- پست: 2493
- تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
- محل اقامت: تهران
-
Nersi
- آخرشه !

- پست: 2493
- تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
- محل اقامت: تهران
-
Nersi
- آخرشه !

- پست: 2493
- تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
- محل اقامت: تهران
چه کسی حاضر است؟
کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان