اينشتين،فيزيک و متا فيزيک

مكاني براي تبادل نظر و مشاهده مقالات، مسائل و ساير موارد فيزيكي

مدیر انجمن: بخش فيزيك

ارسال پست
نمایه کاربر
Babak Radfar
جغد پیر
جغد پیر
پست: 868
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 8:36 am

پست توسط Babak Radfar » پنج شنبه 2 شهریور 1385, 10:36 pm

انيشتين : فيزيك و متافيزيك

اين روزها متخصصان و هوچي هاي بورژوازي از هر قماش به اشاعه نظرات ارتجاعي در مورد شخصيت انيشتين و تئوريهايش مي پردازند. اما بيشتر جاروجنجالها در ستايش از كمكهايي كه انيشتين به پيشرفت دانش بشري نموده نيست. بلكه تبليغ اين نظريه است كه علم، مايملك "نوابغ" است.

يك ديدگاه كاملا ارتجاعي ديگر هم تبليغ ميشود كه دركي از واژه ي "نسبيت" (عنوان تئوريهاي انيشتين) ارائه ميدهد. طبق اين ديدگاه ارتجاعي "همه چيز نسبي است" و نتيجتا بشر هرگز نميتواند از جهان عيني شناخت واقعي بدست آورد.بطور نمونه، مجله نيوزويك (مورخ 12 مارس) بخش خاصي را به انيشتين اختصاص داده است. در اين بخش نظرات "جان ويلر" يكي از باصطلاح "متخصصان اصلي" و صاحب نظران درباره تئوريهاي انيشتين كه خود نيز فيزيكدان است، مطرح گشته است. او چنين جمعبندي ميكند كه "جهان فيزيكي محصول مشاهده است" و "هيچ پديده اي را تا زمانيكه مورد مشاهده قرار نگرفته باشد نميتوان پديده خواند".

كل مقالاتي كه در اين بخش ويژه مجله نيوزويك بچاپ رسيده، نمونه برجسته اي از چگونگي استفاده بورژوازي از انيشتين است. ميخواهند اين ديده را اشاعه دهند كه عوام الناس نميتوانند علم را درك كنند. بعلاوه، آنها ميخواهند اين برداشت را از تئوريهاي علمي انيشتين ارائه دهند كه نسبت به موجوديت دنياي واقعي و مستقل از ذهن ما بايد شك كرد.

اين نوع ايده آليسم ارتجاعي پرسابقه را بهيچوجه نميتوان بعنوان يكي از "خدمات" انيشتين جا زد. انيشتين كسي بود كه به فروريختن برخي ايده هاي ايده آليستي و متافيزيكي مسلط در حيطه فيزيك كمك نمود. او با توضيح و ارائه برخي نتيجه گيريها از كشفيات علمي زمان خود كه در حيطه علم فيزيك قديم بلوا بپا كرده بود، پاسخي كوبنده به كساني داد كه ادعا مي كردند آن كشفيات كلا مقوله علم را زير سئوال برده است. انيشتين در تئوريهاي ويژه و عمومي نسبيت خود، مفاهيم اساسا جديدي را در مورد زمان، مكان، جرم و انرژي مطرح كرد كه باعث جهشي در علم فيزيك، جهت انعكاس دقيقتر واقعيت عيني شد.

اين هم واقعيتي است كه ديدگاه هاي انيشتين بسيار متناقض بود. او سرسختانه اصرار داشت كه "علم بدون مذهب، فلج است و مذهب بدون علم كور". او معتقد بود كه علم را نميتوان در عملكرد بشري دخالت داد. اين عقيده اي كاملا ايده آليستي و ضد علمي است و درست خلاف پيشرفتهايي است كه انيشتين به انجامشان ياري رساند. ديدگاه متناقض وي از جهان باعث شد كه خدماتش به علم فيزيك محدود شود.

تئوريهاي انيشتين محصول علم بود، نه حاصل مغز اسرار آميز يك "شخصيت ويژه". براي محك زدن اين تئوريها هزاران آزمايش دقيق بعمل در آمد كه بيشتر آنها را به اثبات رساند. بطور نمونه اين تئوري انيشتين كه زمان در سرعتهاي بالا، آهسته تر ميگذرد را آزمايشات در مورد ذرات تشدت ناپايدار راديو آكتيو به اثبات رساند. طبق اين آزمايشات، ذرات فوق الذكر زماني كه با شتاب بيشتر به حركت در مي آيند، ديرتر از بين ميروند. انيشتين طبق اين تئوري پيش بيني كرد كه اگر يك از دوقلو ها توسط موشك با سرعتي بسيار بالا سفر كند، هنگامي كه به زمين بازگردد سني كمتر از دومي خواهد داشت (و بنابراين جوانتر خواهد بود).

تئوري ديگر او مبني بر اينكه جرم اشياء (يا مقاومتشان در برابر حركت) در سرعتهاي بالا افزايش مي يابد نيز مكررا توسط آزمايشاتي كه در مورد اجسام بعمل در آمد، اثبات شد. طبق اين آزمايشات هرقدر هم كه به يك جسم انرژي داده شود، سرعتش فقط ميتواند به سرعت نور نزديك شود ولي هيچوقت نميتواند به سرعت نور برسد. همه اينها برخلاف آنچه در عناوين درشت مطبوعات بورژوايي ميخوانيم، "رازهاي كائنات" نيست؛ بلكه پيشرفت دانش ما در مورد كائنات است. اين تئوريها توضيح ميدهد كه چرا خورشيد سالها پيش نسوخت؛ چرا سيارات و ساير اجسام چنين مسير حركتي دارند. اين تئوريها حركت نور و ساير پديده ها را بهتر از قبل(حقيقي تر از قبل) نشان داد.

شكستن فيزيك كلاسيك انيشتين در سال 1905 تئوري ويژه نسبيت خود را منتشر كرد. با آنكه اين تئوري گسستي همه جانبه از بسياري مفاهيم قديمي فيزيك محسوب ميشد، منتهي در آغاز آن را سرسري گرفتند. بتدريج روشن شد كه اين تئوري جهت فهم پديد الكترومغناطيس، راديو اكتيويته و ساير اموري كه در آن دوره قابل درك نبود، بسيار ارزشمند است. در سال 1919، بالاخره انيشتين بدنبال محاسبات دقيق در مورد جذب نور توسط حوزه جاذبه خورشيد طي يك كسوف، كانون توجه عموم واقع شد. زيرا اين محاسبات، پيش بيني هاي تئوري عمومي نسبيت وي كه در سال 1916 منتشر شده بود را تاييد كرد. آن زمان بود كه بسياري پذيرفتند "انقلابي" در علم فيزيك در جريان است و فيزيك كلاسيك تدوين شده توسط نيوتون در قرن 17 محتاج باز نگري اساسي است.

پيش از انيشتين، اركان تئوري فيزيك چه بود؟ نيوتون، مكان و زمان را مطلق ميدانست. البته نه به آن مفهوم كه ماركسيستها مطرح ميكنند، يعني نه به مفهوم يك واقعيت مطلق كه مستقل از ذهن ما و شناخت نسبي ما از آن موجوديت دارد. بلكه بدان معنا كه مكان و زمان ظاهرا مستقل از ماده ي در حال حركت وجود دارند. انگلس در انتقاد از دورينگ، فيلسوف بورژوا مقوله زمان مطلق را بدين شكل زير سئوال برد:"اگر ميخواهيم ايده زمان كاملا ناب و جدا از مشتقات خارجي و وابسته به آن را بفهميم، مجبوريم كليه اتفاقات گوناگوني كه همزمان و يكي پس از ديگري رخ ميدهند را بعنوان امور بي ارتباط به موضوع بحث كنار بگذاريم؛ و بدين طريق نظريه اي كرا در مورد زمان تدوين كنيم كه در آن هيچ اتفاقي رخ نميدهد"(آنتي دورينگ ـ فصل مكان و زمان).

بطور مشابه، بحث مكان خالي و "مطلق" كه درغياب هر شكلي از ماده وجود دارد نيز متافيزيكي بود. انگلس در رد اين بحثهاي متافيزيكي از هگل نقل ميكند كه "مكان و زمان مملو از ماده اند … همانطور كه بدون ماده، حركتي وجود ندارد، بدون حركت هم ماده اي ماده اي در كار نيست…

مكان و زمان فقط در حركت، صورت واقعيت مي يابند.

بعلاوه نيوتون ادعا داشت كه اشياء را مي توان در "سكون مطلق" در نظر گرفت. براي وي حركت مي توانست بدون ماده و ماده بدون حركت وجود داشته باشد. اما همانطور كه انگلس گفت:"حركت، شيوه موجوديت ماده است. هرگز، در هيچ كجا، ماده بدون حركت وجود نداشته و نمي تواند وجود داشته باشد ... بطور مثال، يك جسم مي تواند روي زمين از تعادلي مكانيكي برخوردار باشد، مي تواند از لحاظ مكانيكي ساكن باشد. اما اين بهيچوجه مانع از شركت اين جسم در حركت زمين و بطريق اولي در حركت كل مظومه شمسي نميشود. ماده بدون حركت همانقدر غير قابل تصور است كه حركت بدون ماده." (همانجا ـ فصل شناخت كائنات، فيزيك، شيمي) بحثهاي نيوتون، هم متافيزيكي بود و هم ايده آليستي. همانطور كه لنين خاطر نشان كرد: "مسئله اينست، تلاشي صورت ميگيرد تا فـكـر حركت بدون ماده به ذهــن رخنه كند. اين فكــري است كه از ماده جدا گشته است. اين ايده آليسم فلسفي است." (ماترياليسم و امپريوكريتيسيسم)مباحث نيوتون او را قادر ساخت خدمات عظيمي به علم مكانيك، علوم بصري، رياضيات و نجوم در قرن 17 بكند. اما آنها منعكس كننده فلسفه بورژوايي و محدوديتهاي كلي شناخت بشر از كائنات در آن دوره بودند. از زمان آغاز انقلاب بورژوايي در علوم كه نيوتون چهره اصلي آن بود، تكامل توليد و آزمونهاي علمي، بسياري امور جديد كه توسط فيزيك نيوتون قابل توضيح نبود و در واقع خلاف آن بود را آشكار نمود.

اين اكتشافات در اواخر قرن 19 به اوج خود رسيد. يكي از آنها به سرعت نور مربوط شد و ديگري به امواج الكترومغناطيس. اينها كاربرد عظيمي در تلگراف و ارتباط راديويي وساير جهش هاي تكنيكي فوق العاده مهم داشت. كشف ديگري كه صورت گرفت اين بود كه سرعت نور تحت تاثير گردش زمين قرار ندارد. يعني محاسبات نشان ميدهد كه اين سرعت هنگام تابش آن چه در جهت گردش زمين، چه در جهت عكس آن تغييري نمي كند. فيزيك نيوتون كه مبتني بر "عقل سليم" زندگي روزمره بود، اصرار داشت كه سرعت اين تابش در حالت اول برابر است با سرعت نور باضافه سرعت گردش زمين و در حالت دوم برابر است با سرعت نور منهاي سرعت گردش زمين. علم فيزيك قديم در تلاش براي تشريح اين تضاد؛ خود را به يك رشته موارد خاص و استثنائات و امثالهم مي آويخت.

بعلاوه، اكتشافاتي نيز در زمينه عناصر راديواكتيو صورت گرفت. عناصري (ذراتي) كه با آزاد كردن انرژي بشكل اشعه (رادياسيون) جرم خود را كاهش ميدادند. فيزيك نيوتون هيچ جايي براي تبديل جرم به انرژي (بدين طريق) قائل نبود. نتيجتا بسياري از فيزيكدانان به اين جمعبندي انحرافي رسيدند كه "ماده ناپديد شده است". آنها با قاطي كردن مقوله ي ماده از لحاظ فيزيكي (يعني جسم بعنوان چيزي متمايز از انرژي) با ماده در مفهوم فلسفي (يعني آنچه موجوديت عيني دارد) به ورطه ايده آليسم مي افتادند. لنين سرمنشاء اين اغتشاش را چنين خاطر نشان كرد:" ماده ناپديد ميشود. يعني محدوده شناخت تاكنوني ما از ماده ناپديد ميشود و شناخت عميقتر ميگردد. آن خواص ماده كه سابقا مطلق، تغيير ناپذير و اولي (غير قابل نفوذ، ساكن، جامد وغيره) بنظر ميرسيد، در حال ناپديد شدن است و اينكه آشكار ميشود كه اين خواص ماده نسبي بوده و فقط مشخصه حالات معيني از ماده است. يگانه خاصيت ماده كه ماترياليسم فلسفي مقيد به تشخيص آن است "واقعيت عيني بودن ماده، خارج از ذهن، است … عمدتا بخاطر آنكه فيزيكدانان ديالكتيك نميدانستند بود كه فيزيك جديد به ايده آليسم در غلطيد." (همانجا صفحات 260ـ 263)

خدمت انيشتين چه بود؟

انيشتين از مباحث نيوتون پيرامون مكان و زمان مطلق گسست كرد و نشان داد كه مكان و زمان فقط مي توانند با رجوع به وقايع معنا و تعي ن بيابند. منظور از وقايع نيز در واقعيت، حركت ماده است. او نشان داد كه يكي از نتايج اين بحث، تداخل متقابل مكان و زمان است. مثلا همانطور كه قبلا اشاره شد، ذرات راديواكتيو در سرعتهاي بالا آهسته تر نابود ميشوند و اگر سرعتشان به 94ر94 درصد سرعت نورافزايش يابد (سرعت نور محاسبه شده توسط ناظران ثابت روي كره زمين) آنگاه "عـمـر" آن ذرات تقريبا 30 برابر افزايش خواهد يافت. براي ناظراني كه همراه با اين ذرات حركت كنند افزايش عمر به همان سرعت معمول خواهد بود. و براي آندسته ناظراني كه با سرعت كمتر از ذرات در حال حركت باشند، عمر آن ذرات مثلا ميتواند 5 بار آهسته تر از حالت عادي طي شود. و همه اين ناظران در مورد مسافتي كه ذرات طي كرده اند اختلاف نظر خواهند داشت. هر يك از آنها در مورد مقدار زمان و مكاني كه دو نقطه از "طول عمر" ذره را مشخص ميكند، به نتيجه متفاوتي دست مي يابد. اما همانطور كه تئوريهاي انيشتين نشان داد اين بدان معنا نيست كه "همه چيز غير واقعي است"يا صرفا به ناظر بستگي دارد. انيشتين نشان داد كه ابعاد مكان و زمان كه فاصله واقعي بين دو نقطه را مي سازند مي تواند بطور گوناگون محاسبه شود. اما آن فاصله كه جوانب مكان و زمان را بهم آميخته بايد نسبيت ويژه، توسط همه ناظران و بر طبق فرمولي كه انيشتين كشف كرد، يكسان محاسبه شود. بعبارت ديگر، در عين حال كه اندازه گيريهاي زمان و مكان نسبي هستند اما يك واقعيت مطلق اساسي را منعكس ميكنند.

نتيجه ديگر تئوريهاي انيشتين، نظريه تبديل متقابل جرم و انرژي بود (كه در معادله مشهورج شت بيان ميشود. در اين معادله ش بيان جرم، ت نشانه سرعت نور در خلاء و ج بمعناي انرژي است) بيان ميشود. اين گسست از نظريه اي قديمي بود كه انرژي و جرم را دو چيز كاملا مجزا در نظر ميگرفت. نظريه انيشتين درست عكس اين را نشان داد. جرم و انرژي در هم تداخل ميكنند و يكي مي تواند به ديگري تبديل شود. اين همان نتيجه اي است كه انگلس قبلا خاطر نشان كرده بود. همانطور كه قبلا اشاره شد، اين معادله به توضيح پديده هاي قبلا ناشناخته ، نظير از ميان رفتن جرم، كمك كرد و به بحث ايده آليستي "ماده ناپديد ميشود" ضربه زد. اين معادله ما را به درك اينكه چرا خورشيد توانسته مدتي چنين طولاني (تقريبا 5 ميليارد سال) فروزان بماند، قادر ميسازد. طبق شناختي كه در قرن 19 از مقوله احتراق وجود داشت (و اين راهي بسيار محدود از آزاد شدن انرژي گرمايي بود) خورشيد بايد مدتها پيش سوخته باشد. اما استفاده از نظريات انيشتين ما را قادر ميسازد اين موضوع را بفهميم و بتوانيم زماني كه خورشيد همچنان فروزان خواهد بود (شايد 5 تا 10 ميليارد سال ديگر) را پيش بيني كنيم.

انيشتين در تئوري عمومي نسبيت خود، بحث نيوتون در مورد جاذبه بعنوان "عمل در يك فاصله" كه با سرعتي بي پايان اشاعه مي يابد را كنار زد. از آنجا كه هر چيزي در كائنات با سرعتي معين در حركت است، اين نا محدود بودن سرعت عمل جاذبه كاملا به اين ايده نيوتون كه حركت كليه امور كار خداست مربوط ميشد. بعقيده انيشتين، قوه جاذبه گستره ي يك حوزه مادي را در يك سرعت معين در بر ميگيرد. تاثيرات اين قوه نميتواند با سرعتي نامحدود اشاعه يابد و هيچ ماده اي نميتواند با سرعتي نامحدود حركت كند. انيشتين با درك نوينش از تاثيرات حوزه جاذبه بر فضا و زمان قادر شد كه ميزان خميدگي اشعه نور توسط جاذبه خورشيد، لرزش مدار سياره مركوري نسبت به خورشيد و امثالهم را بدرستي پيش بيني كند.

بسياري از نظريات انيشتين بويژه در زمينه نسبيت عمومي همچنان موضوع بحث و تحقيق فيزيكدانان و كيهان شناسان است. محك زدن و نقد جزء به جزء تئوريهاي انيشتين نه در حوصله اين مقاله است و نه مسئله اصلي. مهم اين است كه تئوري نسبيت تا آنجا كه صحت دارد، سلاحي عليه ايده آليسم و كل "نسبيت گرايي" فلسفي است كه در حال حاضر مورد سوء استفاده قرار گرفته و تبليغ ميشود. اين تثوري تاييد و درك عميقتري از واقعيت زير بدست ميدهد: واقعيت اساسي فقط و فقط ماده ي در حال حركت اســــت. "خطوط مرزي مشروط" در طبيعت همانطور كه انگلس گفت براستي مشروطند. براي شناخت صحيح هر جزء طبيعت بايد كل قوانين عمومي تكامل آن را در نظر گرفت و فهميد.

اين مفاهيم ديالكتيكي كه تئوريهاي انيشتين بدان اشاره دارد را بايد در چارچوب تكامل عمومي علم فيزيك در نظر گرفت. همانطور كه لنين در آستانه قرن بيستم تاكيد كرد: فيزيك مدرن... در پيشروي بسوي تنها روش حقيقي و تنها فلسفه حقيقي علوم طبيعي از طريقي مستقيم نمي گذرد بلكه جاده اي پر پيچ و خم را طي خواهد كرد. اين پيشروي، نـه آگاهانه بلكه غريزي است. با نگاه روشن به "هدف نهايي" نيست، بلكه متزلزل و گاه حتي با پشت كردن به آن، بدان نزديك ميشود. فيزيك جديد در كار است و ماترياليسم ديالكتيك را متولد ميكند. زايش كار دردناكي است. (لـنين، همانجا) معناي اين حرف آنست كه واقعيت، خود ديالكتيكي و مادي است. تئوريهاي علمي تا آنجا كه حقيقت دارند، يعني تا آنجا كه تجربه را بدرستي جمعبندي كرده و قادرند كه آن را بدرستي پيش بيني كنند، بايد اين را بازتاب دهند. از سوي ديگر، ديدگاه بورژوازي كه به علم براي پيشرفت توليد نياز دارد، متافيزيكي و ايده آليستي است و اين ديدگاه بر علم حاكم بوده و آنرا عقب ميكشد. اين مسئله روشن تر از هرجا در مورد خود انيشتين مشاهده ميشود. او نميتوانست فلسفه بورژوايي دترمينيسم را كنار نهد و اين كاملا به اعتقادات مذهبي اش مربوط بود. برعكس انيشتين برخي از پيشرفتهاي كليدي جديدي كه در علم فيزيك طي دو دهه 20 و 30 صورت گرفت را رد نمود.

عـــلــم، ديـــن و جــامعـــهدر قلب اين پيشرفتها تكوين فيزيك كوانتوم قرار داشت. نامگذاري اين علم بدان جهت بود كه انرژي تنها مي تواند در بسته ها(ابعاد معين) يا "كوانتا" حمل شود و انتقال يابد. طنز اينجاست كه سرمنشاء اين ايده، اقدام شخص انيشتين براي تدوين انرژي نوري بود. خود اين مسئله نشان ميدهد كه طبيعت همانطور كه ماترياليسم معتقد است نه بشكل تك خطي بلكه از طريق جهش ها تكامل مي يابد. فيزيكدانان كوانتوم از چنين دركي، "اصل عدم اطمينان" را بيرون كشيدند و به يك تئوري استاتيستيك در مورد پروسه هاي زيرـ اتمي دست يافتند. اصل عدم اطمينان اساسا منعكس كننده اين بحث مائو است كه "براي شناخت ساختار و خواص اتم بايد آزمايشاتي بر آن بعمل آوريد و وضعيتش را تغيير دهيد" نتيجه اين بحث آنست كه ما در يك مقطع معين نميتوانيم مكان دقيق و شتاب دقيق يك جسم را بدانيم زيرا براي شناخت آنها از طريق تاباندن يك شعاع نور، بايد اين يا آن را تغيير دهيم. بنابراين ما نميتوانيم كل حركت آتي يك جسم منفرد را با صحت مطلق پيش بيني كنيم. اين امر سرچشمه اي براي عذاب بسيار انيشتين بود كه فكر ميكرد قوانين در اين سطح بايد مستقيما قدر گرا، ساده و غير استاتيستيك باشند و اين بازتابي از منطق الهي و هماهنگي كائنات است. بقول انيشتين "نميتوانم تصور كنم كه خدا با كائنات نرد بازي ميكند" همانطور كه انگلس بشكلي نافذ نشان داد، اين دترمينيسم كه نافي وجود شانس در طبيعت ميشود، اساسا يك دگم است كه بسيار به دين وابسته ميباشد. تا آنجا كه هيچ راهي براي نمايش "ضرورت ساده و مستقيم"اعمال شده كه در همه جا وجود دارد، موجود نيست و اعتقاد به اين نوع از ضرورت بخشي از ايمان است. (ديالكتيك طبيعت)

اينكه انيشتين خدمات معين كرد اما بواسطه بينش خود به مخمصه افتاد و سپس در نيمه دوم عمر خود به جدل عليه پيشرفتهاي كليدي علم فيزيك پرداخت را ميتوان با تجربه ساير فيزيكداناني كه آنها نيز به همين شيوه به مخمصه افتادند، مقايسه كرد. خصوصيات اين دسته از دانشمندان در يكي از نشريات علمي چين تحت رهبري خط مائو چنين مشخص شده است:ماكس پلانك اولين فردي بود كه فيزيك كوانتوم را پروراند. بدون آنكه با اوضاعي كه تئوري كوانتوم براي مفاهيم فيزيك كلاسيك پديد آورده بود و بعدها توسط محققان بسيار تاييد شد و تكامل يافت موافق باشد. او بر تفسير تئوري كوانتوم در چارچوب فيزيك كوانتوم اصرار ميورزيد. يك نتيجه گيري اين بينش جهت گم كردگي 51 ساله او بود... شبيه همين را ميتوان در مورد لورنتس ديد خدمات مهمي به پايه ريزي تئوري نسبيت كرد... اينها درسهاي مهم تاريخي است كه نشانگر اهميت يك جهانبيني صحيح جهت هدايت موفقيت آميز فعاليت در حيطه علوم طبيعي است. ( چرا لين پيائو در مورد ضد ذر ه مخالفت ميورزد ـ علوم چين ، اكتبر 1974)

انيشتين از رد ديدگاه كلاسيك فيزيك مبني بر آنكه طبيعت چيزي "كامل" و ساخته دست خداست سر باز زد. بهمين خاطر به يان نتيجه رسيد كه براي رسيدن به يك شناخت "كامل" از طبيعت بايد هرگونه تاثير انسانث "ناكامل" بر طبيعت از ميان برود. و انسان چه بعنوان فرد، و چه در جامعه بايد كاملا خارج و جدا از طبيعت در نظر گرفته شود. و علم بايد به طبيعت "آنطور كه خودش هست" برخورد كند. در عين حال، در امور بشري بايد چيز ديگري غير از علم (بعقيده انيشتين، ديــن) بايد راهنماي عمل باشد. انگلس اين سفسطه را قبلا افشاء كرده و خاطر نشان ساخته بود كه: "... دقيقا اين تغيير طبيعت بدست انسان، و نه صرفا طبيعت بخودي خود است كه اساسي ترين و اولين مبناي بشري را تشكيل ميدهد." (ديالكتيك طبيعت)

چنين تضادهايي بود كه خدمات انيشتين به علم فيزيك را محدود نمود و بنحوي آشكار تر در ديدگاه هاي اجتماعي اش نيز بروز يافت. انيشتين از اعتبار خود براي تبليغ موضعي ترقيخواهانه در مورد بسياري از مسائل حاد سياسي استفاده كرد. او با جنگ جهاني اول و سپس با فاشيسم در زادگاه خود، آلمان مخالفت كرد. سپس در امريكا او با مك كارتيسم، با اعدام روزنبرگ ها و باج خواهي و قلدري هسته اي امريكا مخالفت كرد. اما در همه اين موارد، موضع وي بر آميزه اي از ليبراليسم و "سوسياليسم" تخيلي استوار بود.

بنابراين او به برخي مواضع سياسي ارتجاعي (نظير حمايت از صهيونيسم) در غلطيد زيرا از مبنائي علمي براي تجزيه و تحليل و درك امور بي بهره بود. هرچند وي بطور مبهم به آنچه خود از سوسياليسم ميفهميد علاقمند بود، اما مشخصا با ماركسيسم توافق نداشت زيرا به عقيده او ماركسيسم در مورد امكانات رسيدن به يك درك علمي از فعاليت بشري "اغراق" ميكرد. هرچند او عليه بت ساختن از خودش توسط بورژوازي موضع گيري نمود اما براي توده هاي خلق در حيطه علم هيچگونه نقشي قائل نبود و برخي افراد را بالاتر از بقيه در نظر ميگرفت. اين ديدگاه انيشتين بخوبي درخدمت تلاشهاي بورژوازي قرار گرفته كه بگويد "مگر انيشتين باشيد" تا بتوانيد از مسائل سر درآوريد. اين تلاشها بخاطر هرچه عميقتر كردن شكاف ميان كار يدي و كار فكري و در اسارت نگهداشتن زحمتكشان انجام ميشود.

انيشتين و گروه 5 نفر

نشريه رويزيونيستي "خبرنامه پكن" بتاريخ 2 مارس 1979 اظهار داشت كه "گروه 4 نفر... به با نفوذ ترين دانشمند قرن بيستم، به مردي كه هويتش عميقا با امر ترقي بشر گره خورده، بهتان مي زدند. اين دارودسته ديوانه خواهان علم، فرهنگ و دانشمندان نبودند... اين واقعيت كه امروز صدمين سالگرد تولد انيشتين را بزرگ ميداريم معرف پيروزي آشكار به گروه 4 نفر ميباشد". اين حرفها آشكارا توخالي است. انقلابيون چيني مدافع خدمات انيشتين بودند اما از وي ـ چه بعنوان يك دانشمند، چه در حيطه نظرات سياسي ـ بدون نقد تعريف و تمجيد نمي كردند. و مسلما از او براي علوم و دانشمندان چين، مدل نمي ساختند.

انقلابيون چيني بدرستي فلسفه انيشتين و بخشهاي شايسته ي نقد در تئوري عمومي نسبيت وي را نقد ميكردند. پوچي اين اتهام مسخره كه آنها كاملا نافي خدمات انيشتين بوده و حتي علم را نفي ميكردند و يا در پي نابودي علم بودند را ميتوان با نگاهي به مقالات نشريات تحت رهبري فرماندهي پرولتري حزب دريافت. از آن مقالات آشكار است كه تئورهاي انيشتين مورد مطالعه و بحث قرار گرفته است. حتي موسسه بدنام و ارتجاعي "هـوور" در مقاله اي كه كمي قبل از كودتاي رويزيونيستي اكتبر 1976 منتشر ساخت، اذعان كرد كه "تحقيقات در فيزيك كاربردي و فيزيك تئوريك با حدت و شدت دنبال ميشود" (مقاله ي سياستهاي علمي چين )آنچه حكام رويزيونيست فعلي درباره اش جيغ و داد ميكنند، خط رهبري كننده علم است: اولا، با توجه به شرايط مشخص چين، تاكيد علوم بايد در بخش كاربردي ميبود تا تحقيقات اساسي. تا علم بتواند به نيازهاي توده هاي خلق خدمت كند. اين امر مبناي مادي براي تحقيقات بيشتر را فراهم ميكرد. ثانيا علم نبايد ملك طلق روشنفكران برج عاج نشين باشد. دانشمندان بايد جهانبيني خويش را نوسازي كنند و موضع ماترياليستي ديالكتيكي، ديدگاه و روش پرولتاريا را اختيار كنند.

بايد ديد رويزيونيستها طي حاكميت خط مائو در پي چه بودند و امروز در چين به چه كاري مشغولند: نابودي سوسياليسم تحت عنوان دستيابي به چين "پيشرفته و مدرن"، حمله به پيشرفتهائي كه در زمينه محو تمايزات اجتماعي بدست آمده و درمقابل بيشتر كردن اين تمايزات، بيرون كردن زحمتكشان از مراكز تحصيلي و باز گرداندن آنها به مزارع و كارخانه ها تا مانند حيوان زير يوغ كار كنند و در مقابل، تشويق جنبه هاي عقب مانده ي روشنفكران و ساير نيروهاي خردن بورژوا تا جهت احياي سرمايه داري بسيج شوند. تعريف و تمجيد از انيشتين نيز در همين چارچوب قرار دارد و امري كاملا ارتجاعي است.

آنها مي كوشند از انيشتين مدلي براي خط ارتجاعي خود بسازند كه بر مبناي آن اساس پيشرفت علمي "شخصيتهاي نابغه" هستند. اين خط نه فقط ضد سوسياليسم است بلكه به علم هم ضربه مي زند. با وجوديكه انيشتين خدماتي به علم نموده، اما اين بحث كه علوم تحت سوسياليسم با خلق چندين و چند "انيشتين" پيشرفت خواهد كرد، به دو دليل رويزيونيستي است: اولا، بينش انيشتين از ماترياليسم ديالكتيك به مفهوم همه جانبه و عميق آن بسيار فاصله داشت.

مائوتسه دون خاطرنشان كرد كه: "ماركسيسم، رئاليسم را در آفرينش هنري در بر ميگيرد اما نميتواند جايگزين آن شود. همانطور كه در فيزيك نيز تئوريهاي اتمي و الكترونيك را در بر ميگيرد اما جانشين آنها نميشود". بنابراين ماركسيسم مطالعه و قياس نقادانه همه ي شاخه هاي دانش بشري را دامن زد، با تكوين و تكامل ماترياليسم ديالكتيك كه نه فقط جمع بست شناخت است بلكه از طريق بكار بست آن در عمل، به غناي مداوم دانش بشري راه مي گشايد. انيشتين مسلما صاحب ديدگاهي ماترياليستي ديالكتيكي نبود. همين مسئله باعث خطاهاي بسيار او شد كه بايد مورد نقد قرار گيرد تا بتوان بدفاع از ماترياليسم ديالكتيك برخواست و آنرا تكامل داد. اما از آنجا كه تئوريهاي وي بطور گسترده اي بازتاب اين واقعيت است كه واقعيات،خود ديالكتيكي هستند، شناخت ما از آنها را غنا بخشيده است.
نقل از گروه هوپا

نمایه کاربر
leila
تازه اولاشه
تازه اولاشه
پست: 17
تاریخ عضویت: یک شنبه 10 تیر 1386, 12:12 pm
تماس:

پست توسط leila » چهار شنبه 20 تیر 1386, 12:37 pm

آلبرت اینشتین
نام = آلبرت انیشتن
تاریخ تولد= 14 مارس, 1897
محل تولد = اولم, ورتمبرگ, آلمان
تاریخ وفات = 18 آوریل, 1955
محل اقامت = آلمان سوییس ا یالات متحده امریکا


رشته = فیزیک
موسسه کار = اداره ثبت اختراعات سوییس, دانشگاه زوریخ, دانشگاه چارلز, موسسه کایزر ویلهم,
دانشگاه لیدن, موسسه مطالعات پیشرفته |
دلیل شهرت = نسبیت عمومی, نسبیت خصوصی
حرکت براونی, اثرات فتوالکتریک |
جوایز = جایزه نوبل در فیزیک (1921) }}
فیزیک‌دان نظری بود. وی طراح نظریات خاص و عمومی نسبیت بود. علاوه بر این، او دربسط تئوری کوانتوم و مکانیک آماری سهم عمده‌ای داشت.
این در حالیست که انیشتن بیش از همه به خاطر نظریه نسبیت شهرت دارد. (بویژه در هم‌ارزی جرم و انرژی، E=mc2) وی به خاطر توضیح تاثیرات فوتوالکتریکدر سال 1905 (« سال باشکوه یا «سال معجزه آسا») و «به خاطر خدماتش به فیزیک»، جایزه نوبل در فیزیک سال 1921 را دریافت کرد.
در فرهنگ عامه، نام انیشتن به مترادف هوش بزرگ و نابغه تبدیل شده است.


انیشتین در 14 مارس 1897 در ساعت 11:300 صبح LMT در یک خانواده یهودی در شهر اولم در ورتمبرگ آلمان، واقع در 100 کیلومتری اشتوتگارت بدنیا آمد.
پدرش هرمان انیشتین یک فروشنده بود که بعدها یک کارخانه الکتروشیمیایی را تاسیس کرد و مادرش پولین «نی» کوچ نام داشت.
آنها در کنیسه اشتوتگارت-باد با یکدیگر ازدواج کردند. در زمان تولد، مادر آلبرت به خاطر اینکه سر او بسیار بزرگ بود و حالتنی عجیب داشت بسیار نگران بود. هرچند که با رشد او، کم کم بزرگی سرش کمتر به چشم می‌آمد، اما از عکس‌های او معلوم است که کله‌اش نسبت به بدنش بزرگتر بوده است؛ به این ویژگی در افرادی که سرهای بزرگی دارند «سربزرگی خوش‌خیم» گفته می‌شود که هیچ ارتباطی با بیماری یا مشکلات ادراکی ندارد.
یکی دیگر از مشهورترین جنبه‌های کودکی انیشتین این است که او خیلی دیرتر از بچه‌های معمولی صحبت کردن را آغاز کرد. طبق ادعای خود انیشتین، او تا سن سه سالگی حرف زدن را آغاز نکرده بود و بعد از آن هم حتی تا سنین بالاتر از نه سالگی به سختی صحبت می‌کرد
به دلیل پیشرفت کند کلامی انیشتین، و گرایش او به بی‌توجهی به هر موضوعی که در مدرسه برایش خسته کننده بود— و در مقابل توجه صرف او به مواردی که برایش جالب بودند— باعث شده بود که برخی همچون خدمه منزل انیشتین او را کند ذهن بدانند.
او با اصرار مادرش آموزش ویولون می‌دید. اگرچه او از همان ابتدای کار مشق ویولون را دوست نداشت و در نهایت نیز آنرا کنار گذاشت، اما بعدها آرامش عمیق خود را در سوناتای ویلون موتسارت بدست می‌آورد.وقتی انیشتین پنج ساله بود، پدرش به او یک قطب‌نمای جیبی نشان داد و انیشتین پی برد که در فضای خالی چیزی بر روی سوزن تاثیر می‌گذارد؛ او بعدها این اتفاق را یکی از تحول‌آمیزترین اتفاقات زندگی‌اش توصیف کرد. او برای تفریح مدل‌ها و ماشین درست می‌کرد و از همان ابتدا توانایی ریاضیاتی بالایی از خود نشان می‌داد.انیشتین در دبیرستان لویتپولد ثبت نام کرد و در آنجا تحصیلات نسبتا پیشرفته‌ای داشت. در حدود سن 20 سالگی، او یادگیری ریاضی را آغاز کرد؛ در سال 1998، با مطالعه یک جزوه مدرسه‌ای، هندسه مسطحه اقلیدسی را یاد گرفت و در چهار سال پس از آن به مطالعه حساب دیفرانسیل و انتگرال پرداخت؛
انیشتین در زمانیکه در دبیرستان بود، با مسئولان مدرسه درگیر شد و از سیستم حاکم بر مدرسه ابراز تنفر کرد، چراکه وی معتقد بود روح یادگیری و اندیشه خلاق در لابلای تلاش‌هایی که به یادسپاری نام گرفته‌اند از بین می‌رود.
خانواده انیشتین از مونیخ به پیوا- شهری در ایتالیا در نزدیکی میلان- مهاجرت کردند.
انیشتین اولین فعالیت علمی خود را با عنوان «بررسی وضعیت اتر در زمینه‌های مربوط به مغناطیس»، در همان زمان برای یکی از عموهایش می‌نوشت. آلبرت برای تمام کردن درسهایش، در مدرسه شبانه روزی مونیخ ماند و پس از آنکه تنها یک ترم را تمام کند در بهار سال 1895 دبیرستان را رها کرده و برای پیوستن به خانواده‌اش رهسپار پریوا شد. یک سال و نیم پیش از امتحانات نهایی، او بدون اطلاع والدینش و با متقاعد کردن مسئولین مدرسه به اینکه بواسطه یک گواهی پزشکی به او اجازه مرخصی بدهند مدرسه را ترک کرد اما این بدان معنا بود که انیشتین هیچگونه گواهی در تحصیلات متوسطه کسب نکرد.
در همان سال یعنی در سن 16 سالگی، او آزمایش ذهنی را که به «آیینه آلبرت انیشتین» شهرت دارد انجام داد.
اوپس از خیره شدن به آیینه، آزمایش کرد که اگر با سرعت نور حرکت کند چه اتفاقی برای تصویرش خواهد افتاد؛ نتیجه‌گیری او مبنی بر اینکه سرعت نور مستقل از بیننده اش است، بعدها به یکی از دو فرضیه نسبیت خاص تبدیل شد.
در آزمون ورودی موسسه فدرال پلی تکنیک زوریخ-که امروزه به ETH زوریخ شهرت دارد- اگرچه امتیاز آلبرت در بخش ریاضی و علوم عالی شد، اما امتیاز پایین او در بخش ادبیات مانع از قبولی وی شد؛ پس از آن خانواده‌اش او را به آرائو در سوییس فرستادند تا تحصیلاتش را در آنجا به اتمام برساند؛ پس از آن دیگر معلوم بود که آلبرت آنگونه که پدرش می‌خواست مهندس الکترونیک نخواهد شد. او در آنجا به مطالعه تئوری الکترومغناطیس که بسیار کم به آن پرداخته شده، مشغول شد و در سال 1896 دیپلم خود را دریافت کرد. در این مدت او در منزل خانواده پروفسور یاست وینتلر اقامت کرد و در آنجا به عنوان اولین تجربه عاشقانه، به ماری دختر این خانواده علاقمند شد. مایا، خواهر انیشتین که نزدیکترین همراز او بود بعدها با پسر همان خانواده یعنی پل ازدواج کرد و و دوست او نیز یعنی مایکل بسو با دختر دیگر همان خانواده یعنی آنا وصلت کرد.
پس از آن انیشتین در ماه اکتبر در موسسه فدرال پلی تکنیک ثبت نام کرد و به زوریخ رفت؛ در همین حال ماری نیز برای تدریس به اولسبرگ در سوییس رفت. او در همان سال شهروندی خود در ورتمبرگ را لغو کرد.
در بهار سال 1896، میلوا ماریخ صربستانی که ابتدا در دانشگاه زوریخ در رشته پزشکی اغاز به تحصیل کرده بود، پس از یک ترم به موسسه فدرال پلی تکنیک آمد تا در آنجا به عنوان تنها زن در آن سال، در رشته‌ای که انیشتین درس می‌خواند تحصیلات خود را ادامه دهد. در طی سالهای بعد رابطه ماریخ با انیشتین به یک رابطه عاشقانه تبدیل شد، هرچند که مادر انیشتین به خاطر غیر یهودی بودن، سن بالا و نقص جسمانی ماریخ، به شدت با رابطه آنها مخالف بود
ازدواج انیشتین با ماریخ ریاضیدان، هم یک شراکت فکری و هم یک شراکت شخصی به شمار می‌آمد: انیشتین در مورد میلوا می‌گفت: "او موجودی است که نیمه دیگر من است و مثل من قدرتمند و مستقل استدر سال 1905، او در اوقات فراغتش چهار مقاله نوشت
بسیاری از فیزیکدانها معتقدند که سه مقاله از چهار مقاله مذکور( حرکت براونی، تاثیرات فتوالکتریک و نسبیت خاص) مستحق جایزه نوبل بوده‌اند. اما کمیته نوبل جایزه‌اش را تنها به مقاله «تاثیرات فتوالکتریک» اعطا کرد
اولین مقاله که "" درباره دیدگاهی قهرمانانه درمورد تولید و انتقال نور"" نام داشت
در این مقاله، انیشتین نظریه پلانکس (E = hν) در مورد عناصر عینی انرژی را به نظریه خود بسط داده و عنوان کرده است که انرژی الکترومغناطیس توسط کوانتومهایhν (که در آن h ثابت پلانک بوده و ν فرکانس نور است) جذب یا ساطع می‌شوند و بدین ترتیب قانون جدیدی را پیشنهاد می‌کند

تا تاثیرفتوالکتریک و سایر ویژگی‌های لومیسانس نوری و یونش عکاسی را تشریح کند. انیشتین در مقاله‌های بعدیش، این قانون را برای تشریح پدیده ولتا(در سال1906)، تولید اشعه‌های کاتدی ثانویه (در سال 1906) و حد پربسامد برمسترالانگ (در سال 1911) اشاره کرد.
مهمترین تاثیر انیشتین این بود که ثابت کرد برخلاف آنچه که پلانک بدان معتقد بود، تدریج انرژی، بیشتر یک ویژگی کلی و درونی نور است تا محدودیت ویژه تعامل بین ماده و نور. یکی دیگر از نتایج این مقاله که اغلب مورد غفلت قرار گرفته، تخمین عالی(6.17 1023) عدد آوگاردو توسط انیشتین است(6.02 1023).
در سال 1905، دومین مقاله او با عنوان ""درباره حرکت ذرات معلق در مایعات ایستا- مورد نیاز بر اساس تئوری گرمایی مولکولی کنت ومطالعه او در مورد حرکت براونی را در بر می‌گرفت و برای وجود اتمها گواه عملی ارائه می‌داد.
در آن سال یعنی در ژوئن سال 1905، سومین مقاله انیشتین با عنوان ""درباره الکترودینامیک اجزای متحرک"" به چاپ رسید.
در این مقاله تئوری نسبیت خاص، تئوری زمان، فاصله، جرم و انرژی مطابق با الکترومغناطیسم را معرفی کرد اما نیروی جاذبه را حذف کرد.
او در مقاله چهارم، تحت عنوان ‹‹ آيا درونيات يك جسم وابسته به محتواي انرژي آن است؟›› اخر سال 1905 منتشر شد، نشان داد كه با توجه به اصل موضوع نسبيت، غير ممكن است بتوان اين معادله معروف را استنتاج كرد كه بيانگر هم ارزي ماده و انرژي باشد.

انيشتن در سال 1912 به زوريخ بازگشت تا استاد دانشگاه ETH زوريخ شود. در آن زمان، با مارسل گراسمن رياضي دان، كه او را با هندسه ريماني آشنا ساخت،همكاري نزديكي داشت.
انيشتن در سال 1912، از زمان به عنوان بعدچهارم ياد كرد؛
انيشتن در سال 1914، يعني دقيقا اندكي قبل از آغاز جنگ جهاني اول در برلين اقامت داشت و استاد دانشگاه بود و در آن زمان به عضويت آكادمي علوم پروس درآمد. او تابعيت پروسي را پذيرفتدر14 مي 1904 اولين پسر آلبرت و ميلوا؛ يعني هانس آلبرت انيشتن به دنيا آمد. دومين پسر آنها، ادوارد انيشتن در 28 ژوئيه 1910 چشم به دنيا گشود.
هانس آلبرت استاد مهندسي هيدروليك دانشگاه كاليفرنيا، بركلي شد. او تعامل كمي با پدرش داشت، اما به موسيقي و دريانوردي عاشقانه مي پرداخت. برادر كوچكتر ؛ يعني ادوارد قصد داشت به حرفه روانكاوي فرويدي بپردازد، اما به خاطر اسكيزوفرني به پناهگاه سپرده شد و در پناهگاه از دنيا رفت. َ
انيشتن در 14 فوريه 1919 ميلوا را طلاق داد و در 22 ژوئيه 1919 با دختر عمه خود السا لونتهال ازوداج كرد. (انيشتن متولد مي شود: لونتهال نام خانوادگي اولين شوهر او، يعني ماكس بود).
السا اولين دختر خاله و دومين دختر عمه آلبرت محسوب مي شد. او سه سال از آلبرت كوچكتر بود و پس از آنكه آلبرت به درهم ريختگي عصبي جزيي و بيماري معده شديد مبتلا شد او را تا وقتي كه سالم شود ، پرستاري كرد. ازدواج اين دو فرزندي در بر نداشت.
انيشتن در نوامبر سال 1915 يك سري سخنراني هايي در آكادمي علوم پروس ايراد كرد كه در آن نظريه جديد گرانش، موسوم به نسبيت عام را مطرح كرد.
و این قصه ادامه دارد....
مثل شقايق زندگي کن کوتاه اما زيبا

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » چهار شنبه 20 تیر 1386, 12:51 pm

انیشتن واقعاً نابغه بود!

مخالفتش با نظریه کوانتومی هم خیلی جالب بود، منم باهاش موافقم :lol:

قبولش دارم :D

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » پنج شنبه 28 تیر 1386, 5:42 pm

تو دیگه چرا مخالفی پرفسور هادی
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » پنج شنبه 28 تیر 1386, 7:23 pm

از عهده IQ ی شما خارجه !

برا همین توضیح نمیدم که سر خورده نشی :lol:

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » جمعه 29 تیر 1386, 9:43 pm

انیشتین از شاگردای من بود کجای کاری تو :shock:
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » شنبه 20 مرداد 1386, 3:02 pm

فرق فیزیک و متا فیزیک چیه؟
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان