امروز حالت چطوره؟!

soheil · پست توسط **soheil** » شنبه 28 مرداد 1385, 10:32 pm

این حمیده امروز خیلی خوشحاله هاااا
دیگه به منم گیر نمی ده..
فکر کنم به خاطر سمیه ست...
اگه اذیتم کنه به سمیه می گم...

TNZ · پست توسط **TNZ** » یک شنبه 29 مرداد 1385, 9:02 am

منم اومدم دیدم کلی تاپیک زدین خیلی خوشحال شدم اما هنوز نتونستم همه رو ببینم

خوشحالم که باز می بینمتون ( شکلک لاو )

TNZ · پست توسط **TNZ** » یک شنبه 29 مرداد 1385, 9:05 am

من امروز مریض شدم حالم اصلا خوب نیست دیدم کاری نمی تونم بکنم اومدم اینجا

مامانم بدونه دعفام می کنه

Elham · پست توسط **Elham** » یک شنبه 29 مرداد 1385, 9:57 am

خوب امروز یه مقدار زیادی نگرانم چون حال پدربزرگ آقای همسر اصلا خوب نیست

hamideht · پست توسط **hamideht** » یک شنبه 29 مرداد 1385, 11:12 am

من خوبم امروز تازه ام با الهام و سمیه حرف زدم کیف داد دلتون بسوزه

TNZ · پست توسط **TNZ** » یک شنبه 29 مرداد 1385, 1:41 pm

من هنوزم حالم بده

منم خیلی خوشحال شدمااااااااااااااااا کلا من از کنفرانس خوشم میاد

TNZ · پست توسط **TNZ** » یک شنبه 29 مرداد 1385, 1:43 pm

یادته الهام یه بار من و تو و نگار کنفرانس داشتیم کلی خوش گذشت چقدر خندیدیما

soheil · پست توسط **soheil** » یک شنبه 29 مرداد 1385, 6:47 pm

امروز داغونم خیلی داغون...
نزدیک بود دوستامو از دست بدم...

hamideht · پست توسط **hamideht** » یک شنبه 29 مرداد 1385, 8:33 pm

من امروز ناراحت شدم که زود عصبانی شدم سهیل ناراحت شد تقصیر منه ببخشید باران و سهیل

soheil · پست توسط **soheil** » یک شنبه 29 مرداد 1385, 8:49 pm

من هر چی به این حمیده میگم که تقصیر تو نبوده هی می گه بی خیال...
...
نمی دونم شاید چون خیلی مهربونه شاید هم چون خیلی لجبازه...

TNZ · پست توسط **TNZ** » دو شنبه 30 مرداد 1385, 8:45 pm

من الان کنجکاوم

TNZ · پست توسط **TNZ** » دو شنبه 30 مرداد 1385, 8:47 pm

و منتظر ...

soheil · پست توسط **soheil** » دو شنبه 30 مرداد 1385, 11:39 pm

من امروز یه تصمیم مهم تو زندگیم گرفتم..
تصمیم کبری

Elham · پست توسط **Elham** » سه شنبه 31 مرداد 1385, 10:05 am

منم امروز مهمان دارم اول باید به خونه برسم بعدم به خودم

TNZ · پست توسط **TNZ** » سه شنبه 31 مرداد 1385, 8:39 pm

منم دارم آماده میشم واسه عروسی
واااااااااای که چقدر کار دارم

Babak Radfar · پست توسط **Babak Radfar** » سه شنبه 31 مرداد 1385, 10:32 pm

امشب خوابم مياد بعد از 3 روز که تقريبا در هر روز بيشتر از نيم ساعت نتونسته بودم بخوابم حالا امشب ميتونم تا 4 5 ساعتي بخوابم که جبران مافات کرده باشم
ولي جاي همه تون خالي ديشب عروسي يکي از رفقا دعوت بوديم رفتيم و رقص و پايکوبي وعيش و نوش و نيش وخلاصه تا 5 صبح در خدمت عروسي بوديم و بعد هم همان موقع با بقيه رفقا کله پاچه مشدي زديم و بعد هم ...بعد هم هيچي !زندگي به روال عادي برگشت

soheil · پست توسط **soheil** » چهار شنبه 1 شهریور 1385, 6:51 pm

وای چقدر عروسی زیاد شده...
منم عروسی می خوام...

baran · پست توسط **baran** » چهار شنبه 1 شهریور 1385, 7:00 pm

باورتون ميشه من 4 ساله عروسي نرفتم...

soheil · پست توسط **soheil** » چهار شنبه 1 شهریور 1385, 7:03 pm

باران امروز انگار همه عروسین...
من و تو فقط موندیم با این سایت..

Elham · پست توسط **Elham** » پنج شنبه 2 شهریور 1385, 3:53 pm

من امسال هفته ای یه عروسی رفتم
چون اکثر دوستام تو سن ازدواجن و امسال هم اکثرا با هم عروس می شیم

امروز حالت چطوره؟!

چه کسی حاضر است؟