نظرتون راجع به نفر قبلي

TNZ · پست توسط **TNZ** » دو شنبه 30 مرداد 1385, 8:42 pm

جوجوووووووووووووو

soheil · پست توسط **soheil** » دو شنبه 30 مرداد 1385, 11:36 pm

چیییییی؟؟؟؟
به من می گه؟

Elham · پست توسط **Elham** » سه شنبه 31 مرداد 1385, 10:14 am

جدیدا کم پیدا شده

soheil · پست توسط **soheil** » سه شنبه 31 مرداد 1385, 12:32 pm

اا
من کجا کم پیدا شدم؟
شما مگه کی میاید که من نمی بینمتون؟

soheil · پست توسط **soheil** » سه شنبه 31 مرداد 1385, 12:33 pm

الهام هم که یه عروسی می خواد بگیره هممون رو هم دعوت کنه..

TNZ · پست توسط **TNZ** » سه شنبه 31 مرداد 1385, 8:14 pm

در کل بچه ی خوفیه حرف مامانشو گوش می کنه

TNZ · پست توسط **TNZ** » سه شنبه 31 مرداد 1385, 8:16 pm

soheil نوشته شده:چیییییی؟؟؟؟
به من می گه؟

نییییییدونم

soheil · پست توسط **soheil** » سه شنبه 31 مرداد 1385, 9:26 pm

اونم حرف مامانشو گوش می کنه...
اصلا نمی دونم این چند روزه چرا انقدر مشکوک می زنه...

hamideht · پست توسط **hamideht** » جمعه 3 شهریور 1385, 8:41 pm

بازم سهیل
فعال تر از همییشه

soheil · پست توسط **soheil** » شنبه 4 شهریور 1385, 4:22 pm

حمیده....
دختر خوب...
رفت انرژی گرفت و برگشت که بترکونه...

پست توسط **hadi** » یک شنبه 5 شهریور 1385, 8:22 am

تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــهشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
به انرژي منرژي احتياج نداره
خودش ميتركونه

Elham · پست توسط **Elham** » یک شنبه 5 شهریور 1385, 11:28 am

پسر خوبیه

مهربونه
فقط همیشه بیزیه

soheil · پست توسط **soheil** » یک شنبه 5 شهریور 1385, 4:14 pm

عروس خانومه دیگه...

hamideht · پست توسط **hamideht** » دو شنبه 6 شهریور 1385, 9:45 am

سهیل
مهربون کم کم داشتم نگران میشدم
سرسنگین شده کم میاد نت

soheil · پست توسط **soheil** » دو شنبه 6 شهریور 1385, 4:53 pm

نه بابا حمیده...
یه مدت نبودید دیگه حال نمی داد اینجا...
بچه ها نمی اومدن...
حمیده هم که دیگه چی بگم؟
یه دوست خوب.

hamideht · پست توسط **hamideht** » سه شنبه 7 شهریور 1385, 7:08 am

مرسی سهیل
مهربووووووووووووووووووووووووووووووون

soheil · پست توسط **soheil** » سه شنبه 7 شهریور 1385, 3:38 pm

این حمیده انقدر به همه مهربونی می کنه که همه رو مهربون میبینه..

Elham · پست توسط **Elham** » سه شنبه 7 شهریور 1385, 6:41 pm

مثل عاشقا میمونه
صبحا ابریه ظهرا آفتابی عصرا با یه نسیم از این رو به اون رو میشه و شبا از عشق غصه می خوره

adib · پست توسط **adib** » سه شنبه 7 شهریور 1385, 6:57 pm

دوست خوبي بوووووووووود ولي جديدا بي معرفت شده اصلا!

Elham · پست توسط **Elham** » سه شنبه 7 شهریور 1385, 7:02 pm

خیلیم دلت بخواد
ادیب دراااااااااااااااااااااااااااااز

بی معرفت

خوشتیپ, خوشگل از اون تیپای دخترکش!!! (جون عمش)

همیشه بیزی
همیشه توی آفیسشه همیشه مشتری داره

1000 بار زنگ بزنی یهبار زنگ نمی زنه بعد میگه تو بیمعرفتی