صفحه 1 از 2
ارسال شده: جمعه 25 آبان 1386, 3:23 pm
توسط saviola
اهل خطر کدن هستین!؟
ریسک!!
من که هستم!!
تا حالا شده تا یکی دو قدمی مرگ برید و برگردید!؟؟
برا من که پیش اومده!!!
چندین بار مرگ رو به چشمام دیدم!
خب!!
بیاین برا هم تعریف کنیم!!
من فردا از کوه رفتنمون میگم!!
وایی!!!!
یادش به خیر!!

ارسال شده: جمعه 25 آبان 1386, 3:25 pm
توسط TNZ
چرا الان نمی گی؟
ارسال شده: جمعه 25 آبان 1386, 3:31 pm
توسط saviola
الان میخواتم برم بازار برا شام بگیرم!!
شب میگم اگه آنلاین شدم!!

ارسال شده: جمعه 25 آبان 1386, 6:58 pm
توسط saviola
اومدم!!
خب میگفتم!!
تابستون پارسال بود!!
رفتیم خونه عمم اینا!
قرار گذاشته بودیم بریم کوه!
پسر عمم راه بلد بود یکی دو تا از دوستاش رو هم آورده بود!
اونام اهل کوه و شکار و اینا بودن!
خلاصه با 1001 مصیبت رفتیم کوه!
روز دوم سوم بود با یکی از دوستام رفتیم چنتا پرنده بزنیم (کبک و سایر پرندگان کوهی) !!
دو تاییمون Shut gun داشتیم!
بعد یه مسیری بود رفتیم تو دره!!
راه اصلا معلوم نبود!!
رفتیم رفتیم تا یه جا گیر افتادیم!
باید میرفتیم پایین!!!
اصلا راه نبود!
دوستیم جلو میرفت!
اون که رفت راه خراب شد!
منم بد جور گیر افتادم!!!
اگه افتاده بودم یه 200 - 300 متری قل میخوردم!!
یه بوته خار دیدم!
نزدیگ بود پرت بشم دست کردم اونو گرفتم!!!
دستم پر خار شده بود اما اصلا انگار نه انگار!!!
با هزار بدبختی به یه جا امن رسیدم!
چقدر خودمو لعنت کردم که چرا اومدم کوه!!
اما خب!
الان که یادش میافتم بازم دلم میخواد برم!!!

ارسال شده: جمعه 25 آبان 1386, 8:46 pm
توسط hadi
توی جاده ی دماوند یه قسمتی هست که به صورت V هست تقریباً
یه بار اون قدیما که وسطش گارد نداشت من از اینور با سرعت 170 تامیرفتم و یه پیکان مسافر کش هم با ته سرعتش از اونور داشت میومدو با فاصله ی نزدیک به نیم سانتیمتر از کنار هم رد شدیم
ماشین ما که به اندازه 10 سانتیمتر یه ورش رفت بالا

، حالا یارو رو نمیدونم
بعداً که نشستم فکر کردم دیدم خطر چیه؟، من اصلاً مردمو خودم خبر ندارم

ارسال شده: شنبه 26 آبان 1386, 6:42 am
توسط saviola
مال چند وقت پیش بود اینی که گفتی!؟؟؟
یه خاطره دیگه!!!
نوروز پارسال بود!
بابا اینا هم اومده بودن!!
یه شبی با پسر عمم داشتیم موتور سواری میکردیم!
من موتور سواریم خوب بود اما پسر عمم نمیزاشت من برونم!
با هزار زحمت موتور رو ازش گرفتم!
خلاصه!
من که اهل یواش رفتن نیستم!
یه مسیری رو داشتیم میرفتیم!
یهو دیدم خبری از جاده نیس!!!
من پیچیدم اما موتور نپیچید!!!
دیدم راهی نیست!
ترجیح دادم بپرم پایین اینجوری شاید سالم میموندیم!!
همه چی خوب پیش رفت الا آخرش !!
پسر عمم نه که از ترس داشت میمرد منو محکم گرفته بود واسه همین چرخ چلو زودتر اومد رو زمین و موتور به قول بچه ها کله کرد!
ارتفاش حدود 1.5 - 2 متری بود!
پرت که شدیم بازم منو ول نکرده بود انگار
با 80 - 90 کیلو وزن افتاد رو من!!
نفسم بالا نمیومد!
من هیچیم نشد فقط دستم یه خورده پوستش رفت!!
پسر عمم هم دست راستش پیچ خورد!!
کلا چندین بار افتادم اما خودم راننده نبودم!
هیچ وقت هم هیچیم نشده!
موتورمون هم فقط کیلومتر شمارش شکست!!!
همون موقع رفتیم تعمیرگاه یه کیلومتر نو براش گرفتیم سوار کردیم!
هیشکی نفهمید!!
الان یه 250 گرفتیم با بچه ها!!
کی میاد بریم یه دور بزنیم!؟!!!؟؟؟

ارسال شده: شنبه 26 آبان 1386, 1:52 pm
توسط Nersi
تا دلتون بخواد اهل خطر کردن ریسک کردن داغون کردن نابود کردن ترکوندن.........هستم
ولی به علت بد آموزی بچه های سایت تو روحیه لطیفشون تاثیر نذاره از گفتن معذورم

ارسال شده: شنبه 26 آبان 1386, 9:24 pm
توسط VeRnuS
به چي ميگين ريسك
ارسال شده: یک شنبه 27 آبان 1386, 6:51 am
توسط TNZ
saviola نوشته شده:مال چند وقت پیش بود اینی که گفتی!؟؟؟
یه خاطره دیگه!!!
نوروز پارسال بود!
بابا اینا هم اومده بودن!!
یه شبی با پسر عمم داشتیم موتور سواری میکردیم!
من موتور سواریم خوب بود اما پسر عمم نمیزاشت من برونم!
با هزار زحمت موتور رو ازش گرفتم!
خلاصه!
من که اهل یواش رفتن نیستم!
یه مسیری رو داشتیم میرفتیم!
یهو دیدم خبری از جاده نیس!!!
من پیچیدم اما موتور نپیچید!!!
دیدم راهی نیست!
ترجیح دادم بپرم پایین اینجوری شاید سالم میموندیم!!
همه چی خوب پیش رفت الا آخرش !!
پسر عمم نه که از ترس داشت میمرد منو محکم گرفته بود واسه همین چرخ چلو زودتر اومد رو زمین و موتور به قول بچه ها کله کرد!
ارتفاش حدود 1.5 - 2 متری بود!
پرت که شدیم بازم منو ول نکرده بود انگار
با 80 - 90 کیلو وزن افتاد رو من!!
نفسم بالا نمیومد!
من هیچیم نشد فقط دستم یه خورده پوستش رفت!!
پسر عمم هم دست راستش پیچ خورد!!
کلا چندین بار افتادم اما خودم راننده نبودم!
هیچ وقت هم هیچیم نشده!
موتورمون هم فقط کیلومتر شمارش شکست!!!
همون موقع رفتیم تعمیرگاه یه کیلومتر نو براش گرفتیم سوار کردیم!
هیشکی نفهمید!!
الان یه 250 گرفتیم با بچه ها!!
کی میاد بریم یه دور بزنیم!؟!!!؟؟؟

تو خیلی خطر ناکیااااااااااااا
یادم باشه نذارم سوار موتور بشی

ارسال شده: یک شنبه 27 آبان 1386, 7:31 am
توسط Babak Radfar
VeRnuS نوشته شده:به چي ميگين ريسك
اين جوکو بخون احتمالا ميفهمي
به (....) گفتن تا حالا ريسک بزرگي تو زندگيت کردي؟
گفت آره
گفتن خوب تعريف کن
گفت هيچي ما يه روز اسهال بوديم ريسک کرديم گو....

ارسال شده: یک شنبه 27 آبان 1386, 8:02 am
توسط TNZ
VeRnuS نوشته شده:به چي ميگين ريسك
یعنی خطر کردن
کاری رو که می دونی ممکنه آخرش بد باشه رو انجام بدی

ارسال شده: یک شنبه 27 آبان 1386, 9:10 am
توسط saviola
نه بابااااا!!
اون همکلاسیت بود!
250 خوشگل داشت!
میخوام مخشو بزنم موتورشو بگیرم!!

ارسال شده: یک شنبه 27 آبان 1386, 2:53 pm
توسط TNZ
خودش کلی تا حالا تصادفات کرده
نمی خواد مخشو بزنی
بهش می گم موتور نده خودشم سوار نشه
همینمون مونده !!!
ارسال شده: یک شنبه 27 آبان 1386, 3:07 pm
توسط Nersi
بالاخره تکلیف مارو معلوم کنید خطر کردن یا اتفاقات ناگوار خطری؟؟؟
یه بار جوونیام یه حرکتی کردم که الان وقتی یادش می افتم پیر می شم
یه بار نمی دونم کلم داغ بود چی بود واسه رو کم کنی با یکی از آشناها رفتم روی لبه پشت بوم 4 طبقه وایستادم و یه ذره راه رفتم.واقعا که.....جووونییییا.البته گفتم بد آموزی داره شما اینکارو نکنید.خودم دیگه توبه کردم.

ارسال شده: یک شنبه 27 آبان 1386, 10:07 pm
توسط nono
من خیلی ریسک می کنم ولی یادم نمونده

ارسال شده: سه شنبه 29 آبان 1386, 6:21 pm
توسط mmk
خوب منم یه خاطره بگم
اونم از نوع حادثه ایش
چند وقت پیش یه تصادف خنده دار کردم
البته بعضا میدونن
من مثل یه ادم داشتم از خیابون رد میشدم
راهمو درست میرفتم که یه موتوری خلاف داشت میومد منم اصلا حواسم بهش نبود
خلاصه حسابی زد تو پهلومونو پدرمو در اوورد
از اون موقع به بعد
میخوام از خیابون رد بشم اول اون مسیرو نگاه میکنم که یه دفعه اون موتوری یا امثال اون نیان

ارسال شده: چهار شنبه 30 آبان 1386, 10:00 am
توسط saviola
من به علت شناس بسیار زیادی که دارم همیشه دو طرف خیابون رو نگا میکنم!!!

ارسال شده: چهار شنبه 30 آبان 1386, 4:09 pm
توسط TNZ
آفرین پسرای خوب

ارسال شده: چهار شنبه 30 آبان 1386, 6:44 pm
توسط nono
»ن وقتی می خوام از خیابون رد بشم اول سمت مخالفشو نگاه می کنم

ارسال شده: چهار شنبه 30 آبان 1386, 7:46 pm
توسط hamideht
ریسک مال بزرگاست بچه ها نباید از این کارا بکنن
خطرناکه حسن
