خطر!!!!

گپ و سرگرمی اعضا
نمایه کاربر
saviola
!
پست: 2260
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
تماس:

پست توسط saviola » جمعه 25 آبان 1386, 3:23 pm

اهل خطر کدن هستین!؟
ریسک!!

من که هستم!!
تا حالا شده تا یکی دو قدمی مرگ برید و برگردید!؟؟
برا من که پیش اومده!!!
چندین بار مرگ رو به چشمام دیدم! :P

خب!!
بیاین برا هم تعریف کنیم!!

:D

من فردا از کوه رفتنمون میگم!!
وایی!!!!
یادش به خیر!! :D

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » جمعه 25 آبان 1386, 3:25 pm

چرا الان نمی گی؟
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
saviola
!
پست: 2260
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
تماس:

پست توسط saviola » جمعه 25 آبان 1386, 3:31 pm

الان میخواتم برم بازار برا شام بگیرم!!

:D

شب میگم اگه آنلاین شدم!! :wink:

نمایه کاربر
saviola
!
پست: 2260
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
تماس:

پست توسط saviola » جمعه 25 آبان 1386, 6:58 pm

اومدم!!


خب میگفتم!!
تابستون پارسال بود!! :D
رفتیم خونه عمم اینا!

قرار گذاشته بودیم بریم کوه!
پسر عمم راه بلد بود یکی دو تا از دوستاش رو هم آورده بود!
اونام اهل کوه و شکار و اینا بودن! :D

خلاصه با 1001 مصیبت رفتیم کوه!

روز دوم سوم بود با یکی از دوستام رفتیم چنتا پرنده بزنیم (کبک و سایر پرندگان کوهی) !!

دو تاییمون Shut gun داشتیم!

بعد یه مسیری بود رفتیم تو دره!!
راه اصلا معلوم نبود!!
رفتیم رفتیم تا یه جا گیر افتادیم!
باید میرفتیم پایین!!!

اصلا راه نبود!
دوستیم جلو میرفت!
اون که رفت راه خراب شد!
منم بد جور گیر افتادم!!!

اگه افتاده بودم یه 200 - 300 متری قل میخوردم!! :D
یه بوته خار دیدم!
نزدیگ بود پرت بشم دست کردم اونو گرفتم!!!
دستم پر خار شده بود اما اصلا انگار نه انگار!!!

با هزار بدبختی به یه جا امن رسیدم! :P
چقدر خودمو لعنت کردم که چرا اومدم کوه!!
اما خب!
الان که یادش میافتم بازم دلم میخواد برم!!!

:P

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » جمعه 25 آبان 1386, 8:46 pm

توی جاده ی دماوند یه قسمتی هست که به صورت V هست تقریباً
یه بار اون قدیما که وسطش گارد نداشت من از اینور با سرعت 170 تامیرفتم و یه پیکان مسافر کش هم با ته سرعتش از اونور داشت میومدو با فاصله ی نزدیک به نیم سانتیمتر از کنار هم رد شدیم :o

ماشین ما که به اندازه 10 سانتیمتر یه ورش رفت بالا :D ، حالا یارو رو نمیدونم
بعداً که نشستم فکر کردم دیدم خطر چیه؟، من اصلاً مردمو خودم خبر ندارم :lol:

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
saviola
!
پست: 2260
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
تماس:

پست توسط saviola » شنبه 26 آبان 1386, 6:42 am

مال چند وقت پیش بود اینی که گفتی!؟؟؟
:D



یه خاطره دیگه!!!
نوروز پارسال بود! :D


بابا اینا هم اومده بودن!!

یه شبی با پسر عمم داشتیم موتور سواری میکردیم!
من موتور سواریم خوب بود اما پسر عمم نمیزاشت من برونم!
با هزار زحمت موتور رو ازش گرفتم!

خلاصه! :D
من که اهل یواش رفتن نیستم!
یه مسیری رو داشتیم میرفتیم!
یهو دیدم خبری از جاده نیس!!!
من پیچیدم اما موتور نپیچید!!!

دیدم راهی نیست!
ترجیح دادم بپرم پایین اینجوری شاید سالم میموندیم!! :P


همه چی خوب پیش رفت الا آخرش !!

پسر عمم نه که از ترس داشت میمرد منو محکم گرفته بود واسه همین چرخ چلو زودتر اومد رو زمین و موتور به قول بچه ها کله کرد!

ارتفاش حدود 1.5 - 2 متری بود!

پرت که شدیم بازم منو ول نکرده بود انگار
با 80 - 90 کیلو وزن افتاد رو من!!
نفسم بالا نمیومد! :?

من هیچیم نشد فقط دستم یه خورده پوستش رفت!!
پسر عمم هم دست راستش پیچ خورد!!
کلا چندین بار افتادم اما خودم راننده نبودم!
هیچ وقت هم هیچیم نشده!

موتورمون هم فقط کیلومتر شمارش شکست!!!
همون موقع رفتیم تعمیرگاه یه کیلومتر نو براش گرفتیم سوار کردیم!

هیشکی نفهمید!!

الان یه 250 گرفتیم با بچه ها!!
کی میاد بریم یه دور بزنیم!؟!!!؟؟؟ :D :P

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

پست توسط Nersi » شنبه 26 آبان 1386, 1:52 pm

تا دلتون بخواد اهل خطر کردن ریسک کردن داغون کردن نابود کردن ترکوندن.........هستم
ولی به علت بد آموزی بچه های سایت تو روحیه لطیفشون تاثیر نذاره از گفتن معذورم :D
-----> :)

نمایه کاربر
VeRnuS
Invincible
Invincible
پست: 445
تاریخ عضویت: یک شنبه 13 آبان 1386, 6:32 pm

پست توسط VeRnuS » شنبه 26 آبان 1386, 9:24 pm

به چي ميگين ريسك
گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم.....

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » یک شنبه 27 آبان 1386, 6:51 am

saviola نوشته شده:مال چند وقت پیش بود اینی که گفتی!؟؟؟
:D



یه خاطره دیگه!!!
نوروز پارسال بود! :D


بابا اینا هم اومده بودن!!

یه شبی با پسر عمم داشتیم موتور سواری میکردیم!
من موتور سواریم خوب بود اما پسر عمم نمیزاشت من برونم!
با هزار زحمت موتور رو ازش گرفتم!

خلاصه! :D
من که اهل یواش رفتن نیستم!
یه مسیری رو داشتیم میرفتیم!
یهو دیدم خبری از جاده نیس!!!
من پیچیدم اما موتور نپیچید!!!

دیدم راهی نیست!
ترجیح دادم بپرم پایین اینجوری شاید سالم میموندیم!! :P


همه چی خوب پیش رفت الا آخرش !!

پسر عمم نه که از ترس داشت میمرد منو محکم گرفته بود واسه همین چرخ چلو زودتر اومد رو زمین و موتور به قول بچه ها کله کرد!

ارتفاش حدود 1.5 - 2 متری بود!

پرت که شدیم بازم منو ول نکرده بود انگار
با 80 - 90 کیلو وزن افتاد رو من!!
نفسم بالا نمیومد! :?

من هیچیم نشد فقط دستم یه خورده پوستش رفت!!
پسر عمم هم دست راستش پیچ خورد!!
کلا چندین بار افتادم اما خودم راننده نبودم!
هیچ وقت هم هیچیم نشده!

موتورمون هم فقط کیلومتر شمارش شکست!!!
همون موقع رفتیم تعمیرگاه یه کیلومتر نو براش گرفتیم سوار کردیم!

هیشکی نفهمید!!

الان یه 250 گرفتیم با بچه ها!!
کی میاد بریم یه دور بزنیم!؟!!!؟؟؟ :D :P
تو خیلی خطر ناکیااااااااااااا :o
یادم باشه نذارم سوار موتور بشی :shock:
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
Babak Radfar
جغد پیر
جغد پیر
پست: 868
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 8:36 am

پست توسط Babak Radfar » یک شنبه 27 آبان 1386, 7:31 am

VeRnuS نوشته شده:به چي ميگين ريسك
اين جوکو بخون احتمالا ميفهمي
به (....) گفتن تا حالا ريسک بزرگي تو زندگيت کردي؟
گفت آره
گفتن خوب تعريف کن
گفت هيچي ما يه روز اسهال بوديم ريسک کرديم گو.... :D

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » یک شنبه 27 آبان 1386, 8:02 am

VeRnuS نوشته شده:به چي ميگين ريسك
یعنی خطر کردن
کاری رو که می دونی ممکنه آخرش بد باشه رو انجام بدی :P
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
saviola
!
پست: 2260
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
تماس:

پست توسط saviola » یک شنبه 27 آبان 1386, 9:10 am

نه بابااااا!!
اون همکلاسیت بود!
250 خوشگل داشت!
میخوام مخشو بزنم موتورشو بگیرم!!


:D

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » یک شنبه 27 آبان 1386, 2:53 pm

خودش کلی تا حالا تصادفات کرده
نمی خواد مخشو بزنی :x
بهش می گم موتور نده خودشم سوار نشه
همینمون مونده !!!
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

پست توسط Nersi » یک شنبه 27 آبان 1386, 3:07 pm

بالاخره تکلیف مارو معلوم کنید خطر کردن یا اتفاقات ناگوار خطری؟؟؟



یه بار جوونیام یه حرکتی کردم که الان وقتی یادش می افتم پیر می شم :?
یه بار نمی دونم کلم داغ بود چی بود واسه رو کم کنی با یکی از آشناها رفتم روی لبه پشت بوم 4 طبقه وایستادم و یه ذره راه رفتم.واقعا که.....جووونییییا.البته گفتم بد آموزی داره شما اینکارو نکنید.خودم دیگه توبه کردم. :D :P
-----> :)

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

پست توسط nono » یک شنبه 27 آبان 1386, 10:07 pm

من خیلی ریسک می کنم ولی یادم نمونده :shock: :roll:
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
mmk
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1862
تاریخ عضویت: یک شنبه 18 شهریور 1386, 2:47 pm
تماس:

پست توسط mmk » سه شنبه 29 آبان 1386, 6:21 pm

خوب منم یه خاطره بگم
اونم از نوع حادثه ایش
چند وقت پیش یه تصادف خنده دار کردم
البته بعضا میدونن :D
من مثل یه ادم داشتم از خیابون رد میشدم
راهمو درست میرفتم که یه موتوری خلاف داشت میومد منم اصلا حواسم بهش نبود
خلاصه حسابی زد تو پهلومونو پدرمو در اوورد
از اون موقع به بعد
میخوام از خیابون رد بشم اول اون مسیرو نگاه میکنم که یه دفعه اون موتوری یا امثال اون نیان :D
دست هایی که کمک میکنند مقدس تر از لبهایی هستند که دعا می خوانند(کوروش کبیر)

نمایه کاربر
saviola
!
پست: 2260
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
تماس:

پست توسط saviola » چهار شنبه 30 آبان 1386, 10:00 am

من به علت شناس بسیار زیادی که دارم همیشه دو طرف خیابون رو نگا میکنم!!! :D


:P

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » چهار شنبه 30 آبان 1386, 4:09 pm

آفرین پسرای خوب :D
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

پست توسط nono » چهار شنبه 30 آبان 1386, 6:44 pm

»ن وقتی می خوام از خیابون رد بشم اول سمت مخالفشو نگاه می کنم :D
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

پست توسط hamideht » چهار شنبه 30 آبان 1386, 7:46 pm

ریسک مال بزرگاست بچه ها نباید از این کارا بکنن
خطرناکه حسن :D
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان