خونه مجردي
- Babak Radfar
- جغد پیر
- پست: 868
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 8:36 am
يه موضوع جديد واسه بحث و واسه فکر:
کسي چه ميدونه شايد به درد خورد تو آينده!
موضوع اينه:
تصور کنيد امکاناتش فراهم شده که شما بتونين يه خونه واسه خودتون بگيرين و به اصطلاح خونه مجردي درست کنين و اختياردار کاملش خودتون باشين
چي با خودتون ميبرين؟
توش چه برنامه هايي راه ميندازين؟
اگه احتمالا يه روزي از مجرد بودن خسته شدين م خواستين يه همخونه بگيرين با کي زندگي مي کنين؟
(چه جور شخصيتي؟با چه ويژگي هايي؟دختر يا پسر؟چرا؟)
کسي چه ميدونه شايد به درد خورد تو آينده!
موضوع اينه:
تصور کنيد امکاناتش فراهم شده که شما بتونين يه خونه واسه خودتون بگيرين و به اصطلاح خونه مجردي درست کنين و اختياردار کاملش خودتون باشين
چي با خودتون ميبرين؟
توش چه برنامه هايي راه ميندازين؟
اگه احتمالا يه روزي از مجرد بودن خسته شدين م خواستين يه همخونه بگيرين با کي زندگي مي کنين؟
(چه جور شخصيتي؟با چه ويژگي هايي؟دختر يا پسر؟چرا؟)
- Babak Radfar
- جغد پیر
- پست: 868
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 8:36 am
این یه تاپیک بکره
از این بابک خان یاد بگیرد یکم
خوب من اگه بخوام با کسی تنها توی یک خونه زندگی کنم دوست دارم طرفم تمام علایق و سلیقه هایی که داره و همچنین فیلد کاریش با من یکی باشه چون من ذاتا آدمی هستم که با کمتر بنی بشری اخت میشم.
بیشتر هم دوست دارم در مورد زمینه کاریم باهاش صحبت کنم چون اینجوری میتونیم موفقیت رو زودتر پیش چشمامون ببینیم. در ضمن باید یه فیچر مهم داشته باشه اونم اینکه باید آشپزیش خوب باشه
چون من روی غذا خیلی حساسم
از این بابک خان یاد بگیرد یکم
خوب من اگه بخوام با کسی تنها توی یک خونه زندگی کنم دوست دارم طرفم تمام علایق و سلیقه هایی که داره و همچنین فیلد کاریش با من یکی باشه چون من ذاتا آدمی هستم که با کمتر بنی بشری اخت میشم.
بیشتر هم دوست دارم در مورد زمینه کاریم باهاش صحبت کنم چون اینجوری میتونیم موفقیت رو زودتر پیش چشمامون ببینیم. در ضمن باید یه فیچر مهم داشته باشه اونم اینکه باید آشپزیش خوب باشه
چون من روی غذا خیلی حساسم
من اگر قرار باشه تنها زندگی کنم ترجیح میدم همخونه نداشته باشم تنهایی رو بیشتر میپسندم
دلم میخواد برای خودم زندگی کنم هر وقت دلم میخواد بخوابم و هروقت دلم میخواد موزیک گوش کنم و رفت و آمدم هم همینطور همخونه آدمو محدود میکنه یدفه دیدی دلم خواست 3 نصف شب صدای موزیک بلند کنم
وسایل هم در حد یک زندگی ساده کافیه
دلم میخواد برای خودم زندگی کنم هر وقت دلم میخواد بخوابم و هروقت دلم میخواد موزیک گوش کنم و رفت و آمدم هم همینطور همخونه آدمو محدود میکنه یدفه دیدی دلم خواست 3 نصف شب صدای موزیک بلند کنم
وسایل هم در حد یک زندگی ساده کافیه
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
که یک اشاره بس است
حوب قطعا کسی رو که شبیه خودم باشه انتخاب نمی کردم
چون در اون صورت خیلی حوصلم سر میرفت
دروغ چرا قطعا با یه دختر همخونه نمی شدم چون بازم حوصلم سر می رفت
یه آدم آروم و مهربون که در مواقع نیاز وقتی که ناراحتم انقدر شیطون شه که همه دلتنگی هام یادم بره
یه آدمی که همیشه از کاراش حرص بخورم و بعد بدونم الکی حرص خوردم و بعدشم کلی بخندم
با کسی هم خونه می شدم که همیشه پا داشته باشه واسه همراهی
یکی که مثل شوهرم باشه دقیقا مثل خودش
کتابامو که هر جا برم می برم بدون اونا که نمیشه با وسایل مورد نیاز دیگه
چون در اون صورت خیلی حوصلم سر میرفت
دروغ چرا قطعا با یه دختر همخونه نمی شدم چون بازم حوصلم سر می رفت
یه آدم آروم و مهربون که در مواقع نیاز وقتی که ناراحتم انقدر شیطون شه که همه دلتنگی هام یادم بره
یه آدمی که همیشه از کاراش حرص بخورم و بعد بدونم الکی حرص خوردم و بعدشم کلی بخندم
با کسی هم خونه می شدم که همیشه پا داشته باشه واسه همراهی
یکی که مثل شوهرم باشه دقیقا مثل خودش
کتابامو که هر جا برم می برم بدون اونا که نمیشه با وسایل مورد نیاز دیگه
عشقها میمیرند رنگها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست نخورده بجا می مانند ...
دوست دارم با یه نفر باشم که هی اذیتش کنم
مثل این شعرو براش بخونم بره تو حس
سرتو بذار رو شونه هام خوابت بگیره
وقتی که حسابی تو حس بود بگم
تا من جا خالی بدم حالت بگیره
اون وقته که با مخ بیاد رو زمین و من کرکر بخندم
حالا فردای اون روز
وز از نو روزی از نو
مثل این شعرو براش بخونم بره تو حس
سرتو بذار رو شونه هام خوابت بگیره
وقتی که حسابی تو حس بود بگم
تا من جا خالی بدم حالت بگیره
اون وقته که با مخ بیاد رو زمین و من کرکر بخندم
حالا فردای اون روز
وز از نو روزی از نو
دست هایی که کمک میکنند مقدس تر از لبهایی هستند که دعا می خوانند(کوروش کبیر)
saviola نوشته شده:
الهام با دختر خالت چی؟؟؟
راستی از دختر خالت چه خبر؟!
از وقتی با شوهرم زندگی کردم فهمیدم از اون بهتر نمی شه یه پرتنر پیدا کرد
دخترخالم هم که مثل همیشه قراره تا انقلاب مهدی درس بخونه با شدت هر چه تمام تر داره واسه فوق می خونه
شایدم بره هند واسه فوق فعلا که ترم آخر دانشگاهشم هست عملا تو غیبته
عشقها میمیرند رنگها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست نخورده بجا می مانند ...
TNZ نوشته شده:پسرا ترجیح میدن همیشه پیش مامانشون بمونن
انشالله که همه مامانای دنیا زنده و سالم باشن
ولی این مامانای پسرا هستن که پسرای ایرانی انقدر از خودراضی شدن دیگه
ولی خوب دخترا باید یکمی سیاست داشته باشن این وابستگی رو کم کنن
من تجربه نکردم اونایی که تجربه می کنن در آینده (الحمدلله که من نخاله افتادم وسط این همه مجرد) بیاد و یاد بدن به بقیه
عشقها میمیرند رنگها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست نخورده بجا می مانند ...
چه کسی حاضر است؟
کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان