گپ و سرگرمی اعضا
-
abri
- آخرشه !
- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » یک شنبه 16 دی 1386, 5:16 am
نـــــــــــــــــه!!!
ادیب بشه برادر بابا بزرگ (بابک) تا عموی هممون باشه... آره؟؟
نونو هم دختر دایی میثم باشه...اون بچه نداره!
خــــــــــــــــلاص!
آخرین ويرايش توسط 1 on
abri, ويرايش شده در 0.
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
abri
- آخرشه !
- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » یک شنبه 16 دی 1386, 5:18 am
TNZ نوشته شده:hadi نوشته شده:هوی
هوای بابا بزرگو داشته باشینا!
بابا بزرگ بگو حال کیو بگیرم برات؟
خجالت بکش 13 سالته هنوز یاد نگیرفتی هوی حرف بدیه؟
خاله ابری ببین پسرت چی میگه
پسرم حرف بدی نزده که خاله! شما گوشتون اشکال داره!
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
nono
- ReD RoSe
- پست: 2411
- تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
-
تماس:
پست
توسط nono » یک شنبه 16 دی 1386, 10:51 am
من دختر میثم باشم؟؟
باشه
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !
-
TNZ
- پادشاه
- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » یک شنبه 16 دی 1386, 4:22 pm
abri نوشته شده:TNZ نوشته شده:hadi نوشته شده:هوی
هوای بابا بزرگو داشته باشینا!
بابا بزرگ بگو حال کیو بگیرم برات؟
خجالت بکش 13 سالته هنوز یاد نگیرفتی هوی حرف بدیه؟
خاله ابری ببین پسرت چی میگه
پسرم حرف بدی نزده که خاله! شما گوشتون اشکال داره!
خاله ابری
هوی حرف بدیه
داری بچه تو لوس می کنیا
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
nono
- ReD RoSe
- پست: 2411
- تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
-
تماس:
پست
توسط nono » یک شنبه 16 دی 1386, 5:03 pm
هووووووووووووووووووووووووی
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !
-
Elham
- آخرشه !
- پست: 931
- تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مرداد 1385, 12:01 pm
پست
توسط Elham » یک شنبه 16 دی 1386, 8:06 pm
سميه!!! ديگه حق نداري با نونو و هادي حرف بزني حرف بد ياد مي گيري
هوي يعني چي!!!!!!!!!!!!!!!!!
عشقها میمیرند رنگها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست نخورده بجا می مانند ...
-
TNZ
- پادشاه
- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » یک شنبه 16 دی 1386, 8:14 pm
مامانی جونم
من از اولشم با اینا حرف نمی زدم
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
Nersi
- آخرشه !
- پست: 2493
- تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
- محل اقامت: تهران
پست
توسط Nersi » یک شنبه 16 دی 1386, 8:14 pm
بـــبـــشــــــــــــــــــــــــید میشه به من حرف های بی تربینتی رو یاد بدید که استفاده نکنم!!!!
الاغِ ابزی جزء کدومه؟فحشه یا حیووونه!!! اینو پسر خاله ابری( هادی )داشت می گفت.من یاد گرفتم
----->
-
abri
- آخرشه !
- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » سه شنبه 18 دی 1386, 3:04 am
روووووووووووووم سياه!!!
خـــــــــــــــــــــــاک وچــــــــــوک!!!
هــــــــــــــادی....!!!!!!!!
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
Elham
- آخرشه !
- پست: 931
- تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مرداد 1385, 12:01 pm
پست
توسط Elham » سه شنبه 18 دی 1386, 3:42 am
فلفل بريز دهنش
مهدكودكشم عوض كن
عشقها میمیرند رنگها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست نخورده بجا می مانند ...
-
nono
- ReD RoSe
- پست: 2411
- تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
-
تماس:
پست
توسط nono » سه شنبه 18 دی 1386, 11:12 am
منم هادی یادم داد بگم هوووی
گفت تا بابات نیومده بگو
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !
-
abri
- آخرشه !
- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » سه شنبه 18 دی 1386, 2:57 pm
bichare haaadiii...roohesham khabar nadare az inja
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
TNZ
- پادشاه
- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » سه شنبه 18 دی 1386, 3:12 pm
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
Nersi
- آخرشه !
- پست: 2493
- تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
- محل اقامت: تهران
پست
توسط Nersi » سه شنبه 18 دی 1386, 3:34 pm
----->
-
saviola
- !
- پست: 2260
- تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
-
تماس:
پست
توسط saviola » سه شنبه 18 دی 1386, 6:12 pm
ه بب ستر لازم دارم انگار!
مر تو از بچه ها عمه ها و عمو مثم بزرگتر بابا! سع کن اگه متون کتکشون نزن گسشونو نکش تو وان حموم غرقشون نکن!
تو باد براشون الگو باش! آفرن دخترم!
-
Nersi
- آخرشه !
- پست: 2493
- تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
- محل اقامت: تهران
پست
توسط Nersi » سه شنبه 18 دی 1386, 7:10 pm
saviola نوشته شده:ه بب ستر لازم دارم انگار!
مر تو از بچه ها عمه ها و عمو مثم بزرگتر بابا! سع کن اگه متون کتکشون نزن گسشونو نکش تو وان حموم غرقشون نکن!
تو باد براشون الگو باش! آفرن دخترم!
بابایی،من که به کسی کار ندارم،اینا خودشون مو خرگوشیه منو می کشن.هی مسخرم می کنن میگن خرگوشی خرگوشی!!
خوبه منم موی دم اسبیه سمیه رو بکشم.
تازشم من کسی رو غرق نمی کنم،اینا(سمیه،سعیده،مهدی،هادی،حمیده)همشون با تویوپ بادی میان تو وان حموم،نمی رن زیر آب!!!
نمی دونن که من از بابام پا سه چرخه یاد گرفتم بلدم نرم زیر آب!!!! من همه دوس می دارم......حالا چوووون بابایی مهربونی گفت،باشه،بیاین جلو موچتون کنم.بووووووووووس
----->
-
saviola
- !
- پست: 2260
- تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
-
تماس:
پست
توسط saviola » سه شنبه 18 دی 1386, 7:29 pm
من گفتم نزنشون تو سر خور بار نان ! ماچشون مکن لوس مشناااا!
با بابا برات ماژک گرفتم بچه ها رو نقاش کن! شبه پلنگشون کن خوشگل بشن!
-
Nersi
- آخرشه !
- پست: 2493
- تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
- محل اقامت: تهران
پست
توسط Nersi » سه شنبه 18 دی 1386, 7:40 pm
آخ جووووووون،نقاشی. می گم بابایی پلنگ سخته من بلد نیستم خب،من فقط خر بلدم بکشم،اونم خر سه پایه.
یعنی سه تا پا داره.به هم یاد بده خب،می خوام نونو رو پلنگ صولتی بکشم. خاله ابری رو هم ابر پف پفی نرمی نرمی.بااااااااااااااااااااااااااااااشه بابایی طلائی!!
----->
-
saviola
- !
- پست: 2260
- تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
-
تماس:
پست
توسط saviola » سه شنبه 18 دی 1386, 8:03 pm
پس ادم بنداز برات مقوا بگرم براشون گوشا الاق بسازم!
خاله ابر چرا! عمه ابر! اما مشه ها! ابر هم خالت باشه هم عمت ها! برا نقاش عمه ابر ماژک پف مگرم!
-
nono
- ReD RoSe
- پست: 2411
- تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
-
تماس:
پست
توسط nono » چهار شنبه 19 دی 1386, 1:27 pm
عمو ساوی من دیگه بابام نمیاد این ورا
آخه منم ماژیک پفی می خوام
واسه منم بخر
اگه بخری قول میدم دیگه موهی نرسی رو نکشم
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !
چه کسی حاضر است؟
کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان