ضد حال

[mmk]

ضدحال یعنی با دوست دخترت قرار چت بذاری بعد حسابی احساس کنی جیش داری

[nono]

ضد حال یعنی اینکه نزدیک عید باشه هیچی نخریده باشی

[hadi]

ضد حال یعنی شنیدن تبریکاتی که از صمیم قلب نیستن.
و ضد حال تر اون که مجبوری بگی همچنین

[Ahmaad]

ضد حال یعنی نوروز رو بین عربا بودن!
ضد حال یعنی اینکه تو سال جدید هم هنوز هیچ چیزی از زندگی ت سر نیاورده باشی که هیچی! همه چی برات بدتر هم شده باشه!
ضد حال یعنی اینکه کسایی که باید دلسوز تو باشن و به فکر تو باهات لج بازی الکی کنن! سر زندگی ت!!

[mmk]

ضد حال یعنی برنامه ریزی کنی واسه عید بری مسافرت جیبتو بزنن و تو راه بمونی

[PARVAZ]

ضدحال نمی دونید شما یعنی چی نه نمیدونید ضدحال اینه که گواهینامه ات یکساله باشه نری تمدید کنی 9 ماه بگذره وقتی اقدام به تمدید کنی بهت بگن چون دیر اومددی باید آیین نامه دوباره امتحان بدی نه فکر کن آیین نامه عوض شده سخت تر شده ....موقع امتحانات دانشگاه دارم آیین نامه می خونم ..................این بزرگترین ضدحال چندسال اخیرم بود

[mmk]

موافقم

[abri]

ضد حال اینه که یهو همه دوستات از کنارت برن...

[PARVAZ]

خیلی خیلی خوشحالم چون آیین نامه امتحان دادم قبول شدم گواهینامم هم فرستادن...........

[nono]

ضد حال یعنی اینکه شب امتحان سردرد بگیری نتونی بخونی