روابط مشروع

گپ و سرگرمی اعضا
نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » پنج شنبه 24 خرداد 1386, 2:23 pm

VeRnuS نوشته شده:
TNZ نوشته شده:
Moe نوشته شده: این پست جایزه بنقش "=بیشترین نقل قول شده" رو گرفت.

:shock: متشکرم

زیاد نقل قول می کنیم که زیاد بیای پست بزاری
اینا همه کلکه قول نخور :lol:
تركي????????????

پست هایی که برای شما نیست هیچ ربطی به شما نداره
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
Elham
آخرشه !
آخرشه !
پست: 931
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مرداد 1385, 12:01 pm

پست توسط Elham » شنبه 26 خرداد 1386, 8:23 am

يكي از دوستان شوهرم يه پسر 26 ساله ست كه علاقه زيادي به ازدواج داشت خوب شرايطشم داشت خونه و ماشين و حقوق بالا و اخلاق خوب
هر چي به خانوادش مي گفت واسه من بريد خواستگاري خانوادش پشت گوش مي نداختن و مي گغتن هنوز زوده
يه روز به اصرار اون پسر مامانش رو از تبريز كشوند تهران و از من خواست كه با مامانش صحبت كنم
استدلال مادرش خيلي جالب بود
مي گفت من نمي تونم تحمل كنم كه پسرم يه دختر رو دوست داشته باشه، با هم تو يه خونه زندگي كنن، با هم برن شمال، با هم تفريح كنن يا شبا يه جا بخوابن
حسوديم ميشه و قطعا اين وسط موش مي دوونم،
دلم نمي خواد يه دختر از اينكه عروس ما شده احساس بدبختي كنه
البته كه مادر اين پسر فوق ليسانس علوم سياسي هم دارن و استاد دانشگاه هستن
حالا من كه مي گم باز خدا پدر اين مادر رو بيامرزه كه خداقل به خودش دروغ نمي گه
ولي حالا بشنويم از اون پسر
اون پسر يه پسر فوق العاده احساساتيه
چند وقت پيش مي گفت الهام خانم من به ازدواج نياز دارم به همه جوانبش
به اينكه وقتي ميام خونه يكي منتظرم باشه با عشق به من غذا پخته باشه
يكي رو دوست داشته باشم و عشقم رو خرجش كنم
حتي بي تعارف بگم به روابط زناشويي هم نياز دارم
در خودم هم مي بينم كه بتونم يه نفر ديگه رو اداره كنم
خلاصه گذشت تا ديشب اون آقا مهمون ما بود دست يه خانم رو گرفت آورد خونمون و به عنوان دوست دخترش بهمون معرفي كرد.
تا اينجاش هيچ ايرادي نداره
ايرادش از اونجا شروع مي شه كه
اين خانم 37 سال سن داره و بيوه هم هستن...
بيوه بودنش هم ايراد نيست اما سنش واسه اين آقا يكمي بزرگه 11 سال تفاوت سني
و مشكل اصلي اينجاست كه اين پسر انقدر احساساتي هست كه حتم داره چند ماه ديگه مياد مي گه الهام خانم لطفا به مامانم بگيد من مي خوام با اين خانم ازدواج كنم اونم با اين خانواده شديدا مذهبي اين پسر
نمي دونستم اين موضوع جز روابط مشروع محسوب مي شه يا نا مشروع
البته من مي گم اگر نامشروع هم باشه خانواده اين پسر مقصرن
از نظر من با توجه به نياز هاش روابطش مشروعه
البته شوهرم مي گه از تو حرف شنوي بيشتري داره بهش بگو دختره رو ول كنه فردا واسش دردسر مي شه اما من تصميم نداره بگم چون احساس مي كنم نياز داره به اين دختر!!!
حالا نظر شما چيه؟ اگر شرايط شما اينطوري باشه شما چكار مي كنيد؟

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

پست توسط hamideht » شنبه 26 خرداد 1386, 11:34 am

به نظر من باید بهش بگی که داره اشتباه میکنه درسته خانوادش مقصرند ولی اون حق نداره به این دلیل که براش زن نمیگیرند یه زن بیوه 11 سال بزرگتر رو انتخاب کنه شاید این از اون دسته آدمهاست که میرند دنبال دختر بزرگتر که جایگاه مادرشونو پر کنند به نظر من ایشون با خودش درگیری فکری داره :roll:
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » یک شنبه 27 خرداد 1386, 8:40 am

به نظر من هم کارش اشتباهه
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

پست توسط hamideht » یک شنبه 27 خرداد 1386, 9:18 am

:)
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » شنبه 9 تیر 1386, 5:13 am

:P
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان