صفحه 4 از 7
ارسال شده: چهار شنبه 14 شهریور 1386, 5:09 pm
توسط Lord Vernus
saeedeh نوشته شده:اعتراف می کنم که دیگه خسته شدم کم آوردم دیگه نمی خوام ادامه بدم نمی خوام فکر کنم به خودم یا هیچ کس دیگه ای فرصت بدم می خوام تمومش کنم ولی جرات ندارم بخاطر مادرم
از این که می بینم بقیه ناراحتن دیوونه می شم ولی چیکار کنم که کاری ازم بر نمی یاد من تصمیمو مدتهاست که گرفتم ولی بخاطر اطرافیان نمی تونم محکم رو حرفم واستم به ویژه مادرم
EEEEY VAAAAL !
khodayish ini ke neveshtio mesle ye taraneye Rap bekhon bebin chekar kardiiiiii !
TOHFAST !
bi shokhi ... ba lahjeye rap bekhoonesh khodet ghezavat kon ! ! !
dar morede sheytooni va eteraf ... man microfon ro be HNZ midam ke ishod bian bala va az dabirestan kami tarif konan
ارسال شده: چهار شنبه 14 شهریور 1386, 8:06 pm
توسط abri
ورنوس راست میگه خیلی باحاله عین شعر رپ میمونه
ارسال شده: چهار شنبه 14 شهریور 1386, 9:48 pm
توسط TNZ
سعیییییییییییییده رپ شدی و به ما خبر ندادی
ارسال شده: جمعه 16 شهریور 1386, 7:10 am
توسط nabeghe
اعتراف میکنم اشتباه کردم رنجندمش. اعتراف میکنم بدون اون زندگی برام معنی نداره.
اعتراف میکنم بعد خدا اونو میپرستم. اعتراف میکنم درمونده شدم دیگه نمیتونم فکر کنم نمیدونم چیکار کنم نمیدونم حرفامو به کی بگم نمیدونم از کی کمک بخوام نمیدونم چجوری دلشو بدست بیارم نمیدونم کسی هست کمکم کنه نمیدونم ...
ارسال شده: جمعه 16 شهریور 1386, 7:40 pm
توسط hamideht
ارسال شده: جمعه 16 شهریور 1386, 7:42 pm
توسط hadi
nabeghe نوشته شده:اعتراف میکنم اشتباه کردم رنجندمش. اعتراف میکنم بدون اون زندگی برام معنی نداره.
اعتراف میکنم بعد خدا اونو میپرستم. اعتراف میکنم درمونده شدم دیگه نمیتونم فکر کنم نمیدونم چیکار کنم نمیدونم حرفامو به کی بگم نمیدونم از کی کمک بخوام نمیدونم چجوری دلشو بدست بیارم نمیدونم کسی هست کمکم کنه نمیدونم ...
به خدا توکل کن
خودش میدونه که صلاحه که برگرده یا نه
خودت و اونم اذیت نکن
ارسال شده: جمعه 16 شهریور 1386, 7:52 pm
توسط hamideht
راست میگه
ارسال شده: شنبه 17 شهریور 1386, 1:18 am
توسط abri
manam movafegham
inghad narahat nabash dige
khoda bozorge..
ارسال شده: شنبه 17 شهریور 1386, 10:40 am
توسط nabeghe
ارسال شده: شنبه 17 شهریور 1386, 7:41 pm
توسط Lord Vernus
hadi نوشته شده:nabeghe نوشته شده:اعتراف میکنم اشتباه کردم رنجندمش. اعتراف میکنم بدون اون زندگی برام معنی نداره.
اعتراف میکنم بعد خدا اونو میپرستم. اعتراف میکنم درمونده شدم دیگه نمیتونم فکر کنم نمیدونم چیکار کنم نمیدونم حرفامو به کی بگم نمیدونم از کی کمک بخوام نمیدونم چجوری دلشو بدست بیارم نمیدونم کسی هست کمکم کنه نمیدونم ...
به خدا توکل کن
خودش میدونه که صلاحه که برگرده یا نه
خودت و اونم اذیت نکن
hame ba hadi moafeghat kardan !
ama man fek konam khode hadi be harfi ke zade bavar nadare !
ارسال شده: یک شنبه 18 شهریور 1386, 7:01 am
توسط TNZ
Lord Vernus نوشته شده:hadi نوشته شده:nabeghe نوشته شده:اعتراف میکنم اشتباه کردم رنجندمش. اعتراف میکنم بدون اون زندگی برام معنی نداره.
اعتراف میکنم بعد خدا اونو میپرستم. اعتراف میکنم درمونده شدم دیگه نمیتونم فکر کنم نمیدونم چیکار کنم نمیدونم حرفامو به کی بگم نمیدونم از کی کمک بخوام نمیدونم چجوری دلشو بدست بیارم نمیدونم کسی هست کمکم کنه نمیدونم ...
به خدا توکل کن
خودش میدونه که صلاحه که برگرده یا نه
خودت و اونم اذیت نکن
hame ba hadi moafeghat kardan !
ama man fek konam khode hadi be harfi ke zade bavar nadare !
تو از کجا می دونی؟
به نظر من اعتقاد داره منم اعتقاد دارم همه اعتقاد دارن
ارسال شده: یک شنبه 25 شهریور 1386, 2:03 pm
توسط mmk
جاتون خالی بچه بودم
تو گوش یه خر یه سیگارت انداختم
دیگه نپرسین بعدش چی شد
چون تا الان دارم جر اون خررو پس میدم
هر شب کابوس
خره میاد به خوابم میگه بیا با هم بریم
اخه اون خره عمرشو داده به شما
ارسال شده: دو شنبه 26 شهریور 1386, 11:45 am
توسط hadi
وای عجب بچه ی شری
ارسال شده: دو شنبه 26 شهریور 1386, 12:27 pm
توسط mmk
ممنونم شما لطف دارین
در خدمتیم اگه کاری داشتین
ارسال شده: دو شنبه 26 شهریور 1386, 8:40 pm
توسط hadi
شر خری هم میکنی؟
خدمت از ماست
ارسال شده: سه شنبه 27 شهریور 1386, 11:49 am
توسط mmk
نه بابا اونقدم شر نیستم
اون زمون بچگیا بود
الان تو ترکم
ارسال شده: سه شنبه 27 شهریور 1386, 3:09 pm
توسط TNZ
ترک سیگار یا خر کشی؟
ارسال شده: جمعه 30 شهریور 1386, 12:36 pm
توسط mmk
تک شر بازی
ارسال شده: جمعه 30 شهریور 1386, 12:45 pm
توسط TNZ
تو که هنوزم شری
ترک نکردی
ارسال شده: جمعه 30 شهریور 1386, 2:32 pm
توسط Ahmaad
Lord Vernus نوشته شده:saeedeh نوشته شده:اعتراف می کنم که دیگه خسته شدم کم آوردم دیگه نمی خوام ادامه بدم نمی خوام فکر کنم به خودم یا هیچ کس دیگه ای فرصت بدم می خوام تمومش کنم ولی جرات ندارم بخاطر مادرم
از این که می بینم بقیه ناراحتن دیوونه می شم ولی چیکار کنم که کاری ازم بر نمی یاد من تصمیمو مدتهاست که گرفتم ولی بخاطر اطرافیان نمی تونم محکم رو حرفم واستم به ویژه مادرم
EEEEY VAAAAL !
khodayish ini ke neveshtio mesle ye taraneye Rap bekhon bebin chekar kardiiiiii !
TOHFAST !
bi shokhi ... ba lahjeye rap bekhoonesh khodet ghezavat kon ! ! !
dar morede sheytooni va eteraf ... man microfon ro be HNZ midam ke ishod bian bala va az dabirestan kami tarif konan
اوسکوووول مردم ناراحتن تو میای فکر رپی ؟!!!!!
ولی خدایی راست می گی