صفحه 7 از 7

ارسال شده: دو شنبه 14 آبان 1386, 9:39 pm
توسط Nersi
من اعتراف می کنم به کاشتن یه درخت.و سبز شدن این درخت.ازش حلالیت می طلبم :D :D

ارسال شده: سه شنبه 15 آبان 1386, 12:56 am
توسط saviola
Nersi نوشته شده:من اعتراف می کنم به کاشتن یه درخت.و سبز شدن این درخت.ازش حلالیت می طلبم :D :D

مننزورت منم!؟؟


بچه هایی که همکلاسیم بودن!!
یادتونه میز صندلی معلمامون چقدر ارتفاع داشت!
بعد یه وقتایی یهویی معلما که میشستن روش زیرشون خالی میشد!!! :oops:


میخوام اعتراف کنم که کار من بود دستکاری میکردم میزو! :P
اما این بار گورباچوف نامرد هیم میومد میزو درستش میکرد!!


:D

ارسال شده: چهار شنبه 23 آبان 1386, 7:32 pm
توسط nono
من تو این مدت خیلی اشتباه کردم اینو اعتراف می کنم
ولی باید وقت واشه جبرانش هم باشه :cry: :cry: :cry:


حالا هب بشین فکر بد کن که چه اشتباهی :P

Re: بيا تو و اعتراف کن

ارسال شده: یک شنبه 15 فروردین 1389, 10:27 am
توسط hadi
من اعتراف می کنم اعتیاد به وب گردیمو با یه مسافرت نوروزی 17 روزه به جایی که اینترنت نبود ترک کردم :D :D :D

و البته یادم رفت قبلش اعتراف کنم که اون اعتیادو داشتم :lol:

Re: بيا تو و اعتراف کن

ارسال شده: دو شنبه 16 فروردین 1389, 7:54 am
توسط hamideht
الان احیانا اعتیاد به بیل نداری؟ :D :D :D :D

Re: بيا تو و اعتراف کن

ارسال شده: سه شنبه 17 فروردین 1389, 5:14 am
توسط hadi
hamideht نوشته شده:الان احیانا اعتیاد به بیل نداری؟ :D :D :D :D
من اعتراف می کنم که خیلی بیل زدم، ولی دستم درد میکنه، برا همین اعتیاد ندارم بهش :D

Re: بيا تو و اعتراف کن

ارسال شده: پنج شنبه 19 فروردین 1389, 4:27 pm
توسط nono
من اعتراف می کنم که یادم نمیاد به چی می خوام اعتراف کنم :roll:

Re: بيا تو و اعتراف کن

ارسال شده: جمعه 1 بهمن 1389, 12:50 pm
توسط کراش
داستان از اینجا شروع میشه که زمستون سال 42 بود من و بهروز و بیک و بهمن و ایرج و ملک و مهدی به اتفاق هم داشتیم حکم بازی میکردیم دست اخر بودو با حاکمیت اینجانب که در نهایت بازی به نفع ما به پایان رسید.به هر حال دوران جوانی بود کاریش نمیشد کرد شیطون وسوسمون کرد سخترین حکمو اجرا کردم خدا منو ببخشه خودش میدونه منظوری نداشتم. خلاصه به بازنده ها امر کردم که لخت بشن ( :goosfand: فکرتون جای بد نره ادامه دارد منتظر باشین)روم به دیوار تنها لباسی که موند رو تنشون فقط یه شورت مامان دوز قل قلی بود ,با کلی کرکرو خنده با چسب دستو پای اینا رو بستیم طوری که اصلا نمی تونستن تکوم بخورن اونام هنوز نمی دونستن قضیه از چه قراره و در نهایت چه کار خواهم کرد می دونم شما هم هنوز نتونستین حدس بزنین چه اتفاقی براشون افتاد.جدا باور داشته باشین شیطون موجود عجیبیه :twisted: .به کمک دوستان, این دو بنی بشر رو دست و پا بسته تو چله زمستون سال 42 که هوا بسی بسیار نا جوانمردانه سگ سرد بود بردیم انداختیم تو حیاط رو برفها :oops: در بستیم اومدیم تو تا از سرمای زمستون لذت ببرن چشمتون روز بد نبینه بعد 2 دقیقه که رفتیم سراقشون دوتاشونم قندیل بسته بودن.سرما چنان مثل کنه به وجودشون رخنه کرده بود که کنده نمیشد تا خود صبح داشتن کنار بخاری می لرزیدن فردای اون روز هم دو تا شونم چنان سرمایی خورده بودن که هنوزم طعم تلخ و شیرینش تو دینشون مونده.ولی باور کنید من بی گناه بودم اگه دستم به این ابلیس برسه این بار دست و پای اونو میبندم تا خود بهار میندازمش رو برفها. :koose: نا گفته نماند بعد اون تو چنین بازیهای حکم داری تلافی کردن حالا بماند چه اتفاقاتی که سر بنده نیومد.ولی از همه اینا گزشته اون شب یاد و خاطره شیرینی برامون به جا گذاشته :D

Re: بيا تو و اعتراف کن

ارسال شده: سه شنبه 14 خرداد 1392, 4:30 am
توسط saviola
اعتراف میکنم هر از گاهی میام اینجا سر میزنم!

لامصب دفتر خاطراتیه برا خودش :-\

Re: بيا تو و اعتراف کن

ارسال شده: یک شنبه 2 تیر 1392, 3:42 pm
توسط Ahmaad
saviola نوشته شده:اعتراف میکنم هر از گاهی میام اینجا سر میزنم!

لامصب دفتر خاطراتیه برا خودش :-\
آره بعضی موضوع هاش خیلی باحال بود :دی! چه آدمایی بودیم... :D 8)
اولین پست من تو این فروم خیلی باحاااال ه :lol: :lol:

Re: بيا تو و اعتراف کن

ارسال شده: یک شنبه 23 تیر 1392, 7:24 pm
توسط hadi
Ahmaad نوشته شده:
saviola نوشته شده:اعتراف میکنم هر از گاهی میام اینجا سر میزنم!

لامصب دفتر خاطراتیه برا خودش :-\
آره بعضی موضوع هاش خیلی باحال بود :دی! چه آدمایی بودیم... :D 8)
اولین پست من تو این فروم خیلی باحاااال ه :lol: :lol:
تو همه ی پستات باحاله :mrgreen:

گارسن! شپسی بده خدمت آقا :D

Re: بيا تو و اعتراف کن

ارسال شده: چهار شنبه 2 مرداد 1392, 11:52 pm
توسط nono
اعتراف می کنم منم هر از گاهی میام اونجا یاد اون زمان ها می کنم که شلوغ بود
دلم کلی تنگ میشه واسه بچه ها

بیاین دیگه نا مردهااا اینجا رو ول کردین به امون خدا رفتین سر خونه زندگیتون :cry: :cry: :cry: :cry: :cry:

Re: بيا تو و اعتراف کن

ارسال شده: شنبه 12 مرداد 1392, 12:18 am
توسط Ahmaad
hadi نوشته شده:
Ahmaad نوشته شده:
saviola نوشته شده:اعتراف میکنم هر از گاهی میام اینجا سر میزنم!

لامصب دفتر خاطراتیه برا خودش :-\
آره بعضی موضوع هاش خیلی باحال بود :دی! چه آدمایی بودیم... :D 8)
اولین پست من تو این فروم خیلی باحاااال ه :lol: :lol:
تو همه ی پستات باحاله :mrgreen:

گارسن! شپسی بده خدمت آقا :D
چاکریم آقا!
خدایی تیم خوبی بودیم تو تیکه انداختن! :lol:
خدا ببخشدمون :دی

Re: بيا تو و اعتراف کن

ارسال شده: دو شنبه 17 آذر 1393, 10:57 am
توسط Nersi
اعتراف ميكنم كه اشتباه كردم كه اين گوشي رو خريدم.من دلم گوشي خودمو ميخوااااد. :? دلم براش تنگ شد :(

Re: بيا تو و اعتراف کن

ارسال شده: جمعه 28 آذر 1393, 10:31 am
توسط Ahmaad
چی خریدی مگه؟؟

Re: بيا تو و اعتراف کن

ارسال شده: سه شنبه 23 دی 1393, 7:11 am
توسط Nersi
Ahmaad نوشته شده:چی خریدی مگه؟؟
دو ماه پيش گوشيمو تو خيابون ازم زدن.گوشيم اپل بود. :( حرصم دراومد گفتم چيز ديگه بگيرم كه رو اپل زوم هستن واسه دزدي.رفتم سوني زِد 3گرفتم؛گوشي خوبي بود اما به دل من نمي نشست.البته نواقصي هم داشت كه رو مخ بود.بعد از اين اعترافي كه اينجا كردم گوشيمو ردش كردم و دوباره اپل گرفتم. :Hoora: