گپ و سرگرمی اعضا
-
کراش
- خيلي پيشرفت كرده
- پست: 136
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 29 شهریور 1385, 6:54 am
پست
توسط کراش » یک شنبه 19 اسفند 1386, 11:21 pm
به امید روزی که بتونیم بفهمیم کی هستیم
-
محمود
- آخرشه !
- پست: 1312
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 4:42 pm
پست
توسط محمود » دو شنبه 20 اسفند 1386, 3:06 pm
عشق یعنی طاق ابروی حسین
-
nono
- ReD RoSe
- پست: 2411
- تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
-
تماس:
پست
توسط nono » دو شنبه 20 اسفند 1386, 4:20 pm
اما به نظر من حد و نهایت دوست داشتن نمیشه
عشق با دوست داشتن از هم جداس
عاشق بدی های معشوق رو نمیبینه عاشق کوره و دوست داره و عشق می ورزه
ولی کسی که دوست می داره عیوب طرفش رو هم میدونه و طرف رو با همه ی بدی هاش دوست داره
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !
-
کراش
- خيلي پيشرفت كرده
- پست: 136
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 29 شهریور 1385, 6:54 am
پست
توسط کراش » چهار شنبه 22 اسفند 1386, 10:23 pm
ااااا نو نو پس چرا حرفاتو دو پهلو میزنی بالاخره دوست داشتم از عشق بهتره یا عشق از دوست داشتن
همون طور که عشق رو تجربه نکردی حد نهایت دوست داشتن رو هم به همبن صورت
پس حد نهایت دوست داشتن یه نقطه پایانی داره که از همه چیز بی قید میشه که می تونه عشق باشه
به امید روزی که بتونیم بفهمیم کی هستیم
-
abri
- آخرشه !
- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » پنج شنبه 23 اسفند 1386, 3:01 am
پیچیده نکنید موضوع رو...جفتشون خوبن
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
mmk
- آخرشه !
- پست: 1862
- تاریخ عضویت: یک شنبه 18 شهریور 1386, 2:47 pm
-
تماس:
پست
توسط mmk » جمعه 24 اسفند 1386, 5:38 pm
عشق پلی است که هر خری از روی ان میگذرد
(با پوزش از همه حضاراما خداییش حقیقته)
دست هایی که کمک میکنند مقدس تر از لبهایی هستند که دعا می خوانند(کوروش کبیر)
-
Nersi
- آخرشه !
- پست: 2493
- تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
- محل اقامت: تهران
پست
توسط Nersi » جمعه 30 فروردین 1387, 6:08 pm
بچه ها این موضوع عشق خیلی مهم تره،البته به نظر من،بیایم در مورد اینم یه ذره گفتگو کنیم
عشق خفقان آور نداشته باشید.
اغلب به نام عشق می خواهیم دیگران را خرد و خمیر کنیم و به شکل دلخواه در آوریم اما این عشق نیست،تملکی خود خواهانه است که به جای رهایی و آزادی اسارت می آورد.
به یکدیگر عشق بورزید،اما عشق را به بند نکشانید. بگذارید میان با هم بودنتان فضایی و فاصله ای باشد،با یکدیگر بخوانید و برقصید و شادمان باشید اما بگذارید هریک از شما تنها باشد.... در کنار هم بمانید اما نه چسبیده به هم.
دلبستگی به وابستگی و اسارت می انجامد. حال آن که شیوه ی عشق راستین آزاد کردن آن چیز یا آن شخص است که دوست می دارید.
----->
-
hadi
- كارش درسته
- پست: 4070
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
-
تماس:
پست
توسط hadi » جمعه 30 فروردین 1387, 7:02 pm
من موافقم، حرف جالب و منطقی ای ه، چیزی که بیشتر به عنوان عشق میبینیم، علاقه به تملک ه تا عشق
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
-
TNZ
- پادشاه
- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » دو شنبه 2 اردیبهشت 1387, 5:17 am
وقتی ما عاشق میشیم دلمون می خواد عشقمون مال خودمون باشه ولی باید به این نکته توجه کنیم که اونم بخواد با مم باشه با پس گردنی که نمیشه آخه
راستی بچه ها نظرتون در مورد این شعر چیه؟
به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد
عجب از محبت من که در او اثر ندارد
غلط است آن که گویند دل به دل راه دارد
دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
abri
- آخرشه !
- پست: 3773
- تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm
پست
توسط abri » دو شنبه 2 اردیبهشت 1387, 9:33 pm
عشق یه طرفس دیگه...
آی.....بســــــــــــوزه پــــدر عـــــشق!
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...
-
Nersi
- آخرشه !
- پست: 2493
- تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
- محل اقامت: تهران
پست
توسط Nersi » سه شنبه 3 اردیبهشت 1387, 10:20 am
می گم همه گویا با تملک عشق موافقید،چون فقط هادی اومد نظر داد،بقیه کیف می کنین از تملک عشق؟
هااااااان؟
خدا نصیبتون کنه
----->
-
saviola
- !
- پست: 2260
- تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
-
تماس:
پست
توسط saviola » سه شنبه 3 اردیبهشت 1387, 11:07 am
منم موافقم با حرفات دخترم!
عشق باید به آدم پر و بال بده نه اینکه دست و پاشو ببنده..
-
TNZ
- پادشاه
- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » سه شنبه 3 اردیبهشت 1387, 4:15 pm
اون همه نظر گفتم در مورد تملک
آدم احساس تملک می کنه ولی نباید بکنه باید بزاره طرف آزاد باشه اگه خطایی ازش سر زد بزنه تو سرش
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
hadi
- كارش درسته
- پست: 4070
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
-
تماس:
پست
توسط hadi » سه شنبه 3 اردیبهشت 1387, 7:30 pm
بازم یه کلمه از مادر عروس
معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
-
nabeghe
- 1% To End
- پست: 180
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 29 فروردین 1386, 9:41 am
- محل اقامت: 4515874996
-
تماس:
پست
توسط nabeghe » پنج شنبه 5 اردیبهشت 1387, 7:49 am
سلام
همه خوبيد ديگه؟
من برگشتم.
خوب اول از همه خوشحالم كه بازم اومدم اينجا.
اميدوارم همه خوب و سر حال باشيد و دماغتون چاق باشه.
خوب من يه تصميمي گرفتم البته اگه اكثريت رأي بدن انجامش ميدم و اونم اينه كه ميخوام يك داستان عشقي بلند براتون تعريف كنم.
هم آموزنده و دراماتيك.
خوب پس منتظر هستم بگيد كيا موافقن و كيا نيستن.
فعلا ياعلي
خدا نگهدارتون.
-
shaparak
- پيشرفت كرده
- پست: 83
- تاریخ عضویت: پنج شنبه 15 فروردین 1387, 8:05 pm
پست
توسط shaparak » پنج شنبه 5 اردیبهشت 1387, 9:02 am
من دوست دارم بخونم داستانتو نابغه
وقتي كه تو رفتي خورشيد نمرده
دريا و بيابان خدا دست نخورده..
-
TNZ
- پادشاه
- پست: 6111
- تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
-
تماس:
پست
توسط TNZ » پنج شنبه 5 اردیبهشت 1387, 9:20 am
hadi نوشته شده:بازم یه کلمه از مادر عروس
اشتباه نکن من خود عروسم
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.
-
saviola
- !
- پست: 2260
- تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
-
تماس:
پست
توسط saviola » پنج شنبه 5 اردیبهشت 1387, 9:25 am
آخ جون داستان!
نابغه اومده!
سلااااااام!
-
Ahmaad
- آخرشه !
- پست: 1669
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
- محل اقامت: Kuwait
-
تماس:
پست
توسط Ahmaad » پنج شنبه 5 اردیبهشت 1387, 10:44 am
saviola نوشته شده:منم موافقم با حرفات دخترم!
عشق باید به آدم پر و بال بده نه اینکه دست و پاشو ببنده..
پسر نذار اینجا لو بدم همه چی رو!
چنان حرفای روشنفکرانه ای می زنی کسی ندونه فکر می کنه با (اسم یکی که حرفای روشنفکرانه می زنه
) طرفه!
-
Ahmaad
- آخرشه !
- پست: 1669
- تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
- محل اقامت: Kuwait
-
تماس:
پست
توسط Ahmaad » پنج شنبه 5 اردیبهشت 1387, 10:50 am
nabeghe نوشته شده:سلام
همه خوبيد ديگه؟
من برگشتم.
خوب اول از همه خوشحالم كه بازم اومدم اينجا.
اميدوارم همه خوب و سر حال باشيد و دماغتون چاق باشه.
خوب من يه تصميمي گرفتم البته اگه اكثريت رأي بدن انجامش ميدم و اونم اينه كه ميخوام يك داستان عشقي بلند براتون تعريف كنم.
هم آموزنده و دراماتيك.
خوب پس منتظر هستم بگيد كيا موافقن و كيا نيستن.
فعلا ياعلي
خدا نگهدارتون.
باید بری از دختره بپرسی که می خوای داستانش رو اینجا علم کنی نه از ماها!
چه کسی حاضر است؟
کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان