عشق

گپ و سرگرمی اعضا
نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » پنج شنبه 20 اردیبهشت 1386, 6:58 am

خیلیا اسم هوس رو می زارن عشق و این خیلی ناراحت کننده اس به خاطر اینه که هنوز مفهوم عشق رو درک نکردن
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

VeRnuS

پست توسط VeRnuS » پنج شنبه 20 اردیبهشت 1386, 11:11 pm

Heech Baashaam Gaar Toohi Bashaam Zee Eshgh
Hech Ma naam Gar Joda Ma Naam Zee Eshgh

نمایه کاربر
Babak Radfar
جغد پیر
جغد پیر
پست: 868
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 8:36 am

پست توسط Babak Radfar » جمعه 21 اردیبهشت 1386, 7:30 am

اين متني که گذاشتم اينجا يه متن فلسفيه بايد خط به خط دقيق بخونين هر جاييش مشکل دارين مطرح کنين نظر دارين رو هر خطش بگين چه مخالف چه موافق.
نميگم نويسندش کيه اول راجع بهش بحث کنيم بعدا ميگم حتما.
يه پيشنهاد ميکنم:
مساله عشق و ازدواج يکي از مسائل مهم و جدي براي همه ما جوونهاست .بايد در اين بحثها رودربايستيها و اون تابو هايي که به وجود آوردن برامون (منظورم پدر مادر هامون و جامعه اي که داريم توش زندگي ميکنيمه) رو کنار بذاريم چيزهايي که رومون نميشه هيچ وقت راجع بهشون با کسي حرف بزنيم رو خيلي دوستانه و در عين حال جدي مطرح کنيم و به بحث بذاريم.من فکر ميکنم ما جوونهاي بعد از انقلاب برقرار کردن يه رابطه راحت و دوستانه رو با جنس مخالف درست بلد نيستيم(اين نظر شخصي منه و ميتونيم راجع بهش بحث کنيم)
يا اگه راجع به اين سوال که سميه به عنوان اولين سوال و تيتر تابيک بنگاه ازدواج مطرح کرد که چرا ازدواج ميکنين؟ من نظر بدم که آقا ازدواج کردن از جنبه مادي اينطور تعريف ميشه که ازدواج يک معامله است بين دو طرف که در اون متعهد ميشن نيازهاي همديگه رو تا حد امکان برطرف کنند.مثل نياز تامين امنيت و معاش و برطرف کردن نيازهاي جنسي همه بيان نظرشونو مطرح کنن دلايلشون رو در موافقت يا مخالفت با موضوع بيان کنند
ما همه داريم تو اين جامعه زندگي ميکنيم بايد همه به هم کمک کنيم که سطح آگاهي و فرهنگ جامعه رو بالا ببريم با انديشه کردن مطالعه کردن فکر کردن تحقيق کردن.پدر مادرهاي ماها تمام سعي و تلاش خودشونو کردن که ما رو درست تربيت کنند ولي آخرش جامعه ما و سطح فرهنگش اينيه که الآن ميبينيم.
اين ماها هستيم که بايد در آينده تو اين مملکت زندگي بکنيم و آينده مال ماستباتمام خوب و بدش.فرهنگ و بي فرهنگيش و اگه هيچ تلاشي نکنيم وضع از ايني که هست هم بدتر خواهد شد.
شب عاشورا تو خيابون گرگان بودم جمعيت بسيار زيادي کنار خيابون ايستاده بودند کنار پياده رو و يه عده هم از جلوشون تو پياده رو رژه ميرفتند.تلفن ميدادند ميگرفتند...
کاري ندارم
من هر چي نگاه مي کردم ميديدم هر چي ميگذره پسرها دارن از دختر ها خوشگل تر ميشن بيشتر به خودشون ميرسن..
خوش تيپ راه رفتن اصلا بد نيست ولي اينها شايد 4 ساعت وقت صرف کرده بودن پاي آينه تا بيان شب عاشورا رو تبديل بکنند به کارناوال عاشورا!(چون محدودنددارند با مسئل ذهني و اعتقادي مردم بازي ميکنند)
حالا شما فکر کنين اينها در آينده به بچه هاشون چي دارن که بگن؟ اصلا تو عمرشون شايد به تنها چيزي که فکر ميکنن اينه که چطوري خودشونو درست کنند!
ماها که مشکل رو ميشناسيم تکليفي داريم اصلا يا نه؟ماهايي که شايد به امکانات بيشتري دسترسي داريم...

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » جمعه 21 اردیبهشت 1386, 9:10 am

تمام حرفهات قبوله

ولی موضوع اینه که توی جامعه هم همه همونایی نیستن که تو دیدی!
با وضعیت الان ، نوعی به هم خوردن داریم، نوعی که تمام سنگین ها رو برده پایین و سبکها رو برده بالا !

به خاطر همین موضوع بود که خود من شب عاشورا اصلاً توی خیابون نیومدم .
در مورد ازدواج هم من اصلاً به عنوان یک معامله بهش نگاه نمیکنم، و مهمترین موضوع توی ازدواج رو همدلی و پیدا کردن یک همراه توی مسیر پر پیچ و خم زندگی میدونم !!

خوب همه میدونن که یک مسیر ساده هم اگر با یک همراه پیموده بشه( به شرطی که با هم هم مسیر باشن) خیلی راحت تر میشه.
حالا اینجا این موضوع پیش میاد که اصلاً هدف ما از زندگی چیه؟
اگر هدف زندگی پولدار شدن و خوردن و خوابیدن باشه اون چیزی که بابک گفت درسته، که به نظر من ازدواج به خاطر فراهم شدن اون موضوعات ، اگر انجام نشه خیلی بهتره!

ولی برای من موضوع اصلاً رسیدن به پول و ... نیست، البته به صورت جنبی پول و مسائل دیگه هم مطرح میشن، اما هدف نیستن، حالا اگر میبینی هی هممون میگیم معیارها تونو بگین یا طرف دلخواهتونو مشخص کنین دقیقاً به خاطر همینه که هر کسی یه بار دیگه به هدفش برای زندگی رجوع کنه، تا با کسی که راه رو بر عکس اون داره حرکت میکنه برخورد نکنه!
که در این صورت یا باید از هم جدا بشن ، یا اینکه یه نفر ، طرف مقابلشو به زور به مسیر خودش بکشه!

وای که چقدر حرف زدم؟!

خلاصه صحبت زیاده، ولی توی این مسیر مهم ترین موضوع، انتخاب هدفه :!:

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
Babak Radfar
جغد پیر
جغد پیر
پست: 868
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 8:36 am

پست توسط Babak Radfar » جمعه 21 اردیبهشت 1386, 11:51 am

من هم نميگم که اين حرفها همه افکار منه من ميگم همه حرفي اينجا مطرح بشه همه نوع نظري بيان بشه
مثلا يه همچين ديدگاهي راجع به ازدواج که گفتم از همه جهت بررسي بشه (اين اون چيزي نيست که من خودم بهش اعتقاد داشته باشم ولي وقتي از جهتهاي مختلف به موضوع نگاه کردم و خودم رو جاي آدمهاي مختلف گذاشتم اين موضوع و اين طرز فکر رو هم ديدم که ميتونه وجود داشته باشه مطرحش کردم تا از ديدگاه ديگران هم اين مساله بررسي بشه همه راجع بهش نظر بدن) يا اون مطلبي که راجع به عشق نوشتم و گفتي اين عشق نيست هوسه دليلت رو هم بگو مطلب رو از ديدگاه خودت بشکاف.مرزهاي هوس رو مشخص کن و همينطور مرزهاي عشق رو
يا مثلا اين موضوع رو بررسي کنيم که آيا پدر و مادر هاي ما يا پدربزرگ و مادربزرگهاي ما بعد از 30 40 يا 50 سال زندگي مشترک آيا هنوز اون علاقه اول زندگي رو دارن نسبت به هم يا نه؟ زندگي مشترکشون تبديل به يه عادت شده؟من کم ديدم کسايي رو که اون علاقه اوليه هنوز به همون شکل بينشون وجود داشته باشه.حالا اين که چرا اين مشکل پيش مياد يا اين که زندگي يک زوج به مدت طولاني خوبه يا بده رو ميتونيم به بحث بذاريم
ميخوام از اين محيطي که هست از اين جمعي که همه با هم دوستيم برنامه ميذاريم بيرون ميريم ميتينگ ميذاريم و... از اين سايت از اين فروم استفاده کاربردي تري بکنيم.نه صرفا تفريح البته تفريح هم خوبه به جاي خودش
البته راجع به اين که مطالب و خط مشي اين سايت به کجا ميخواد بره رو خانواده تيماچي بايد راجع بهش تصميم بگيرند من هم فقط پيشنهاد ميدم اون چه رو که به نظرم ميتونه مفيد باشه

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » جمعه 21 اردیبهشت 1386, 3:41 pm

حق با توست بابک جان
باید از اینجا استفاده ی کاربردی تری بشه!

بازم معتقدم تشخیص فرق بین عشق و هوس درونیه! به نظر من هر کس تبدیل عشق به هوس رو در درون خودش میبینه!

ولی خوب مسلماً مرزهایی قابل درک هم هست.

در ضمن من خیلیا رو دیدم که بعد از 50 سال زندگی چنان عاشق همن که شاید قبلاً به این شدت نبوده؟!
کی تعیین میکنه؟ چی باعث میشه به قول خودمون ((عشق)) مون از بین بره؟ :?:

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

پست توسط hamideht » جمعه 21 اردیبهشت 1386, 7:37 pm

من هم با بابک موافقم هم با هادی
ولی چکار میشه کرد؟
راه حل واقعیش کجاست؟
اگر این اشتباهه چرا آمار جدایی و طلاق اینهمه بالا رفته؟
چرا اینهمه ظاهر تاثیر گذار شده؟
پس شعور و درک و تربیت و تحصیلات جاشون کجاست؟
اگر اینهمه وقتی که صرف آرایش کردن و با این و اون بودن و به قول هادی هوس رو صرف پیشرفت کنند کمبودی حس میشه؟
اگر 2 تا کتاب بجاش بخونند چی میشه؟
اگر هر کس فقط یکی از کارهای بیهوده ای که فقط وقت تلف کردنه رو کنار بذاره فقط یکیشو خیلی از مشکلات حل میشه
بیاید یه فکر اساسی با هم بکنیم هر کی هر راهی به نظرش میاد بگه
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
sepideh
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 186
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:23 am
تماس:

پست توسط sepideh » جمعه 21 اردیبهشت 1386, 7:55 pm

علت خیلی از مشکلات فعلی جوانها با عشق و سرانجام ازدواجهای نا موفقی که با عشق شروع شدند اینه که


اکثر جوانها فکر میکنند که عاشقند در حالیکه نیستند و به خودشون و طرفشون فرصت نمی دهند که از احساسشون مطمئن بشن و سریع میخوان با هم ازدواج کنند بعد که ازدواج کردن میبینن که احساسشون عشق نبود که دیگه برای فهمیدنش خیلی دیره
آشنا هستم با سرنوشت تر آب ، عادت سبز درخت.

VeRnuS

پست توسط VeRnuS » جمعه 21 اردیبهشت 1386, 10:34 pm

تصویر

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » شنبه 22 اردیبهشت 1386, 7:56 am

sepideh نوشته شده:علت خیلی از مشکلات فعلی جوانها با عشق و سرانجام ازدواجهای نا موفقی که با عشق شروع شدند اینه که


اکثر جوانها فکر میکنند که عاشقند در حالیکه نیستند و به خودشون و طرفشون فرصت نمی دهند که از احساسشون مطمئن بشن و سریع میخوان با هم ازدواج کنند بعد که ازدواج کردن میبینن که احساسشون عشق نبود که دیگه برای فهمیدنش خیلی دیره

موافقم باهات :wink:
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

VeRnuS

پست توسط VeRnuS » شنبه 22 اردیبهشت 1386, 9:26 am

TNZ نوشته شده:
sepideh نوشته شده:علت خیلی از مشکلات فعلی جوانها با عشق و سرانجام ازدواجهای نا موفقی که با عشق شروع شدند اینه که


اکثر جوانها فکر میکنند که عاشقند در حالیکه نیستند و به خودشون و طرفشون فرصت نمی دهند که از احساسشون مطمئن بشن و سریع میخوان با هم ازدواج کنند بعد که ازدواج کردن میبینن که احساسشون عشق نبود که دیگه برای فهمیدنش خیلی دیره

موافقم باهات :wink:
to ye keshvari mesle iran ham baraye khili az khonevade ha , ham barayeee dolat in ghire ghabeelee paziresheee ke bekhan be javoona forsat bedan ke tahoo toyee ehsaseshoono dar biaran

نمایه کاربر
Elham
آخرشه !
آخرشه !
پست: 931
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مرداد 1385, 12:01 pm

پست توسط Elham » یک شنبه 23 اردیبهشت 1386, 6:53 am

عشق یعنی بوی بارون دیشب تو رو ببره یاد روزای گذشته (قبل از ازدواج) بلند شی بری رو پشت بوم دراز بکشی یکمی بارون بخوری


عشق یعنی خرداد ماه که همه امتحان دارن!! پاشی بری کیش و از سکوت دریا لذت ببری!!


عشق یعنی بی بهانه با یه شاخه گل بیای خونه و بگی عزیزم روزت مبارک ...


عشق یعنی باغ مظفر هر شب ساعت 8:30


عشق یعنی هر چیزی که یه حال خوب به آدم بده :D

VeRnuS

پست توسط VeRnuS » یک شنبه 23 اردیبهشت 1386, 7:30 am

ooooooooohhhhhhhhhhhhhhhhhhh
yani vaghe an mozdavaj bodan ro be single bodan tarjih midi

نمایه کاربر
bodesheshom
خيلي پيشرفت كرده
خيلي پيشرفت كرده
پست: 148
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 6:07 pm
محل اقامت: Tehran

پست توسط bodesheshom » یک شنبه 23 اردیبهشت 1386, 11:57 am

عشق؟؟
به نظر من عشق و هدف با هم معنی پیدا میکنه.
وقتی به مرحله ای رسیدیم که تونستیم واسه خودمون هدف تعیین کنیم میتونیم وارد جاده عشق بشیم و بهره ای از عشق داشته باشیم . منتها بستگی به اون هدف مشخص شده عشق میتونه رنگ ها ی مختلفی داشته باشه!
یا حتی میتونه یک رنگ داشته باشه!
منتها آدم ها با گذشت زمان ممکنه هدف هاشون تغییر کنه. منتها به نظر خودم بهترین هدف در دوران جوانی شکل میگیره و اگه به اون بها داده بشه میتونه ریشه بگیره و تا آخر عمر با همون هدف مشخص طی طریق بشه. و قطعا تو مسیر رسیدن به هدفش میتونه عشق رو درک کنه . حتی ممکنه هدف خود عشق باشه!!!!
علت اینکه دوست خوبم میگن که پس چرا آمار طلاق این همه زیاد شده ؟ به نظر من اگه قبل از ازدواج هر کس واسه خودش فکراشو بکنه و اهداف والایی رو مشخص کنه و با خودش کنار بیاد ، موقع ازدواج هر کس میدونه از زندگیش چی میخواد و با هم صحبتی با هم میتونن بفهمن که تو مسیر هم هستند یا نیستند ! ولی اگه چشم روی واقعیت ببندند و یا بی هدف وارد ازدواج بشند و یا اهداف بی ارزشی در بین باشه این ازدواج خطرناک میشه و به طلاق منجر میشه چون با گذشت زمان یا هدف های تازه تری سر بر میاره یا هدف های قبلی پوچ میشه و دو نفر میبینن که دیگه فقط دارن هم رو تحمل میکنن و چاره در نهایت جداییه!!
یه بزرگی میگه در ازدواج نباید ببینی که آیا طرف مقابل به دردت میخوره یا نه! مگه ما برای درمان دردها میخوایم ازدواج کنیم ! اینجا ازدواج میشه معامله ، همونی که آقا بابک گفتن!من این کارو میکنم پس تو هم در مقابل این کار! اون موقع اگه یکی کوتاهی کنه اون یکی هم میگه این به اون در و.........................
پس به نظر من مهمترین بخش از زندگی دوران جوانی و مهمترین بخش از جوانی ریشه دار کردن هدفهاست.
وقتی هدف ها والا باشند هیچ وقت قصه ازدواج ناتمام نمیمونه و به عادت تبدیل نمیشه!و عشق کم رنگ نمیشه!چون هر روز از زندگی مشترک میتونه روز جدیدی باشه برای دیدن زیباییهای بیشتر. زیبایی ظاهر شاید بتونه عادت بشه ولی زیبایی یه برخورد خوب، زیبایی یک گذشت، زیبایی یک لبخند از روی عشق و هزاران زیبایی از این دست هر روز تازگی داره و این باعث میشه دو نفر هر روز بیشتر از روز گذشته عاشق هم بشن و عادتی هم در کار نیست.به شرطی که بتونند زیبایی این چیزهارو ببینند.وقتی هدفی مشترک و مقدس در بین باشه و حتی خود عشق و همواره در جاده عشق بودن هدف باشه و دو نفر بخوان که در تمام مسائل و مشکلات گوهر معرفت رو ببینن و به قول بزرگی همواره بخوان که از شیر معرفت در تمام زمینه ها بنوشند و چشم بر روی هر چیز زائد ببندند (((( چون هر چیز زائد و اضافی باعث میشه زیبایی و حقیقت اون چیز دیده نشه .مثل این میمونه که عادت به گوش دادن به موسیقی بی ارزش باعث میشه گوش از شنیدن موسیقی با ارزش محروم بشه ! و یا پرداختن به امور باطل در دوران جوانی باعث میشه هدف ارزشمندی نتونیم بسازیم چون بیشتر از اون امور باطل نمیتونیم ببینیم!)))) در این صورت میتونن عشقی رو به وجود بیارند که با نورش تمام دنیا رو روشن کنن! این دو نفر اگه با نیت و هدف عشق وارد زندگی بشند خدا خودش بهترین راه رو براشون باز میکنه تا عشق رو با معنی فراتری درک کنن در کنار هم! این دو نفر وقتی همدیگرو در آغوش بگیرند نور عشقشون میتونه خوبی و روشنایی رو حتی برای اطرافیانشون به ارمغان بیاره!(اگه یه گل زیر یه پا لگد مال بشه ممکنه گل بمیره ولی عطرش تا مدت ها موندنیه)ولی تمام اینها در گرو قوی کردن ریشه در دوران قبل از ازدواج هستند .در گرو این هستش که آدم نخواد خودشو به همه نشون بده بلکه هدفش این باشه که خدا رو به همه نشون بده!! و زیبا پرست باشه ولی زیبایی همه چیز!!!
بدبختی تمام آدم ها اینه که زود همه چیزو فراموش میکنن ! همه آدم ها یادشون رفته که حضرت علی با فروش آلت جنگیش به قیمت 400 دینار وسایل یه زندگی در اوج سادگی رو فراهم کرد در صورتی که چون سردار سپاه بود میتونست خیلی بیشتر از غنائم واسه خودش برداره! یا حضرت فاطمه میتونست با خواستگار پولداری ازدواج کنه، حتی میتونست با افتخار دختر پیامبر بودن به همه فخر بفروشه ولی این کارو نکرد!
اگه توقعات کم بشه و با دید بازتری به زندگی نگاه بشه به ثروت مالی هم میشه رسید و ازش با هم در مسیر عشق میتونن استفاده کنن.ولی رسیدن به این مرحله از عشق مستلزم داشتن فکر خوب و هدف با ارزش و ریشه قوی، هدر ندادن وقت ، نرفتن دنبال هوس و پرداختن به خود در دوران جوانیست !! خدا وند خودش عشق حقیقی رو بهمون یاد میده .از جایی که انتظار نداریم!!ولی اگه این دوران بیهوده باشه در نهایت به عشق بیهوده ای و بی سرانجامی بسنده خواهیم کرد و نهایتش همون طلاقه !!!

:idea: :idea: :idea: :idea: :idea:
خوشحال میشم نظرتونو بدونم :!:
When you have nothing important or interesting to say, dont let anyone persuad you to say it

نمایه کاربر
bodesheshom
خيلي پيشرفت كرده
خيلي پيشرفت كرده
پست: 148
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 6:07 pm
محل اقامت: Tehran

پست توسط bodesheshom » یک شنبه 23 اردیبهشت 1386, 12:08 pm

مادر بزرگ و پدر بزرگم الان که 65 ساله هستند واقعا عاشق هم هستند
مادربزرگم میگه پدر بزرگت عشقش مثل روزهای اوله و اصلا کم رنگ نشده و حتی بیشتر شده!
هر وقت ازش میپرسم علت چیه ؟ خیلی چیزها میگه ولی مهمترینش رو خوش خلق بودن میدونه و میگه از همون اول به هم قول دادیم خلق خوش این روزهای اول رو تا آخر عمر حفظ کنیم!! اینم خودش یه زیباییه به نظر من به شرطی که بتونیم این زیبایی رو ببینیم !

:)
When you have nothing important or interesting to say, dont let anyone persuad you to say it

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

پست توسط hamideht » یک شنبه 23 اردیبهشت 1386, 12:08 pm

من یه جورایی باهات موافقم به نظر من هم همینطوره باید ریشه داشته باشه اینها همه درست ولی چطور میشه از صحیح بودنش مطمئن شد؟
کی میتونه واقعا مطمئن باشه که کارش صحیحه و عشقش عمیق؟ میدونی به نظر من نسبیه
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
Elham
آخرشه !
آخرشه !
پست: 931
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مرداد 1385, 12:01 pm

پست توسط Elham » یک شنبه 23 اردیبهشت 1386, 1:27 pm

VeRnuS نوشته شده:ooooooooohhhhhhhhhhhhhhhhhhh
yani vaghe an mozdavaj bodan ro be single bodan tarjih midi
ببین تاهل یه مزایایی داره تجرد یه مزایایی و به همون نسبت یه سری معایب
اصلا نمی شه گفت کدوم بهتره و کدوم بدتر
خوب یه آدم مجرد یه مزایایی داره مثل آزادی عمل، استقلال فکری
خوب زندگیش به شخص دیگه ای وابسته نیست هر کاری کنه خوب یا بد ضرر و زیانش واسه خودشه
اما یه آدم متاهل دیگه این آزادی رو نداره ، کاراش زیر ذره بینه زن و مرد هم تو این مورد اصلا با هم تفاوت ندارن
من موقعی که مجرد بودم هر میتینگی بود همیشه اولین نفر من بودم اما الان شاید بیشتر از 6 ماهه که توی هیچ میتینگ و مهمونی دوستانه ای شرکت نکردم
هر چی بوده جمع فامیلی بوده
در عوض من یه چیزایی دارم که آدم های مجرد ندارن
دیگه مستقل هستم مستقل فکر می کنم
واسه هر تصمیمی نیاز به اجازه پدر و مادر ندارم
یکی هست که می دونم داره واسه رفاه من همه جوره تلاش می کنه و دوستم داره و می دونم نبود من واسش خیلی سنگینه، خوب اینجوری بیشتر واسه خودم ارزش قایل هستم چون می دونم کوچکترین آسیبی که ببینم چه روحی و چه جسمی یکی هست که خیلی ناراحت می شه
عشق رو بدون ترس و استرس تجربه می کنم

واسه همین من نمی تونم بگم کدوم یکی بهتره
من دوره تجردم رو خیلی دوست داشتم و بعنوان بهترین روزهام ازشون یاد می کنم
ولی از تاهلم هم خیلی راضیم و عاشقانه زندگیم و همسرم رو دوست دارم :)

نمایه کاربر
Elham
آخرشه !
آخرشه !
پست: 931
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مرداد 1385, 12:01 pm

پست توسط Elham » یک شنبه 23 اردیبهشت 1386, 1:44 pm

ببینید آقای بعد ششم
ازدواج یا عشق نمی تونه معامله باشه چون همه زندگی آدم ممکنه تو این معامله نابود بشه یا برعکس
من همیشه اعتقاد داشتم انتخاب همسر یا عشق نیاز شدیدی به دخالت پدر و مادر داره ولی در نهایت تصمیم گیرنده خود ماییم

هیچ پدر و مادری واسه دختر یا پسرش بد نمی خواد و باهاش دشمنی نمی کنه اما در نهایت این خود ماییم که باید ایده آلامونو در نظر بگیریم

حرفای پیش از ازدواج هم همش کشکه (بر اساس تجربه شخصی)

قبل از ازدواج دختر می گه من اینجوریم اونجوریم فلان می کنم واست بهمان می کنه
پسر هم به همون صورت

اما شک نکنید که تمام اینها فقط و فقط هفته اول دوام داره

بعد که واقعا وارد زندگی شدی و عمیقا لمسش کردی با پوست و گوشت می فهمی نه بابا شوخی هم نیست
هیچ وقت نمی تونی پیش بینی کنی که قراره چه اتفاقی بیفته پی واسه همین من می گم بهتره در این مورد حانواده ها دخالت کنن
من بشخصه همیشه خودمو برترین آدم کره زمین می دونم اگه ایرادای خودمو ایراد می دیدم که قطعا رفعش می کردم ولی پدر و مادری که ما رو بزرگ کردن اخلاقیات ما دستشونه پس بهتر می دونن که کی برای ما مناسبه و کی مناسب نیست
توی زندگی که بیفتی خواه و ناخواه قانع می شی
دیگه مامان و بابا نیستن که هر چی خواستی رو تهیه کنن نذارن آب تو دلت تکون بخوره
اگه بدهی داشته باشی شب نمی تونی سرتو راحت بذاری رو بالش و بخوابی

VeRnuS

پست توسط VeRnuS » یک شنبه 23 اردیبهشت 1386, 6:35 pm

har eshghi bayad ba taa ahood bashe?

VeRnuS

پست توسط VeRnuS » یک شنبه 23 اردیبهشت 1386, 6:35 pm

har eshghi bayad ba taa ahood bashe?


yani nemishe bedoone hech taa ahoodi ashegh shod?

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان