دخترونه

گپ و سرگرمی اعضا
نمایه کاربر
saeedeh
آخرشه !
آخرشه !
پست: 461
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 10:54 am
تماس:

پست توسط saeedeh » شنبه 3 آذر 1386, 7:48 pm

این چیزای خشنگ خشنگو از کجا می آری آزاده جوووون :shock: :?:
زندگي هديه خداست به تو. طرز زندگي کردن تو، هديه ي توست به خدا

نمایه کاربر
VeRnuS
Invincible
Invincible
پست: 445
تاریخ عضویت: یک شنبه 13 آبان 1386, 6:32 pm

پست توسط VeRnuS » شنبه 3 آذر 1386, 8:01 pm

فقط بخاطره تووووو
گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم.....

نمایه کاربر
VeRnuS
Invincible
Invincible
پست: 445
تاریخ عضویت: یک شنبه 13 آبان 1386, 6:32 pm

پست توسط VeRnuS » شنبه 3 آذر 1386, 10:00 pm

من «دوشيزه مکرمه» هستم، وقتي زن ها روي سرم قند مي سابند و همزمان قند توي دلم آب مي شود.
من «مرحومه مغفوره» هستم، وقتي زير يک سنگ سياه گرانيت قشنگ خوابيده ام و احتمالاً هيچ خوابي نمي بينم.
من «والده مکرمه» هستم، وقتي اعضاي هيات مديره شرکت پسرم براي خودشيريني بيست آگهي تسليت در بيست روزنامه معتبر چاپ مي کنند.
من «همسري مهربان و مادري فداکار» هستم، وقتي شوهرم براي اثبات وفاداري اش- البته تا چهلم- آگهي وفات مرا در صفحه اول پرتيراژترين روزنامه شهر به چاپ ميرساند.



من «زوجه» هستم، وقتي شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به حکم قاضي دادگاه خانواده قبول مي کند به من و دختر شش ساله ام ماهيانه بيست و پنج هزار تومان فقط، بدهد.
من «سرپرست خانوار» هستم، وقتي شوهرم چهار سال پيش با کاميون قراضه اش از گردنه حيران رد نشد و براي هميشه در ته دره خوابيد.
من «خوشگله» هستم، وقتي پسرهاي جوان محله زير تير چراغ برق وقت شان را بيهوده مي گذرانند.
من «مجيد» هستم، وقتي در ايستگاه چراغ برق، اتوبوس خط واحد مي ايستد و شوهرم مرا از پياده رو مقابل صدا مي زند.
من «ضعيفه» هستم، وقتي ريش سفيدهاي فاميل مي خواهند از برادر بزرگم حق ارثم را بگيرند.
من «...» هستم، وقتي مادر، من و خواهرهايم را سرشماري مي کند و به غريبه مي گويد «هفت ...» دارد- خدا برکت بدهد.
من «بي بي» هستم، وقتي تبديل به يک شيء آرکائيک مي شوم و نوه و نتيجه هايم تيک تيک از من عکس مي گيرند.
من «مامي» هستم، وقتي دختر نوجوانم در جشن تولد دوستش دروغ پردازي مي کند.
من «مادر» هستم، وقتي مورد شماتت همسرم قرار مي گيرم.- آن روز به يک مهماني زنانه رفته بودم و غذاي بچه ها را درست نکرده بودم.
من «زنيکه» هستم، وقتي مرد همسايه، تذکرم را در خصوص درست گذاشتن ماشينش در پارکينگ مي شنود.
من «ماماني» هستم، وقتي بچه هايم خرم مي کنند تا خلاف هايشان را به پدرشان نگويم.
من «ننه» هستم، وقتي شليته مي پوشم و چارقدم را با سنجاق زير گلويم محکم مي کنم. نوه ام خجالت مي کشد به دوستانش بگويد من مادربزرگش هستم... به آنها مي گويد من خدمتکار پير مادرش هستم.
من «يک کدبانوي تمام عيار» هستم، وقتي شوهرم آروغ هاي بودار مي زند و کمربندش را روي شکم برآمده اش جابه جا مي کند.
دوستانم وقتي مي خواهند به من بگويند؛ «گه» محترمانه مي گويند؛ «عليا مخدره».
من «بانو» هستم، وقتي از مرز پنجاه سالگي گذشته ام و هيچ مردي دلش نمي خواهد وقتش را با من تلف بکند.
من در ماه اول عروسي ام؛ «خانم کوچولو، عروسک، ملوسک، خانمي، عزيزم، عشق من، پيشي، قشنگم، عسلم، ويتامين و...» هستم.
من در فريادهاي شبانه شوهرم، وقتي دير به خانه مي آيد، چند تار موي زنانه روي يقه کتش است و دهانش بوي سگ مرده مي دهد، «سليطه» هستم.
من در ادبيات ديرپاي اين کهن بوم و بر؛ «دليله محتاله، نفس محيله مکاره، مار، ابليس، شجره مثمره، اثيري، لکاته و...» هستم.
دامادم به من «وروره جادو» مي گويد.
حاج آقا مرا «والده» آقا مصطفي صدا مي زند.
من «مادر فولادزره» هستم، وقتي بر سر حقوقم با اين و آن مي جنگم.
مادرم مرا به خان روستا «کنيز» شما معرفي مي کند.
من کيستم؟
گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم.....

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » یک شنبه 4 آذر 1386, 6:15 pm

دخترها مثل سيب هاي روي درخت هستند. بهترين هايشان در بالاترين نقطه درخت قرار دارند. پسرها نمي خواهند به بهترين ها برسند چون مي ترسند سقوط کنند و زخمي بشوند، بنابراين به سيب هاي پوسيده روي زمين که خوب نيستند اما به دست آوردنشان آسان است، اکتفا مي کنند. سيب هاي بالاي درخت فکر مي کنند مشکل ازآنهاست درحالي که آنها فوق العاده اند. آنها فقط بايد منتظر آمدن پسري بمانند که آن قدر شجاع باشد که بتواند از درخت بالا بيايد
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
VeRnuS
Invincible
Invincible
پست: 445
تاریخ عضویت: یک شنبه 13 آبان 1386, 6:32 pm

پست توسط VeRnuS » یک شنبه 4 آذر 1386, 6:38 pm

in 2 vomin bare ke post haye ghabliee mano mizaniiii

ghabooool nistttttttttttttttttttttttt

:cry: :cry: :cry: :cry:
گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم.....

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » دو شنبه 5 آذر 1386, 4:51 pm

من ندیدم آخه :o :o :o
کجا بود
اتفاقا گشتم که نباشه تو سایت :D

حتم زیادا تفاهم داریم باهم :lol:
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
VeRnuS
Invincible
Invincible
پست: 445
تاریخ عضویت: یک شنبه 13 آبان 1386, 6:32 pm

پست توسط VeRnuS » چهار شنبه 7 آذر 1386, 2:33 am

LOOOOOOOOOOL
مال من انگليسي بود

:D :D :D :D :D
گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم.....

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » چهار شنبه 7 آذر 1386, 7:57 am

منم ترجمه اش کردم :D :P
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
VeRnuS
Invincible
Invincible
پست: 445
تاریخ عضویت: یک شنبه 13 آبان 1386, 6:32 pm

پست توسط VeRnuS » سه شنبه 25 دی 1386, 4:43 pm

نکاتی مردانه


خوشبختانه یک مرد بعد از مدتها وقت گذاشته است و موارد مردانه ای را که به نظرش رسیده است و برای خانمها ممکن است مفید واقع شود به رشته تحریر در آورده است. پس لطفا بخوانید و دقت کنید که تمام این قوانین با عدد یک شماره کذاری شدند سعنی هیچ کدامشان برتری نسبی به یکدیگر ندارند و سپس در صورت تمایل آراء خود را وارد نمائید:

۱ـ مردها نمیتوانند فکر کسی را بخوانند.


1- دیدن مسابقۀ فوتبال مثل تماشای ماه شب چهارده توی آسمان جذاب و قشنگ است. اجازه بدهید همینطور بماند.


1- خرید کردن، مسابقۀ فوتبال نیست و امکان ندارد که ما به خرید به این شکل نگاه کنیم.


1- گریه کردن یک جور تهدید به حساب میاد.


1- لطفا چیزی رو که می­خواهید، واضح بگوید. اجازه بدهید کمی روشن­تر بگویم، اشارات زیرکانه، اشارات قوی و اشارات مبرهن ولی غیر مستقیم به یک موضوع اصلا به کار نمی­آید. لطفا اصل درخواستتان را واضح بگوئید.


1- «بله» یا «خیر» بهترین جواب ممکن به خیلی از سوالات هستند.


1- لطفا در صورت نیاز به حل یک مشکل، پیش ما بیایید و درد دل کنید، این کاری است که ما مردها انجام میدهیم. همدردی کردن وظیفۀ دوستان مونث شماست نه ما مردها.


1- سردردی که هفده ماه است که دارد شما را آزار می­دهد یک مشکل واقعی است. لطفاً با یک پزشک ملاقات کنید.


1- هر مطلبی که شش ماه پیش از طرف ما مردها گفته شده است الان به عنوان استدلال غیر قابل قبول است. در واقع تمام نظرات ما فقط برای هفت روز معتبرند نه بیشتر.


1- اگر فکر می کنید چاقید، خوب احتمالاً هستید. لطفا از ما نپرسید.


1- اگر مطلبی که ما گفتیم رو می­شود دو جور ازش برداشت کرد و یکی از این برداشتها شما رو عصبانی و ناراحت میکند منظور ما برداشت دیگر بوده است.


1- شما می­توانید یا از ما بخواهید که کاری رو انجام بدهیم یا به ما بگوئید که چطور آن را انجام بدهیم، نه هر دو. اگر شما از قبل می­دانید که چطور می­شود آن کار را بهتر انجام داد خوب خودتان دست به کار شوید.


1- کریستوف کلمب احتیاجی نداشت که مسیر را به او یاد بدهند. ما هم همینطور.


1- تمام مردها فقط در 16 رنگ اشیا رو می­بینند. دقیقاً مثل ویندوز است. برای ما هلو یک میوه است، رنگ نیست. برای ما پرتغال یک میوه است رنگ نیست. ما واقعاً نمیفهمیم رنگ پوست پیازی چیست.


1- اگر ما از شما بپرسیم چی شده و شما بگوئید «هیچی» ما هم طوری رفتار می­کنیم که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. ما می­دانیم که شما دروغ می­گوید اما فقط ارزشش را ندارد که آدم سرش را به خاطرآن درد بیاورد.


1- وقتی ما دوتایی قرار است جائی برویم، چیزی که شما پوشیدید کاملا مناسب و قشنگ است … این را واقعاً می­گویم .


1- شما به اندازۀ کافی لباس دارید.


1- شما کفش، زیادی هم دارید.


1- من کاملا خوش فرمم. گرد هم یک جور فرم خوب.


1- ممنونم که این را خوندید. آره می­دانم امشب باید در آشپزخانه بخوابم. ولی این را می­دانستید برای ما مردها اصلاً مهم نیست. فکر می­کنیم رفتیم کمپینگ.
گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم.....

نمایه کاربر
mmk
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1862
تاریخ عضویت: یک شنبه 18 شهریور 1386, 2:47 pm
تماس:

پست توسط mmk » چهار شنبه 26 دی 1386, 5:09 pm

:D
سلام
ببخشید یه جورایی حس فضولیم گل کرد گفتم بیام اینجا
دست هایی که کمک میکنند مقدس تر از لبهایی هستند که دعا می خوانند(کوروش کبیر)

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » چهار شنبه 26 دی 1386, 6:45 pm

mmk نوشته شده::D
سلام
ببخشید یه جورایی حس فضولیم گل کرد گفتم بیام اینجا
برو بیرون، اینجا خانواده َنشسته نِشسته

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » چهار شنبه 26 دی 1386, 7:49 pm

خدا مردم بده این نامحرما اینجا چیکار می کنن؟؟؟ تصویر
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
mmk
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1862
تاریخ عضویت: یک شنبه 18 شهریور 1386, 2:47 pm
تماس:

پست توسط mmk » پنج شنبه 27 دی 1386, 1:25 pm

من عضو گروه تجسس و اطلاعاتم
اخه اینجا یه کمی مشکوک میزد اومدم یه سری بزنم :matn:
اما این اقا رو نمیدونم :!:
دست هایی که کمک میکنند مقدس تر از لبهایی هستند که دعا می خوانند(کوروش کبیر)

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

پست توسط Nersi » پنج شنبه 27 دی 1386, 7:26 pm

آقا می گن اینجا دخترونس،پسرونه کجاست ؟بگین برم درشو تخته کنم..... :D
-----> :)

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » شنبه 29 دی 1386, 7:38 pm

مادر نزاییده ! :D

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

پست توسط Nersi » شنبه 29 دی 1386, 8:19 pm

hadi نوشته شده:مادر نزاییده ! :D

چرا زاییده ،خوبشم زاییده :lol: :lol:

بگو کجاست برم درشو تخته کنم بعدن می گیری که زاییده یا نه!!!! :D :lol: :lol:

حالا می گم چند تا پسر داره اونجا :? :? بالاخره باید بدونم با چند تا طرفم :? :? :P :D :lol:
-----> :)

نمایه کاربر
Elham
آخرشه !
آخرشه !
پست: 931
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مرداد 1385, 12:01 pm

پست توسط Elham » یک شنبه 30 دی 1386, 7:40 am

عزيزم بچه كه زدن نداره بذار بيان اينجا يه سر بزنن ديگه :wink:
انقد سخت نگير خانومي
عشقها میمیرند رنگها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست نخورده بجا می مانند ...

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

پست توسط Nersi » یک شنبه 30 دی 1386, 5:06 pm

Elham نوشته شده:عزيزم بچه كه زدن نداره بذار بيان اينجا يه سر بزنن ديگه :wink:
انقد سخت نگير خانومي

آره من می دونم که زدن نداره......واضح و مبرهن است..... :D بابا من که کاری ندارم،من اصلا دخترونه پسرونه حالیم نیست،هادی بابا بیا تو دم در بده،اون میثمم بیار چشمش لای در گیر کرد از بس تو رو نگاه کرد گناه داره :D :lol: :lol: :lol:
-----> :)

نمایه کاربر
mmk
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1862
تاریخ عضویت: یک شنبه 18 شهریور 1386, 2:47 pm
تماس:

پست توسط mmk » یک شنبه 30 دی 1386, 5:14 pm

شتر در خواب بیند پنبه دانه نسی جون
در ضمن
من مامورمو معذور :D
دست هایی که کمک میکنند مقدس تر از لبهایی هستند که دعا می خوانند(کوروش کبیر)

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » یک شنبه 30 دی 1386, 7:49 pm

Nersi نوشته شده:
Elham نوشته شده:عزيزم بچه كه زدن نداره بذار بيان اينجا يه سر بزنن ديگه :wink:
انقد سخت نگير خانومي

آره من می دونم که زدن نداره......واضح و مبرهن است..... :D بابا من که کاری ندارم،من اصلا دخترونه پسرونه حالیم نیست،هادی بابا بیا تو دم در بده،اون میثمم بیار چشمش لای در گیر کرد از بس تو رو نگاه کرد گناه داره :D :lol: :lol: :lol:
نه جون تو اصرار نکن

باشه حالا که اصرار میکنی اومدم :D

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان